تصاویرمراسم عزاداری هیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجان

هیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانعباس احمدیهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجانهیات فرهنگی مذهبی جنت المهدی زنجان

ورود شيطان پرستي به ايران،

به دنبال نمايش تلويزيوني برنامه شوک که در آن عده اي از جوانان در حال گوش دادن به موسيقي متال به نمايش گذاشته شده و به عنوان شيطان پرست معرفي شدند.جانشين وقت ناجا در نشستي خبري از فعاليت بيش از پنجاه فرقه شيطان پرستي در ايران خبر دادند.

سردار حسين ذوالفقاري با اشاره به اينکه بيش از هزار نفر فرقه تخديري و شيطان پرستي در جهان وجود دارد که حدود 50 فرقه آنها وارد ايران شده اند. افزودند نيمي از فرقه هاي وارد شده به ايران در حال حاضر فعالند و در رابطه با اين موضوع قريب به دويست کتاب ترجمه و چاپ و توزيع شده است.
برخي از مشخصات شيطان پرستان ايراني چنين معرفي شده اند: شيطان پرستها ضمن برگزاري مراسم خاصي، تبليغ پوشيدن لباس خاص بعنوان لباس مقدس منقوش به نمادهاي شيطان پرستي. از گردنبند (طيب شکسته يا طيب وارونه) انگشتر با نقوش، استخواني و جمجمه انسان استفاده کرده و در برگزاري اين مراسم ضمن شرب خمر، اقدام به رقص و پايکوبي مي کنند. اين افراد بر اين باورند که بايد برخلاف اديان به ويژه اسلام عمل کرد و با انجام اعمال دلخواه و کارهاي خلاف دنيا را به هرج و مرج و آشوب کشاند. آنان در برخي رشته هاي ورزشي مهارت خاصي دارند و به منظور جذب نوجوانان و جوانان هنگام ورزش از موزيکهاي خاص شيطان پرستي استفاده مي کنند.
نحوه ورود شيطان پرستي به ايران
مهمترين عامل ورود شيطان پرستي به ايران، رواج يافتن موسيقي متاليکا و ساز و گيتار بوده است. در دهه اخير موسيقي متاليکا بصورت زيرزميني و غير مجاز وارد کشور شده و در چارچوب آن مفاهيم نحله انحرافي شيطان پرستي در اختيار جوانان قرار گرفت.
موسيقي هوي متال، متال تاريک، گوتيک متال يا متال گوتيک، چند سبک از موسيقي شيطاني متاليکا بود که به سبب غفلت اعجاب انگيز مسئولين فرهنگي کشور که جدال و اصلاحات سياسي چشم و هوش آنها را ربوده بود و ارد کشور شد.
حاملان و آورندگان شيطان پرستي به ايران
1- تحصيل کردگان و سرخوردگان اجتماعي در خارج از کشور که عمدتاً دچار خسارت و شکستهاي سنگين مادي و معنوي شده بودند.
2- فرزندان منافقين فراري، سلطنت طلبها، مفسدان اقتصادي و سياسي رژيم پهلوي که قبل و بعد از انقلاب موفق به فرار از کشور و محاکمه انقلابي شدند.
3- افرادي که خانواده هاي بسيار ثروتمند ساکن و مقيم داخل کشور که عمدتاً داراي روابط خانوادگي و ... با خارج از کشور نيز مي باشند.
4- جاسوسان فرهنگي سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي آمريکا و رژيم صهيونيستي که با هدف استحاله فرهنگي وارد کشور شدند.
5- فعالان حوزه هنر و موسيقي که با کشورهاي ديگر علي الخصوص امريکا، انگليس، کانادا و استراليا در ارتباط بوده و بنابر دلايل حرفه اي و شغلي مسافرتهاي متعددي داشته اند.
شيطان پرستي تهديد فرهنگي
بدون ترديد هر فرقه يا تفکر انحرافي مفسده انگيز و گمراه کننده تهديدي براي فرهنگ و جامعه به شمار مي رود، صرفنظر از شدت و ضعف اين تهديد بدون ترديد فعاليت گروه ههاي شيطان پرستي و تفکر و رويه شيطان پرستي تهديدي براي کشور به شمار مي رود و در اين فرصت به برخي از ابعاد تهديد آميز آنها در داخل کشور اشاره مي کنيم:
1- همکاري هاي با جاسوسي با بيگانه
2- جرايم باندي و سازماندهي شده
3- روابط سازماني که زيربناي جرايم باندي است
4- سرقت
5- ارتباط مستعمر و تردد با خارج از کشور
6- تجاوز جنسي
7- قتل

تشکيل 200 فرقه شيطان‏پرستي در ايران

اعضاي اين گروه ضمن برگزاري مراسم‏هاي خاصي، از لباس‏هايي مخصوص به عنوان«لباس مقدس» که به نماد گروه‏هاي‏شيطان‏پرستي، شامل گردنبند (صليب شکسته)، انگشتر با نقوش استخواني و جمجمه انسان منقوش است، استفاده مي‏کنند.   

به گزارش جهان، فعاليت‏هاي گروهي به نام «گروه شيطان‏پرستي» که داراي انحرافات فکري و جنسي هستند و از مدت‏ها قبل در تهران و در برخي شهرهاي بزرگ فعاليت داشته‏اند، اخیراً در سطح برخي مناطق کشور نيز رو به گسترش است.

بر پایه این گزارش، اعضاي اين گروه ضمن برگزاري مراسم‏هاي خاصي، از لباس‏هايي مخصوص به عنوان«لباس مقدس» که به نماد گروه‏هاي‏شيطان‏پرستي، شامل گردنبند (صليب شکسته)، انگشتر با نقوش استخواني و جمجمه انسان منقوش است، استفاده مي‏کنند.

همچنین اعضاي گروه شيطان‏پرستي در برگزاري مراسم‏هاي خود، ضمن شرب خمر، اقدام به رقص و پايکوبي و فحاشي نسبت به يکديگر مي‏نمايند.

شيطان‏پرستان معتقدند که شيطان به جهت حکومت 666 سال قبل از خلقت بشر، بر بشر برتري دارد. اعضاي گروه بر اين باورند که‏‏بايد بر خلاف دستورات دين اسلام عمل کرد و با انجام کارهاي خلاف، دنيا را به هرج و مرج و آشوب کشاند.

لازم به ذکر است افراد اين گروه، در اسکيت مهارت خاصي دارند و به منظور جذب نوجوانان و جوانان، هنگام ورزش اسکيت از موزيک‏هاي خاص گروه ‏5 شيطان‏پرستي‏ که معمولا پاپ و راک است استفاده مي‏کنند.

در ايران حدود 200 فرقه جديد ساخته شده در حالی که طي 30سال‏‏گذشته در آمريکا بيش از چهار هزار فرقه ساخته شده که از اين تعداد، يکهزار فرقه از دولت اين کشور مجوز رسمي هم دريافت کرده‏اند.

فرقه شیطان پرستی در ایران از آبشخور اين گونه فرقه‏ها و گروه‏هاي انحرافي در آمريکا تغذيه مي‏کند. در‏آمريکا معمولا تجمع‏هاي بزرگي از شيطان‏پرستان در استاديوم‏ها برگزار مي‏شود و به انجام مراسم‏هاي مشمئز کننده و سخيف خود با استفاده از موسيقي رايج آن‏ها که پاپ و راک است مي‏پردازند.

شيطان‏پرستان که در حال گسترش حضور خود در جوامع اسلامي و به ويژه در ايران هستند، تلاش دارند از برخي نمادهايي که در اسلام‏ از آن به زشتي ياد مي‏شود استفاده کنند. به طور مثال مي‏توان از نمادي که مسلمانان در مراسم حج در رمي جمرات از آن به عنوان‏‏ستون شيطان ياد مي‏کنند و حجاج به سمت آن هفت عدد سنگ پرتاب مي‏کنند، نام برد.

اين گروه از اين نوع ستون‏ها در مراکز مختلف‏ به عنوان نماد خود استفاده مي‏کنند

دنیا جز بازیچه کودکان و هوسرانی بی خردان هیچ نیست

 


گروههای شیطان پرست مشغول آماده سازی نیروهای خود در رده های مختلف برای تحقق آرمان حکومت شیطان هستند.

 

قرآن کریم از شیطان به عنوان یک موجود نابغه اما ضعیف یاد می کند و می فرماید:آنچه مسلم است اگر انسان دروازه های وجودی خودش را رو به روی شیطان نگشاید هرگز او نمی تواند در مجرای نیرو های درونی انسان قرار بگیرد و در غیر این صورت شیطان با ورودش به انسان می تواند همه چیز رو به هم بریزد و انسان را نابود کند و تباه سازد لذا گروههای شیطان پرست مشغول به آماده سازی نیروهای خود در رده های مختلف برای تحقق آرمان حکومت شیطان هستند،این گزارش سعی دارد به روشنگری در مورد صحنه گردانان این فرقه و چگونگی فعالیت آن در ایران بپردازد.

ادامه نوشته

موسیقی تا جادو شیطان پرستی در ایران و جهان

از موسیقی تا جادو ؛شیطان پرستی در ایران (1)
شیطان‌پرستی در ایران موضوعی است كه به ویژه در سالهای اخیر سخنان بسیاری درباره آن مطرح شده و اخبار زیادی از دستگیری طرفداران آن انتشار یافته است اما واقعیت چیست؟، آیا ما شیطان‌پرستی داریم؟

 

به گزارش جام جم آنلاین،شیطان‌پرستی در ایران موضوعی است كه به ویژه در سالهای اخیر سخنان بسیاری درباره آن مطرح شده و اخبار زیادی از دستگیری طرفداران آن انتشار یافته است اما واقعیت چیست؟، آیا ما شیطان‌پرستی داریم؟ و اصولا، شیطان‌پرستها چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟ گزارشی را كه پیش رو دارید در ویژه‌نامه «سراب» ضمیمه رایگان روزنامه جام‌جم كه امروز سه‌شنبه انتشار یافت، به چاپ رسیده است.

 از ابتدای پیدایش انسان تا به حال شیطان‌پرستی به شكل‌ها و گونه‌های مختلف وجود داشته است. به همین خاطر محققان برای تفكیك خصوصیات و ویژگی‌های آنها انواع مختلفی از آن را با نام‌های شیطان‌پرستی دینی، شیطان‌پرستی گوتیك، شیطان‌پرستی فلسفی و ... برشمرده‌اند.

شیطان‌پرستی رایج در دنیا در حال حاضر منسوب به تفكرات شخصی به نام آنتوان زندورلاوی است كه كلیسای شیطان را در سال 1966 بنیان نهاده است.

در حال حاضر شیطان‌پرستی در دنیا توسط 3 دروازه یا بهتر بگوییم 3 عامل یا حامل وارد كشورها می‌شود:

1 - كلیساهای شیطانی

2 - جادوگری

3 - موسیقی بلك متال

ادامه نوشته

علت علاقه‌مندی جوانان به این موسیقی‌هاشیطانی

از موسیقی تا جادو ؛شیطان پرستی در ایران (2)
شیطان‌پرستی در ایران موضوعی است كه به ویژه در سالهای اخیر سخنان بسیاری درباره آن مطرح شده و اخبار زیادی از دستگیری طرفداران آن انتشار یافته است اما واقعیت چیست؟، آیا ما شیطان‌پرستی داریم؟


 
ادامه نوشته

علل گرايش به شيطان پرستي  

علل گرايش به شيطان پرستي چاپ پست الكترونيكي
 شيطان‌پرستي يا شيطان‌گرايي در کشور ما هنوز در دورة نمادين به سرمي‌برد و به ايدئولوژي تبديل نشده است. اما در کشورهاي غربي با توجه به شبکه فراماسونري و نيز مباني عرفان يهودي (قبالا يا کابالا) به يک ايدئولوژي سياسي و مذهبي تبديل شده و کاملاً با آرمان‌هاي صهيونيسم هماهنگي دارد. ولي بايد توجه داشت که با کارکردي که نمادها دارند، بعد از مرحلة ترويج نمادها، نوبت به انتقال ايدئولوژي‌ خواهد رسيد.


گفت‌وگو با حميدرضا مظاهري

حجة‌الاسلام و المسلمين حميد رضا مظاهري سيف، رئيس مرکز مطالعات و پژوهش‌هاي اسلامي دانشگاه صنعتي شريف و پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات حوزة علمية قم و نويسنده هفت کتاب و هفتاد و سه مقاله در نشريات علمي است، آخرين اثر وي با نام "جريان‌شناسي انتقادي عرفان‌هاي نوظهور" بوده که از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي منتشر شده است.
 
مظاهري سيف در اين گفت‌وگو به بررسي علل گرايش جوانان به شيطان پرستي پرداخته است و از نقش صهيونيسم جهاني در گسترش و ترويج شيطان پرستي سخن به ميان مي‌آورد،
 
وي معتقد است: امروزه در دنيا تبليغات زيادي براي عرفان يهود يا همان قبالا صورت مي‌گيرد. شخصيت‌هاي مشهوري نظير مادونا کاباليست مي‌شوند و آموزه‌هاي کابالا در رمان‌هاي کوئيليو نقش پررنگي پيدا مي‌کند، در رمان‌هاي کوه پنجم، بريدا، شيطان و دوشيزه پريم و حتي کيمياگر به روشني تعاليم کابالا ديده مي‌شود. مشروح اين گفت‌وگو را با هم مي‌خوانيم:
 
 
  • با توجه به شرايط فعلي، علل گرايش برخي از جوانان به برخي گروههاي نوپديد از جمله شيطان پرستي چيست؟
 
بسم الله الرحمن الرحيم، در مصاحبه‌هاي قبلي با برخي از خبرگزاري‌ها و نشريات درباره علل و زمينه‌هاي پيدايش و گسترش اديان و معنويت‌هاي نوظهور سخن گفته‌ام. تمام آنها در مورد گرايش‌هاي شيطان پرستي نيز معني دار و صادق اند. اما در خصوص گرايش‌هاي شيطاني عوامل ديگري هم وجود دارد که اگر اجازه بدهيد به آنها بپردازيم.
 
اولين و مهم‌ترين عامل اين است که شيطان‌گرايي در وجود تمام انسان‌ها ريشه‌دارد. در روايتي از امام صادق عليه السلام مي‌خوانيم که قلب هر انسان دو گوش دارد در يکي شيطاني نشسته و همواره به سوي شر و پليدي دعوت مي‌کند و در گوش ديگر فرشته‌اي است که به خير و نيکي مي‌خواند.
 
درون انسان عرصة جنگ ميان شيطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوي فرشته معطوف کند، شيطان را شکست داده و تسليم خواهد کرد، اما در صورتي انسان به پيروي از شيطان درون روي آورد، فرشتة دروني را تضعيف خواهد کرد و صد البته که فرشتة درون هيچ‌گاه شکست نمي‌خورد، انسان تنها مي‌تواند صداي او را نشنيده بگيرد ولي امکان از بين بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة دروني همان نداي فطرت است که تغيير و تبدّلي پيدا نمي‌کند.(روم/30) به همين علت دنبال کردن نداي شيطان جنگ دروني را پايدار مي‌کند و چنين کسي هيچ گاه به آرامش نخواهد رسيد، و همواره با تضاد و تعارض دروني و احساس ناکامي زندگي خواهد کرد.
 
ممکن است ما از شنيدن انجام يک گناه احساس نفرت کنيم، اما گاهي نيز رغبتي در قلب‌مان ايجاد مي‌شود، ما انسان‌ها گاهي از گناه و خطا و ضايع کردن حق ديگران براي منافع خود خوش‌مان مي‌آيد و به آن ميل پيدا مي‌کنيم، اين‌ها نشانة فعاليت شيطان دروني است. جنبش شيطان‌گرايي و شيطان پرستي بر همين خصلت آدمي تکيه مي‌کند و سستي اراده و بي‌توجهي به رسول باطني يا تمايلات متعالي فطرت سبب اقبال به دعوت شيطان از لحاظ روانشناختي و استقبال از جنبش‌هاي شيطان‌گرا به لحاظ جامعه‌شناختي مي‌شود.
 
جنبش شيطان‌گرايي مي‌خواهد با تقديس و مشروعيت دادن به شرارت و شيطنت، تضاد دروني و آشفتگي رواني را بکاهد و حتي وعدة از بين بردن آن را مي‌دهد، اما اين وعدة دروغي است که هيچ‌گاه محقق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشتة درون خود مبارزه کند، نمي‌تواند وجود خود را از حضور آنها تهي سازد، زيرا فطرت در حقيقت نداي خالق و هستي بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستيم او با ماست. به همين منظور شيطان‌گرايان از مرگ خدا سخن مي‌گويند تا بتوانند فرشتة درون را نابود کنند و البته اين توهمي بيش نيست. در اين مرحله که به نتيجه نرسند ممکن است پايان دادن به هستي را پيش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشي مي‌توان از هستي و هستي بخش رو گرداند. ولي با مرگ به او نزديک‌تر مي‌شوند، در حالي‌که قادر متعالي را از خود ناخشنود کرده و براي دريافت عشق بي‌کران او آماده نشده‌اند. از اين رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد. بنابراين يکي از علل گرايش به شيطان پرستي پيروي از شيطان درون است که عاقبت آن به جاهاي بسيار ناخوشايندي مي‌رسد.
 
 
  •  هدف از وجود شيطان چيست؟
 
خداوند مهربان اين شيطان دروني را قرار داد تا در مصاف با او نيروهاي عظيم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتب برتر از فرشتگان راه يابد. و با حسن اختيار، صلاحيت جانشيني خداوند و فرمانفرمايي بر تمام عالم را پيدا کند.
 
 
  •  چه عوامل ديگري در گرايش به شيطان پرستي موثر است؟
 
يکي ديگر از علل گرايش به جنبش‌هاي شيطاني استفادة وسيع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر انديشه‌ها از طريق گفتن يا نوشتن دشوار است و تعداد محدودي از مردم با آن ارتباط برقرار مي‌کنند. اما نمادها به راحتي جايگاه خود را در فرهنگ عمومي پيدا مي‌کنند و به خاطر اينکه ظرفيت کار هنري دارند، به صورت جذابي در جامعه، به خصوص بين جوانان و زنان گسترش مي‌يابند. نمادها همواره حامل معنا و پيام هستند و نوعي نگرش يا فکر را تداعي مي‌کنند و رفتار خاصي را يادآور مي‌شوند. مثلاً مردم با ديدن گلدسته ياد مسجد و نماز مي‌افتند. با ديدن چراغ قرمز احساس خطر مي‌کنند و مي‌ايستند.
 
جنبش شيطان‌گرايي با استفاده وسيع از نمادها و به کارگيري ظرفيت‌هاي هنري نظير گرافيک، سينما و از همه بيشتر موسيقي به عرصه آمده است. نمادها و سمبول‌هاي شيطاني روي لباس‌ها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعت‌ها، از کفش تا کلاه همه جا ديده مي‌شود. اين نمادها با طراحي‌هاي متنوع و زيبا افراد را جذب مي‌کنند، پس از اينکه استفاده از آنها تکرار شد و به عنوان بخشي از رفتار و سليقة شخص در آمده و به نوعي هويت و خودپندارة فرد را تشکيل مي‌دهد، در اين شرايط با افراد ديگري که نمودهاي رفتاري و ذوقي همانندي را دارند، احساس همزاد پنداري کرده و خود را از آنها و آنها را از خود مي‌پندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبيه به آنها مي‌شود. به قول ارنست کاسيرر انسان حيوان نمادساز است و به خاطر قدرت تفکر و معناجويي يا معنا بخشي، کنش‌هاي متقابل انسان‌ها به صورت نمادين شکل مي‌گيرد. و از اين راه معاني را به هم منتقل مي‌کنند. مثلاً دو نفر که به هم مي‌رسند براي هم دست تکان مي‌دهند و اين حرکت نماد توجه، محبت و احترام است. معاني که به صورت نمادين در روابط انساني جريان پيدا مي‌کند، به واسطة هنر بسيار مؤثرتر مي‌شود و سينما يکي از تأثير گذارترين هنرهاست.
 
هنگامي‌ که فيلم شيطان در تاريخ 6/6/1976 پخش شد کسي فکر نمي‌کرد که چقدر مؤثر واقع شود به طوري که هنگام پخش نسخة دوم اين فيلم در تاريخ 6/6/2006 بسياري از مردم از خانه بيرون نيامدند تا پر شيطان به آنها نگيرد و عده‌اي هم کارهاي مهم خود را نظير عروسي و غيره به اين روز انداخته بودند تا از نيروي شيطان بهره‌مند شوند!
 

  •  گويا اعتقاد به نيروي شيطان نيز در اين بين نقش مهمي دارد؟
 
يکي ديگر از عوامل گسترش شيطان‌گرايي و شيطان‌پرستي اين است که شيطان را منشأ قدرت معرفي مي‌کنند و کاميابي و موفقيت در زندگي را در روزگار غلبة شيطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شيطان اعلام مي‌کنند. شيطان‌گرايان مي‌گويند ما در دوران غلبة شر بر خير زندگي مي‌کنيم و اين نشانة غلبة شيطان بر خداست، پس نيروي غالب نيروي شيطان است و در صورت همراهي با او مي‌توان به نيروي لازم براي رسيدن به اهداف و آرزوها دست يافت. در حاليکه واقعيت چيز ديگري است. ما در دورة مهلت يافتن شيطان و متأسفانه سستي انسان به سر مي‌بريم. شيطان نه تنها رقيب خداوند نيست، بلکه رقيب انسان هم نيست و اگر انسان به خود بيايد و به خدا پناه ببرد شيطان در برابر او عاجز و ذليل خواهد شد. قرآن کريم مي‌فرمايد: نيرنگ شيطان ضعيف است.(نساء/76) و سلطه‌اي بر اهل ايمان و توکل کنندگان ندارد،(نحل/99) سلطة او فقط بر کساني است که به او دل سپرده و فرمانش را مي‌پذيرند و او را شريک پروردگارشان مي‌پندارند. (نحل/100) جنبش شيطان‌گرايي در راستاي جا انداختن اين دروغ بزرگ که در دوران غلبة نيروي شيطان به سر مي‌بريم، دست به فعاليت‌هاي تبليغي گسترده‌اي زده است. از جمله توليد فيلم‌هايي نظير کودک رزماري، دروازه نهم و گابريل. رومن پولانسکي در فيلم کودک رزماري (1968) تولد شيطان را اعلام کرد، تولدي که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترين قدرتمندان مي‌دانند.
 
سپس در فيلم دروازه نهم (1999) شيطان را به صورت نيرويي که غلبه يافته معرفي مي‌کند. نيرويي که خيلي از مردم و حتي افراد شاخص نظير اساتيد دانشگاه و ثروتمندان در جستجوي راهي براي سپردن روح و جسم خود به او و متقابلاً برخورداري از قدرت او هستند. سرانجام در فيلم گابريل توليد سال 2008، مي‌بينيم که زمين را ظلمت و پليدي فرا گرفته و خداوند فرشتگان را براي نجات زمين مي‌فرستد؛ اما آنها نيز آلوده مي‌شوند و در پايان گابريل که همان جبرئيل است با دلخوري از خداوند، دست از زمين مي‌کشد و به آسمان صعود مي‌کند، تا نگذارد که خدا فرشتگان ديگر را به زمين بفرستد.
 
اين فيلم‌ها که با تکنيک‌هاي بالا و جذابيت‌هاي زياد داستاني توليد مي‌شود، در نهايت باور يا دست کم اين احتمال را تقويت مي‌کند که نيرويي به نام نيروي شيطان وجود دارد و پيوستن به او بسيار مفيد و مؤثر است. يکي ديگر از عوامل جذابيت و روي‌آوري به جنبش شيطاني که بسيار شيطنت آميز به کار گرفته شده، ميل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شک مدل زندگي ما که بر اساس اهداف و برنامه‌هاي تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبيعت انسان ناسازگار و خيلي آزار دهنده است. نظام اقتصادي، سياسي، آموزشي، فرهنگي و اجتماعي - منظورم تمام مردم دنياست - ظالمانه و سرشار از تباهي است. در اينجا نمي‌خواهم به اين موضوع بپردازم و در جاهاي ديگر توضيح داده‌ام. اما نشانه‌هاي اين تباهي که در تار و پود تمدن معاصر و زندگي ما پيچيده، افسردگي‌ها، اضطراب‌ها، رنج‌هاي بيهوده، ارزش‌هاي پوچ نظير پول، مدرک، مدال‌ها و جوايز مسخرة بين اللمللي و هزاران پديدة موهوم و بي‌معناي ديگر است.
 
نوجوان و جواني که تازه با اين عرصه آشنا مي‌شود و هنوز اين هنجارهاي بي‌معنا را دروني نکرده ستم و تجاوز به حريم خود را کاملاً احساس مي‌کند و به سرکشي رو مي‌آورد. دقيقاً به همين علت در دهة 1960شاهد جنبش‌هاي دانشجويي وسيع در آمريکا و اروپا بوديم. دقيقاً در اوج اين جنبش‌ها بود که پديده‌اي به نام موسيقي متال به عنوان موسيقي اعتراض به وجود آمد. آن جنبش‌ها و اين سبک موسيقي در ابتدا اهداف بسيار درستي داشت. اهدافي نظير مخالفت با مصرف‌گرايي، فاصلة فقير و غني، سرمايه‌داري، جنگ، فرسايش روابط انساني و... مثلا ً جوانان مي‌رفتند و از زباله‌ها لباس‌هاي پاره پيدا مي‌کردند و مي‌پوشيدند تا به اختلاف طبقاتي و بي‌عدالتي اعتراض کنند، داد و فرياد راه مي‌انداختند، ويژگي موسيقي متال فرياد، حرفهاي اهانت آميز و سروصداي بلند است. البته روش‌هايي که از سوي اين جوانان به کار برده مي‌شد هميشه درست نبود اما اهداف خوبي در کار بود.
 
ديري نگذشت که اين جنبش به جهات انحرافي سوق پيدا کرد. در بين شعارهايي نظير عشق به مردم و عدالت، دعوت به استفاده از ماري‌جوانا و ساير مواد مخدر پيدا شد، گروهايي موسيقي خود جوش مورد حمايت شرکت‌هاي سرمايه‌داري قرار گرفتند و گروه‌هايي نظير هندريکس و گروه کِريم موسيقي متال را به سوي تجاري شدن سوق دادند، تاجايي که امروزه خوانندگان معروف مثل مرلين منسون و گروه‌هاي مطرح متال کاملاً در خدمت نظام سرمايه داري قرار گرفته‌اند و لباس‌هاي پاره با قيمت گزاف در بوتيک‌هاي شيک به فروش مي‌رسد.
 
اين گروه‌ها از آنجا که خلاف ارزش‌هاي اجتماعي حرکت مي‌کردند و تندي و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهاي اجتماعي نظير اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دين را مورد حمله قرار مي‌دادند، ظرفيت خوبي براي گرايش‌هاي شيطاني داشتند و از سوي دست‌هاي پنهان سرمايه‌داري به همين سمت منحرف شدند، "ازي آزبورن" خوانندة گروه "بلک سبث" که شايد بتوان آن را پايه گذار سبک متال معرفي کرد، در مصاحبه‌‌اي در سال 1976 اعلام کرد که ما يک گروه موسيقي هوي‌متال هستيم و هرگز به دنبال تفکرات شيطاني نرفته‌ايم. اين موضع گيري براي آن بود که نشريات زيادي آنها را به عنوان گروه شيطاني معرفي مي‌کردند و عده‌اي با حالات، آداب و لباس‌هاي شيطان‌گرايي در کنسرت‌هاي آنها حاضر مي‌شدند.
 
 
به تدريج گروه‌هايي که ديدند حال و هواي شيطاني مورد استقبال و تبليغات خوبي قرار مي‌گيرد و مي تواند ثروت و شهرت خوبي براي آنها به ارمغان بياورد، دست به کارهاي شيطاني زدند، از اين‌جا بود که بلک متال يا متال جادويي و ساير شاخه‌هاي موسيقي هوي متال شکل گرفت. مثلاً گروهي مثل "نيروانا" که نام خود را از بوديسم برگرفته و به طور نااميدانه‌اي از رنج و پليدي سخن مي‌گويد، با پشتيباني شبکه "ام.تي.وي" سبک متال آلترناتيو را مطرح کرد و به شهرت و ثروت فراواني رسيد. و تا زمان خودکشي‌ "کرت کوبين" (خوانندة اين گروه) پول هنگفتي را به جيب تهيه کنندگان تلوزيوني خود سرازير کرد.


  • اين سودهاي سرشار، در ديگر كشورها نيز با استقبال مواجه شد؟
 
هدفي که شرکت‌هاي بزرگ در چند سال اخير دنبال کرده‌اند اين است که مدل بومي اين گروه‌ها را در هر کشوري ايجاد کنند. گروه‌هايي مثل "هدهانتز" در آلمان و گروه‌هاي "آنگرا" و "راپسودي" در آسياي جنوب شرقي و نسخه‌هايي از گروه "ديسايد" در ايران، نمونه‌هاي قابل توجهي هستند.همانطور که مي‌بينيد، کارتل‌هاي سرمايه‌داري و سياسي با برنامه ريزي حساب شده و سوء استفاده از بي‌توجهي مردم توانستند يک تهديد جدي عليه خود را به فرصت تبديل کنند. و جواناني را که ممکن بود نظام سلطه را در هم بريزند و مدل ديگري براي زندگي بيابند، به سمت داد و فريادهاي بيهوده و اعتراض بدون فکر و برنامه جهت دادند و همت‌شان اين شد که چگونه پابه‌پاي گيتار الکتريک فرياد بکشند و به زمين و زمان فحش بدهند. در واقع با استعداد و پول همين جوانان، نيروي تحول و اعتراض فعال را از آنها گرفتند!.
 
در راستاي کشف و حمايت و البته بهره‌برداري از استعدادهاي درخشان در اين زمينه از سال 2000 جشنواره گروه‌هاي زير زميني برگزار شد. و همانطور که مي‌بينيم حرکت اعتراضي و تحول‌خواهانة جوانان با فريادهاي مأيوسانه‌، و سرگرمي‌هاي نيرو زدا و فکر سوز، و تلاش براي به دست آوردن جوايز جشنواره‌ها به ارزش موهوم ديگري تبديل شده که خاصيتي جز تداوم، ظلم و بي‌عدالتي و بي‌رحمي در دنيا ندارد. بنابراين يکي ديگر از علل جذابيت شيطان‌گرايي مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزش‌هاي رايج اجتماعي است، که براي جوانان هيجان‌زا و جالب است.
 
 
  • شيطان پرستي و گرايش به آن علل مختلفي دارد، نقش فطرت انسان را در اين زمينه چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
 
عامل ديگر گرايش به شيطان‌گرايي ريشة عميق فطري دارد. روح ما انسان‌ها پيش از پيوستن به تن مادي و حضور دراين دنيا، در عالم ملکوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوه‌ها مشاهده کرده و با تمام صفات عالي مي‌شناخته است. روح ما از آن جهت که خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت ديده و شناخته به او عشق مي‌ورزد و از جهتي که او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاريت ديده، خشيت و هيبت را تجربه کرده است. در اين دنيا که ازآن تجربة والا و ملکوتي دور شده‌ايم هم در جستجوي زيبايي و عشق هستيم و هم فطرتاً مايل به خوف و هيبت و خشيت.
 
همانطور که اگر زيبايي حقيقي را نبينيم و عشق حقيقي را نيابيم، زيبايي‌هاي موهوم و عشق‌هاي پوچ قلب‌مان را فرامي‌گيرد، اگر عظمت و شکوه بي‌کران الهي را نشناسيم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا مي‌داريم. جنبش شيطاني با خشم و خشونت و ايجاد ترس براي لحظاتي قلب انسان را مي‌لرزاند و به اين نياز عميق فطري پاسخي موهوم و منحرف مي‌دهد.

در موسيقي‌هاي شيطان پرستي، گريم‌هاي وحشت‌ناک خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صداي بلند و حجم بالاي صدا، سرعت ريف‌ها و ملودي، استفاده از تکنيک‌هاي پالم ميوت، افکت‌هاي ديستروشن و صحنه پردازي هول انگيز و نعره‌هاي دلخراش، هر بيننده و شنونده‌اي را تحت تأثير قرار مي‌دهد و قلب او را مي‌لرزاند. اين هيجان براي عده‌اي از جوانان دل‌پذير است. به ويژه اگر تصور کنيم که جوان امروز سالهاي پرشور زندگي خود را بدون توجه به نيازهاي طبيعي در مدلي تحميلي و تکراري و مي‌گذراند، جواني که ناگزير است تا اواسط دهة سوم زندگي درس‌هاي بي‌ارزشي را بخواند که در آينده به هيچ دردي نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانايي به عنوان يک شهروند کامل شناخته نمي‌شود، نه شغل، نه ازدواج و نه هيچ يک از خواسته‌هاي او به موقع تعريف نشده است. در اين شرايط اگر به معنويت ناب و معرفت خداوند هم دستي نداشته باشد، فضاي موسيقي شيطان‌گرا و هراس و هيجان آن تنوع جالبي به زندگي او مي‌دهد. و پاسخي موقت و دروغي خوشايند خواهد بود.
 
 

  • از وي‍‍ژگي هاي بارز شيطان پرستي در ايران و تفاوت شيطان پرستان در ايران با ساير كشورها بگوييد؟
 
شيطان‌پرستي يا شيطان‌گرايي در کشور ما هنوز در دورة نمادين به سرمي‌برد و به ايدئولوژي تبديل نشده است. اما در کشورهاي غربي با توجه به شبکه فراماسونري و نيز مباني عرفان يهودي (قبالا يا کابالا) به يک ايدئولوژي سياسي و مذهبي تبديل شده و کاملاً با آرمان‌هاي صهيونيسم هماهنگي دارد. ولي بايد توجه داشت که با کارکردي که نمادها دارند، بعد از مرحلة ترويج نمادها، نوبت به انتقال ايدئولوژي‌ خواهد رسيد.
 
خيلي روشن عرض کنم وقتي سلام و عليک جوانان ما اشاره به نماد سرشيطان شد و آنگاه ديدند که فلان هنرپيشة صهيونيست، فلان ورزش‌کار کاباليست و رئيس جمهور آمريکا نيز دستش را آنطور بالا مي‌برد، به طور ناخودآگاه با آنها احساس همانندي کرده و ارزش‌ها و انديشه‌هاي آنها را از آن خود مي‌داند. حالت سرشيطان نمادي از بافومت است که به صورت يک بز روي کره زمين نشسته و به معناي تحقق حکومت شيطان در زمين است. متأسفانه مسئولين به اين ابعاد موضوع توجه ندارند و جنبش شيطاني را فقط از منظر انحرافات اجتماعي مي‌بينند و از لايه‌هاي عميق‌تر تغافل مي‌کنند.
 
با در نظر گرفتن لايه‌هاي عميق اين بحث مواجهه با آن تنها کار نيروي انتظامي نيست، بلکه سازمان‌هاي فرهنگي و سياسي کشور بايد براي آن فکر کنند و برنامه داشته باشند. موضوع ديگر در مورد شيطان‌گرايي در ايران و بلکه دنياي اسلام اين است که در فرهنگ يهودي - مسيحي ايمان در برابر عقل و دانش قرار دارد و شيطان نماد عقل‌گرايي است. البته در آنجا عقل محدود به عقل منفعت‌جو و دنياگراست. اما به هر حال شيطان نماد عقل و دانش قلمداد مي‌شود که با دعوت آدم و حوا به خوردن از ميوة درخت دانش با انسان از بهشت رانده شد. و اين موضوع زمينة جذب خيلي از افراد به شيطان بوده‌است. اما در دنياي اسلام اين حنا رنگ ندارد و شيطان نماد جهل و وهم است و ايمان بر شالودة خرد و معرفت استوار مي‌شود. از اين جهت جنبش شيطان‌گرايي اگر بخواهد توفيقاتي را که در ساير کشورها داشته، در ايران و جهان اسلام تجربه کند، ناگزير است که به تحريف در دين اسلام دست بزند. و البته اقداماتي را در اين راستا آغاز کرده و برخي از آموزه‌هاي عرفاني را که با سوء تفسير به عقل‌ستيزي تبديل مي‌شود، برجسته مي‌کنند. به خصوص با حمايت از برخي فرقه‌هاي منحرف صوفيه، عرفان ناب اسلامي را در چهره‌اي مسخ شده مي‌نمايند.
 
 
  •  دربارة ريشه‌هاي شيطان‌گرايي در عرفان يهود توضيح دهيد.
 
به اعتقاد يهوديان، بني‌اسرائيل قوم برتر هستند و هيچ غير يهودي، در جامعه يهوديان پذيرفته نمي‌شود، بنابراين يهوديان نمي‌توانند مثل پيروان ساير اديان ديگران را به دين خود دعوت کنند، آنها اين خلاء را با عرفان يهودي پر کرده‌اند. يعني اگرچه شما به عنوان يک مسلمان يا مسيحي نمي‌توانيد يهودي شويد ولي مي‌توانيد به عرفان يهود بپيونديد.
 
امروزه در دنيا تبليغات زيادي براي عرفان يهود يا همان قبالا صورت مي‌گيرد. شخصيت‌هاي مشهوري نظير مادونا کاباليست مي‌شوند و آموزه‌هاي کابالا در رمان‌هاي کوئيليو نقش پررنگي پيدا مي‌کند، در رمان‌هاي کوه پنجم، بريدا، شيطان و دوشيزه پريم و حتي کيمياگر به روشني تعاليم کابالا ديده مي‌شود. البته عرفان يهود سر سفرة تعاليم انبياي بزرگ الاهي نشسته است و مطالب صحيح آن زياد است و در همين مطالب صحيح با عرفان اسلامي همانندي پيدا مي‌کند. اما تحريفات وحشت‌ناکي هم در آن صورت گرفته که مشکل از همين تحريفات آغاز مي‌شود.
 
يکي از تحريفات عرفان يهود اين است که آنها خدا را داراي تجليات يا سفراي خير و شر مي‌دانند و در واقع جلوه‌هاي جلال و قهر و سخط الاهي را جلوه‌هاي شر که منشأ پيدايش شر در عالم است، معرفي مي‌کنند. رهبري نيروهاي شر به دست فرشته‌اي به نام "سَمائيل" سپرده شده و در فيلم "گابريل" وقتي "جبرئيل" به زمين مي‌آيد، مي‌بيند که سمائيل يعني يکي از فرشتگاني که در بهشت باهم بودند، بر زمين حکومت مي‌کند. جهان شر الاهي "سيترا احرا" نام دارد. بر همين خشت کج، آموزة ديگري را مي‌نهند و آن آموزة "شميطاها" يا ادوار تاريخ است. براساس قبالا جلوه‌هاي خداوند در ادوار مختلف تغيير مي‌کند، گاهي در دوران تجلي لطف و رحمت و به سر مي‌بريم و گاهي در عصر قهر و غضب و جلال و جبروت الاهي، چنانکه در تورات مي‌بينيم قوم بني‌اسرائيل گاهي مشمول رحمت خداوند بوده‌اند و گاهي گرفتار قهر و غضب او. دوران قهر و غضب که حتي دامن پيامبران را مي‌گيرد، دوره‌‌اي است که ميل انسان به گناه زياد مي‌شود و انسان سر به عصيان مي‌گذارد. دوران تجلي قهر و جبروت عصر غلبة شيطان است و با نگاه توحيدي‌تر در واقع شيطان دست چپ خداست.
 
در مکتب کابالا ظهور مسيح سرآغاز تجليات رحمت و لطف الاهي است و تا پيش از آن يا به عبارتي در آخرالزمان دورة غلبة ضد مسيح يا همان شيطان است که آن را عصر آکواريوس مي‌نامند. "آکواريوس" انعکاس "سيترا احرا" در زمين است و ما امروز در عصر آکواريوس به سر مي‌بريم. بنابراين اگر مي‌خواهيد، به قدرت و نيروي زندگي و کاميابي برسيد بايد با شيطان همراه شويد، حتي اگر مي‌خواهيد در عصر شيطان با تجلي خدا هماهنگ باشيد، بايد شيطاني شويد.
 
 
  •  در حالي‌كه نگرش اسلامي در اين زمينه متفاوت است؟
 
در نگرش اسلامي تمام صفات خداوند عين ذات او و خير مطلق است.(خطبة اول نهج البلاغه را ببينيد.) نبايد صفات الهي را تکه‌تکه کرد. صفات و اسماء الهي کمالات ذات او هستند که ما در تحليل عقلي براي شناخت خود آنها را متعدد مي‌کنيم، اما تمام آن صفات پاک يک حقيقت دارد و آن ذات اقدس احدي است. انسان به عنوان خليفة خدا و آيينة تمام نماي او بايد تمام صفات خدا را با هم در قلب خويش متجلي سازد و ميان لطف و قهر و جمال و جلال جمع کند؛ در اين حال به نوعي عشق سرشار از هيبت و خوف همراه با رجاء و بندگي و خدمت عاشقانه به پروردگار خويش مي‌رسد. در کابالا بر اثر تمايز ميان نام‌هاي و صفات خداوند به نوعي شرک پنهان معتقد شده‌اند و به جاي ذات کامل صفات را مي‌پرستند. و اين کاري بود که قوم عاد کردند و حضرت هود به آنها فرمود: "أَ تُجادِلُونَني في أَسْماءٍ سَمَّيتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنّي مَعَکمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ" آيا در نام‌هايي که شما و پدرانتان ناميده‌ايد با من جدال مي‌کنيد در حاليکه خداوند هيچ برهاني را بر آن فرو نفرستاده است. پس منتظر باشيد، من‌ هم با شما منتظر هستم."اعراف/71 " قوم عاد از نظر علمي بسيار پيش رفته بودند و قرآن مي‌فرمايد به آنها قدرت و تمکني داديم که به شما نداديم. (انعام/6) به همين جهت خداوند معجزة خاصي به حضرت هود نداد و مي‌خواست تا آنها با انديشه و خرد خود و نگريستن به آن همه نعمتي که خداوند به آنها داده است حق را بفهمند. ولي آنها خدا را در نامها و صفاتش تجزيه کرده بودند و به جاي خداوند يکتا، نام‌هاي او را مي‌پرستيدند. و اين دقيقاً راهي است که در قبالا پيموده مي‌شود و عاقبت آن هم روشن است.
 

  • با اين تفاسير، دقيقاً كدام نهادها و سازمان‌ها ( اعم از رسمي يا غير رسمي) مسئول و نقش بازدارنده را در گرايش به اين امر دارند؟
 
بدون شک در مرحلة اول يک نقش ستادي بايد تعريف شود تا برنامه‌هاي هماهنگي را براي تمام سازمان‌هايي که ظرفيت حرکت در اين جهت را دارند، طراحي و ارائه نمايد. اين نقش قانوناً به عهده سازمان ملي جوانان يا شوراي فرهنگ عمومي وزارت ارشاد است. سپس رسانه‌ها به ويژه رسانه ملي بايد با کارهاي کارشناسي اساسي وارد صحنه شوند و اقدام کنند. دوست دارم در اينجا درد دلي را مطرح کنم.
 
سال گذشته دربارة معنويت‌هاي نوظهور طرحي نوشتيم، که يکي از شبکه‌ها اين طرح را پذيرفت و در حد خوبي تصويب کرد. بعد خودشان گفتند که اين برنامه يک بخش پژوهشي مي‌خواهد، وقتي طرح پژوهشي ارائه شد و آنها مجوز پژوهش را پيش از مجوز توليد صادر کردند، به تهيه کننده گفتند که بودجه پژوهش را از سازمان‌هاي ديگر جذب کنيد تا بعد از انجام و تأييد پژوهش، مجوز توليد را صادر کنيم و اين پروژه عملاً متوقف شد.در اين موارد بايد در يک طرح کلان تقسيم وظايف روشن باشد، اگر قرار است که صدا و سيما بودجه‌هاي پژوهشي نداشته باشد، با يک معرفي نامه به طور مشخص و با روند تعريف شده، تهيه کننده را به سازمان مربوطه مثلاً معاونت پژوهشي سازمان تبليغات معرفي کند که تکليف روشن باشد و آنها هم وظيفة خود بدانند که به اين معرفي نامه و در خواست آن ترتيب اثر بدهند. اگر هم هماهنگي بين سازمان‌ها کار محالي است، خود سازمان صدا و سيما هماهنگي دروني برقرار کنند و اين موارد را در يک گردش کار روشن و سريع به مرکز پژوهش‌هاي سازمان ارجاع دهد. تا اين مسائل روي زمين نماند. مسألة ديگر اين است که برخي سازمان‌ها، کارشناسان منفصل از خودشان را در جريان اطلاعات لازم قرار دهند. ما بايد دعوا کنيم تا اجازه دهند که به بخشي از مطالب، حتي مطالبي که خودمان دنبال کرديم دسترسي داشته باشيم.
 
اين شکاف بين کارشناسان و سازمان‌هاي دولتي باعث مي‌شود که هم کارشناسان دست از مطالعه دراين زمينه‌ها بردارند، و حرفي براي گفتن نداشته باشند و هم سازمان‌هاي مربوطه کارهاي غير کارشناسي انجام دهند، که بعضاً مخل امنيت ملي است و خودشان فکر مي‌کنند که کار درستي انجام داده‌اند. اين مشکلات باعث شده که ظرفيت‌هاي عظيم علمي و معنوي حوزة علميه و حتي اساتيد دانشگاه‌ها در موضوعاتي مثل جنبش‌هاي نوپديد معنوي و ديني يا شيطان‌گرايي و شيطان پرستي مورد استفاده قرار نگيرد.

 
  • به تازگي نهاد نمايندگي مقام رهبري نسبت به اشاعه اين گرايش (شيطان پرستي) در دانشگاهها و در ميان دانشجويان هشدار داده است، به نظر شما به عنوان يك كارشناس از چه سازوكارهايي مي‌توان براي مهار اين نحله فكري استفاده كرد؟

روشن‌ترين راه اين است که بينش بدهيم. وقتي يک دانشجو بداند که از نيروي او چه سوء استفاده‌هايي مي‌شود و با برنامه‌اي شيطاني توانايي اعتراض و قدرت تغيير زندگي را در او تباه مي‌کنند. اگر يک جوان بداند که تصور بنيان‌گذاران و مروجان جنبش شيطاني اين است که مي‌توانند مردم را مثل يک گوسفند در جهت اهداف و اميال خود مهار کنند و به خدمت بگيرند، اگر بدانند که با برنامه‌ريزي نه تنها توان فکري و نيروي بدني او بلکه ذائقة زيباشناسي و ارزش‌هاي انساني‌اش را بازيچه خود ساخته و به لايه‌هاي عميق معنوي و فطري او تعرض مي‌کنند، هيچ کس به آن روي نخواهد آورد.
 
 
  • به نظر شما چرا نسبت به پيامدهاي نامطلوب اين گونه تفكرات در كشور ما اطلاع رساني نمي‌شود؟
 
چه کسي اطلاع رساني کند، در حالي‌که کساني که اين مسئوليت را به عهده دارند، چيزي از آن نمي‌دانند. آسيب بزرگ خود کارشناس پنداري مسئولين به ويژه مسئولين فرهنگي باعث شده است که نه کارشناسان به خوبي رشد کنند و کارآيي داشته باشند، و نه خود مسئولين عمل‌کرد مفيد و مؤثري ارائه دهند. در شوراي فرهنگ عمومي که نمايندگان سازمان‌هاي فرهنگي و ساير سازمان‌هاي مربوطه حضور دارند، چند ماه پيش جلسه‌اي تشکيل شد و بحث شيطان پرستي را به جهت عدم شناخت و تقليل به انحرافات اجتماعي، از شمار معنويت‌هاي نوظهور خارج کردند، در حاليکه اين جنبش مهمترين جنبش معنوي و ديني روزگار ماست و اگر برنامه‌هاي ابرفرهنگ استکباري موفق شود در آيندة نه‌چندان دور مذهب بسياري از مردمان زمين خواهد شد. و شاهد خواهيم بود که شيطان‌پرستان يهودي، مسيحي، مسلمان و بودايي در همايش‌هاي سالانة خود براي دنيايي شيطاني بيانية اخلاقي، اجتماعي، سياسي و حقوقي صادر کنند. و براساس اصول اعتقادي خود در در ساحت‌هاي گوناگون زندگي به بسط ايدئولوژي شيطاني بپردازند.
 
اصول اعتقادي شيطان‌گرايي که توسط آنتوان لاوي بيان شده، عبارت اند از: 1- دست و دلبازي به جاي خساست 2- زندگي حياتي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني 3- دانش به جاي فريب دادن رياکارانه 4- صحبت کردن با کساني که لياقت آنرا دارند به جاي عشق ورزيدن به نمک نشناسان 5- انتقام و خونخواهي کردن به جاي برگرداندن صورت 6- شيطان به ما مسئوليت در برابر مسئول را به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناک خيالي مي آموزد 7- انسان مانند ديگر حيوانات است , گاهي بهتر ولي اغلب بدتر 8- شيطان تمام آن چيزهايي که گناه شناخته مي شود را ارائه مي دهد , چون که تمام آنها به يک لذت و خشنودي فيزيکي , رواني يا احساسي منجر ميشوند . 9 - شيطان بهترين دوست کليسا است چرا که در تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري کليساهاست.
 
در اين اعتقادات حرف‌هاي درست و نادرست به هم آميخته شده و ايدئولوژي شيطاني به جهت اينکه حرف‌هاي درستي هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنياي آينده را خواهد داشت و در کنار آن نگرش‌هاي باطل، خشونت‌آميز، هوس مدارانه و غير انساني خود را نيز عملي خواهد ساخت. و سالها طول مي‌کشد تا پس از تجربة زندگي بر اساس طرح شيطاني به تعارض‌ها و رنج‌ها و ناکامي‌هاي آن پي‌ببريم و در جستجوي طرح ديگري براي زندگي برآييم. و به همان نقطه‌اي برسيم که انسان ناکام امروز رسيده است. حال چه کسي مي‌خواهد نسبت به اين امور روشنگري و اطلاع رساني کند. بدون وجود هسته‌هاي قوي پژوهشي با مطالعات ميان رشته‌اي و رويکرد آينده پژوهانه، مگر مي‌توان اين توطئة بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترويج اين شناخت انديشيد.
 
منبع: جهان

موسیقی ؛ بال رسانه ای فراماسون

 

 موسیقی ؛ بال رسانه ای فراماسون

در این پست به بررسی نمادها در ویدئو های خواننده های نظیر Lady GAGA وJay-Z و Maddona وRihanna و تعدادی دیگر خواهیم پرداخت.

این دو تصویر مربوط به Jay-Z خواننده سراسر با افکار ماسونی که قبلا درباره اش مطلبی ارسال کرده بودیم…در این دو عکس هم باید بگم که در عکس اولی نماد دست شیطانی و در عکس دومی تشکیل هرم و چشم جهان بین با دست را میبینید که حرکت همیشگی این خواننده اینگونه است…

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2810%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2811%29.jpg

در این عکس هم میبینید که ۳ نفر در هرمی آبی رنگ قرار گرفته اند و فقط یک چشم آنها معلوم است…

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2812%29.jpg

در این سه عکس هم خوانندگان در میان هرمی که توسط نور ایجاد شده است قرار دارند

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2813%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2820%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%286%29.jpg

بز یکی دیگر از نمادهای شیطان پرستان است که در بالای سر این دو خواننده راک بز به صورتی که بر آنها احاطه دارد قرار دارد

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2814%29.jpg

در این دو تصویر که مربوط به یکی فیلم درباره دو خواننده است در تصویر اولی نماد هرم و چشم جهان بین را بر روی هدبند کارکتر پیرهن زرد مشاده میکنید و در تصویر دومی هم بر روی کارکتر پیرهن آبی این نماد رو دوباره مشاهده میکنید…

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2816%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2815%29.jpg

این تصویر باری خودمان هم بسیار تعجب برانگیز بود چون مایکل جکسون در یکی از ویدئوهای خود در حال آواز خواندن است که بر روی دیوار نماد چشم جهان بین را مشاهده میکنید البته بر روی پیراهن وی هم نمادی میبینید که متاسفانه به دلیل نبود منبع موثق از اظهار نظر درباره این نماد خودداری میکنیم

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2817%29.JPG

شاید تعجب برانگیز ترین عکس در میان عکس ها این عکس باشد که نماد پرگار و گونیا را در دکور ایجاد کرده اند

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%289%29.jpg

و در ادامه هم تعدادی عکس که نیازی به توضیح ندارند چون به قدری واضح است که با داشتن کمترین اطلاعات پسرامون این بحث میتوان منظور این حرکات را فهمید…البته دوستان اگر متوجه نمادی در این بین نشدند حتما به ما اطلاع دهند تا اطلاعات کافی درباره آن نماد داده شود…

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%284%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%285%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%2821%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%288%29.jpg

http://zohur12.persiangig.com/image/illuminati%20in%20Music/Illuminati%20in%20music%20%287%29.jpg

دوستانی که به بحث "ایلومناتی در صنعت موزیک" علاقمند هستند، میتوانند از اینجــا مقاله ای را از گروه فرهنگی بیداری اندیشه مطالعه کنند.

۷۰ فرقه شیطان‌پرستی درکمین جوانان مربوط به موضوع » حوادث


 

در حالی که بعضی متولیان فرهنگ و هنر دست روی دست گذاشته و بودجه های ملی را صرف برگزاری این همایش و آن کنفرانس می کنند تا حرفها و شعارهای رنگارنگ در سطور کاغذی گزارش کارها به تصویر کشیده شود و همراه با تشویق حضار از بلندگوهای سخنرانی به گوش رسد ، دشمنان این مرز و بوم پا را از برگزاری همایش، کنفرانس و گردهمایی‌های یکبار مصرف فراتر گذاشته و در دایره عمل از هر روزنه‌ای برای نفوذ به فکر و روح اقشار مختلف جامعه به ویژه قشر جوان و نوجوان استفاده می کنند.

امروز برخلاف تصور عده‌ای که جنگ و دشمنی را تنها در آمدن توپ و تانک به مرزها و درگیری مسلحانه خلاصه می کنند، جنگ و رویارویی قدرتها از زمین و هوا به مرزهای اندیشه کشیده شده است و ابرقدرت های جهان از راه‌های گوناگون می کوشند تا هویت، اندیشه و باور حاکم بر افراد یک جامعه را علیه دین، مذهب و ملیت آن کشور تحریک کنند و از آب گل آلود برای خود ماهی‌های فربه بگیرند.

مسلماً جامعه‌ای که ساکنان آن نسبت به هنجارها و قوانین آن جامعه تعصب خاصی نداشته باشند، هنگام خطر نیز واکنش لازم را برای نجات آن از خود بروز نمی دهند که این یعنی تسلیم در برابر دشمن، بدون جنگ و خونریزی!

تلاش برای دوری جوانان از مذهب و اندیشه‌های ناب اسلام، سوق دادن مردم به طرح سئوالاتی درباره آفرینش و فلسفه وجودی جهان که هرگز به جوابهای منطقی نمی رسد، خشن جلوه دادن اسلام و تبلیغ مذاهب دیگر در کانالهای فارسی زبان غرب، سوء استفاده از مشکلات اجتماعی نظیر بیکاری، گرانی، تورم، مسائل ازدواج و…  منتسب کردن آنها به حکومت دینی در کشور، ساختن حباب کاغذی از جامعه بدون قید و بند با طرح موضوعات موهوم و … از جمله اندیشه هایی است که امروز در قالب « فرقه های انحرافی و مکاتب الحادی»  به آحاد مختلف جامعه عرضه می شود.

این موضوعات  قبل از آنکه زنگ خطری را به صورت جدی برای مسئولان به صدا در آورد تعداد قابل توجهی را به سمت خود کشانده است تا شاید جوانان و نوجوانان رشید این کشور با چشمانی بسته و ذهنی گنگ در صف فریب خوردگان اهریمن بایستند و چه بسا در این راه  جان و مال و ناموس خود را نیز از دست بدهند.

در این بین شهر کرج و به خصوص شهرهای اقماری آن از وجود چنین خطری مصون نیست و هر از گاهی از گوشه و اطراف خبر دستگیری و متلاشی شدن برخی باندها که در راستای رشد و گسترش فرقه های انحرافی و مکاتب الحادی فعالیت می کنند به گوش می رسد که البته آهنگ اقدامات پیشگیرانه با رشد این فرقه ها همخوانی ندارد.

زمانی که دو سال قبل فرمانده وقت انتظامی استان تهران از دستگیری ده‌ها عضو یک گروه شیطان پرست در کنسرتی که در باغ‌های اطراف شهر کرج برگزار شده بود خبر داد،مسئولان و شهروندان آگاه شدند که خطر گرایش جوانان و نوجوانان به فرقه های انحرافی و عرفانهای نوظهور از مرحله تهدید گذشته و برخی با جسارت تمام، جشنها و مراسم شیطانی خود را با سر و صدای زیاد برگزار می کنند که دستگیری دهها نفر از آنان در یک جشن مختلط تنها نمونه ای از آن است.

شلوارهای گشاد، لباسهای رنگی جلف، انگشتر‌های خاص تیغ دار، دستبندهای متنوع و عجیب، گردنبندهای اسکلتی با موهای بلند یا سر طاس به عنوان نشانه‌های ویژه گروههای همسو با شیطان پرستی بیان شده است که حضور افراد با چنین متعلقاتی در شهر کرج هر چند انگشت شمار اما کاملا محسوس است.

همچنین علاوه بر ماهواره ها و سایتهای اینترنتی انتشار کتب متعددی نیز برای ترویج این جریان در داخل کشور عامل رواج این فرقه ها شده است.

جریان شیطان پرستی در غرب با ابزار موسیقی اعلام موجودیت کرد و روابط نامشروع، موسیقی متال، رفتارهای ساحرانه و اعمال و مناسک خاص ماورایی و جادوگری از ویژگیهای این جریان است.

بیش از ۷۰ فرقه وابسته به جریان شیطان پرستی در حال حاضر در کشور به صورت زیرزمینی اما ظاهرا به راحتی فعال هستند!

شکنجه تکان دهنده یک کودک ۹ ساله در کرج به بهانه داشتن روح شیطانی

زمانی که عموی کودک ۹ ساله در مدرسه برادر زاده اش حضور یافت تا با مدیر مدرسه در باره شکنجه هایی که از سوی پدر و مادر این کودک در حق او روا می شود سخن بگوید ، کسی تصور نمی کرد که نفوذ فرقه‌های انحرافی در جامعه تا حدی است که والدین یک کودک بیگناه حاضر می‌‌شوند با چشم پوشی بر عاطفه و مهر مادری و پدری، فرزند خود را قربانی سخت ترین شکنجه ها کنند تا نظر سران فرقه ای که در آن عضو هستند تامین شود.

پس از در میان گذاشتن این موضوع با پلیس و دخالت قانون مشخص شد از وقتی «ح» به دنیا آمده است پدرش به شدت با او بدرفتاری می کرد و کتکش می زد. او به عضویت یک فرقه انحرافی درآمده بود که البته رؤسای آن فرقه خاله و شوهرخاله «ح» هستند.

پدر به شدت تحت تاثیر آنها قرار داشت و هر چه می گفتند بدون هیچ سئوالی انجام می داد. این زن و شوهر پس از به دنیا آمدن کودکشان «ح» مدعی شدند روح شیطانی در این کودک وجود دارد و باید از بین برود اما نه اینکه به طور مستقیم کشته شود بلکه باید آنقدر شکنجه اش کنند تا خودش جان بسپارد.

تا چهار سالگی «ح»، او فقط از سوی پدر مورد آزار قرار می گرفت اما از وقتی همسرش هم به عضویت این فرقه درآمد شرایط کودک بدتر شد. تحقیقات بیشتر نشان داد از آنجا که مراد فرقه دستور داده بود هرگاه برای هر یک از مریدانش مشکلی پیش آمد این کودک باید تنبیه شود «ح» بسیار مورد آزار قرار می گرفت و علاوه بر اینکه پدر و مادر «ح» او را می زدند سایر اعضای این فرقه هم وی را آزار می دادند در حالی که سران این فرقه کودک خودشان را قدیس می خواندند و به او بسیار احترام می گذاشتند.

عموی این کودک در خصوص ابعاد دیگر این جنایت می گوید : یکسال و نیم پیش بود که متوجه شدم یکی از مریدان این فرقه «ح» را به بالای کوه برده تا از آنجا به پایین پرت کند اما در آخرین لحظه پشیمان شده و کودک را بازگردانده است. همان موقع طی نامه ای مسئولان را در جریان فعالیت این فرقه و اقدام به قتل برادرزاده ام قرار دادم اما رسیدگی نشد.

پس از اظهارات این مرد تحقیقات پلیس نشان داد پدر و مادر «ح» جنین پنج ماهه شان را هم با دستور رؤسای فرقه انحرافی از بین برده اند چون به آنها گفته شده بود روح شیطانی در این جنین هم حلول کرده است.

سرانجام با توجه به اینکه احتمال می رفت «ح» در صورت بازگشت به خانه توسط پدر و مادرش به قتل برسد به دستور دادستان به بهزیستی کرج تحویل داده شد. همچنین دادستان کرج دستور داد تحقیقات ویژه در مورد این فرقه و اعضایش انجام شود.

ادامه نوشته

نمادهای ماسونی در شرکتها / فیلم ها / بازیها

 نمادهای ماسونی در شرکتها / فیلم ها / بازیها
نفوذ معماری شیطانی فراماسونری در مسجد قدس تهران!

 

مسجد شاه فیصل در پاکستان که توسط شاه فیصل عربستان ساخته شده!

 

معماری ماسونی در شهر رشت!

 

مجتمع توریستی واقع در ورودی شهر رشت (جاده رشت – انزلی) !

اسم این مجتمع جهان تاب هست که خیلی جالبه !

 

 

ساختمان مسکونی خیلی عجیب !

 

بانک تجارت رشت و مشهد با سردری مثلثی شکل !

 

سردر سازمان بهزیستی مشهد!

 

یکی از دروازه های شهر شیراز !

 

القای تفکر فراماسونی توسط خواننده های ایرانی و خارجی به هواداران خویش !

 

نماد های فراماسونری و ایلومناتی در بازی تِکِن (Tekken)!

 

نمادهای ماسونی در انواع کارتون ها !

نماد ماسون ها در کارتون ارتور / تام و جری / باب اسفنجی / ماداگاسکار و تیکن ۱-۶ / ... !

نماد ماسون ها در کارتون ارتور / تام و جری / باب اسفنجی / ماداگاسکار و تیکن ۱-۶ / ... !

 

 

 

 

نماد ماسون ها در ساختمان های و بازار مشهد و تهران ! 

 

     

 

 

 

   نماد ماسون ها در فیلم های هالیوودی و پخش شده یا نشده از تلویزیون !

 

  

   

          

 

«  کعبه در محاصره سایه های شیطانی و تقلید کورکورانه در ایران »

 «  کعبه در محاصره سایه های شیطانی و تقلید کورکورانه در ایران »
کعبه در محاصره سایه های شیطانی و تقلید کورکورانه در ایران

بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد؛ تا این سال همه نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همه سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید.

تا چند سال پیش، بلندترین بنای مُشرف به صحن مسجدالحرام، قصر ملک فهد، سلطان پیشین مملکت عربی سعودی یا همان خادم الحرمینی بود که بر بلندای ابوقُبیس، صدها متر فراتر از مخدوم خود نشسته بود. مهمانان خاصّ پادشاهی سعودی در ایّام حج در این قصر ضیافت اتراق می‌کردند تا ضمن انجام اعمال، از آن بلندا ناظر صحن مسجد و طواف حاجیان باشند. امّا امروزه دیگر، این بنا در برابر برج در دست ساخت «ابراج البیت» کوچک می‌نماید. درست مقابل رکن یمانی. این بنا که معرّفی‌اش خواهم کرد، قرار است در سال 2012 م. افتتاح شود. بر این مُژده گر سر فشانم رواست. در تمام نقاط جهان و میان همه اماکن مقدّس مذهبی، هیچ بنایی تاکنون مجال و جرأت قد برافراشتن به این قدّ و قواره را نداشته است.

برج‌هاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شا‌خ‌هاي شيطان» خوانده شود، سرشار از نمادهای ماسونی، بنای کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن»


در سال 2012، که از ديدگاه فرقه‌هاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است ساختمان "ابراج البيت" به پايان مي‌رسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.


سایه شیطانی ابراج البیت بر سر بیت الله الحرام 
برج رفیعی که در میان دو بال قرار گرفته، در نوع خود بزرگترین ستون اوبلیکس جهان است که از عهد مصر باستان تاکنون ساخته شده است.

همه کسانی که تا یکی دو سال پیش در ایّام برگزاری حجّ تمتّع در رمی جمرات، ستون شیطان را سنگباران کرده‌اند، شکل ستون میانی خانه شیطان را به یاد دارند. ستونی چهارگوش که در انتها، نوک هرمی شکل خود را می‌نمایاند. این ستون همان ابلیسک است که امروزه به عنوان یکی از معروف‌ترین نماد فراماسونرهای جهان قابل شناسایی است.

میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشنگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطه دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهنده حضور و سلطه فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌های طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.

برج ایفل در فرانسه و برج ساعت لندن دو نمونه فانتزی ابلیسک هستند که توسط معماران ماسونی ساخته شده‌اند. امّا ابراج البیت بر بلندای مسجدالحرام گوی سبقت را از همگان ربوده است. این برج‌ها، در خود بزرگترین ابلیسک جهان را در امّ القرای جهان اسلام جای داده‌اند؛ البتّه، با تخریب ستون خانه شیطان در رمی جمرات و جایگزین شدن دیوار عریضی به جای آن. این برج‌ها با ابتکار معمار معروف ماسون‌ها؛ یعنی آقای لرد فاستر قد برافراشتند تا هم پاسخی به اساعه ادب مسلمانان به شیطان در وقت تخریب ستون‌های خانه‌ شیطان در رمی جمرات باشد و هم جبرانی برای آن. فاستر تا کنون بیش از 200 برج ابلیسک در جهان طراحی کرده و ساخته است. در واقع او معروف ترین معمار سازنده سازنده ابلیسک مورد نظر فراماسونرهاست. از اینجا، برج‌های مشرف بر مسجدالحرام و خانه کعبه با دو برج بزرگ دروازه‌ای شکل ساخته شد تا به همگان اعلام نماید نه تنها مملکت سعودی، بلکه خانه مقدّس مسلمانان جهان نیز در آغوش ما و تحت سلطه ماست.


میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشنگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطه دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهنده حضور و سلطه فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌هایی طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.


چند سال قبل، در سفری به فرانسه، در منطقه مدرن و نوساز پاریس، بنای رفیع دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را ملاحظه کردم. البتّه شما هم از دیدار نمونه کاملی از آن بی‌نصیب نمانده‌اید. طیّ سه چهار سال اخیر دو نمونه بزرگ از برج‌های دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را در حاشیه ‌غربی بزرگراه مدرّس ساخته‌اند. بر تپّه‌های معروف عبّاس آباد. جالب اینجاست که در این دروازه‌ها که از اتّفاق، دولتی هم هستند، هرم معروف چشم جهان‌بین All seeing eye را هم ساخته‌اند. این واقعه را به حساب هر کس می‌خواهید بگذارید با خودتان. به هر روی نمادها و نمادسازها کار خود را می‌کنند. بگذریم!




قابل ذکر است این برج بزرگ در 72 طبقه برکشیده شده است. با توجه به حرکت های نمادین فراماسونرها انتخاب عدد 72 که به عنوان عدد قدرت نزد کابالیست ها شناخته می شود قابل توجه است. از نظر آنان 72 تعداد شیاطینی هستند که (نیروهای جنی) حضرت سلیمان (ع) آنان را برای ساختن معبد بزرگ در خدمت آورده بود. جز این افتتاح برج در 21 دسامبر 2012 نیر قابل توجه است. زیرا از نظر فراماسونرها و گردانندگان سازمان های مخفی در این روز که معروف به روز شیطان است از طریق ابراج البیت سایه این بنای شیطانی بر روی کعبه خواهد افتاد.

بد نیست بدانید که در ادبیّات مسیحی، شیطان در شمایل حیوانی با بال‌های خفّاش، پاهای شیر و سری چون سر قوچ به تصویر کشیده می‌شود. این نماد را در بسیاری از فیلم‌های هالیوود و از جمله امگا کد 2 می‌توانید ببینید. گوییا که معمار صاحب سبک این برج‌ها می‌خواهد به همگان القاء کند که بال‌های شیطان مسجدالحرام را در خود گرفته‌اند. در واقع، رمی و سنگباران معکوس از بلندای مسجد آغاز شده است. سنگ‌های پنهانی نیروهای اهریمنی بر سر و روی حجّاج طواف کننده و عمره گزاران. امواج منفی شیطانی که جان مسلمانان را هدف تیرهای زهراگین می‌سازد. بسیاری از محقّقان بر این باورند که، انفجار دو برج نیویورک در یازده سپتامبر، در واقع، حاصل پروژه انفجار دروازه‌ای بود که در آن زمان و مکان خاص و البتّه از نظر فراماسونرهای نشسته بر اریکة قدرت سازمان‌های مخفی، راه ورود نیروهای شیطانی را بیش از پیش در زمین و در صحن حیات اجتماعی ساکنان زمین هموار ساخت.




این بنا، مسجدالحرام،‌ کعبه و طواف را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. برج اصلی با ارتفاع 595 متر در کنار شش برج بزرگ مسکونی، که جملگی متعلّق به «مجموعة بن لادن» هستند. حتّی اجازه نمی‌دهد شما تصویری از مسجدالحرام، گلدسته‌ها و پهنای آسمان داشته باشید.

سازمان جهانی و از جمله یونسکو، در حالی چشم خود را بر این هیکل ابلیسی بسته‌اند که برای ثبت ابنیه تاریخی در ایران مانند میدان بزرگ امام در اصفهان، شرط خود را کوتاه شدن و تقلیل طبقات برج جهان نما در حاشیة میدان اعلام می‌کنند.

سکوت سازمان‌های جهانی بی‌وجه نیست. آنها جملگی تحت مدیریّت سازمان‌های ماسونی عمل می‌کنند. یونسکو به عنوان یکی از بازوهای اصلی و فرهنگی فراماسونری جهانی قابل شناسایی است و رؤسای آن عمدتاً خود فراماسونر هستند، امّا سکوت سازمان‌های فرهنگی اسلامی در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران توجیه پذیر نیست.

مدیران سازمان‌های مسئول میراث فرهنگی، در حالی از این موضوع مهم که به آینده اسلام و ایران بستگی دارد، غفلت می‌ورزند که از ردّ و نشان ستون‌های تخت جمشید و لوح‌های گلی برای لحظه‌ای غفلت نمی‌ورزند و سرمایه‌های بزرگي را صرف برگزاری نمایشگاهی از این آثار در ایران و اروپا می‌کنند و گاه رؤیای جشن‌های بزرگ ملّی عید نوروز را در خرابه‌های پرسپولیس در سر می‌پرورند و همّت خود را مصروف آن می‌دارند. به قول شاعر من در این بحر تفکّر به کجا و تو کجایی؟

امّا از وجهی دیگر و مهم‌تر، پروژه 2012 م. که اینک «ایران اسلامی» را به دلیل رویکرد شیعی و ولایی‌اش از یک سو و «حرمین مکّه و مدینه» را از دیگر سو، چون یک سیبل در تیررس اهداف شیطانی خود قرار داده، به عنوان انتقام‌گیری شیطان از خدای ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قابل شناسایی است. شجره طیّبه‌ای که غرس شد تا از طریق بنی‌اسماعیل و اوصیای پیامبر آخرالزّمان، دین جهانی و حکومت جهانی مستضعفان در عرصة زمین مستقر شود اعلام پادشاهی جهانی بنی‌اسرائیل، اینک مشروط به در هم پیچیدن طومار آیین ابراهیم خلیل الرّحمن و «بنی‌اسماعیل» شده است.

ظهور کبرای امام عصر(ع) به منزله تحقّق طرح آسمانی استقرار شجره طیّبه‌ای است که با حضرت ابراهیم(ع) غرس شد تا در دولت کریمه آخرین فرزند این خانواده به برگ و بار بنشیند. ابراج البیت و پروژة ساختن شهرکی مسیحی‌نشين در مکّه که به بهانه آشنا ساختن غیرمسلمانان با اسلام در حال شکل‌گیری است، اوّلاً؛
جغرافیای حرم را در هم شکسته و این قلعه بزرگ فتح نشدنی را مورد تعرّض و تجاوز اجانب و غیرمسلمانان قرار می‌دهد. پایگاهی که تاکنون در تصرّف در نیامده و حتّی از آسمانش هیچ هواپیمایی امکان گذر ندارد تا چه رسد به اینکه غیرمسلمانان در آن سکنا گزینند یا جرئت دست‌اندازی به مسجدالحرام را پیدا کنند.

این برج‌ها سایة خود را بر مسجدالحرام می‌افکنند و تمامی آداب، مناسک صرفاً معنوی و آسمانی را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. تأثیرگذاری بر امواج و تشعشعات روحانی و معنوی مسجدالحرام و بی‌اثر ساختن یا حدّاقل تضعیف این تشعشعات از طریق ابلیسک شیطانی در زمره دومین هدف پنهانی فراماسونری جهانی شیطان‌پرست قابل شناسایی است.

دست‌اندازی جنود ابلیسی در سال‌هایی که به ظهور می‌انجامد و وارد کردن خسارات بزرگ مادّی و معنوی به «انسان‌ها و ادیان»، در گرو حذف موانع باز دارنده است؛ حذف نمادهای بزرگ، مردان بزرگ و تحریف مناسک و آیین‌ها، به تدریج همه سپرهای حفاظتی بشر را که مانع از نفوذ و دخالت جنود شیطانی است، از بین می‌برد تا بشر در بی‌پناهی تمام آماج تیرهای مستقیم شیطانی و جنودش شود.


توسعه مراسم و مناسک شیطان‌پرستی و رواج فرقه‌های ضدّ دین و شیطانی، بر کشیدن نمادهای فراماسونری در اقصی نقاط جهان اسلام و به ویژه در اطراف اماکن مذهبی، همه سپرهای حفاظتی را از بین برده یا حدّاقل از میدان تأثیر امواج روحانی آنها می‌کاهد و بشر را بیش از هر زمان در برابر جنود ابلیس بی‌پناه می‌سازد.


این همه، بر میزان القای خطوات و الهامات و وسواس شیطانی که منشأ همه آلودگی‌ها، گناهان و منکرات در انسان است، می‌افزاید.
ابتلای وحشتناک به غربزدگی مانع از درک این موضوع است. ابلیس و جنودش از طریق القا، الهام، وسوسه، تسریف و تزیین در مراحل اوّلیه انسان را برای انجام گناه تشویق می‌کنند، امّا در مراحل بالاتر با سلطه یافتن بر انسان‌ها، از آنها به عنوان آلت فعل خود بهره می جویند. سلطه شیطان بر انسان با طیّ مراتبی اتّفاق می‌افتد تا آنجا که برخی از انسان‌ها در عمل و نظر فرزند خوانده شیطان می‌شوند. از اینجا همه جوانان مسلمان جهان اسلام، مسلمانان عرب، فارس، ترک و سایر اقوام را برای مقابله با این دسیسه‌ها فرا می‌خوانم. آنها می‌توانند از طریق بمباران رسانه‌ای موج تبلیغاتی وسیعی را برای متوقّف کردن پروژه‌های غیر رحمانی در سراسر جهان اسلام به راه بیندازند.

جوانان غیور عرب زبان در عربستان، یمن، عراق، لبنان و شبه قارّة هند از توانمندی ویژه‌ای برای ایجاد این موج فرهنگی و رسانه‌ای برخوردارند.

رایزنان فرهنگی را، در صورتی که از مادّه و تبصره‌های اداری خلاص ‌شوند، سفیرانی مکلّف می‌شناسم تا ضمن رصد کردن طرح‌ها و توطئه‌ها، همة‌ اعتراض خود را در مجامع مذهبی، فرهنگی و حتّی سازمان‌های بین‌المللی اعلام و مواضع خود را آشکار سازند.

اسماعیل شفیعی سروستانی-نشریه موعود

نهادینه شدن شیطان پرستی در عرصه جهانی

نهادینه شدن شیطان پرستی در عرصه جهانی
مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: "امروز شيطان پرستي درعرصه جهاني نهادينه شده است و دیگر اين مسأله، جريانی معمولي نيست."
به گزارش گرداب، حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد ادبی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور، با بيان اين مطلب که شیطان پرستی دیگر جریانی معمولی نیست، افزود: "شيطان پرستان با زير سؤال بردن یگانگی و بزرگی خداوند، خدا را دليل تمام شوربختي های انسان مي دانند."

وي با بيان اين كه شیطان پرستان انتظار دارند كه پس از مرگ ميهمان شيطان باشند، تصريح كرد: "این گروه گام به گام اعتقادات را سست مي كنند تا جایي كه فرد آرزو می کند همنشين شيطان شود."

حجت الاسلام والمسلمين ادبي ادامه داد: "شيطان پرستي به شیوه جديد را «آنتون لاوي» در سال 1966 پايه گذاري كرد و کليساي شيطان پرستي را بنيان نهاد. وی در زمان تاسيس اين كليسا، شيطان را به طور رسمی فرمانرواي کل زمين معرفی کرد."

وي اضافه كرد: "آنتون لاوي در سال 1969 كتاب "انجيل شيطان" و در سال 1972 كتاب "آئين شيطان پرستي" را منتشر کرد كه در آن به تشریح جزئيات آئين شيطان پرستي از جمله مراسم عشاء شيطاني با نام Black Mass پرداخت."

مشاور وزير در ادامه گفت: "در شيطان پرستي، حيات با مظاهر شيطان به جاي تعاليم پرورش گونه پيامبران، ازجايگاه ويژه اي برخوردار است؛ نوعی زندگي حيواني که خالكوبي ها در آن نمادي از مظاهرشيطان است."

وي بيان داشت: "شيطان پرستي، افراد را پله پله به سمت حيوانيت سوق مي هد به طوري كه قتل، تجاوز و... براي انسان امری عادي می شود."

حجت الاسلام والمسلمين ادبي خاطر نشان كرد: "نمادهاي شيطان پرستي، دروازه ورود فرد به سمت شيطان است، چرا كه نماد درذهن مخاطب مي ماند و ذهن او را آماده پذيرش اعتقادات شيطاني می کند؛ اعتقاداتی كه ذره ذره به فرد تزریق می شود."

وي در ادامه یادآورشد: "شناخت علائم شيطان پرستان، يك ضرورت است، چرا كه آنان از طريق همين نمادها به ميان جوانان ما رخنه می کنند

شهادت امام جواد علیه السلام

تاريخ : شنبه پانزدهم آبان 1389

http://www.shiapics.ir/components/com_joomgallery/img_originals/___imam_javad_14/734_20090828_1733729279.jpg

مراسم شهادت امام جواد علیه السلام امشب

شعر امام جوادسلام الله وصلواته علیه

http://nakhlestan.org/sh-javad/Image/javad.jpg

اول شرار ز هـربه ی جانـش اثـرنمود

دوم فـتـاد روی زمین ، نـاله سـرنـمود

سوم به خاک چهره نهاد وبه گریه گفت

بابا بـبـیـن که زهـرچـه ها با پـسرنـمود

چـهــارم صــدای العـطـش اوبـلنـد شـد

گــویـا کـه زهـرخـانه مـیان جـگـرنمود

پـنـجم نـفـس نـفـس زد و آرام گریه کرد

مثـل حســــیـن فـاطـمـه عـزم سـفرنـمود

دروهـلـه ی شـشـم بدنش را به روی بام

قـاتـل کـشـیـد و داغ رضـا بـیـشـتـرنمود

هــفـتـم تـــــن شــریـف امــام جـــواد را

افــکــنـد بــرزمـیـن وجـفـایـی دگـرنمود

هشتم بدان که دروسـط روضـه ی جــواد

بـایــد بــرای بـی کـفـنـی گـریه سـرنـمود

آن تــشـنـه ای که آتـش داغش به نه فلک

شـعله کـشـیـد وعـرش خدا شعله ورنمود

روزدهــم بـــه پــای عــلـمـداربی ســپـاه

اربــاب عـشـق زمـزمـه ی انـکـسرنـمود

شعر امام جوادسلام الله وصلواته علیه

درشب شهادت آن بزرگوارخوانده خواهدشد

فراماسونری: دجال آخرالزمان-

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ، تاریخی ، مذهبی ، سیاسی ،
شواهد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری

در سال های اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان می دهد سازمان ملل متحد  و  بسیاری  از  موسسات  و  ارگان های  وابسته  به  آن (از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی  و ...)،   ارتباط   غیر قابل   انکاری    با    شبکه ی   جهانی فراماسونری دارند.(93) برخی از این شواهد عبارتند از:
1 – اهدای زمین سازمان ملل متحد از سوی یکی از افراد  خانواده ی  ماسونی  و یهودی الاصل راکفلر به نام (John D. Rockefeller, Jr).
زمین  سازمان ملل متحد  توسط  (John D. Rockefeller, Jr)  اهدا شده(94) و   اولین حمایت های مالی از سازمان ملل متحد،  توسط او  انجام  شده  است.
لازم به ذکر است که (John D. Rockefeller, Jr) و تمامی  اعضای  خانواده ی راکفلر (که اصالتاً یهودی بودند، اما به دلیل فرار از  فشار  افکار عمومی  آمریکا پروتستان شده اند)،  عضو  گروه  ماسونی و سری (Bones &Skull ) هستند. (همانند خانواده ی بوش)(95)

(John D.Rockefeller, Jr)

(John D.Rockefeller, Jr)


2 – معماری داخلی سازمان ملل متحد، مثل ترتیب چیده شدن صندلی ها، شبیه معماری لژ های فراماسونری است.
 
3 – آرم سازمان ملل متحد.

در آرم سازمان ملل متحد نیز علایم ماسونی زیر دیده می شوند:

    * 33 قطعه بر روی نقشه ی جهان:  در طراحی  این آرم و ترسیم  نقش  کره ی زمین بر روی آن، طول و عرض جغرافیایی به گونه ای رسم شده که در مجموع 33 قسمت به دست آمده است.  نکته ی مهم این که در طراحی  آرم  مذکور،  خطوط عرض جغرافیایی با فواصل کم  رسم  شده  است،  اما  فواصل  خطوط  طول جغرافیایی از  یکدیگر، بسیار  زیاد می باشد.  این  ناهماهنگی  ظاهری،  بی دلیل نبوده  و  هدف  از  آن،  ایجاد  33  قسمت  بر  روی  نقشه ی  جهان بوده است.  در واقع اگر فواصل خطوط طول جغرافیایی موجود در آرم،  کمتر  از مقدار  کنونی  بود، 33  قطعه  ایجاد  نمی شد، اما  ماسون ها   عمداً  خطوط  طول و عرض جغرافیایی را به گونه ای در  آرم  سازمان ملل متحد  گنجانده اند که عدد 33  (عدد خوش یمن فراماسونر ها) به دست آید!(96)

    * 13 برگ زیتون در هر طرف:  به  غیر  از  قسمت  ابتدائی  شاخه ی  زیتون  که ساقه ی شاخه است (فلش ها)، 13 برگ زیتون در هرطرف رسم شده است. همان طور که قبلاً  ذکر  شد،  عدد  13  در  بین  ماسون ها  و  یهودیان،  عدد خوش یمنی است(97)  و استفاده از 13 برگ در نماد سازمان ملل متحد،  خود شاهد دیگری بر ارتباط این سازمان، با تشکیلات فراماسونری می باشد.
آرم سازمان ملل- شاخه زیتون
 آرم ماسونی سازمان ملل متحد. به 33 قطعه در نقشه کره زمین و 13 برگ زیتون در هر طرف توجه فرمایید. (توجه شود که در پایین برگ ها, ساقه ی شاخه ی زیتون(فلش ها) وجود دارد. پس آن را در محاسبه وارد نکنید.)

آرم ماسونی «آژانس بین المللی انرژی اتمی», یکی از نهاد های وابسته به سازمان ملل متحد. به 13 عدد برگ زیتون در دو طرف آرم, توجه فرمایید.(توجه شود که در پایین برگ ها ساقه ی شاخه ی زیتون (وجود دارد).پس آنرا در محاسبه وارد نکنید.)

4 – حضور علامت  ماسونی  « پرگار و گونیا »  در  یکی  از  نهاد های  وابسته  به سازمان ملل متحد با عنوان « Temple of Understanding ».

« Temple of Understanding » نام یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل است  که  بنا بر  ادعای  حامیان  آن،  در جهت   تقریب  ادیان   جهان   حرکت می کند.(98)  این ادعا در حالی بیان می شود که تاکنون هیچ اقدام موثری  در این زمینه، از سوی این نهاد، و نیز سازمان ملل متحد صورت نگرفته است.

در پس ظاهر فریبنده ی این سازمان، شواهد فراوانی از نفوذ  فراماسونری  در آن به دست آمده است:

1– سازمانی به نام « Temple of Understanding » در پایتخت  آمریکا  (شهر Washington D.C) وجود دارد که مختص فراماسونر ها می باشد و از آن با عنوان  « Temple of Understanding Freemason»  یاد می شود.(99)  این شباهت فراوان در نام نهاد وابسته به سازمان ملل و نام سازمان متعلق به فراماسونری،  یکی  از  شواهدی  است  که  ارتباط  سازمان ملل متحد  با فراماسونری را نشان می دهد.

2– در  مقاله ای  که  در  سایت  خبری   « Canada Free Press »   به  آدرس اینترنتی « www.canadafreepress.com » آمده است،  تصویری از یکی از سالن های  ساختمان  نهاد  « Temple of Understanding »   متعلق  به سازمان ملل در نیویورک، درج شده است که در آن،  نماد  « پرگار و گونیا » که یکی از شناخته شده ترین نمادهای  فراماسونری  است،  بر  روی  یک سکوی محراب مانند در وسط سالن به چشم می خورد.(100)

در تصویر زیر، سالن مذکور را ملاحظه می فرمایید که  در  وسط  آن،  تصویر « پرگار و گونیا » ی فراماسونری به چشم می خورد:

یکی از سالن های نهاد«Temple Of Understanding» متعلق به سازمان ملل متحد; به تصویر «پرگار و گونیا» ی ماسونی بر روی سکوی وسط تصویر توجه فرمایید.

همان گونه  که  ملاحظه  فرمودید،   نهاد  « Temple of Understanding » متعلق به سازمان ملل متحد، یک نهاد ماسونی است  و  این  مسأله  نیز فرضیه ی ارتباط سازمان ملل متحد را  با  فراماسونری،  تقویت  می نماید. خوشبختانه علمای اسلام، با این نهاد همکاری نمی کنند و همکاری  نهاد مذکور، عمدتاً با مذاهب  کم اهمیتی  همچون  بودیسم،  هندوییسم  و ... می باشد.
با توجه به شواهدی  که  درباره ی  ارتباط  سازمان ملل متحد  با  فراماسونری  بیان کردیم، به نظر می رسد که این سازمان وظیفه  دارد  تا  به  صورتی  کاملاً  موذیانه، کشورهای  غیر ماسونی  را  استثمار  کرده  و  آن ها  را  به  صورت  یکپارچه   تحت سلطه ی تشکیلات  فراماسونری  قرار  دهد  و  بدینسان  موقعیت  را  برای  تشکیل حکومت جهانی شیطانی ماسون ها آماده نماید.

جهت گیری های سازمان ملل متحد و سازمان های وابسته به آن (از جمله سازمان انرژی اتمی و ...) از بدو تأسیس  این  سازمان  تا  به  امروز  نیز،  نشان  از  عملکرد دسیسه آمیز این سازمان دارد.  چرا که سازمان ملل متحد و  سازمان های  تابعه ی آن،  همواره در برابر قدرت های زورگوی ماسونی همچون آمریکا،  اسراییل،  انگلیس و ... سکوت کرده و پیکان اتهام را به  سمت  کشورهای  جهان  سوم  و  کشورهای اسلامی  نشانه  می گیرند.   جهت گیری های  خصمانه   علیه   انرژی   صلح آمیز هسته ای  ایران  در  آژانس بین المللی انرژی اتمی  و   شورای امنیت سازمان ملل متحد،  عدم جهت گیری مناسب شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه تجاوز عراق به ایران در طی جنگ تحمیلی،  سکوت در  برابر  جنایت های  آمریکا،  اسراییل  و ... نمونه هایی اندک از کارشکنی های متعدد سازمان ملل متحد هستند.   

بنابراین نتیجه می شود که مسلمانان جهان،  نباید اعتماد چندانی به  سازمان  ملل متحد نمایند و خود باید برای حل مشکلات  سرزمین های اسلامی  تلاش کنند.  زیرا اعتماد به سازمانی که خود تحت سیطره ی فراماسونری است،  می تواند  همچون سمی قوی، کشنده باشد.

شواهد ارتباط واتیکان با فراماسونری

همواره در طول تاریخ،  واتیکان  به  عنوان  پایتخت  مسیحیان  کاتولیک  جهان  مطرح بوده است؛ اما کم کم به دلیل  فساد  و  تحجر  کلیسا ها  در  دوران  قرون وسطی، اعتراضات به واتیکان فزونی گرفت؛ تا اینکه با شروع انقلاب صنعتی و  ایجاد  فرقه ی پروتستان، نقش واتیکان بسیار کمرنگ شد. امروزه نیز واتیکان بسیار  ضعیف  بوده  و قدرت کمی در معادلات سیاسی بین المللی دارد.
واتیکان که در قرون گذشته، همواره به عنوان دشمن اصلی « شوالیه های معبد » و « فراماسونر ها » مطرح بوده،(101)  به نظر می رسد که  امروزه  تحت  سیطره ی فراماسونری قرار گرفته است.(102)
شواهدی که ارتباط واتیکان را با فراماسونری نشان می دهند، عبارتند از:
1 – وجود برخی از علایم ماسونی در تصاویر نقاشی واتیکان.(103)

در تصویر زیر که از یکی از نقاشی های واتیکان اقتباس شده  است،  ملاحظه می گردد که دو فرشته؟!، حلقه ای را به  دور  نماد  « چشم جهان بین »   یا « مثلث نورافشان » که یک نماد کاملاً ماسونی است، گرفته اند.



نماد «چشم جهام بین» یا « مثلث نور افشان» در بین دو فرشته. (اقتباس از یک تابلوی نقاشی در واتیکان)

همان گونه که ملاحظه  فرمودید،  در  تصویر  فوق،  نماد « چشم جهان بین » مشاهده می گردد. از آنجا که نماد مذکور، یکی از  نماد های  مهم  و  معروف فراماسونری است، می توان نتیجه گرفت  که  واتیکان  با  فراماسونری  ارتباط دارد.

ممکن است برای خوانندگان محترم این سؤال پیش آید که شاید  نماد  « هرم و چشم جهان بین » از همان ابتدا مربوط به واتیکان و مسیحیت  بوده است  و  گروه های   ماسونی   به  دلیل  اعتقاد   به   مسیحیت،   از   علامت   مذکور  بهره جسته اند؟

در جواب باید گفت که علامت « چشم جهان بین » یک علامت الحادی بوده  و به مسیحیت ارتباطی ندارد. زیرا:

اولاً این نماد بسیار قدیمی بوده  و  از  دوران  مصر باستان و حکومت شیطانی فرعون اقتباس  شده است  و  تعالیم  الحادی  مصر باستان  با  دین  آسمانی مسیحیت، مغایر است.

ثانیاً استفاده ی فراوان  اسرائیل  از  نماد  « چشم جهان بین »  (مانند دادگاه عالی اسراییل)، ادعای  مسیحی  بودن  علامت  مذکور  را  رد  می کند،  چرا  که اسرائیل یهودیت را به رسمیت می شناسد، نه مسیحیت.

بدین ترتیب نتیجه می شود که نماد « چشم جهان بین » که از تعالیم الحادی مصر باستان نشأت گرفته است، به مسیحیت هیچ ارتباطی ندارد.

با توجه به مطالب گفته شده،  می توان نتیجه گرفت که فراماسونری و تعالیم منحرف آن، توانسته اند به واتیکان (مرکز کاتولیک های جهان) نیز نفوذ کنند.

2 – اتخاذ  مواضع  صهیونیستی  از  سوی تعدادی  از  پاپ ها  از  جمله  پاپ جدید (بندیکت شانزدهم).(104)

اخیراً شاهد توهین های مکرر پاپ جدید به دین اسلام  بوده ایم، اما در همین مدت، ارتباط ایشان با صهیونیست ها بسیار حسنه بوده است!

در  تصویر  زیر ملاقات  پاپ جدید  با  اولمرت  نخست وزیر اسرائیل  را  ملاحظه می فرمایید:(105)

یک نکته ی مهم در زندگی پاپ بندیکت شانزدهم وجود  دارد  و  آن  نکته  این است  که پاپ در ابتدای عمرش و در  سنین جوانی،  عضو  « سازمان  جوانان هیتلری » بوده و در این سازمان وابسته  به  نازی ها،  شرکت  داشته است. وی همچنین مدتی را در  پدافند  ضد هوایی ارتش آلمان نازی  گذرانده است، تا جایی که بعد از  جنگ جهانی دوم،  برای مدتی در اسارت نیروهای متفقین  بوده است.(106)   وجود  این  سابقه ی  تاریک،  همواره  بر  سر  پاپ  بندیکت شانزدهم سنگینی می کند.

البته پاپ از حضور خود در سازمان جوانان هیتلری،  به عنوان  یک عمل اجباری  یاد می کند و ادعا می نماید که در اکثر جلسات  سازمان مذکور،  از حضور  در  جلسه خودداری می کرده است.  وی همچنین  از  پدر  خود  به  عنوان  فردی  معتقد  به  مبانی کاتولیک و فردی ضد نازی یاد می کند.(107)

در هر  حال  باید  گفت  که  وی  توجیهات  مذکور  را  برای   فرار   از   اتهامات  بیان می کند،  و این توجیهات به هیچ وجه مورد قبول نیست. زیرا:

اولاً اگر پدر پاپ واقعاً فردی مومن و مخالف نازیسم  بود، چرا در سال های قبل از جنگ جهانی و یا در سال های  ابتدایی  جنگ،  از  آلمان  به  کشور  دیگری مهاجرت نکرد. (همانند بسیاری از اقلیت های آلمان)

ثانیاً پاپ که بی ادبانه به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) جسارت می نماید  و ایشان  را  جنگ طلب  معرفی  می نماید،  چگونه  خود  در  جنگی  ظالمانه شرکت  کرده است؟!  حتی اگر وی به صورت اجباری  عضو  « سازمان جوانان  هیتلری » بوده  است، می توانست به هر قیمتی از خاک آلمان فرار کند، یا از فرمان مافوق خود سرپیچی کند؛  حتی  اگر  به  قیمت  از دست دادن  جانش تمام شود.  وی که از علاقه ی قلبی و همیشگی خود  به  حضرت مسیح (ع) دم می زند،  چگونه است که حفظ جان و منافع خود را بر پرهیز از جنگ ترجیح  می دهد،  و به خدمت در ارتش  نازی ها  می پردازد؟! این توجیهات فقط برای فریب ساده لوحان و فرار از وجدان کاربرد دارد، نه چیز دیگر.

مطالبی که ذکر شد،  بخش کوچکی از  پرونده ی  سیاه  زندگی  پاپ بندیکت شانزدهم بود و ما بقیه ی مسایل را بر عهده ی خوانندگان محترم می نهیم.

3 – وجود علامت ماسونی Obelisk در میدان مرکزی واتیکان.

Obelisk یک علامت ماسونی است که از مصر باستان اقتباس  شده  و  هیچ ارتباطی با مسیحیت ندارد.(108) حضور این  علامت  در  میدان  مرکزی  واتیکان (میدان سنت پیتر)، تأییدی بر ارتباط واتیکان با فراماسونری است.

علامت ماسونی Obelisk در میدان مرکزی واتیکان.اصل این علامت مصری بوده است.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، بین واتیکان و فراماسونری،  ارتباط قوی وجود دارد. علاوه بر شواهدی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد، شواهد  دیگری نیز وجود دارند که ما از پرداختن به آن ها خودداری می کنیم.

شواهد ارتباط اکثر یهودیان با فراماسونری

در مطالب قبل، ردپای یهودیان را در اکثر فعالیت های ماسونی ملاحظه  فرمودید.  در این قسمت، به صورت مختصر به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

تعدادی از شواهد مهم که رابطه ی قوی  یهود  و  فراماسونری  را نشان  می دهند، عبارتند از :

1 – سازماندهی تعالیم پراکنده ی  کابالا  توسط  یهود  و  انتشار  آن  به  اروپا  که سبب تشکیل گروه های ماسونی شد.(109)

2 – خوش یمن بودن عدد 13 در بین یهود و فراماسونرها.(110)

3 – اعتقاد مشترک  یهودیان  و  فراماسونرها  به تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان.(111)

معبد کذایی سلیمان. ساخت این معبد, بزرگترین آرزوی فراماسونر ها و یهودیان است.
معبد کذایی سلیمان. ساخت این معبد, بزرگترین آرزوی فراماسونر ها و یهودیان است.

4 – اعتقاد مشترک یهودیان و فراماسونرها به جادوگر بودن سلیمان.(112)

5 – حضور هم زمان  ستاره ی شش گوش  یا  ستاره ی داوود  در  پرچم اسرائیل، تعداد زیادی از کنیسه های یهودی، مهر ماسونی آمریکا، اسکناس  یک دلاری  آمریکا  و لژ های ماسونی.  (همان طور که قبلاً ذکر شد، یهودیان که وارث دین  تحریف شده ی  یهودیت  هستند،  حضرت سلیمان (ع)  را  پیامبر  نمی دانند، بلکه ایشان را پادشاه  و  جادوگر  می دانند؛  حال  سوال  این  است  که  چرا یهودیان  علامت   « ستاره ی شش گوش »   را که  از  دید  آن ها  نماد  مهر سلیمان  است،  در کنیسه های  خود به کار می برند؟!   زیرا  همان گونه  که می دانیم، کنیسه عبادتگاه است، نه مرکز پادشاهی!)
حضور همزمان «ستاره 6 گوش» در علایم گروه ماسونی, مهر ماسونی آمریکا, پرچم کشور ماسونی اسراییل و کنیسه های یهودی, نشان دهنده ارتباط بسیاری از یهودیان کنونی با فراماسونری است.
حضور همزمان «ستاره 6 گوش» در علایم گروه ماسونی, مهر ماسونی آمریکا, پرچم کشور ماسونی اسراییل و کنیسه های یهودی, نشان دهنده ارتباط بسیاری از یهودیان کنونی با فراماسونری است.

شواهد ارتباط اوانجلیکال ها با فراماسونری

اوانجلیکال ها مهمترین گروه مسیحی در  ایالات متحده ی آمریکا  هستند  که  %25 جمعیت  این  کشور  (حدود 80 میلیون نفر)  را تشکیل می دهند.  پیروان  این  فرقه همچنین  سرسخت ترین  دوستان  اسرائیل  و  اصلی ترین  حامیان  جرج بوش   نیز می باشند.
در طی سال های اخیر،  شواهد فراوانی به دست آمده  است  که  نشان  می دهد سران فرقه ی اوانجلیکال،  ارتباط زیادی  با  فراماسونری  دارند.  (البته  گهگاه  جنگ زرگری و ظاهری میان فراماسونری و اوانجلیکال ها انجام می شود،  اما  آنچه که  در عمل ملاحظه می گردد، اتحاد بین آرمان های فراماسونری و اوانجلیسم است.)
نکته ی مهم این که مردم عادی اوانجلیکال از جمله کودکان، چیزی در خصوص ارتباط این فرقه با فراماسونری نمی دانند و گرفتار جهل هستند، اما رهبران فاسد این فرقه (که همجنس بازی و رسوایی اخلاقی بعضی از آنان همچون « Ted Haggard »،  در سال   2006   تیتر  مطبوعات  آمریکا  شد)(113)،   به خوبی  از  ارتباط  این  فرقه  با فراماسونری خبر دارند.

«Ted Haggard» یکی از رهبران برجسته اوانجلیکال در آمریکا, که در سال 2006 جرم وی در «اعتیاد به مواد مخدر» و «همجنس بازی» اثبات شده و به همین دلیل, از مقام مذهبی خود خلع شده است.

البته لازم به ذکر است که در سال 2007 و یکسال  بعد  از  رسوایی  به  وجود  آمده برای « Ted Haggard »،  « کلیسای لوتران اوانجلیکال ها »  همجنس بازی را  برای کشیشان (Pastors)، مجاز اعلام کرد!(114)

تیتر خبر مذکور را می توانید در تصویر زیر ملاحظه فرمایید:
تیتر خبر روزنامه ی«رویترز» پیرامون قانون جدید « کلیسای لوتران اوانجلیکال ها» : کشیشان (Pastors) می توانند همجنس بازی کنند!
تیتر خبر روزنامه ی«رویترز» پیرامون قانون جدید « کلیسای لوتران اوانجلیکال ها» : کشیشان (Pastors) می توانند همجنس بازی کنند!

این حرکت مفسدانه ی کلیسای اوانجلیکال ها،  علاوه بر  این که  صلاحیت  مذهبی این فرقه را زیر سوال می برد،  این  نکته  را نیز خاطر نشان می کند که  به  احتمال زیاد، شیوع اعمال فاسد (از جمله همجنس بازی) در سران این فرقه بسیار بالاست. 

در هر حال می توان  گفت  که  قانون  اخیر  کلیسای  لوتران  اوانجلیکال،  خود  سند مهمی است که نشان می دهد سران این فرقه، به احتمال بسیار زیاد با  گروه های فاسدی همچون همجنس بازان، فراماسونر ها و ... ارتباط دارند.

شواهد دیگری که نشان می دهند فرقه ی اوانجلیکال  با  فراماسونری  ارتباط  دارد،  عبارتند از:

1 – حمایت فراوان اوانجلیکال ها (نو انجیلی ها) از کشور ماسونی اسرائیل.(115)

2 – علاقه ی فراوان اوانجلیکال ها به یهود.  تا  آنجا  که  به « مسیحیان یهودگرا » معروفند.(116)

3 – اعتقاد  به  لزوم  ساخت معبد سلیمان  به عنوان زمینه ساز بازگشت  حضرت مسیح (ع).(117)

این اعتقاد در اکثر  گروه های  مسیحی  دیگر  دیده  نمی شود.  در  واقع  این مسأله  بسیار عجیب است که یک گروه مسیحی (اوانجلیکال ها)، به ساخت معبد سلیمان   اعتقاد  دارند  و  آن  را  به   ظهور   حضرت  مسیح (ع)   ارتباط می دهند!
ساخت معبد سلیمان, یکی از اشتراکات اعتقادی اوانجلیکال ها, فراماسونر ها و اکثر یهودیان است.
ساخت معبد سلیمان, یکی از اشتراکات اعتقادی اوانجلیکال ها, فراماسونر ها و اکثر یهودیان است.

4 – وجود ستاره ی شش گوش در  بعضی  از  کتب  اوانجلیکال ها  به  عنوان  یک علامت کلیدی.(118)

وجود این علامت ماسونی در کتب  نوانجیلی،  تأییدی  بر  ارتباط  این  فرقه  با ماسون ها و یهودیان است. اعتقاد آن ها به این علامت به قدری زیاد است که حتی از آن در کنار صلیب استفاده می کنند!

 عکس راست: حضور ستاره شش گوش در یکی از کتب نو انجیلی. عکس چپ: علامت ستاره شش گوش به همراه صلیب در سایت یک کلیسای نو انجیلی.
 عکس راست: حضور ستاره شش گوش در یکی از کتب نو انجیلی.
عکس چپ: علامت ستاره شش گوش به همراه صلیب در سایت یک کلیسای نو انجیلی.

5 – اعتقاد فراوان اوانجلیکال ها به رئیس جمهور ماسونی خود (جرج بوش).

در آمریکا،  کمپ های انجیلی به نام  « کمپ عیسی : Jesus Camp »  وجود دارند که اوانجلیکال ها،  فرزندان خود را به این  کمپ ها  می فرستند تا  برای خدمت در ارتش خدا (ارتش آمریکا؟!)،  آموزش  ببینند.  در  مورد  یکی  از  این کمپ ها و  فعالیت های  آن،   فیلم  مستندی  توسط  شبکه ی   ABC News آمریکا تهیه شده است که در آن،  به  ابعاد مختلف کمپ های  مذکور  پرداخته شده است.  لازم  به  ذکر است که  فیلم  مذکور  به  سرعت  از  سایت های اینترنتی حذف شد، اما به لطف خدا  فیلم در همان مدت حضور در اینترنت، به دست نگارنده رسید.

در این  فیلم،   کودکان  انجیلی  در  حالی  که  به  پای  عکس  « جرج بوش» افتاده اند و آن را می پرستند، مشاهده  می شوند!  دلیل این  حرکت  عجیب آن ها این است که از دیدگاه نوانجیلی ها ی  افراطی،  « جرج بوش »  تجلی خدا ( حضرت مسیح (ع) ) می باشد!  (در مسیحیت تحریف شده،  مسیحیان اعتقاد به سه وجود خدایی دارند: أب، إبن، روح القدس.)

در یک صحنه از فیلم،  ملاحظه می گردد که کودکان با دست  به  عکس بوش اشاره  کرده   و   می گویند:   (This is the picture of God! = این عکس خدا است!). علت اینکه کودکان چنین سخن  احمقانه ای را به زبان می آورند، این است که اعتقاد دارند  جرج بوش  با حمله به عراق،  زمینه  را  برای  بازگشت خدا ؟! ( مسیح (ع) )؟! آماده کرده است.  به همین دلیل جرج بوش را  تجلی مسیح می دانند!

ترجمه ی  فیلم مذکور به طور خلاصه چنین است:(119)

«مجری برنامه: (Jesus Camp)  نام فیلمی است که در این روز   تعطیل  پایان  هفته  در  مقابل  دیدگانتان  قرار گرفته است.  این  فیلم  درباره ی  یک  کمپ انجیلی  به  نام « بچه ها در آتش :  Kids On Fire» است که در آن به کودکان آموزش های فرهنگی و نظامی می دهند تا بتوانند سربازانی برای  ارتش خدا باشند؛  فیلم مذکور  (از تعجب) ابروها را  بالا می برد،  موها  را  بر  تن  سیخ می کند و  پرسش های زیادی را  در  رابطه با  نوانجیلی کردن  کودکان  مطرح می سازد.

خواندن دعاهای دسته جمعی، گریه برای رستگاری،  دعا برای  پایان دادن  به  سقط جنین  و  پرستش  تصویر  جرج بوش  (به عنوان تجلی خدا!)  بخشی از  فعالیتهایی  هستند  که  در   کمپ  انجیلی   خانم  پاستور «بکی فیشر»  در منطقه ی  داکوتای   شمالی   (واقع  در  ایالات  متحده  و   نزدیک   دریاچه ی شیاطین)  انجام  می شوند.  این  برنامه ها  با  عنوان  تبلیغاتی  « کودکان در آتش »، موضوع برنامه ی مستندی به نام «کمپ عیسی» می باشند. »

خانم (بکی فیشر) مربی آنان می گوید: « من واقعاً می خواهم آنان   را  چنان  تربیت کنم که حاضر باشند جان خود را برای انجیل فداکنند،  همان گونه که در پاکستان  و فلسطین  نیز  چنین  است  و  کودکان (نه جوانان!)  حاضرند  برای اسلام جان خود را  فدا  کنند. » (در یکی از  فیلم های  مربوط  به  این  کمپ،  خانم  بکی فیشر  صراحتاً  از مسلمانان به عنوان دشمن یاد می کند.).

یکی از کودکان می گوید: « عده ی زیادی از مردم به خاطر خدا می میرند،  در  حالی که هیچ ترسی ندارند. »

کودک دیگری می گوید: « ما  در حال  انجام  تمرین هایی  هستیم  تا  بتوانیم  جنگجو  شویم، البته به روشی کاملاً مفرح. »

خانم بکی فیشر  می گوید: « من  تا  به  حال  احساس  نکرده ام  که  توسط کسی (منظور دولت آمریکا است) استثمار شده ام. »

مجری: « عده ایی در آمریکا بر این باورند که هدف کمپ مذکور،  پرورش خوی  شیطانی در کودکان است؛  اما عده ای نیز از این فیلم استقبال  کرده اند.  در  دهه ی  اخیر،  ثبت نام جوانان  در  موسسات  نوانجیلی  افزایش  چشمگیری  داشته  است؛ گروه های نوانجیلی، فعالیتهای خود را در مکان های  گوناگونی انجام می دهند که از جمله ی این مکان ها می توان به فستیوال های  Rock  و مسابقات اسب سواری اشاره کرد. »

برای دانلود فیلم، اینجا کلیک کنید

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، ترویج فرقه ی منحرف اوانجلیکال،  یکی  از راه هایی است که تشکیلات جهانی فراماسونری  برای  نفوذ  در  مسیحیت  مورد استفاده قرار داده است که متاسفانه این حرکت فراماسونری،  تا حدود زیادی موفق بوده است.

شواهد ارتباط بهائیت با فراماسونری

فرقه ی  منحرف بهاییت، یکی از فرقه های منحرف است که با حمایت دولت های ماسونی (به ویژه بریتانیا) و با هدف تخریب دین مبین اسلام پا به عرصه ی وجود نهاده است. این فرقه ی خطرناک، با تمام وجود سعی در تخریب اسلام داشته، اما به لطف خدا توطئه های آن عمدتاً ناکام مانده است.

شواهد فراوانی وجود دارند که از ارتباط بین بهائیت و فراماسونری پرده برمی دارند. بعضی از این شواهد عبارتند از:

1 – مرکز فرقه ی بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در  اسرائیل  و  به  خصوص شهر های عکا و حیفا واقع شده است.  سالها  پیش،  بابیان بهایی  (بهائیان)  جسد علی محمد شیرازی، اولین خدا و پیامبر خویش؟! را به اسرائیل و  شهر  عکا  منتقل نمودند و با همکاری کشور ماسونی  اسرائیل،  بارگاه  باشکوهی برای او بنا کردند.(120)

 2 - سران بهائیت و کشور ماسونی اسرائیل از ابتدا روابط علنی نزدیکی با  یکدیگر داشته اند.  به عنوان  مثال:  جمله ای  از  روحیه  ماکسول  همسر  آمریکائی  شوقی افندی  از  رهبران  بهائیت  که  گفته  است:  « سرنوشت  و  آینده ی اسرائیل و  بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است. »(121)

این مطلب تنها مربوط به  گذشته  نمی شود،  بلکه امروزه نیز  ارتباط  نزدیکی  بین سران بهاییت و سردمداران اسراییل  وجود  دارد.  برای مثال اخیراً  اولمرت  (نخست وزیر اسراییل) در جمع سران بهایی در بیت العدل (مرکز تصمیم گیری برای بهاییان جهان)  واقع  در  شهر  حیفای  اسراییل،  حضور  یافته  و  با  آنان صمیمانه دیدار کرده است.(122)

اولمرت در جمع سران بهاییت در بیت العدل
اولمرت در جمع سران بهاییت در بیت العدل
3 – چه در غرب و چه در ایران،  درصد قابل توجهی از بدنه ی بهائیت  را  یهودیانی تشکیل می دهند که به فرقه ی بهائیت گرویده اند.  به عنوان نمونه  می توان  به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه، و نقش « ملا الیاهو »  و « ملا لاله زار » دو نفر از بزرگان  یهود  در  تقویت  جنبش  معروف  « طاهره ی قرة العین» در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(123)


4 – گزارش ساواک از محفل شماره ی 4 بهائیان به تاریخ 7/3/1347:

« ... عباس اقدسی  ( از افراد برجسته ی بهائیت)  گفت:  دولت  اسرائیل  در جنگ  46 و 47، قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه ی بهائیت، فعالیت این  قوم عزیز  یهود را ستایش می کنیم ... »!؟(124)

این حمایت گستاخانه ی بهاییان از رژیم ماسونی اسراییل در زمانی  که  هیچ فرقه ی   مذهبی   دیگری   در   خاورمیانه   از   اسراییل   حمایت   نمی کرد،  نشان دهنده ی  ارتباط قوی بهاییان با این دولت ماسونی است.

نکته ی دیگری که باید به آن  اشاره  کرد،  این  است  که  گزارش  ساواک  از بهاییان،  به معنای  مخالفت  و  دشمنی  شاه  با  بهاییان  نیست.   زیرا  بنابر  مستندات  تاریخی،   ارتباطات  خوبی  بین   شاه   سابق   و   بهاییان   وجود داشته است؛  به  نحوی  که  برخی  از  شواهد،  حاکی  از  این  هستند  که محمد رضا پهلوی نیز به این فرقه ی ضاله گرویده است:

یكی از مبلغان بهائیت درباره تاثیر متقابل بهائیت بر شاه و  خاندان پهلوی گفته  بود:

« كارهایی كه اكنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه  صورت  می گیرد ،  هیچ كدامشان روی اصول دین اسلام نیست، زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران كودكی در مدرسه بهائیان ... درس خوانده اند... حالا مردم ... می گویند بهائی است. چه كاری می توانند بكنند! ... »(125)

در نمونه ای دیگر از این سخنان، به صراحت از بهایی بودن محمدرضا پهلوی پرده برداشته شده است:

یكی از افراد نظامی به نام سرهنگ اقدسیه در جلسه بهائیان شیراز مورخ 18/4/1347، ضمن بهائی خواندن شاه، درباره نحوه برخورد خود با افراد مسلمانان اظهار داشت :

« ... افتخار ما بر دیانت بهائی است . من زمانی كه در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائی را احترام می گذاشتم.  ولی اگر یك فرد مسلمان از دیگری شكایت می كرد، دستور شلاق زدنش را می دادم ... ما اطلاع داریم كه شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم كرد. »(126)

از شواهد دیگری که ارتباط محمد رضا شاه با  بهاییان  را  نشان  می دهد، می توان به این مطلب اشاره کرد که وی تعداد زیادی از بهاییان را در مشاغل حساسی چون نخست وزیری   و ... گماشت که از  معروفترین   این  افراد می توان به امیر  عباس هویدا (که  طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را داشت)، اشاره کرد.
بنابراین باید گفت که بهاییان همواره با رژیم شاه سابق روابط خوبی داشته و متقابلاً از یکدیگر حمایت می کردند.
اما دلیل این که چرا ساواک از نشست های بهاییان گزارش  تایید می کرد،  را  می توان به این صورت توضیح داد که سرویس های امنیتی  و  اطلاعاتی شاهان ظالم علاوه بر کسب خبر از مخالفان، وظیفه داشتند  تا  اخباری  را  که  خوشایند  شاهان است نیز تهیه کنند و آنان را در جریان این امور قرار دهند.  از  مثال های  معروف  در  این  رابطه  می توان  به  درخواست ناصرالدین شاه از اداره ی استخبارات خود اشاره کرد که از ماموران این  اداره  خواسته  بود  تا  در  شهر  بگردند  و  اخبار  و  اتفاقات  جالب  و  خنده داری که ممکن است برای شاه جذاب باشد را به شاه اطلاع دهند!

5 – اصولاً در میان نخبگان فراماسونری ایران،  نسبت بالائی از  بهائیان  وجود  دارد که  افرادی  همچون  « علیقلی نبیل الدوله »   ،   « میرزا آقا خان کرمانی » ،   « ابراهیم حکیمی »  ،  « سید  جمال  واعظ »  ،  « ذبیح اله  قربانی »  ،    « احسان  یارشاطر»  ، « امیرعباس هویدا » ، « پری اباصلتی » و ... از  این  دسته اند.  امیر عباس هویدا   که طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را  در  زمان محمد رضا پهلوی داشته و به چاپلوسی هم معروف بوده است، و احسان یارشاطر که  تحقیقات  بسیاری  را  در  زمینه ی  ادبیات  فارسی انجام داده است، هر دو هم بهائی و هم فراماسونر بوده اند.(127)
 عکس راست: احسان یار شاطر(محقق ادبیات) عکس چپ: امیر عباس هویدا (نخست وزیر محمد رضا پهلوی)

عکس راست: احسان یار شاطر(محقق ادبیات)
عکس چپ: امیر عباس هویدا (نخست وزیر محمد رضا پهلوی)


6 – روابط  قوی  عباس افندی  (از   رهبران   بهاییت)  با   گروه های   ماسونی  و Theosophical Society.

 در  این  رابطه،  دکتر  عبدالله  شهبازی (از  تاریخ  نویسان  معاصر)  در  کتاب « نظریه ی توطئه » و نیز در مقاله ی « جستارهایی از تاریخ بهاییت»، چنین نوشته است:

(سفر  سال‌های  1911 – 1913  عباس افندی به اروپا و آمریکا، سفری  کاملاً ‏برنامه‌ریزی شده بود. بررسی جریان این سفر، و مجامعی که عباس افندی در  آن ‏حضور یافت، نشان می‌دهد که کانون‌های مقتدری در پشت این ماجرا حضور ‏داشتند و می‌کوشیدند تا این  "‎پیغمبر"‎‏  نوظهور  شرقی  را  به  عنوان  نماد پیدایش "مذهب جدید انسانی"، و آرمان « ماسونی – تئوسوفیستی »  معرفی کنند. این بررسی ‏ثابت می‌کند که کارگردان اصلی این نمایش، انجمن  جهانی  تئوسوفی (یکی  از ‏محافل عالی ماسونی غرب) بود .... در این  سفر،  تبلیغات وسیعی درباره ی عباس ‏افندی،  به عنوان  یکی  از  رهبران تئوسوفیسم، صورت  گرفت؛  در  حدی  که  ملکه ‏ی رومانی و دخترش ژولیا وی را به عنوان « رهبر تئوسوفیسم » می‌شناختند و به این ‏عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندی  در  این  سفر  با  برخی  رجال سیاسی و ‏فرهنگی ایران‌ چون جلال‌الدوله پسر ظل‌السلطان، دوستمحمدخان معیرالممالک ‏داماد  ناصرالدین‌شاه،  سید  حسن  تقی‌زاده،  میرزا محمد خان  قزوینی، علیقلی خان ‏سردار اسعد بختیاری و ... ملاقات کرد.  این  ماجرا،  که  حمایت  کانون‌های ‏عالی قدرت جهان معاصر را از بهائی‌گری نشان می‌داد،  بر محافل سیاسی عثمانی ‏و مصر نیز تأثیر نهاد و عباس افندی پس از بازگشت  از این سفر، وزن و  اهمیتی  ‏تازه یافت.)(128)
دو نماد مربوط به گروه های ماسونی که با نام Theosophical Society فعالیت میکنند. به علامت های معروف ماسونی (مانند آنخ(Ankh), ستاره شش گوش و ...) توجه فرمایید.
دو نماد مربوط به گروه های ماسونی که با نام Theosophical Society فعالیت میکنند. به علامت های معروف ماسونی (مانند آنخ(Ankh), ستاره شش گوش و ...) توجه فرمایید

فراماسونری: دجال آخرالزمان

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ، سیاسی ، تاریخی ، مذهبی ،
ادامه ی شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

9 – عضویت هر دو رقیب انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال  2004  آمریکا  در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones).(65)

(جرج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه)؛  این  مسأله  باعث  سر  و  صدای زیادی در روزنامه ها شد و از نظر آنها معنی نداشت که دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بی معنی بود. (از همین جا می توان فهمید که احزاب مخالف و جناح بندی  در   آمریکا معنا ندارد  و  همه ی  احزاب آمریکا، جزء  شبکه های  ماسونی  هستند.)   گروه  استخوان و جمجمه  (Skull & Bones)،  محلی  برای  پرورش  نخبگان   سیاسی   آمریکا   است   تا گروه های ماسونی بتوانند توسط این  نخبگان،  اهداف  شیطانی  خود  را  پیش ببرند.

گروه (Skull & Bones)  محلی  برای  انجام اعمال شیطانی و تصمیم گیری برای آینده ی آمریکا و کل جهان است.  در  مورد ماهیت  شیطانی  این  گروه،  اسناد فراوانی وجود دارند که چند تا از آن ها در زیر ارایه می شوند:

A: فیلمی کوتاه و صامت از گروه (Skull & Bones).

برای دانلود فیلم اینجا کلیک کنید:

دانلود فیلم مرتبط با شیطان پرستی و فراماسونری
کلیپی از گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones)

B: تصویری از مراسم  شیطانی  گروه  (Skull & Bones) در کنار  قبرستان.

(این  مراسم  برای  عضویت  در  گروه  ضروری  است.  گفته   می شود   که جرج بوش  در بین اعضای این گروه،  در مراسم  مذکور  تبحر فراوانی  داشته و ملقب به Magog بوده است.).(66)

تصویری از مراسم شیطانی گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones)
تصویری از مراسم شیطانی گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones)

علاوه بر مقالات فراوانی که درباره ی  عضویت جرج بوش  و  جان کری  در  گروه ماسونی (Skull & Bones) وجود دارد،  شواهد  تصویری  نیز  وجود  دارند  که  از حضور این دو سیاستمدار مشهور در  این  گروه،  پرده  برمی دارند.  این  شواهد عبارتند از:

A: تصویر جرج بوش در گروه (Skull & Bones):

 عضویت جرج بوش در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones) در دانشگاه Yale

B: جرج بوش و جان کری در دو روز  مختلف،  در  یک  برنامه ی  تلویزیونی  حاضر شدند و به سوالات پاسخ دادند. در لا به لای  این  سوالات،  سوالی  هم  در رابطه با عضویت در گروه (Skull & Bone) پرسیده شد که هر دو نفر، عضویت در گروه (Skull & Bones)  را  رد  نکردند،  اما  از  توضیح دادن  در  این  زمینه  خودداری نمودند.
در برنامه ی مذکور،  مجری برنامه از جرج بوش سؤال می کند: « شما هر دو نفر(بوش و کری)، عضو گروه مخفی (Skull & Bones) هستید؛ بگویید که چه سری در این گروه وجود دارد؟ »

جرج بوش پاسخ می دهد: « موضوع به قدری  سری  است  که  نمی توانیم درباره ی آن صحبت کنیم. »
مجری می پرسد: « این حرف چه معنایی  برای  آمریکا  (مردم آمریکا)  دارد؟ نظریه های   توطئه   (درباره ی   توطئه آمیز   بودن   گروه   Skull & Bones)،  روز به روز بیشتر می شوند. »

جرج بوش می خندد و پاسخ می دهد: « بله مطمئناً  آن ها  (نظریات توطئه) وجود دارند. من نمی دانم. من هنوز صفحات اینترنتی را نخوانده ام. »
مجری می گوید: عدد 322 (کد رمزی گروه Skull & Bones) ...؟
جرج بوش در ادامه می خندد و موضوع بحث عوض می شود.

همان طور که گفته شد، جرج بوش در پاسخ به سؤال مجری، عضویت خود را در گروه مخفی (Skull & Bones) کتمان نمی کند؛ بلکه می گوید که  موضوع مورد نظر   سری   است.   همین  مسأله  شک  ما   را  به   شیطانی  بودن فعالیت های گروه مذکور بیشتر می کند.
در فیلم دیگر که مربوط به مصاحبه با جان کری است،  مجری سؤالات مشابه می پرسد و  جان کری  هم بسیار  شبیه  به  جرج بوش  به  سؤالات  پاسخ می دهد. به این نحو که، او نیز عضویت در گروه  (Skull & Bones)  را  کتمان نمی کند؛ ولی ابراز می دارد که هیچ چیزی  برای  گفتن  ندارد،  زیرا  موضوع بسیار سری است. جان کری سپس خندیده و بحث را عوض می کند.(67)

برای دانلود فیلم مصاحبه ی جرج بوش، اینجا کلیک کنید



برای دانلود فیلم مصاحبه ی جان کری، اینجا لینک  کلیک کنید



10 – سخن دونالد رامسفلد(وزیر جنگ سابق آمریکا).

« انسان هیچ گاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو به زمین  می زند و دعا می کند، به خدا نزدیک نمی شود. » (مجله ی M.S.A. Magazine)(68)

 اشاره ی مستقیم و صریح رامسفلد  به فراماسونری، و تعریف و تمجید  از  آن، نشان می دهد که خود  وی  نیز  عضو  همین گروه هاست و از آنها حمایت می کند.  (البته خاطر نشان می شویم که اشاره ی او به  « خدا »،  دروغی بیش نیست. چرا که در ابتدای مقاله نیز به ماده گرایی ماسون ها و شیطان پرستان پرداختیم  و گفتیم که آن ها به خداوند و هیچ موجود  فرازمینی اعتقاد ندارند. مدارک فراوانی نیز در مورد این مسأله وجود دارد.)

 
Man is never closer  to  God  than  when  he  kneels,  spiritually naked, at the altar of Freemasonry.

Masonic Services Association

M.S.A. Magazine

Volume 19, page 14


11 – دجال (Antichrist) بودن جرج بوش از نظر پاپ قبلی (پاپ ژان پل دوم).

از نظر پاپ قبلی،  ماهیت  اعمال  جرج بوش شیطانی  بوده  و  او  ویژگی های Antichrist  را دارا است. دلایل پاپ در زمینه ی این ادعا، عبارتند از:  برابر  بودن اسم George Bush با عدد 666، توجیهات مذهبی بوش برای اعمال  شیطانی، عضویت   بوش   در   گروه   ماسونی (Skull & Bones)،    رابطه ی    بوش   با شیطان پرستان و علاقه ی بوش به جنگ و خونریزی.(69)  البته  بیان این مطلب به این معنی نیست که ما هم قبول  کنیم  که  خود  شخص  جرج بوش  دجال  است؛ بلکه از نظر  ما  احتمالاً  خود  تشکیلات  فراماسونری،  دجال  آخرالزمان  است  که ان شا الله در پایان مقاله به این مطلب خواهیم پرداخت.



بخشی از خبری که در آن اشاره شده که پاپ ژان پل دوم ,جرج بوش پسر را دجال (Antichrist) میداند.

12 – فتنه های  پیاپی  از  سوی  آمریکا  در  مدار   33  درجه ی   عرض   جغرافیایی جهان.(70)

همان طور که گفته   شد،  33  در  فراماسونری  عددی  خوش  یمن  است   و  صاحب  درجه ی  33،  بیشترین   قدرت   را   داراست.  به   نظر  می رسد  که فراماسونرها این موضوع را به تمام فعالیتهایشان تعمیم داده و  تلاش  کرده اند تا  در حوالی مدار 33 درجه ی عرض جغرافیایی،  فعالیت های خاصی  را  انجام دهند. (منظور از حوالی 33 درجه،  مناطق بین  مدارهای  5/32  و  5/33  درجه است.).

بعضی از این فعالیت ها عبارتند از:

1)      ساخت   اولین   مجلس  اعلی  فراماسونری   طیف   « Scottish Rite »   و معروفترین لژ اسکاتلندی در آمریکا در شهر  چارلستون در مدار 33 درجه.(71) 

لژ مذکور، معروفترین و مهم ترین لژ  آمریکاست.   سؤال  اینجاست  که  چرا ماسون ها این لژ مهم را در شهرهای  معروف  و  بزرگ  آمریکا  نساختند،  و شهر  کوچک  چارلستون  (در مدار 33 درجه)  را   به   عنوان   محل  این  لژ برگزیدند!؟

2)      قتل جان. اف.کندی (رئیس جمهور کاتولیک  و  ضد  ماسون  آمریکا)  در  شهر دالاس در مدار 33 درجه.(72)

فراماسونها قانونی دارند به نام (King Kill 33.)؛ اعتقاد دارند پادشاه  33  باید کشته  شود  و  ما  می بینیم  که   جان.اف.کندی  ضد ماسون  را  در   شهر دالاس در مدار 33 درجه ترور کردند؛  سؤال اینجاست که چرا این شهر  و چرا در مدار 33 درجه؟  آیا در شهر  دیگری  نمی توانستند این کار را بکنند!؟



موقعیت شهرهای چارلستون (دایره قرمز) و دالاس (بیضی قرمز) در نزدیکی مدار 33 درجه (خط قرمز).  

3)      انفجار اولین بمب های  اتمی در  هیروشیما و ناکازاکی  در نزدیکی  مدار  33  درجه، در سال جادوئی از  دیدگاه  ماسون ها  (9451).

البته لازم به ذکر است که هیروشیما در 34 درجه  و  ناکازاکی  دقیقاً  در  33  درجه قرار دارد.  سال 1945 از این جهت سال جادویی ماسون ها است  که اگر سال 1776 را که سال اعلان استقلال آمریکا  و  تشکیل  اولین  کشور  با ارکان  ماسونی  است،   از  1945  کم کنیم عدد 169   به  دست  می آید (169=1945-1776(. عدد 169 حاصلضرب  13  در  13  است و  همان طور که می دانیم 13 عدد خوش یمن ماسون هاست (169=13*13).(73)

موقعیت شهر ناگازاکی (داخل بیضی قرمز) در نزدیکی مدار 33 درجه (خط قرمز).

 
4)  تهدید مداوم دمشق در نزدیکی مدار 33 درجه.


موقعیت شهر دمشق (داخل بیضی قرمز) در نزدیکی مدار 33 درجه (خط قرمز).
 

5)      واقعه ی  طبس  (محل فرود هواپیماهای آمریکائی برای  آزادی  گروگان های این کشور)  در مدار 33 درجه.

هدف آمریکا در این تهاجم، حمله به  تهران  بوده  است،  سؤالی  که   مطرح می شود، این است که چرا به  جای  اینکه  آمریکایی ها  مثلاً  در  کویر های سمنان  (که آن جا هم  کویری  و  خالی از  سکنه  است،  اما  نزدیک  تهران می باشد)، فرود بیایند، در طبس که فاصله ی زیادی از تهران  دارد،  ولی  در مدار 33 درجه واقع شده است، فرود آمدند.

منطقه فرود آمریکایی ها در صحرای طبس(داخل دایره قرمز) در نزدیکی مدار 33 درجه(خط قرمز).

 

6)      اشغال بابل (نزدیک بغداد در عراق) در مدار 33 درجه.(74)


شهر بابل،  معروف به شهر شیطانی است. به نحوی که منطقه ی  بابل  در روایات اسلامی نیز نفرین شده است.(75)   همچنین  فرضیه های  علمی  و تاریخی  وجود  دارند  که  ابراز می دارند  احتمالاً  مصریان  باستان،   تعالیم ماسونی خود را از بابلیان مهاجر آموخته اند.  این  شهر،  یکی  از  شهرهای  معروف  آخرالزمان نیز می باشد. چرا که به اعتقاد فراماسونها،  قبل از  ظهور  ضد مسیح  (رهبر بزرگ ماسون ها)  و  به حکومت رسیدنش، شهر بابل  باید فتح شود. علاوه بر این، حضور بابل در مدار 33 درجه، خود عامل دیگری است  که ماسون ها را به سمت تسخیر  آن  می کشاند. از سوی دیگر، گروه های   منحرف اوانجلیکال که ارتباطشان با فراماسونری در  ادامه ی  مقاله  بررسی  خواهد شد) نیز  ادعا می کنند که  قبل  از  ظهور  حضرت  مسیح (ع)،  شهر  بابل باید فتح  شود!   همین  گروه ها  از  اشغال  عراق  توسط  دولت  بوش،  حمایت فراوانی کردند؛   زیرا   این  حرکت   را   زمینه ساز  ظهور  مسیح (ع) می دانستند!(76)

از  مجموعه ی  مطالب فوق می توان فهمید که  احتمالاً انگیزه ی ماسون ها   و همپیمانانشان از اشغال عراق، صرفاً تسلط بر منابع نفتی این کشور  نبوده است؛ بلکه آنان، هم به دلیل اهمیتی که برای بابل در آخرالزمان قایلند و هم با هدف تحقق اسراییل نیل تا فرات  (به عنوان  پیش زمینه ی  ساخت  معبد سلیمان)، دست به اشغال زده اند.

موقعیت شهر بابل (داخل بیضی قرمز) در نزدیکی مدار 33 درجه (خط قرمز).  

اما نکته ی جالبی که در این رابطه می توان به آن اشاره کرد،  این  است که در آوریل سال 2006، خبر بسیار مهمی در  رسانه ها و سایت های  اینترنتی درج شد که تحلیل ما را پیرامون اشغال عراق تأیید می نماید.

در این خبر ذکر شده بود که ماهواره ی سرویس جاسوسی روسیه،   تصاویر ماهواره ای عجیبی از یک مراسم مذهبی در منطقه ی باستانی  بابل  عراق ارسال کرد که در این مراسم، تعداد زیادی  از  سربازان  و  فرماندهان  ارشد آمریکایی مستقر در  عراق،  حلقه ای  به  طول یک  کیلومتر  در  اطراف  یک منطقه ی باستانی در حال حفاری تشکیل دادند و با آداب و رسومی همچون آداب و رسوم اقوام جاهلی و بت پرست،  با حالتی  احترام آمیز، مجسمه ی یک موجود شیطانی بابل باستان با عنوان « مار بالدار » را از زیر  خاک  بیرون آوردند و با نهایت احترام در یک محموله ی بار هوایی  قرار دادند  تا  به  آمریکا منتقل کنند.(77)

درج این خبر، سبب اعتراض شدید مسلمانان عراق، پیروان آیین ارتدوکس  در روسیه، و تعدادی از مسیحیان شد. چرا که آن ها این حرکت را  مایه ی  زنده نگاه داشتن آداب بت پرستی می دانستند. قباحت این حرکت آمریکاییان، کار  را  بدانجا  رسانده  که  نویسنده ی  یکی  از مقالات،   از  رواج   گسترده ی  بزرگداشت  و پرستش نمادهای شیطانی و بت های  ملل باستان  در  جهان  غرب،  اظهار تأسف کرده است.(78)  (البته لازم به ذکر است که  نویسنده ی مقاله ی مذکور، از دیدگاهی دلسوزانه برای جهان غرب و  خصمانه  با  ایران، به  بحث پرداخته  و  واقعه ی  اتفاق  افتاده  در  بابل  را  برای  کشوری   که می خواهد با ایرانیان و فرشته های آنان   (هاروت و ماروت  که  بنا  بر  انجیل تحریف شده،  ایرانی  بوده اند!)    در  آرماگدون  بجنگد،   خجالت آور  توصیف کرده است.   در واقع وی با این مقاله قصد داشته تا  آمریکاییان  را  از  اعمال شیطانی  دور  بدارد  و  بدین ترتیب  برای  آرماگدون  و  بازگشت  مسیح (ع) زمینه سازی کند!).

 در تصویر زیر، بخشی از خبر درج شده را ملاحظه می فرمایید:

7)      جنگ  33  روزه ی  اسرائیل  با  لبنان   (با دخالت آمریکا)   در   نزدیکی   مدار 33  درجه.

آنچه که از اخبار مربوط به این جنگ به  دست  آمده،   این  است  که  آمریکا، اسراییل و انگلیس، بار ها در طی جنگ مذکور مخالفت  خود  را  با  آتش بس اعلام نمودند؛(79) تا آن جا که  « کاندولیزا رایس »  وزیر امور خارجه ی آمریکا، رنج ها و سختی های جنگ را به درد مادر در  هنگام  زایمان!  تشبیه  کرد  و مردم خاورمیانه را به تحمل درد و سختی این جنگ،  برای  تولد  خاورمیانه ی جدید دعوت نمود و بدین ترتیب پذیرفتن هرگونه آتش بس را رد کرد.(80)


از سوی دیگر،  با شکست اسراییل  در  روز های  پایانی  جنگ،  گفتگو های آتش بس بین طرفین درگیر  انجام شد.  در اینجا نیز با اینکه توافق آتش بس، از یکی دو روز قبل از پایان جنگ حاصل شده بود، اسرائیل  به  دلایل نامعلوم، این جنگ ظالمانه را که خود آغاز کرده و به لبنان تحمیل نموده بود، تا  33 روز ادامه داد و آتش بس را به تأخیر انداخت!؟

این تاخیر آتش بس و تعلل از سوی اسراییل و حامی  آن (آمریکا)  و  ادامه ی جنگ تا  33  روز از  جانب  دولت  اسراییل،   خود  نشانه ای  از  تسلط  تفکر ماسونی بر دولت های اسراییل و آمریکا است. چرا که این کشور ها حتی در حضور مخالفت های گسترده ی مردم جهان، عمداً جنگ را  تا  33  روز  ادامه دادند و دقیقاً پس از 33 روز، جنگ را به پایان بردند.


8)      تبلیغ جنگ هسته ای دروغین «  Armageddon  » در دشتی  به  همین  نام که در حوالی مدار 33 درجه واقع شده است.

« Armageddon » نام جنگی است که بنا بر گفته ی بخش مکاشفات انجیل تحریف شده ی یوحنا، در آخرالزمان و در دشتی به نام  « Armageddon »  یا « هرمجدون » و بین  نیروهای  خیر و شر روی  می دهد  و  سبب  بازگشت مسیح  (ع)    به    زمین    می گردد.     (در   بخش های   انتهایی   مقاله، « Armageddon »  به صورت کاملتر مورد بحث واقع شده است.)

در سال های اخیر،  تبلیغات  وسیعی  پیرامون  آرماگدون  انجام  شده  و  هر حرکت نظامی آمریکا و اسراییل، بر اساس آن و با شعار  بازگشت مسیح (ع) توجیه می گرددد.

بنا بر ادعای صهیونیست ها، محل این جنگ در 30 کیلومتری شهر حیفا و  در دشت هرمجدون (Armageddon) در نزدیکی مدار 33 درجه است.

موقعیت محل جنگ اسراییل و لبنان (دایره زرد) و دشت هرمجدون(بیضی آبی) در نزدیکی مدار 33 درجه.  

مجاورت محل وقوع جنگ دروغین آرماگدون با مدار 33 درجه،  استناد  بیش از حد آمریکا و اسراییل بر این جنگ برای  جلب  حمایت  صهیونیست ها،  و  نیز وجود شواهد بسیاری درباره ی  حمایت های  فراوان  تشکیلات  ماسونی  از طرفداران آرماگدون، توطئه آمیز بودن این جنگ و شیطنت حامیان  آن  را  تأیید می نماید.

نکته ی بسیار مهم: مطالبی که درباره ی مدار  33  درجه بیان  شد،  به  این  معنی نیست که مدار 33 درجه ی کره ی زمین، نحس و بدیمن است؛ (چرا که تمام مناطق روی کره ی زمین و آسمان و ... مخلوق خداوند بزرگ می باشند.).  منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسون ها با توجه به عقاید  جاهلی،  کفر آمیز  و  خرافی خود، تلاش می کنند تا وقایع جهان را مطابق میل خود پیش برند و در این  راه،  توجه بسیاری نیز به نمادهای  خود  دارند؛   تا  آن  جا  که  به  دلیل  تقدیس  عدد  33  در فراماسونری، دسیسه های مهم خود را در  شهر ها  و  کشور های  مدار  33  درجه انجام می دهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل می نمایند.

شواهد ارتباط اسرائیل با فراماسونری

1 –  پرچم اسرائیل.

در پرچم اسراییل نماد های ماسونی به  صورت  علنی  و  کاملاً  بی شرمانه خود را نشان می دهند. این علایم عبارتند از:
    * ستاره ی شش گوش (Hexagram):  قبلاً ذکر کردیم که اکثر یهودیان،  همانند فراماسونر ها  سلیمان (ع)  را  پادشاه  و  جادوگر  می دانند،  نه  پیامبر.).(81) بنابراین علامت « ستاره ی شش گوش » یا « مهر سلیمان »، در بین یهودیان علامتی اعتقادی نیست و به شریعت حضرت موسی (ع) هیچ ارتباطی ندارد. بلکه نشان دهنده ی ارادت آن ها  به  سلیمان  (که  از  دید  آن ها  پادشاه  و جادوگر بوده است)، می باشد.  این در حالی است  که  حضرت  سلیمان (ع) بنا بر اعتقاد مسلمانان، یکی از انبیای پارسای خداوند متعال بوده است.
    * علامت نیل تا فرات: این علامت،  که به صورت  2  نوار  آبی  رنگ در  دو  طرف ستاره ی  شش گوش  دیده  می شود،   وسعت  سرزمین  پادشاه  سلیمان (King Solomon) را از دید یهود نشان می دهد.
نکته ی جالب این که فراماسونها نیز اعتقاد دارند، که قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist)، باید سرزمین حکومت پادشاه سلیمان به اشغال درآید و بعد از آن ضد مسیح حکومت جهانی را آغاز کند.
اشتراکات  فراوانی  که   بین   نمادها   و   تفکرات   یهودیان   صهیونیست   و فراماسون ها وجود دارد (از جمله مثال های فوق)،   نشان  می دهد  که  به احتمال بسیار زیاد، رابطه ی بسیار محکمی بین این گروه ها وجود دارد.

پرچم اسراییل غاصب که واضحاً واجد علایم ماسونی است.

2 – حضور علامت ستاره ی داوود (Hexagram) پرچم اسرائیل،  در مهر ماسونی و اسکناس  یک  دلاری  آمریکا   (مهر ماسونی  آمریکا  2  قرن  قبل  از  تأسیس اسرائیل ساخته شد.).

این  موضوع  می تواند ارتباط اسرائیل با فراماسونری را تأیید کند؛  چرا که مهر ماسونی ایالات متحده ی آمریکا که مملو  از  انواع  و  اقسام  علایم  ماسونی است،  علامت ستاره ی شش گوش را نیز در خود  جای  داده  است.  از  این مطلب می توان دریافت که علامت ستاره ی شش گوش  نیز  یکی  از  علایم واضح ماسونی است که در نمادهای  تشکیلات  مهم  ماسونی  به  کار  رفته است.    ضمن این که  حضور  علامت  ستاره ی داوود  (Hexagram)  در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا نشان می دهد  که  نقشه ی  تأسیس اسراییل از قرن ها پیش توسط فراماسون ها ریخته  شده  بود  و   هولوکاست بهانه ای بیش نبود. در واقع می توان از این  مساله   نتیجه  گرفت  که  کشور اسراییل  باید  به  هر  وجه  ممکن  توسط   ماسون ها   تشکیل  می شد   و افسانه ی کذایی هولوکاست  نیز  فقط  بهانه ای  شد  تا  فلسفه ی  وجودی اسراییل، توجیهی داشته باشد.

حضور علامت ستاره داوود (Hexagram) پرچم اسراییل در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا(مهر ماسونی آمریکا دو قرن قبل از تاسیس اسراییل ساخته شد.)
3 –  دادگاه عالی اسرائیل (Israeli Supreme Court) در بیت المقدس.(82)

بسیاری از حکم ها و فرمانهایی که  درباره ی  ترور  فلسطینیان  و  مسلمانان  سایر کشورهای اسلامی وضع  می شود،  از  « (Israeli Supreme Court) یا دادگاه عالی اسرائیل » صادر می گردد.  در این دادگاه به صورت علنی و بدون هیچ  واهمه ای  از علایم ماسونی استفاده شده است.   حضور علایم فراوان ماسونی در این دادگاه، به قدری ما را به  شک  وا  داشت  که  مجبور  شدیم برای اطمینان از  صحت  مقالات  مورد  استفاده،  از  برنامه ی  Google Earth استفاده کرده و صحت عکس ها را به وسیله ی آن بیازماییم. همان طور که در  تصاویر زیر ملاحظه می فرمایید، عکس ها کاملاً واقعی هستند و هیچ تردیدی در صحت آن ها وجود ندارد:

عکس راست: (Israeli Supreme Court) یا دادگاه عالی اسراییل برگرفته از سایت اینترنتی.
عکس چپ: (Israeli Supreme Court) یا دادگاه عالی اسراییل در برنامه یGoogle Earth.

 
در طراحی این دادگاه از علایم ماسونی بی شماری استفاده  شده است  که  ما  در این جا به بعضی از آن ها اشاره خواهیم کرد:

    * در طراحی ساختمان این دادگاه، در سقف یکی از قسمت ها، « هرم و چشم جهان بین » ساخته شده است.  این نما در تصویری که از پایین گرفته  شده، بهتر دیده می شود.

عکس راست: (چشم جهان بین) بر روی سقف دادگاه عالی اسراییل. این تصویر از راه دور گرفته شده است.
عکس چپ: (چشم جهان بین) بر روی سقف دادگاه عالی اسراییل. این تصویر از نزدیک و زیر هرم گرفته شده است.
 

    * یکی دیگر از بناهای دادگاه، یک  Obelisk  است که دقیقاً مشابه  بنای یادبود ماسونی   جرج  واشنگتن  در   آمریکا (البته  با  ابعادی  کوچکتر)   می باشد. (Obelisk یک علامت معروف مصری و ماسونی است.)


عکس راست: Obelisk در دادگاه عالی اسراییل.البته خود Obelisk خارج از کادر عکس است که با فلش نشان داده شده است.
عکس چپ: Obelisk در دادگاه عالی اسراییل.


عکس راست: Obelisk بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن
عکس چپ: Obelisk مصر باستان

    * کتابخانه ی دادگاه، 30 عدد پله دارد و بعد از این 30 پله، 3 رده کتاب وجود دارد که مجموعاً عدد 33 را تشکیل می دهند.

علاوه بر این، قوانین حاکم بر کتابخانه ی دادگاه  نیز  مشابه  قوانین  ماسونی است.  یکی  از قانونهای ماسونی این است که، ماسونی  که  در  هر  رده  و درجه ای قرار دارد، نمی تواند به  اختیارات مربوط به درجات و  مراتب  دیگر  لژ،   دسترسی داشته باشد.

در کتابخانه ی دادگاه عالی اسرائیل نیز قوانین  ماسونی  حاکم  است؛  یعنی هر عضوی حق دارد فقط  از  کتابهای  رده ی  مربوط  به  خود  استفاده   کند.

رده های کتابخانه ی  دادگاه عالی  اسراییل  عبارتند از:  رده ی اول مربوط  به وکلای مدافع، رده ی دوم مربوط به قضات فعال و مشغول به کار و رده ی سوم مربوط به قضات بازنشسته.  بالاترین رده،  مربوط به قضات  بازنشسته  است، اما آن ها نیز نمی توانند از کتابها ی رده های پایین تر استفاده کنند.

این در حالی است که در هیچ کتابخانه ی دیگری این ممنوعیت ها  حداقل  در مورد افراد با مراتب بالای علمی وجود ندارد.

کتابخانه ی ماسونی دادگاه عالی اسراییل با 30 پله و 3 رده کتاب.(30+3=33)

نکته ی بسیار مهم: از دقت در ساختار  « دادگاه عالی اسراییل »  می توان  دریافت که ساختار حکومتی کشور اسراییل  (که ظاهراً با داعیه های  مذهبی  شکل گرفته است)، عملاً و علناً ویژگی های الحادی،  شیطانی و ماسونی  را  نشان  می دهد. وقاحت  این  مسأله  تا  آن  حد  است  که  اسراییلیان  که  ادعای  شریعت  حضرت موسی (ع) را می کنند و  قاعدتاً  باید  از  فرعون  بیزار  باشند،  به  وضوح  از  علایم ماسونی با منشأ مصری در بناهای دولتی خود استفاده می کنند.   از جمله: هرم و چشم جهان بین، Obelisk و....
 
4 – بناهای ماسونی شهر ایلات (Eilat) در اسرائیل.(83)

شهر ایلات در جنوب اسرائیل و مجاور دریای سرخ  واقع  شده  است.  در  این شهر، علایم ماسونی خود را با جسارت تمام نشان می دهند؛   به طوری  که  می توان گفت در هیچ نقطه از جهان، علایم ماسونی اینچنین  آشکارا  در  ملأ  عام قرار ندارند.

 بناهای ماسونی متعددی که در این شهر وجود دارند، عبارتند از:

·بنای  مربوط  به  یکی  از  میادین  این   شهر،   «هرم و چشم جهان بین» می باشد  و  روی  سنگ  یادبود  این  بنا،   علامت  «پرگار و گونیا»   دیده می شود.

یکی از میادین شهر ایلات اسراییل, که در آن نمادهای هرم وچشم جهان بین, پرگار وگونیا وسایر علایم ماسونی دیده می شود.

عکس راست: علامت هرم وچشم جهان بین در یکی از میادین شهر ایلات اسراییل (نمای بزرگتر عکس قبل).
عکس چپ: علامت پرگار وگونیا در یکی از میادین شهر ایلات اسراییل (نمای بزرگتر عکس قبل).


·یکی از ساختمان های شهر ایلات که به صورت هرم ساخته شده است.

یکی از بناهای شهر ایلات که به شکل هرم ساخته شده است.
– آرم سازمان جاسوسی اسراییل (موساد=Mossad).

 در  آرم   سازمان جاسوسی اسراییل (موساد)(84)   که   یکی  از  مخوف ترین نهاد های  امنیتی  دنیا  است،    علایم  ماسونی  خود  را  به   وضوح   نشان می دهند. این علایم عبارتند از:

1- دو شاخه ی زیتون که هر  کدام  13  برگ زیتون دارند.  (13 عدد خوش یمن ماسون ها و یهودیان است.).

2- یک شمعدان  7  پایه ی  3  پله،  که  هم  در  بین  یهودیان  و  هم  در  بین ماسون ها مقدس است. این  شمعدان 7 پایه،  علامت مخصوص  درجه ی « Royal Master » در لژ های ماسونی « York Rite »   (که یکی  از  انواع  لژهای  معروف هستند)، می باشد.(85)

توجه: به دلیل مقدس بودن شمعدان 7 پایه در نزد یهودیان، شاید بتوان این شمعدان را به عنوان عقیده ی یهودی موساد نیز توجیه کرد. بنابراین این شاهد ذکر شده برای ماسونی بودن اسراییل، جزء شواهد قوی نیست.


عکس راست: آرم سازمان جاسوسی اسراییل(موساد).به 13 برگ زیتون در هر شاخه, و شمعدان 7 پایه توجه فرمایید.
عکس چپ: علایم مربوط به مدارج لژ های ماسونی.به شمعدان 7 پایه ی 3 پله که مربوط به درجه 15 لژ است, توجه کنید.(فلش قرمز)


6 – ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل.

ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل، از جمله شواهدی  است که ارتباط اسراییل را با فراماسونری نشان می دهد.  در  اسراییل  نیز  همانند  آمریکا،  اکثر  نخست وزیران  ماسون  بوده اند.   در  تصویر  زیر، دو  نفر  از  این نخست وزیران ماسونی را به عنوان مثال آورده ایم:(86)

اسحاق رابین نخست وزیر سابق ماسونی اسراییل(سمت راست), هنری کیسینجر سیاستمدار یهودی آمریکایی(وسط) و شیمون پرز یکی دیگر از نخس وزیران ماسونی سابق اسراییل(سمت چپ). اسحاق رابین به دلیل تخلف از بعضی آرمان های صهیونیستی و ماسونی , به دست یک صهیونیست افراطی کشته شد.
نکته ی جالب این که در نامه ای که  از  سوی  یک  تشکیلات  فراماسونی  اسراییل برای « اسحاق رابین » نخست وزیر سابق اسراییل فرستاده  شده است،  از وی به همراه « بیل کلینتون » رییس جمهور سابق آمریکا و « ملک حسین » پادشاه سابق اردن، به عنوان ماسون های صلح طلب تقدیر شده  و  به  آن ها  لقب  ماسون های صلح داده شده است! در تصویر زیر، متن نامه ی مذکور را ملاحظه می فرمایید:(87)

متن نامه ای که از سوی یک تشکیلات فراماسونری اسراییل برای « اسحاق رابین » نخستوزیر سابق اسراییل فرستاده شده است, و در آن از وی به همراه «بیل کلینتون» رییس جمهور سابق آمریکا و «ملک حسین» پادشاه سابق اردن, به عنوان ماسون های صلح طلب تقدیر شده و به آنها لقب ماسون های صلح داده شده است!
همان گونه که در متن نامه ملاحظه فرمودید،  « اسحاق رابین »  نیز همچون  « بیل کلینتون » یک ماسون بوده است.   از سوی دیگر، متن نامه نشان می دهد که  اکثر دشمنان ملت مسلمان  ایران  و  سایر  مسلمانان  آزاده ی جهان،   عضو  تشکیلات شیطانی فراماسونری  هستند.  برای مثال،  « بیل کلینتون »  که  با  سیاست های خصمانه ی خود،  تحریم  اقتصادی  وسیعی  را  علیه  ایران  اعمال  کرد،  « اسحاق رابین » که در دشمنی با ایران،  شمشیر  را  از  رو  بسته بود،  و  « ملک حسین » پادشاه اردن که با حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، نقش مهمی  را  در  به شهادت رساندن جمع کثیری از ملت غیور ایران بازی  کرده  و  حتی  به  صورت  نمادین،  یک گلوله ی توپ ارتش بعثی را به سمت شهرهای مرزی ایران پرتاب نموده بود،(88)همه و همه شاگردان مکتب شیطانی فراماسونری بودند.   از این مطلب  می توان  نتیجه گرفت که امت بزرگ اسلامی، باید هر چه سریع تر دست به دست هم  دهند  تا  به کمک یکدیگر، مانع از قدرت طلبی های بیشتر فراماسونری شوند.

 

7 – تلاش برای تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان.

در  قسمت های  ابتدایی  این  مقاله،  ذکر  شد  که   اکثر  یهودیان  (بالاخص صهیونیست ها) و نیز فراماسونرها، سلیمان را پادشاه می دانند و  اعتقاد  به جادوگر بودن وی دارند، تا آنجا که به جای  عبارت  (Prophet Solomon : پیامبر سلیمان)، عبارت (King Solomon : پادشاه سلیمان)  را به کار می برند.(89)

 

یکی از مهمترین برنامه هایی که  گروه های  منحرف  مذکور  تدارک  دیده اند، تخریب مسجدالاقصی  و  ساخت  معبد سلیمان  است.  نکته ای  که  مسلم است، این است که هدف از ساخت معبد سلیمان، ساخت یک معبد به عنوان عبادتگاه خداوند، و  به عنوان معبدی برای شریعت حضرت موسی (ع) نیست، بلکه هدف آن ها، ساخت معبدی به عنوان  نماد  الحاد  و  محلی  برای جولان تمام ابزارها و یادبودهای شیطانی است.  واقعاً  چگونه ادعای صهیونیست ها را مبنی بر اینکه معبد سلیمان جایی برای پرستش  خداوند  است،  می توان پذیرفت، در حالی که در تورات  تحریف  شده  (نه  تورات  نازل  شده  از  جانب خداوند)،   سخن   از   بت پرستی   سلیمان (ع) (نعوذ بالله)   به   میان  آمده است؟(90) از سوی دیگر با توجه به این که در روایات اسلامی از مسجدسازی حضرت آدم (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و... سخن به  میان  آمده  است،  چگونه می توان   پذیرفت   که   حضرت  سلیمان (ع)    به    جای    مسجد،    معبد ساخته اند؟(91)    (البته لازم به ذکر است که ما در اینجا  قصد  نداریم  تا  صرفاً بین لفظ  مسجد  و  معبد  تفاوت  قایل شویم،  بلکه  تلاش  می کنیم  تا  بین مفاهیمی که این نامگذاری ها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاریم.)

بدین ترتیب می توان دریافت که  ادعاهای  صهیونیست ها  مبنی  بر  این  که معبد سلیمان محلی برای پرستش خداوند می باشد، دروغ بوده  و  آن ها  به همراه متحدان نزدیک خود (فراماسون ها) در صدد ساخت محلی برای  مبارزه با نماد های الهی هستند.

عکس راست: همان طور که در تصاویر فوق مشاهده می کنید صهیونیست ها وماسون ها به جای لفظ پیامبرسلیمان (Prophet Solomon), از عبارت پادشاه سلیمان(King Solomon) استفاده میکنند.
عکس چپ: ماکت معبد کذایی سلیمان که صهیونیست ها و ماسون ها قصد دارند بعد از تخریب مسجد الاقصی آن را بسازند. لازم به ذکر است که دیدگاه صهیونیست ها و ماسون ها نسبت به حضرت سلیمان (ع), کفر آمیز است.
– نقش  یهود (بالاخص  یهودیان  ساکن  اورشلیم)  به  عنوان  پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا.

نقش  یهود  (بالاخص  یهودیان  ساکن اورشلیم)  به  عنوان  پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا و نشر دهنده ی  اصلی  آن  در  طول  تاریخ،  خود  سند دیگری بر ارتباط اسراییل با فراماسونری است.(92)

 8– حمایت همه جانبه ی کشور ماسونی آمریکا از اسرائیل.
حمایت همه جانبه ی کشور  صد در صد  ماسونی  آمریکا  از  اسرائیل  از  بدو تأسیس، و مشترک بودن بسیاری  از  علایم  دولتی  و  رسمی  دو  کشور (از جمله حضور ستاره ی شش گوشه در پرچم اسراییل و  حضور  همین  علامت در مهر ماسونی آمریکا و در پشت دلار)، نشان دهنده ی این مطلب است  که کشور اسرائیل نیز همانند آمریکا، یک کشور کاملاً ماسونی است.

آمریکا و اسراییل: دو کشور ماسونی که بدون هیچ قید و شرطی از یکدیگر حمایت میکنند

فراماسونری: دجال آخرالزمان

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ، سیاسی ، مذهبی ،


بسم الله الرحمن الرحیم

فراماسونری: دجال آخرالزمان- بخش دوم

ابزارهای فراماسونری

 فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و  امکانات  موجود  برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی  اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر  قرن 18 و اوایل قرن 19 و  همزمان  با استقلال  آمریکا (که کشوری با  ارکان کاملاً ماسونی است)، فراماسونری  با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛  تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال  خود  را  علنی تر  کرده  تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و  پایه های  خود را مستحکم تر نماید.

 فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی،  در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی  (که  از  اواخر  قرن 18  و اوایل  قرن 19  به  موفقیت  نایل  شده  و  از  آن  زمان  جهان  را  تحت  تأثیر  قرار داده است.) در این جبهه، نقش اصلی را  کشورهای  اسرائیل  و  آمریکا برعهده دارند .  آمریکا  و  اسرائیل  علاوه  بر  عملکرد بارز  خود  در  زمینه ی سیاسی و اقتصادی  و  نظامی،  به  صورت  غیر مستقیم  نیز  با حمایت  از  گروه های  شیطان پرست،  به  ترویج  فساد و فحشا  و  اعمال شیطانی  مبادرت می ورزند. نکته ی مهم و جالب توجه این  است  که  سردمداران  و  رؤسا  و استادان اعظم ماسونی و آنان که گرداننده ی  این  شبکه  هستند،  ظاهری شیک و آراسته و عادی دارند، ولی رده های پائین و مردم عادی که به سمت گروه های شیطان پرست کشیده  می شوند،  از  ظاهر و آرایش شیطانی برخوردارند.

 2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی (که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها  را، هم از درون و هم از بیرون داشته است.)

در  جبهه ی  عقیدتی،  فراماسونری  با  عناوین  مختلف  در   دین های   اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:

·         اسلام: از  طریق  رواج  بهائیت،  بعضی   از   فرقه های   عرفانی   نوپا   و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.


·        مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به  نام  اوانجلیکالها  (نوانجیلی ها)  را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد  زیادی  هم موفق  بوده اند.  فراماسونها  در  واتیکان  و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ  کرده اند.  از  این  مطلب  می توان نتیجه گرفت  که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی  نیز ناشی از همین موضوع می باشد.

 ·     یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء  وابستگان  تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است،  یهود به رواجتعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود  حمایت می کند.

در تصویر زیر، جبهه های مختلف فراماسونری را در  مواجهه  با  ادیان  الهی  ملاحظه می فرمایید:

فراماسونری دجال آخرالزمان

پس از ذکر اطلاعات مقدماتی پیرامون فراماسونری، به بررسی شواهد ارتباط کشور ها و گروه های مختلف با فراماسونری می پردازیم.
شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

 1 – برجسته ترین  افرادی  که  بیانیه ی  اعلان  استقلال  آمریکا  را  در  سال  1776 میلادی  امضا کردند، فراماسون بوده اند.(45) اینان عبارتند از:


Benjamin Franklin-Thomas Jefferson-George Washington-John Adams

(البته در مورد جان آدامز نظرها  متفاوت  است،  ولی  در  مورد  3  تن  دیگر،  در  ماسون بودنشان شکی وجود ندارد. نکته ی دیگر این که منظور از  John Adams در این جا، John Adams پدر است،  نه  John Quincy Adams یا John Adams پسر.)
امضا کنندگان ماسونی استقلال آمریکا

برجسته ترین امضا کنندگان بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا در سال 1776. (همگی آنها ماسون بوده اند)


George Washington  که  اولین  رئیس جمهور  آمریکا  بود،  لقب  استاد  اعظم فراماسونری (بالاترین درجه و رتبه در فراماسونری ، و تقریباً همرده ی اسقف در مسیحیت  و  خاخام  در  یهودیت)  داشت. در تصویر،  جرج واشنگتن  در  یک  لژ فراماسونری دیده می شود، در این عکس علامت گونیا و پرگار روی پیشبند وی دیده می شود  و  در  بالای  سرش  علامت G  (=Goatبز)   نمایش  داده  شده  است. (46)

جرج واشنگتن در لژ
جرج واشنگتن در لژ فراماسونری
مجسمه یادبود جرج واشنگتن

مجسمه یادبود جرج واشنگتن در شهر واشنگتن.(47) بسیاری از مردم آمریکا که از این مجسمه بازدید میکنند , از مشاهده مجسمه نیمه لخت اولین رییس جمهور خود تعجب می کنند . اما اگر این مجسمه را با تصویری که شیطان پرستان از شیطان (Bamphomet) متصورند مقایسه کنیم به مطالب مهمی پی خواهیم برد. به خصوص اگر به حالت دست ها توجه کنیم. (نکته دیگری که در شکل دیده میشود, عصایی است که در دامن (Bamphomet) وجود دارد و به دور آن دو مار پیچ خورده اند. امروزه این علامت سمبل تجارک بوده و Caduceus نام دارد. این علامت اصالتا" در مصر باستان وجود داشته است و با توجه به وجود تجار بزرگ در فراماسونری , به نظر میرسد که آنان تعمدا" از این علامت به عنوان سمبل تجارت استفاده کرده اند و متاسفانه کماکان این علامت در نقاط مختلف دنیا به عنوان نماد تجارت استفاده میشود.)
وعده صادق
2 – طرح های اولیه ارائه شده  برای  پرچم  آمریکا،  به  وضوح  دارای  علامت ها   و نمادهای فراماسونری بودند.(49)  از جمله چشم جهان بین  یا  چشم نورافشان،  که به نظر می رسد به دلیل نوپا بودن آمریکا در  آن  زمان،  مؤسسین  آمریکا  از ریسک در این زمینه اجتناب کردند، زیرا به دلیل وجود  جو مذهبی  در  مردم  آن زمان، ممکن بود علایم واضح ماسونی، مردم را از نیات  شیطانی سیاستمداران آگاه نماید و بدین ترتیب، حکومت نوپای ماسونی آمریکا سرنگون گردد.
طرح های اولیه پرچم آمریکا
طرح های اولیه پیشنهادی برای پرچم آمریکا(به چشم جهان بین توجه فرمایید.)

3 – اکثر روسای جمهوری آمریکا در گروه های مخفی و ماسونی  شامل  Masonry، Freemasonry، Occult، Illuminati، Secret Society  و ...   عضو   بوده اند؛   به نحوی که 14 تن از آن ها تنها عضو فراماسونری بودند و قریب به همین تعداد نیز در گروه های Illuminati و ... عضویت داشته اند. به جرأت می توان گفت که بالغ بر 95 – 90 در صد آنها عضو این گروه ها بوده اند  و  در  این  زمینه  نیز اسناد  و مدارک  زیادی  به  دست  آمده است.(50)  در این مورد هیچ تفاوتی بین جمهوریخواه ها و دموکرات ها وجود ندارد؛  حتی گهگاه ارتباط دموکراتها با لابی های صهیونیستی آمریکا مثل ایپک، قوی تر از جمهوریخواه ها بوده است.
 تنها  چند  رئیس جمهور  آمریکا  قطعاً  غیر  ماسونی  یا  ضد  ماسونی  بوده اند  که مهمترین آن ها عبارتند از:(51)


 1 – Abraham Lincoln  (ترور شد.)

2 – Ulysses S .Grant (جزء روسای جمهور قدیم است.)

3 – John F. Kennedy (ترور شد.)  « کندی،  تنها رییس جمهور کاتولیک  آمریکا بوده است. »


چند مثال از روسای جمهور ماسونی:
روسای جمهور فراماسون آمریکا
جمهوریخواه: جرج بوش پدر, جرج بوش پسر                     دموکرات : لیندون جانسون, بیل کلینتون
(هر دو عضو گروه اسکلت و جمجمه بوده اند.)

رونالد ریگان فراماسون
رونالد ریگان رییس جمهور جمهری خواه سابق آمریکا در مراسم کسب گواهینامه ماسونی یک فراماسونر در کاخ سفید

روسای جمهور ضد ماسونی:
روسای جمهور ضد ماسونی آمریکا
           آبراهام لینکلن                                        اولیسس گرانت                            جان.اف.کندی

نکته ی مهم و بحث برانگیزی که جلب توجه می کند، این  است  که  چرا  از  بین  3
رئیس جمهور ضد ماسون ، 2 نفرشان ترور شدند در  حالی که از بین روسای جمهور ماسون، کسی ترور نشده است؟!(52)

 4 – نحوه ی ساخت بناها و ساختمان های شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا).

 این شهر در بین  مسیحی های  غیر اوانجلیکال  مثل  کاتولیک ها  و  فرقه های   دیگر  پروتستان،   به  دلیل   وجود  علامت ها  و  نمادهای   شیطانی  به  شهر  شیطان  ملقب شده است.

    * اولین ساختمان   مورد   بحث،   پنتاگون  (وزارت جنگ آمریکا)  است.  پنتاگون  به شکل 5 ضلعی ساخته شده، که اگر اقطار آن را به هم وصل  کنیم،  ستاره ی پنج گوش در وسط آن به  وجود  می آید  که  نسبت  به  کاخ سفید،  معکوس است و تشکیل Baphomet می دهد.(53)

ساختمان پنتاگون
عکس راست: نماد های مختلف از Pentagon, و موقعیت آن نسبت به کاخ سفید. همان گونه که ملاحظه می فرمایید ,اقطار Pentagon نسبت به کاخ سفید ,حالت ستاره 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet دارد_ عکس چپ: تصویر فوق همان تصویر مجاور است که چرخانده شده تا حالت Baphomet اقطار پنتاگون نسبت به کاخ سفید , بهتر مشخص شود.

*  نحوه ی قرار گیری ساختمان های مهم دولتی و ماسونی از جمله  کاخ سفید و کنگره (کاپیتول) نسبت به یکدیگر:

     * اگر کاخ سفید و میدانهای اطرافش را به هم وصل کنیم، نسبت به کاخ سفید، شکل ستاره ی 5 پر معکوس یا Baphomet   به دست می آید.(54)  تصویر زیر که  مطلب  فوق را  نشان  می دهد،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.


میادین اطراف کاخ سفید
نحوه قرار گرفتن میادین اطراف کاخ سفید (تشکیل Baphomet )

   *  در این تصویر، نقشه ی  اولیه ی  واشنگتن  دیده  می شود.  با  دقت  در  این نقشه خواهیم دید که طراحی خیابانها و میادین  به  گونه ای  بوده  است  که نماد Baphomet  در گوشه ای از آن رؤیت شود.(55)
نقشه اولیه شهر واشنگتن
نقشه ی اولیه شهر واشنگتن. در داخل دایره قرمز , شما میتوانید Baphomet را به وضوح ببینید که فقط نصف یک ضلع آن ناقص است که این نقص در داخل بیضی آبی نشان داده شده است. به نظر میرسد که طراحان ماسونی شهر واشنگتن برای ممانعت از مخالفت جامعه ی آن زمان آمریکا(که به شدت مذهبی بود). قسمت کوچکی از Baphomet را طراحی نکرده اند تا از وضوح آن بکاهند.

*  در این شکل، 3 ساختمان مهم آمریکا دیده می شود؛ اگر از  ساختمان  کنگره (کاپیتول) به کاخ سفید خطی رسم کنیم (البته این خط در امتداد خیابانی قرار  می گیرد  که  این 2 ساختمان را به هم وصل  کرده  است.)،  و  خطی  هم  از کنگره به بنای  یادبود جفرسون Jefferson Memorial   وصل  کنیم (جفرسون نیز ماسون بوده است)، علامت پرگار  به  وجود   می آید.   همچنین  اگر  دو  خط  عمود  بر  هم  از  بنای  یادبود لینکلن (Lincoln Memorial) به  کاخ سفید  و  بنای یادبود جفرسون وصل کنیم، علامت گونیا حاصل می شود. (لازم به ذکر  است که لینکلن ماسون  نبوده است،   اما  بنای یادبودش  را  نیز  خودش  نساخته است، بلکه یک رییس جمهور ماسون بنای مذکور را احداث کرده است.) تصویر زیر که مطلب فوق را نشان  می دهد،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.

وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن

* همچنین زاویه ی به وجود آمده بین  2  خط  فرضی  که  یکی  از  بنای  یادبود جفرسون و کاخ سفید می گذرد و  دیگری  از  پنتاگون  به  کاخ سفید  کشیده می شود، 33 درجه می باشد. البته  این  نکته  را  باید  خاطر  نشان  کرد  که زاویه ی 33 درجه ی مذکور را تنها هنگامی که تصویر شهر واشنگتن با مقیاس واقعی تهیه شود، می بینیم. و در صورتی که مقیاس را رعایت نکنیم، زاویه ی مذکور را نمی بینیم.  تصویر زیر که مطلب فوق را نشان می دهد و نمای شهر  را با  مقیاس  واقعی  ارایه  می نماید،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.

وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن

تمام این نکات  گفته   شده،  نشان دهنده ی  توطئه ی  فراماسونها  است.  به نحوی که آنها حتی نمادهای خود را در طراحی شهرها به کار بسته اند.
5 - اولین  سنگ  بنای  کنگره  (کاپیتول)  که   حدود   200   سال   پیش   در   خاک گذاشته شد، دارای نقش پرگار و گونیای فراماسونری بود.(56)

 می توان گفت که حتی کنگره ی آمریکا هم با اهداف  ماسونی  پایه ریزی  شد. در تصاویر زیر مراسم نمادینی را می بینید که  به  مناسبت  دویستمین  سالگرد تأسیس   کنگره برگزار شد. این مراسم دقیقآً  مشابه  مراسم  واقعی  تأسیس کنگره در  200 سال پیش بود. (به علامت  پرگار و گونیای روی  سنگ  بنا  توجه فرمایید.)

مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)

مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)

سنگ بنایی که در سال 1932 به مناسبت صد و سی نهمین سالگرد تاسیس کنگره و در مراسمی مشابه مراسم بالا مورد استفاده قرار گرفت. این سنگ در حال حاظر در موزه نگه داری میشود.

کنگره آمریکا
نمایی از داخل کنگره آمریکا( کاپیتول) . به دو تبر ضخیم در دو طرف پرچم آمریکا توجه فرمایید . این تبر ضخیم (Fasces) نام داشته و نماد لژیون های ارتش روم بوده است. موسولینی نیز که در جنگ جهانی دوم با ادعای احیای روم قدرت گرفته بود , در پرچم ایتالیا علامت (Fasces) را قرار داد . کلمه فاشیسم نیز از کلمه ی (Fasces) اقتباس شده است . نام کاپیتول نیز از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم بوده , برداشته شده است.

توضیح یک نکته: با توجه به کنگره ی  آمریکا  متوجه  می شویم  که  پیش بینی تعدادی از روایات اسلامی در مورد  آخرالزمان  به  حقیقت  پیوسته اند.   زیرا  در روایات  ذکر  شده  است  که  در آخرالزمان،  روم  به  حیله ای  در  عراق  حاضر می شود.   بسیاری  از  علما  و  محققین نیز  آمریکا را   همان   روم   روایات می دانند.(57)   همان طور  که  در  تصاویر ملاحظه  کردید،  نام کنگره ی آمریکا (Capitol) از نام  گرگ  ماده ی  کاپیتول   که  نماد  روم  باستان  بوده،   اقتباس شده  است. به  علاوه،  تبرهای  ضخیم   کنگره ی   آمریکا (Fasces)  نیز  نماد لژیون های ارتش روم بوده است. این  موارد  در  کنار  نشانه های فراوان  دیگری که وجود دارند، نشان  می دهد  که  ساختار سیاسی  آمریکا  از   روم  باستان اقتباس شده است. بدین ترتیب پیش بینی روایات به حقیقت پیوسته است. ذکر این نکته ضروری است که ساختار فکری و  فلسفه ی  وجودی  کشور  آمریکا  از تعالیم  ماسونی  مصر  باستان  منشأ  گرفته   است،   اما   ساختار   سیاسی   آمریکا شباهت فراوانی با روم باستان دارد.

6 – مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا که در  پشت  اسکناس  1 دلاری آمریکا  نیز وجود دارد، از شواهد مهم دیگر نشان دهنده ی  ارتباط   آمریکا   با  فراماسونری می باشد.(58)


اسکناس یک دلاری آمریکا

علایم و شواهدی که بر روی دلار وجود دارند و ارتباط  فراماسونری  را  با  آمریکا نشان می دهند، عبارتند از:

1) علایم ماسونی روی دلار: چهره ی جرج واشنگتن ، استاد اعظم  فراماسونری  و اولین رئیس جمهور آمریکا دیده می شود. در مهر سازمان خزانه داری  آمریکا بر روی دلار نیز، 13 عدد دایره ی سفید در شکل  ^    مانند  مشاهده  می گردد. (13 عدد مقدس یهودیان و عدد خوش یمن ماسون ها است و آمریکا نیز در  ابتدا 13 ایالت داشت.).

عکس جرج واشنگتن بر روی دلار                                   مهر وزارت دارایی آمریکا

2) علایم ماسونی پشت دلار:  تصاویر مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت دلار، مهمترین علایم ماسونی هستند.  2 طرح اصلی در  مهر  آمریکا وجود دارد. در طرح اول، بر بالای سر عقاب،  ستاره ی  داوود یا  ستاره ی شش گوش دیده می شود که با  13 ستاره ی کوچک طراحی شده  است. همچنین در یک پای عقاب، 13 عدد تیر یا پیکان  قرار  گرفته است و در  پای دیگر نیز،  13 برگ زیتون و 13 دانه ی زیتون وجود دارد؛ در وسط مهر نیز، پرچم آمریکا با 7 خط سفید و 6 خط سیاه، مجموعاً 13خط طراحی شده است. (شکل زیر)

یکی از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری

ستاره 6 گوش در مهر رسمی آمریکا و پشت دلار
نکته ی مهم: مهر رسمی آمریکا  در  حدود  دو  قرن  پیش  ساخته  شد.  وجود علامت  ستاره ی شش گوش   در  مهر  رسمی  ایالات  متحده ی  آمریکا  (که کشوری مسیحی است.) از 200 سال قبل از تاسیس اسراییل، نشان می دهد که طرح ایجاد اسراییل از  قرن ها  پیش  ریخته  شده  و هولوکاست، افسانه  و بهانه ای بیش نیست.

 در طرح  دوم  مهر  رسمی  آمریکا،  هرمی  وجود  دارد  که  در  رأس  آن،  تصویر مثلث نور افشان یا چشم جهان بین نقش بسته است.  تعداد پله های  هرم،  13 عدد  می باشد.  همچنین   عبارت « Novus Ordo Seclorum = نووس اوردو سکلوروم » (به زبان لاتین)، یا  New World Order(معادل آن در انگلیسی) در پایین مهر نوشته شده است. آنچه که امروزه دیده می شود، استفاده ی مکرر سردمداران آمریکا از جمله جرج بوش پسر،  از شعار  « فرمان جدید دنیا  یا  نظم نوین  جهانی » می باشد  که  این  شعار  مهمترین  برنامه ی  ماسونها  جهت تشکیل حکومت جهانی شیطانی است. نکته ی دیگر اینکه، اصرار در استفاده از عدد 13 و نمادهای مربوط به مصر باستان در دلار آمریکا،  نشان دهنده ی  ارتباط آمریکا با فراماسونری است و این تنها توجیه منطقی این قضیه است.

یکی دیگر از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری

در تصویر  زیر، ما  اگر  پرگار و گونیای  ماسونی  را  روی  هرم و چشم جهان بین منطبق کنیم، نوک پرگار، دو حرف M  وN  را قطع می کند و محل تلاقی  گونیا  با حروف،  3 حرف S و O و A  خواهد بود، از کنار هم گذاشتن این حروف، کلمه ی ماسون به دست می آید (MASON).

ایجاد کلمه ی (Mason) از قرار دادن علامت ماسونی پرگار و گونیا بر روی مهر رسمی آمریکا

 

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ، سیاسی ، مذهبی ،

بسم الله الرحمن الرحیم

فراماسونری: دجال آخرالزمان- بخش دوم

ابزارهای فراماسونری

 فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و  امکانات  موجود  برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی  اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر  قرن 18 و اوایل قرن 19 و  همزمان  با استقلال  آمریکا (که کشوری با  ارکان کاملاً ماسونی است)، فراماسونری  با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛  تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال  خود  را  علنی تر  کرده  تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و  پایه های  خود را مستحکم تر نماید.

 فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی،  در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی  (که  از  اواخر  قرن 18  و اوایل  قرن 19  به  موفقیت  نایل  شده  و  از  آن  زمان  جهان  را  تحت  تأثیر  قرار داده است.) در این جبهه، نقش اصلی را  کشورهای  اسرائیل  و  آمریکا برعهده دارند .  آمریکا  و  اسرائیل  علاوه  بر  عملکرد بارز  خود  در  زمینه ی سیاسی و اقتصادی  و  نظامی،  به  صورت  غیر مستقیم  نیز  با حمایت  از  گروه های  شیطان پرست،  به  ترویج  فساد و فحشا  و  اعمال شیطانی  مبادرت می ورزند. نکته ی مهم و جالب توجه این  است  که  سردمداران  و  رؤسا  و استادان اعظم ماسونی و آنان که گرداننده ی  این  شبکه  هستند،  ظاهری شیک و آراسته و عادی دارند، ولی رده های پائین و مردم عادی که به سمت گروه های شیطان پرست کشیده  می شوند،  از  ظاهر و آرایش شیطانی برخوردارند.

 2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی (که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها  را، هم از درون و هم از بیرون داشته است.)

در  جبهه ی  عقیدتی،  فراماسونری  با  عناوین  مختلف  در   دین های   اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:

·         اسلام: از  طریق  رواج  بهائیت،  بعضی   از   فرقه های   عرفانی   نوپا   و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.


·        مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به  نام  اوانجلیکالها  (نوانجیلی ها)  را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد  زیادی  هم موفق  بوده اند.  فراماسونها  در  واتیکان  و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ  کرده اند.  از  این  مطلب  می توان نتیجه گرفت  که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی  نیز ناشی از همین موضوع می باشد.

 ·     یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء  وابستگان  تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است،  یهود به رواجتعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود  حمایت می کند.

در تصویر زیر، جبهه های مختلف فراماسونری را در  مواجهه  با  ادیان  الهی  ملاحظه می فرمایید:

فراماسونری دجال آخرالزمان

پس از ذکر اطلاعات مقدماتی پیرامون فراماسونری، به بررسی شواهد ارتباط کشور ها و گروه های مختلف با فراماسونری می پردازیم.
شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

 1 – برجسته ترین  افرادی  که  بیانیه ی  اعلان  استقلال  آمریکا  را  در  سال  1776 میلادی  امضا کردند، فراماسون بوده اند.(45) اینان عبارتند از:


Benjamin Franklin-Thomas Jefferson-George Washington-John Adams

(البته در مورد جان آدامز نظرها  متفاوت  است،  ولی  در  مورد  3  تن  دیگر،  در  ماسون بودنشان شکی وجود ندارد. نکته ی دیگر این که منظور از  John Adams در این جا، John Adams پدر است،  نه  John Quincy Adams یا John Adams پسر.)
امضا کنندگان ماسونی استقلال آمریکا

برجسته ترین امضا کنندگان بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا در سال 1776. (همگی آنها ماسون بوده اند)


George Washington  که  اولین  رئیس جمهور  آمریکا  بود،  لقب  استاد  اعظم فراماسونری (بالاترین درجه و رتبه در فراماسونری ، و تقریباً همرده ی اسقف در مسیحیت  و  خاخام  در  یهودیت)  داشت. در تصویر،  جرج واشنگتن  در  یک  لژ فراماسونری دیده می شود، در این عکس علامت گونیا و پرگار روی پیشبند وی دیده می شود  و  در  بالای  سرش  علامت G  (=Goatبز)   نمایش  داده  شده  است. (46)

جرج واشنگتن در لژ
جرج واشنگتن در لژ فراماسونری
مجسمه یادبود جرج واشنگتن

مجسمه یادبود جرج واشنگتن در شهر واشنگتن.(47) بسیاری از مردم آمریکا که از این مجسمه بازدید میکنند , از مشاهده مجسمه نیمه لخت اولین رییس جمهور خود تعجب می کنند . اما اگر این مجسمه را با تصویری که شیطان پرستان از شیطان (Bamphomet) متصورند مقایسه کنیم به مطالب مهمی پی خواهیم برد. به خصوص اگر به حالت دست ها توجه کنیم. (نکته دیگری که در شکل دیده میشود, عصایی است که در دامن (Bamphomet) وجود دارد و به دور آن دو مار پیچ خورده اند. امروزه این علامت سمبل تجارک بوده و Caduceus نام دارد. این علامت اصالتا" در مصر باستان وجود داشته است و با توجه به وجود تجار بزرگ در فراماسونری , به نظر میرسد که آنان تعمدا" از این علامت به عنوان سمبل تجارت استفاده کرده اند و متاسفانه کماکان این علامت در نقاط مختلف دنیا به عنوان نماد تجارت استفاده میشود.)
وعده صادق
2 – طرح های اولیه ارائه شده  برای  پرچم  آمریکا،  به  وضوح  دارای  علامت ها   و نمادهای فراماسونری بودند.(49)  از جمله چشم جهان بین  یا  چشم نورافشان،  که به نظر می رسد به دلیل نوپا بودن آمریکا در  آن  زمان،  مؤسسین  آمریکا  از ریسک در این زمینه اجتناب کردند، زیرا به دلیل وجود  جو مذهبی  در  مردم  آن زمان، ممکن بود علایم واضح ماسونی، مردم را از نیات  شیطانی سیاستمداران آگاه نماید و بدین ترتیب، حکومت نوپای ماسونی آمریکا سرنگون گردد.
طرح های اولیه پرچم آمریکا
طرح های اولیه پیشنهادی برای پرچم آمریکا(به چشم جهان بین توجه فرمایید.)

3 – اکثر روسای جمهوری آمریکا در گروه های مخفی و ماسونی  شامل  Masonry، Freemasonry، Occult، Illuminati، Secret Society  و ...   عضو   بوده اند؛   به نحوی که 14 تن از آن ها تنها عضو فراماسونری بودند و قریب به همین تعداد نیز در گروه های Illuminati و ... عضویت داشته اند. به جرأت می توان گفت که بالغ بر 95 – 90 در صد آنها عضو این گروه ها بوده اند  و  در  این  زمینه  نیز اسناد  و مدارک  زیادی  به  دست  آمده است.(50)  در این مورد هیچ تفاوتی بین جمهوریخواه ها و دموکرات ها وجود ندارد؛  حتی گهگاه ارتباط دموکراتها با لابی های صهیونیستی آمریکا مثل ایپک، قوی تر از جمهوریخواه ها بوده است.
 تنها  چند  رئیس جمهور  آمریکا  قطعاً  غیر  ماسونی  یا  ضد  ماسونی  بوده اند  که مهمترین آن ها عبارتند از:(51)


 1 – Abraham Lincoln  (ترور شد.)

2 – Ulysses S .Grant (جزء روسای جمهور قدیم است.)

3 – John F. Kennedy (ترور شد.)  « کندی،  تنها رییس جمهور کاتولیک  آمریکا بوده است. »


چند مثال از روسای جمهور ماسونی:
روسای جمهور فراماسون آمریکا
جمهوریخواه: جرج بوش پدر, جرج بوش پسر                     دموکرات : لیندون جانسون, بیل کلینتون
(هر دو عضو گروه اسکلت و جمجمه بوده اند.)

رونالد ریگان فراماسون
رونالد ریگان رییس جمهور جمهری خواه سابق آمریکا در مراسم کسب گواهینامه ماسونی یک فراماسونر در کاخ سفید

روسای جمهور ضد ماسونی:
روسای جمهور ضد ماسونی آمریکا
           آبراهام لینکلن                                        اولیسس گرانت                            جان.اف.کندی

نکته ی مهم و بحث برانگیزی که جلب توجه می کند، این  است  که  چرا  از  بین  3
رئیس جمهور ضد ماسون ، 2 نفرشان ترور شدند در  حالی که از بین روسای جمهور ماسون، کسی ترور نشده است؟!(52)

 4 – نحوه ی ساخت بناها و ساختمان های شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا).

 این شهر در بین  مسیحی های  غیر اوانجلیکال  مثل  کاتولیک ها  و  فرقه های   دیگر  پروتستان،   به  دلیل   وجود  علامت ها  و  نمادهای   شیطانی  به  شهر  شیطان  ملقب شده است.

    * اولین ساختمان   مورد   بحث،   پنتاگون  (وزارت جنگ آمریکا)  است.  پنتاگون  به شکل 5 ضلعی ساخته شده، که اگر اقطار آن را به هم وصل  کنیم،  ستاره ی پنج گوش در وسط آن به  وجود  می آید  که  نسبت  به  کاخ سفید،  معکوس است و تشکیل Baphomet می دهد.(53)

ساختمان پنتاگون
عکس راست: نماد های مختلف از Pentagon, و موقعیت آن نسبت به کاخ سفید. همان گونه که ملاحظه می فرمایید ,اقطار Pentagon نسبت به کاخ سفید ,حالت ستاره 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet دارد_ عکس چپ: تصویر فوق همان تصویر مجاور است که چرخانده شده تا حالت Baphomet اقطار پنتاگون نسبت به کاخ سفید , بهتر مشخص شود.

*  نحوه ی قرار گیری ساختمان های مهم دولتی و ماسونی از جمله  کاخ سفید و کنگره (کاپیتول) نسبت به یکدیگر:

     * اگر کاخ سفید و میدانهای اطرافش را به هم وصل کنیم، نسبت به کاخ سفید، شکل ستاره ی 5 پر معکوس یا Baphomet   به دست می آید.(54)  تصویر زیر که  مطلب  فوق را  نشان  می دهد،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.


میادین اطراف کاخ سفید
نحوه قرار گرفتن میادین اطراف کاخ سفید (تشکیل Baphomet )

   *  در این تصویر، نقشه ی  اولیه ی  واشنگتن  دیده  می شود.  با  دقت  در  این نقشه خواهیم دید که طراحی خیابانها و میادین  به  گونه ای  بوده  است  که نماد Baphomet  در گوشه ای از آن رؤیت شود.(55)
نقشه اولیه شهر واشنگتن
نقشه ی اولیه شهر واشنگتن. در داخل دایره قرمز , شما میتوانید Baphomet را به وضوح ببینید که فقط نصف یک ضلع آن ناقص است که این نقص در داخل بیضی آبی نشان داده شده است. به نظر میرسد که طراحان ماسونی شهر واشنگتن برای ممانعت از مخالفت جامعه ی آن زمان آمریکا(که به شدت مذهبی بود). قسمت کوچکی از Baphomet را طراحی نکرده اند تا از وضوح آن بکاهند.

*  در این شکل، 3 ساختمان مهم آمریکا دیده می شود؛ اگر از  ساختمان  کنگره (کاپیتول) به کاخ سفید خطی رسم کنیم (البته این خط در امتداد خیابانی قرار  می گیرد  که  این 2 ساختمان را به هم وصل  کرده  است.)،  و  خطی  هم  از کنگره به بنای  یادبود جفرسون Jefferson Memorial   وصل  کنیم (جفرسون نیز ماسون بوده است)، علامت پرگار  به  وجود   می آید.   همچنین  اگر  دو  خط  عمود  بر  هم  از  بنای  یادبود لینکلن (Lincoln Memorial) به  کاخ سفید  و  بنای یادبود جفرسون وصل کنیم، علامت گونیا حاصل می شود. (لازم به ذکر  است که لینکلن ماسون  نبوده است،   اما  بنای یادبودش  را  نیز  خودش  نساخته است، بلکه یک رییس جمهور ماسون بنای مذکور را احداث کرده است.) تصویر زیر که مطلب فوق را نشان  می دهد،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.

وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن

* همچنین زاویه ی به وجود آمده بین  2  خط  فرضی  که  یکی  از  بنای  یادبود جفرسون و کاخ سفید می گذرد و  دیگری  از  پنتاگون  به  کاخ سفید  کشیده می شود، 33 درجه می باشد. البته  این  نکته  را  باید  خاطر  نشان  کرد  که زاویه ی 33 درجه ی مذکور را تنها هنگامی که تصویر شهر واشنگتن با مقیاس واقعی تهیه شود، می بینیم. و در صورتی که مقیاس را رعایت نکنیم، زاویه ی مذکور را نمی بینیم.  تصویر زیر که مطلب فوق را نشان می دهد و نمای شهر  را با  مقیاس  واقعی  ارایه  می نماید،  توسط  برنامه ی  Google Earth  تهیه شده است.

وضعیت قرار گیری ساختمان دولتی و ماسونی شهر واشنگتن

تمام این نکات  گفته   شده،  نشان دهنده ی  توطئه ی  فراماسونها  است.  به نحوی که آنها حتی نمادهای خود را در طراحی شهرها به کار بسته اند.
5 - اولین  سنگ  بنای  کنگره  (کاپیتول)  که   حدود   200   سال   پیش   در   خاک گذاشته شد، دارای نقش پرگار و گونیای فراماسونری بود.(56)

 می توان گفت که حتی کنگره ی آمریکا هم با اهداف  ماسونی  پایه ریزی  شد. در تصاویر زیر مراسم نمادینی را می بینید که  به  مناسبت  دویستمین  سالگرد تأسیس   کنگره برگزار شد. این مراسم دقیقآً  مشابه  مراسم  واقعی  تأسیس کنگره در  200 سال پیش بود. (به علامت  پرگار و گونیای روی  سنگ  بنا  توجه فرمایید.)

مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)

مراسم نمادینی که به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس کنگره برگزار شد.(به علامت روی سنگ بنا توجه فرمایید.)

سنگ بنایی که در سال 1932 به مناسبت صد و سی نهمین سالگرد تاسیس کنگره و در مراسمی مشابه مراسم بالا مورد استفاده قرار گرفت. این سنگ در حال حاظر در موزه نگه داری میشود.

کنگره آمریکا
نمایی از داخل کنگره آمریکا( کاپیتول) . به دو تبر ضخیم در دو طرف پرچم آمریکا توجه فرمایید . این تبر ضخیم (Fasces) نام داشته و نماد لژیون های ارتش روم بوده است. موسولینی نیز که در جنگ جهانی دوم با ادعای احیای روم قدرت گرفته بود , در پرچم ایتالیا علامت (Fasces) را قرار داد . کلمه فاشیسم نیز از کلمه ی (Fasces) اقتباس شده است . نام کاپیتول نیز از نام گرگ ماده ی کاپیتول که نماد روم بوده , برداشته شده است.

توضیح یک نکته: با توجه به کنگره ی  آمریکا  متوجه  می شویم  که  پیش بینی تعدادی از روایات اسلامی در مورد  آخرالزمان  به  حقیقت  پیوسته اند.   زیرا  در روایات  ذکر  شده  است  که  در آخرالزمان،  روم  به  حیله ای  در  عراق  حاضر می شود.   بسیاری  از  علما  و  محققین نیز  آمریکا را   همان   روم   روایات می دانند.(57)   همان طور  که  در  تصاویر ملاحظه  کردید،  نام کنگره ی آمریکا (Capitol) از نام  گرگ  ماده ی  کاپیتول   که  نماد  روم  باستان  بوده،   اقتباس شده  است. به  علاوه،  تبرهای  ضخیم   کنگره ی   آمریکا (Fasces)  نیز  نماد لژیون های ارتش روم بوده است. این  موارد  در  کنار  نشانه های فراوان  دیگری که وجود دارند، نشان  می دهد  که  ساختار سیاسی  آمریکا  از   روم  باستان اقتباس شده است. بدین ترتیب پیش بینی روایات به حقیقت پیوسته است. ذکر این نکته ضروری است که ساختار فکری و  فلسفه ی  وجودی  کشور  آمریکا  از تعالیم  ماسونی  مصر  باستان  منشأ  گرفته   است،   اما   ساختار   سیاسی   آمریکا شباهت فراوانی با روم باستان دارد.

6 – مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا که در  پشت  اسکناس  1 دلاری آمریکا  نیز وجود دارد، از شواهد مهم دیگر نشان دهنده ی  ارتباط   آمریکا   با  فراماسونری می باشد.(58)


اسکناس یک دلاری آمریکا

علایم و شواهدی که بر روی دلار وجود دارند و ارتباط  فراماسونری  را  با  آمریکا نشان می دهند، عبارتند از:

1) علایم ماسونی روی دلار: چهره ی جرج واشنگتن ، استاد اعظم  فراماسونری  و اولین رئیس جمهور آمریکا دیده می شود. در مهر سازمان خزانه داری  آمریکا بر روی دلار نیز، 13 عدد دایره ی سفید در شکل  ^    مانند  مشاهده  می گردد. (13 عدد مقدس یهودیان و عدد خوش یمن ماسون ها است و آمریکا نیز در  ابتدا 13 ایالت داشت.).

عکس جرج واشنگتن بر روی دلار                                   مهر وزارت دارایی آمریکا

2) علایم ماسونی پشت دلار:  تصاویر مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت دلار، مهمترین علایم ماسونی هستند.  2 طرح اصلی در  مهر  آمریکا وجود دارد. در طرح اول، بر بالای سر عقاب،  ستاره ی  داوود یا  ستاره ی شش گوش دیده می شود که با  13 ستاره ی کوچک طراحی شده  است. همچنین در یک پای عقاب، 13 عدد تیر یا پیکان  قرار  گرفته است و در  پای دیگر نیز،  13 برگ زیتون و 13 دانه ی زیتون وجود دارد؛ در وسط مهر نیز، پرچم آمریکا با 7 خط سفید و 6 خط سیاه، مجموعاً 13خط طراحی شده است. (شکل زیر)

یکی از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده ی آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری

ستاره 6 گوش در مهر رسمی آمریکا و پشت دلار
نکته ی مهم: مهر رسمی آمریکا  در  حدود  دو  قرن  پیش  ساخته  شد.  وجود علامت  ستاره ی شش گوش   در  مهر  رسمی  ایالات  متحده ی  آمریکا  (که کشوری مسیحی است.) از 200 سال قبل از تاسیس اسراییل، نشان می دهد که طرح ایجاد اسراییل از  قرن ها  پیش  ریخته  شده  و هولوکاست، افسانه  و بهانه ای بیش نیست.

 در طرح  دوم  مهر  رسمی  آمریکا،  هرمی  وجود  دارد  که  در  رأس  آن،  تصویر مثلث نور افشان یا چشم جهان بین نقش بسته است.  تعداد پله های  هرم،  13 عدد  می باشد.  همچنین   عبارت « Novus Ordo Seclorum = نووس اوردو سکلوروم » (به زبان لاتین)، یا  New World Order(معادل آن در انگلیسی) در پایین مهر نوشته شده است. آنچه که امروزه دیده می شود، استفاده ی مکرر سردمداران آمریکا از جمله جرج بوش پسر،  از شعار  « فرمان جدید دنیا  یا  نظم نوین  جهانی » می باشد  که  این  شعار  مهمترین  برنامه ی  ماسونها  جهت تشکیل حکومت جهانی شیطانی است. نکته ی دیگر اینکه، اصرار در استفاده از عدد 13 و نمادهای مربوط به مصر باستان در دلار آمریکا،  نشان دهنده ی  ارتباط آمریکا با فراماسونری است و این تنها توجیه منطقی این قضیه است.

یکی دیگر از دو طرح مهر رسمی ایالات متحده آمریکا در پشت اسکناس 1 دلاری

در تصویر  زیر، ما  اگر  پرگار و گونیای  ماسونی  را  روی  هرم و چشم جهان بین منطبق کنیم، نوک پرگار، دو حرف M  وN  را قطع می کند و محل تلاقی  گونیا  با حروف،  3 حرف S و O و A  خواهد بود، از کنار هم گذاشتن این حروف، کلمه ی ماسون به دست می آید (MASON).

ایجاد کلمه ی (Mason) از قرار دادن علامت ماسونی پرگار و گونیا بر روی مهر رسمی آمریکا

فراماسونری: دجال آخرالزمان-

« فراماسونری: دجال آخرالزمان- بخش اول» (2)

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ،
ادامه از قسمت اول

علامات و اعداد در فراماسونری


 
علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی  ملل  باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.

  مهمترین آنها عبارتند از:

1)  پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

در وسط این دو علامت، حرف G  قرار گرفته  است.(30)  (به  اعتقاد  فراماسونها،  « Goat = بز »  نماد  شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که  نشان دهنده ی  اهمیت  فوق العاده ی  علامت  چشم جهان بین  در  نزد ماسون ها می باشد.

نماد فراماسونری
نماد پرگار و گونیای ماسونی (به چشم جهان بین روی پرگار دقت کنید )



2) ستاره ی  5 گوشه ی  معکوس یا Baphomet.
 
نشان دهنده ی  بز یا  Goat می باشد. در بین  شیطان پرستان،  بز نماد شیطان است.(31)  در قسمت  پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)

بز ( Goat) نماد شیطان در گروه های شیطان پرست
بز ( Goat) نماد شیطان در گروه های شیطان پرست   عکس روی جلد کتاب انجیل شیطانی (کتاب مرجع شیطان پرستان)

3) دست شیطان  یا  دست شاخدار.

 در  تفکر  ماسون ها  و   شیطان پرستان، شیطان شاخدار  Cornuto  است  و  با  حرکت  دست  خود، شیطان  را  نمایش می دهند.(33)  مستندات عیناً نقل شده است.(34)

دست شیطان یا شیطان شاخدار
دست شیطان یا شیطان شاخدار

نکته ی مهم: علامت   Cornuto  علامتی  است  که  باید  در  تفسیر  آن  بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت  به  معنای  I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران  و  ترکیه  و ...  نیز  این علامت  نماد  بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto  هنگامی به معنای دست شیطان  است  که  یک فرد شنوای اروپایی یا  آمریکایی  در  مکان های  متعدد  از  این  علامت  استفاده می کند و از  سوی  دیگر  این  شخص  با  گروه های  مخفی  و  مشکوک  مرتبط است.(35) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ  دست شیطان به علامت  Cornuto، باید هم به محل  زندگی  فرد،  موقعیت،  وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در  استفاده  از  این  علامت  بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده.


4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته)  یا  Swastika:   علامت  شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.


 نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های  ماسونی  هم  کاربرد  دارد.(36)   در  شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در  بالای  آن  علامت  صلیب شکسته،   و  در  وسط  آن  ستاره ی  شش گوش  مشاهده  می گردد که این مطلب ارتباط  نازیسم و صهیونیزم  را نشان  می دهد.  (برخلاف  ادعای جهان غرب). زیرا  هم  ستاره ی شش گوش و هم  صلیب شکسته  مورد  تقدیس  ماسون ها هستند. در واقع  ریشه های  نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو  حرکت  شوم  هیچ  تضادی  با  هم  ندارند،  بلکه  در  خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.


 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).

علامت و نماد فراماسونری

5) جمجمه و استخوان  (Bones & Skull )

جمجمه و استخوان

6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.(40)

گاهی به صورت FFF  هم این عدد را نشان  می دهند.  چون  حرف F،  ششمین حرف انگلیسی است.

666

7) عدد 13.(41)
 عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42)  در حالی که مسیحیان آن  را  نحس می دانند. فراماسون ها  در بسیاری از  نماد های  خود،  تعداد  اجزاء  را  13 قرار می دهند.  به  عنوان  مثال  در  تصویر  راست،  ستاره ی  شش گوش  را  با  13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در  تصویر  سمت  چپ  هم  که مربوط  به  چنگ  یک  الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد،  تعداد  تارها  13  عدد می باشد.

عدد13 در فراماسونری

ستاره 6 گوش متشکل از 13 ستاره کوچک* 13 دست و 13 دندانه*  13 تار چنگ الهه باستانی


8) عدد 33.(43)

 همان طور که  گفتیم  در  فراماسونری،  صاحب  درجه ی  33   بالاترین  قدرت  را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در  علامت  مربوط  به یک  گروه ماسونی شهر (Memphis)  آمریکا  (که  نام  شهر باستانی Memphis  مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.
عدد 33 در فراماسونری
سمبل گروه ماسونی شهر Memphis آمریکا (به عدد 33 در بالای تاج توجه فرمایید.) _عدد 33 در نماد های ماسونی مختلف

ذکر یک نکته ی مهم:  بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به  نظر  می رسد  که  برای  تطبیق علامت های  مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع،  علامت ها و لوگو های بعضی از  شرکت ها  و  سازمان ها  در  نقاط مختلف  جهان،  شبیه  به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد.  برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های  تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده  می کنند که این چشم،  نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً  منطقی و  قابل  فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور،  نشان دهنده ی  ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و  عینک سازی هایی  که  در تبلیغات خود از  علامت  چشم  استفاده  می کنند  نیز  ماسونی  نیستند،  چرا  که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر  هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن  خطوط،  تصاویر  متعددی  شبیه  به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که  این  تصاویر  نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران  این  بناها  نیست. برای درک بهتر این مطلب، به تصاویر زیر توجه فرمایید:


دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت  مشابه علامات  ماسونی، نمی توان  به  افراد  و  شرکت های  مرتبط  با  آن  علامت،  فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت.
البته در این بین بعضی علامت ها هستند که  اختصاصاً  و  عمدتاً  ماسونی  هستند  و  تا  حدود  زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار  اختصاصی  ماسون ها  است. همچنین  علامت  هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها)  نیز  یک  علامت  بسیار  اختصاصی برای گروه های ماسونی است.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری  استفاده  بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که  علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد  نیز  به  احتمال  زیاد  یک گروه ماسونی است. برای مثال،  نماد چشم جهان بین که  در  لژ ها   استفاده می شود نیز یک نماد  کاملاً  ماسونی  می باشد؛  چرا  که  در  لژها  هیچ  عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین  را  به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک  علامت  شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های  مرتبط  با  علامت،  برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
 
اهداف فراماسونری

 1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب  مسجد الاقصی  و  کشف  معبد سلیمان  و  بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن 21.(44)

4 – پرکردن معبد سلیمان از بت ها  و  نمادهای ماسونی  به  عنوان  اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.
5 – برقراری حکومت جهانی  شیطانی  به  پایتختی  معبد سلیمان  در  اورشلیم (بیت المقدس).
6 – به حکومت  رساندن  قدرتمندترین  فراماسون  با  عنوان  نمادیین  ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن 21

نویسنده : رضا خاوریان
ارسال شده در: مقالات ،

ادامه از قسمت اول

علامات و اعداد در فراماسونری


 
علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی  ملل  باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.

  مهمترین آنها عبارتند از:

1)  پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

در وسط این دو علامت، حرف G  قرار گرفته  است.(30)  (به  اعتقاد  فراماسونها،  « Goat = بز »  نماد  شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که  نشان دهنده ی  اهمیت  فوق العاده ی  علامت  چشم جهان بین  در  نزد ماسون ها می باشد.

نماد فراماسونری
نماد پرگار و گونیای ماسونی (به چشم جهان بین روی پرگار دقت کنید )



2) ستاره ی  5 گوشه ی  معکوس یا Baphomet.
 
نشان دهنده ی  بز یا  Goat می باشد. در بین  شیطان پرستان،  بز نماد شیطان است.(31)  در قسمت  پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)

بز ( Goat) نماد شیطان در گروه های شیطان پرست
بز ( Goat) نماد شیطان در گروه های شیطان پرست   عکس روی جلد کتاب انجیل شیطانی (کتاب مرجع شیطان پرستان)

3) دست شیطان  یا  دست شاخدار.

 در  تفکر  ماسون ها  و   شیطان پرستان، شیطان شاخدار  Cornuto  است  و  با  حرکت  دست  خود، شیطان  را  نمایش می دهند.(33)  مستندات عیناً نقل شده است.(34)

دست شیطان یا شیطان شاخدار
دست شیطان یا شیطان شاخدار

نکته ی مهم: علامت   Cornuto  علامتی  است  که  باید  در  تفسیر  آن  بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت  به  معنای  I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران  و  ترکیه  و ...  نیز  این علامت  نماد  بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto  هنگامی به معنای دست شیطان  است  که  یک فرد شنوای اروپایی یا  آمریکایی  در  مکان های  متعدد  از  این  علامت  استفاده می کند و از  سوی  دیگر  این  شخص  با  گروه های  مخفی  و  مشکوک  مرتبط است.(35) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ  دست شیطان به علامت  Cornuto، باید هم به محل  زندگی  فرد،  موقعیت،  وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در  استفاده  از  این  علامت  بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده.


4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته)  یا  Swastika:   علامت  شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.


 نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های  ماسونی  هم  کاربرد  دارد.(36)   در  شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در  بالای  آن  علامت  صلیب شکسته،   و  در  وسط  آن  ستاره ی  شش گوش  مشاهده  می گردد که این مطلب ارتباط  نازیسم و صهیونیزم  را نشان  می دهد.  (برخلاف  ادعای جهان غرب). زیرا  هم  ستاره ی شش گوش و هم  صلیب شکسته  مورد  تقدیس  ماسون ها هستند. در واقع  ریشه های  نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو  حرکت  شوم  هیچ  تضادی  با  هم  ندارند،  بلکه  در  خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.


 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).

علامت و نماد فراماسونری

5) جمجمه و استخوان  (Bones & Skull )

جمجمه و استخوان

6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.(40)

گاهی به صورت FFF  هم این عدد را نشان  می دهند.  چون  حرف F،  ششمین حرف انگلیسی است.

666

7) عدد 13.(41)
 عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42)  در حالی که مسیحیان آن  را  نحس می دانند. فراماسون ها  در بسیاری از  نماد های  خود،  تعداد  اجزاء  را  13 قرار می دهند.  به  عنوان  مثال  در  تصویر  راست،  ستاره ی  شش گوش  را  با  13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در  تصویر  سمت  چپ  هم  که مربوط  به  چنگ  یک  الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد،  تعداد  تارها  13  عدد می باشد.

عدد13 در فراماسونری

ستاره 6 گوش متشکل از 13 ستاره کوچک* 13 دست و 13 دندانه*  13 تار چنگ الهه باستانی


8) عدد 33.(43)

 همان طور که  گفتیم  در  فراماسونری،  صاحب  درجه ی  33   بالاترین  قدرت  را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در  علامت  مربوط  به یک  گروه ماسونی شهر (Memphis)  آمریکا  (که  نام  شهر باستانی Memphis  مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.
عدد 33 در فراماسونری
سمبل گروه ماسونی شهر Memphis آمریکا (به عدد 33 در بالای تاج توجه فرمایید.) _عدد 33 در نماد های ماسونی مختلف

ذکر یک نکته ی مهم:  بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به  نظر  می رسد  که  برای  تطبیق علامت های  مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع،  علامت ها و لوگو های بعضی از  شرکت ها  و  سازمان ها  در  نقاط مختلف  جهان،  شبیه  به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد.  برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های  تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده  می کنند که این چشم،  نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً  منطقی و  قابل  فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور،  نشان دهنده ی  ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و  عینک سازی هایی  که  در تبلیغات خود از  علامت  چشم  استفاده  می کنند  نیز  ماسونی  نیستند،  چرا  که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر  هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن  خطوط،  تصاویر  متعددی  شبیه  به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که  این  تصاویر  نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران  این  بناها  نیست. برای درک بهتر این مطلب، به تصاویر زیر توجه فرمایید:


دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت  مشابه علامات  ماسونی، نمی توان  به  افراد  و  شرکت های  مرتبط  با  آن  علامت،  فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت.
البته در این بین بعضی علامت ها هستند که  اختصاصاً  و  عمدتاً  ماسونی  هستند  و  تا  حدود  زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار  اختصاصی  ماسون ها  است. همچنین  علامت  هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها)  نیز  یک  علامت  بسیار  اختصاصی برای گروه های ماسونی است.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری  استفاده  بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که  علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد  نیز  به  احتمال  زیاد  یک گروه ماسونی است. برای مثال،  نماد چشم جهان بین که  در  لژ ها   استفاده می شود نیز یک نماد  کاملاً  ماسونی  می باشد؛  چرا  که  در  لژها  هیچ  عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین  را  به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک  علامت  شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های  مرتبط  با  علامت،  برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
 
اهداف فراماسونری

 1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب  مسجد الاقصی  و  کشف  معبد سلیمان  و  بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن 21.(44)

4 – پرکردن معبد سلیمان از بت ها  و  نمادهای ماسونی  به  عنوان  اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.
5 – برقراری حکومت جهانی  شیطانی  به  پایتختی  معبد سلیمان  در  اورشلیم (بیت المقدس).
6 – به حکومت  رساندن  قدرتمندترین  فراماسون  با  عنوان  نمادیین  ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن 21

تمهيدات اسلام براي مقابله با فراماسونرd


تمهيدات اسلام براي مقابله با فراماسونري

 

دين مبين اسلام که کاملترين برنامه براي زندگي انسان ها است، همواره راهکار ها و رهنمود هايي براي مقابله با دشمنان دين و حفاظت از اعتقادات ارايه کرده است. حتي در بسياري از موارد، پيشگويي ها و رهنمود هايي در قالب آيات قرآن و روايات معصومين (ع) ارايه شده است تا با تأسي و تکيه بر آن ها بتوان بر شرايط دشوار زمان (به خصوص زمان غيبت صاحب الامر (عج)) غلبه کرد.

 

از نکات شگفت انگيزي که در اين ميان وجود دارد، اين است که خداوند دانا و قادر متعال که علم او بر همه چيز احاطه دارد، پيشگويي ها و رهنمود هايي را به صورت مستقيم در آيات قرآن و به صورت غير مستقيم از زبان معصومين (ع) بيان فرموده است، تا به کمک آن ها بتوان با بزرگترين دشمن دين در طول تاريخ يعني فراماسونري مقابله کرد. به خصوص اگر از دريچه ي بحث دجال به فراماسونري نگاه کنيم، اين مسأله خود را بيشتر نشان مي دهد. (البته لازم به ذکر است که فراماسونري يک اسم است و نامي است که به يک تشکيلات  گسترده  اطلاق  مي شود.  بنابراين  هنگامي  که  از  فراماسونري  نام مي بريم، منظورمان تنها لژ هايي که در کشور هاي مختلف وجود دارند نيست؛ بلکه مقصودمان کشور هاي ماسوني همچون آمريکا و اسراييل و نيز فرقه هايي همچون اوانجليسم و ... نيز مي باشد. بنابراين اصطلاح فراماسونري، يک اصطلاح گسترده است.)

اسلام تمهيدات فراواني براي مقابله با جريان بسيار مخرب فراماسونري به کار گرفته است تا مسلمانان به کمک آن ها با اين دجال احتمالي آخرالزمان مقابله کنند. در اين بخش به مهمترين تمهيدات به کار گرفته شده توسط اسلام اشاره مي کنيم:

 

1 – معرفي مکرر فرعون به عنوان يکي از بزرگترين  طاغوت ها.

همان گونه که در قسمت هاي مختلف مقاله ملاحظه کرديد، تعاليم الحادي و شيطاني  کابالا  و  فراماسونري،  مباني  خود  را  از  فرهنگ  و  تمدن  طاغوتي فراعنه ي مصر باستان کسب کرده است.(457) اين مباني مصري از چنان اهميتي در فراماسونري برخوردار است که حتي گروه هاي فراماسونري مانند طيف  (Shriner)  که  به  آداب  و  رسوم  الحادي  اعراب  جاهلي  علاقه  نشان مي دهند، کماکان  از  مباني  مصري  نيز  تبعيت  مي نمايند.  در واقع  مي توان  گفت  که شالوده ي کابالا و فراماسونري نيز از تعاليم و نمادهاي مصر باستان تشکيل  شده  است.  در  تصاوير  زير  نيز  بخشي  از  اين  نماد ها  را  ملاحظه مي فرماييد:

 
 
تعدادي از نماد هاي مشابه فراماسونري و مصر باستان


 
تعدادي از نماد هاي مشابه فراماسونري و مصر باستان

 
همان گونه که ملاحظه فرموديد، تعداد زيادي از نمادهاي فراماسونري، مشابه نمادهاي مصر باستان هستند و اين مطلب نيز اقتباس فراماسونري را از فرهنگ الحادي مصر باستان، تاييد مي نمايد.(458)

خداوند متعال که داناي همه ي امور است، در قرآن کريم مطالب فراواني در مذمت و نکوهش فرعون و وزيرش هامان بيان داشته است؛ به طوري که نام فرعون، بيش از نام هر طاغوت ديگري در قرآن ذکر شده و مورد نکوهش واقع شده است. در زير  بخشي از اين آيات را ملاحظه مي فرماييد:(459)

 
 





 
بخش هايي از آيات قرآن مجيد که به نکوهش بني اسراييل پرداخته اند
 

اين  مسأله  که  با  وجود  زيستن  حکام  ظالم  ديگري  همچون  آشوربانيپال  و بخت النصر دوم در طول تاريخ،(460) خداوند به آن ها اشاره نمي کند، اما بارها به فرعون اشاره مي نمايد، نشان مي دهد که از نظر خداوند متعال، فرعون و فرعونيان خطرناکترين دشمن براي اديان الهي بوده و شناخت آنان بيش از همه براي مسلمانان ضروري است.

قطعاً خداوند متعال که داناي گذشته و حال و آينده است، با توجه به اين که طاغوت هاي آينده ي جهان را ادامه دهنده ي راه فرعون مي دانسته است، به معرفي مکرر فرعون در قرآن پرداخته تا مسلمانان را از خطر فرعون و فرعونيان آگاه نموده و آنان را از افتادن در چنگال فرعونيان زمان (فراماسون ها) برحذر دارد.

اين اشاره ي شگفت انگيز و اعجاز گونه ي قرآن به فرعون و فرعونيان و برشمردن خطرات آن ها، نشان مي دهد که خداوند متعال، مسلمانان را از خطري که در آخرالزمان به وسيله ي فرعونيان (فراماسون ها) ايجاد مي شود، آگاه نموده و بدين ترتيب آنان را در مقابله با اين گروه ملحد، تشويق کرده است.


 

2 – بيان خباثت هاي مکرر يهود و بني اسرائيل در قرآن و  نکوهش آنان.

قوم بني اسراييل، يکي از خيانتکارترين و پيمان شکن ترين اقوامي است که مي توان در طول تاريخ يافت. در دسيسه ها و توطئه هاي مهمي که در طول تاريخ اتفاق افتاده است، عمدتاً مي توان ردپاي بني اسراييل را مشاهده کرد. به همين دليل، پس از پراکنده شدن بني اسراييل در بين اقوام ديگر، همواره ساير اقوام تلاش مي کردند تا خود را از دسايس اين قوم دور بدارند.

قوم بني اسراييل، نقش بسيار مهمي در انتقال مفاهيم ماسوني مصر باستان به اروپا و آمريکاي امروز داشته است و در اين راه با ايجاد تعاليم کابالا، تعاليم پراکنده ي مصري را منسجم تر کرده است. براي دريافت بهتر اين مسأله، بهتر است نگاهي دوباره به جريان انتقال مفاهيم ماسوني از مصر باستان به اروپا بيندازيم:(461)

قوم بني اسراييل که توسط حضرت موسي (ع) و به دستور خداوند از چنگال فرعون و فرعونيان رهايي يافته بودند، پس از رفع خطر فرعونيان، به ناسپاسي نعمت هاي خدا پرداختند و گوساله پرستي اختيار کردند. اما مجدداً لطف خدا شامل حال آنان شده و به شريعت حضرت موسي (ع) بازگشتند. پس از فوت حضرت موسي (ع)، بني اسراييل به جاي پيروي از دين آسماني، شروع به ترويج تعاليم انحرافي مصري کردند که قبلاً اين تعاليم را در مصر آموخته بودند. آنان تعاليم الحادي مصري و تعاليم الحادي ملل مجاور را به هم آميختند و از امتزاج آنان تعاليم منحرف و الحادي کابالا را پايه گذاري کردند و با وقاحت تمام،  اين  تعاليم  منحرف  را  عرفان  يهودي!  ناميدند. آن ها حتي به پيامبران الهي نيز رحم نکرده و حضرت سليمان (ع) را (نعوذ بالله) کافر و مشرک ناميدند تا براي خود شريک جرم بيافرينند.

در ادامه، کاهنان بني اسراييل تعاليم الحادي کابالا را به عده اي از جنگجويان صليبي به نام شواليه هاي معبد آموزش دادند و از طريق آنان اين تعاليم را در سراسر اروپا و سپس آمريکا منتشر نمودند. سرانجام در قرون اخير، تعاليم کابالا به فراماسون ها منتقل شده و آنان نيز انتشار اين تعاليم را بر عهده گرفته اند. بدين ترتيب مي توان گفت که بني اسراييل، پل ارتباطي اصلي بين مصر باستان و  عصر  حاضر  بودند  و  به  وسيله ي  آنان  تعاليم  ماسوني  کابالا  در  دست فراماسون ها قرار گرفت. البته لازم به ذکر است که رابطه ي بني اسراييل با فراماسونري دو طرفه بوده و فراماسونري نيز از آرمان هاي بني اسراييل حمايت مي کند.

از جمله  گروه ها و دشمناني که خداوند در قرآن مکرراً به آن ها اشاره کرده است، بني اسراييل مي باشد. بني اسراييل در قرآن بارها به عنوان قومي پيمان شکن، حسود، بهانه گير، ناسپاس و تنبل معرفي شده است؛ به نحوي که حتي مردم اين قوم، عنايات خداوند را ناديده گرفته و به جيفه هاي پست مادي مشغول بوده اند.

خداوند در آيات بسياري از قرآن، به بيان  کارشکني ها و  نافرماني هاي  قوم بني اسراييل  پرداخته  و  مسلمانان  را  از  پرداختن  به  اعمال  و  رفتار  آن ها باز داشته  است.  همچنين  خداوند  متعال،  در  آيات  بسياري،  به  نکوهش بني اسراييل پرداخته و مسلمانان را از خطر بني اسراييل آگاه کرده است.

در  زير،  بخش هايي  از  آيات  قرآن مجيد  را  که  به  نکوهش  بني اسراييل پرداخته اند، ملاحظه مي فرماييد:


 
بخش هايي از آيات قرآن مجيد که به نکوهش بني اسراييل پرداخته اند
 

نکوهش مکرر بني اسراييل در قرآن مجيد، آن هم در زماني که در ظاهر، مشرکين مکه دشمن اصلي مسلمانان بودند، نشان مي دهد که خداوند دانا و حکيم  در  قرآن،  مسلمانان  را  از  خطر  بزرگتري  آگاه  نموده  است  که  همانا بني اسراييل مي باشد. در واقع خداوند حکيم با اشارات مکرر به بني اسراييل در قرآن، به مسلمانان هشدار داده اند که بزرگترين دشمن اسلام در طول تاريخ   و بالاخص در آخرالزمان، بني اسراييل مي باشد.

اين پيشگويي خداوند در قرآن نيز معجزه اي آشکار مي باشد؛ چرا که امروزه مشاهده مي کنيم که دجال احتمالي آخرالزمان يعني فراماسونري، حاصل تعاليم منحرف کابالايي بني اسراييل است و از سوي ديگر نيز فراماسونري با تمام قوا از آرمان هاي منحرف بني اسراييل حمايت مي کند.

بدين ترتيب، اشارات مکرر خداوند متعال به خباثت بني اسراييل در قرآن براي پند گرفتن مسلمانان را مي توان يکي از تمهيدات اسلام براي مقابله با دجال احتمالي آخرالزمان يعني فراماسونري دانست.
 

 

3 – بيان معجزات دقيق علمي در قرآن به منظور مقابله با ادعاهاي علم گرايانه ي فراماسونري.

در بخش هاي مختلف اين مقاله، ذکر شد که تشکيلات جهاني فراماسونري، ادعاهاي علم گرايانه ي فراواني دارد؛ به طوري که بسياري از افتخارات و ادعاهاي خود را بر پايه ي علوم و به خصوص علوم تجربي قرارداده است.

عضويت تعداد زيادي از برندگان جوايز صلح نوبل در فراماسونري،(462) تکيه ي فراوان فراماسونر ها بر نظريه ي انتخاب طبيعي داروين،(463)  استفاده ي فراوان کاباليست ها و فراماسونر ها از هندسه و رياضيات، استفاده از علامت پرگار و گونيا به عنوان يک نماد مهم فراماسونري،(464) مدارک علمي بالاي اعضاي لژها(465) و ... همه از مواردي هستند که فراماسونر ها سعي مي کنند به وسيله ي آن ها خود را متولي و صاحب علم معرفي نمايند و از سوي ديگر، اديان را به تمسخر بگيرند و دينداران را انسان هايي جاهل، بي سواد، دور ازعلم، و خيالپرداز معرفي نمايند. شايد به جرأت بتوان گفت که يکي از ابزارهايي که فراماسونري به شکل بسيار موثري از آن استفاده مي کند و به وسيله ي آن، دانشمندان و دانشجويان را به لژها جذب مي نمايد، همين ادعاي علم گرايانه ي فراماسونري است.

اما بر خلاف ادعاهاي پوچ فراماسونري، اديان الهي و به خصوص دين مقدس اسلام، سرشار از مطالب دقيق علمي بوده و حتي مومنان را به علم آموزي  تشويق کرده اند. در اين ميان، کتاب مقدس قرآن که بدون کم و کاست، سخنان خداوند متعال را در خود جاي داده است، در اولين دقايق و اولين شب نزول وحي به حضرت محمد (ص)، از قلم و خواندن و تعليم سخن مي گويد:



 
حضور کلمات قلم, بخوان و تعليم در اولين آيات نازل شده بر پيامبر گرامي اسلام.(آيات 1-5 سوره ي علق)



کتاب عزيز قرآن، علاوه بر اين که بارها مومنين را به علم آموزي تشويق کرده است، خود نيز حاوي نکات علمي بسيار دقيقي است که خصوصاً در حيطه ي علوم تجربي، اعجاب آور مي باشد.

براي بيان روشن تر اين مطلب، يک نمونه از اين نکات علمي را که جنبه هاي اعجاز قرآن را نشان مي دهد، بيان مي نماييم:

در آيات ابتدايي سوره ي روم، خداوند حکيم دو نمونه از معجزات گرانقدر خود را جاي  داده  است.  يکي  از  اين  معجزات،  مربوط  به  پيشگويي  تاريخي  بوده  و معجزه ي ديگر، مربوط به علوم زمين شناسي مي باشد. قبل از توضيح بيشتر، بهتر است که نگاهي به اين آيات بيندازيم:

 


 

آيات 1-4 سوره ي روم و اعجاز آنها.
 

در اکثر سوره هايي که با حروف مقطعه آغاز مي شوند، خداوند بلافاصله از عظمت قرآن سخن مي گويد؛(466) اما در سوره ي روم، خداوند  بلافاصله  به  جنگ  ايران و  روم مي پردازد؛ اين مطلب مي تواند ما را به اين نکته راهنمايي کند که احتمالاً در داستان جنگ ايران و روم، معجزات و نکاتي وجود دارد که عظمت قرآن و خالق آن را نشان مي دهد؛(467) بنابراين با اين مقدمه، با پشتوانه ي  بيشتري مي توانيم به بررسي معجزات قرآن در اين آيات بپردازيم. 

در  آيات  1 تا 4  سوره ي  مبارکه ي  روم،  دو  معجزه ي بزرگ  خداوند  ديده مي شود:

1)      اولين معجزه، مربوط به پيشگويي خداوند درباره ي يک حادثه ي تاريخي است. بدين ترتيب که خداوند در اين آيات، خبر از پيروزي روم در جنگ با  ايرانيان مي دهد.

آيات ابتدايي سوره ي روم، در زمان حضور پيامبر گرامي اسلام در مکه و در حدود سال 620 ميلادي (6 سال بعد از اولين جنگ بزرگ ايران و روم شرقي در منطقه ي اورشليم (بيت المقدس)) نازل شد. جنگ مذکور بين ايران و روم شرقي (بيزانس) در سال 614 ميلادي به وقوع پيوست که در اثر آن، شهر اورشليم (بيت المقدس) و سرزمين هاي زيادي از منطقه ي شامات و فلسطين به دست دولت ايراني ساساني افتاد.(468) جنگ سال 614 ميلادي، از جنگ هاي مشهور تاريخ است؛ زيرا به دنبال فتح اورشليم به دست ايرانيان، صليب مقدس نيز به دست ايرانيان افتاد و آن ها اين صليب را به عنوان غنيمت جنگي با خود به ايران بردند.(469) (صليب مقدس، صليبي است  که بنابر اعتقاد مسيحيان، حضرت عيسي (ع) بر روي آن به صليب کشيده شدند و پس از مرگ به آسمان عروج کردند.(470) البته مسلمانان به اين صليب و مرگ حضرت عيسي (ع) اعتقاد ندارند، بلکه اعتقاد دارند که خداوند حضرت  عيسي (ع) را به صورت زنده عروج داده اند.)

بعد از جنگ سال 614 ميلادي، اکثر کشورها نابودي حکومت روم شرقي  (بيزانس) را که يکي از ابرقدرت هاي آن زمان بود، حتمي مي دانستند؛ زيرا قبل از فتح اورشليم نيز روميان بيزانسي، شکست هاي متوالي و متعددي از ايرانيان  خورده  بودند  و  سرزمين هاي  زيادي  از  روم،  به  دست  ايرانيان افتاده بود.(471)

اما خداوند متعال، براي اميدواري دادن به مسلمانان که در آن هنگام، دوران سختي را پشت سر مي گذاشتند، پيشگويي انجام داد تا مسلمانان را بيشتر به آينده اميدوار کند.

خداوند قادر متعال در اواخر حضور پيامبر در مکه (مصادف با 620 ميلادي)، آيات ابتدايي سوره ي روم را بر پيامبر گرامي اسلام نازل کرد(472) و در آن وعده داد که روم، عليرغم شکستي که از ايران خورده بود،  در  کمتر  از  10 سال (3 تا 9 سال) بر ايران پيروز خواهد شد.(473)  خداوند  متعال  در  ادامه  نيز مي فرمايد که مومنين با  تحقق  اين  وعده  و  پيشگويي  خوشحال  خواهند شد و به آينده اي روشن براي اسلام، اميدوار خواهند گشت.

بعد از نزول آيات مذکور، مشرکين مکه، پيامبر و مسلمانان را مسخره نموده و (نعوذ بالله) پيشگويي قرآن را دروغ دانستند. اما تاريخ بعد از گذشت 7 سال نشان داد که پيشگويي قرآن کاملاً صحيح بوده و خداوند دانا خود بهتر از هرکس ديگري از آينده خبر دارد.

بدين صورت که  در  سال  627  ميلادي  (7  سال  بعد  از  نزول  آيات  ابتدايي سوره ي  روم)، روميان شکست سختي را در منطقه ي نينوا بر ايرانيان تحميل نمودند. به نحوي که ايرانيان از ترس شکست هاي بيشتر، صلحي را با روم شرقي منعقد نمودند که بنابر مفاد آن، ايرانيان مجبور شدند از متصرفات قبلي خود عقب نشيني نموده و صليب مقدس را به اورشليم بازگردانند.(474) بدين ترتيب با تحقق وعده ي خداوند، مومنين شاد گشته و به وعده هاي ديگر خداوند متعال از جمله پيروزي اسلام در آينده نيز اميدوار شدند.
 

2)      دومين معجزه اي که در آيات ابتدايي سوره ي روم وجود دارد، بعد از گذشت 14 قرن از نزول قرآن، و به دنبال اختراع وسايل پيشرفته اي همچون ماهواره، کشف شد.

اين معجزه، يک  معجزه ي  مربوط  به  علوم  طبيعي  است  که  در  حوزه ي علم زمين شناسي بيان شده و خداوند در آن، از يک واقعيت علمي مهم پرده برداشته است؛ واقعيتي که 14 قرن از ديد مسلمانان و ساير انسان ها پنهان  مانده  بود،  اما  خداوند  آن  را  در  کتاب  مقدس  قرآن،  به  بنده ي بزرگوارش حضرت محمد (ص) در سرزمين خشک و بي آب و علف عربستان اعلام کرده بود.

براي شناختن بهتر اين معجزه،  بهتر  است  قبل  از  هر  چيز  به  آيات 1 تا 3 سوره ي روم و ترجمه ي آن، نگاه مجددي بيندازيم:

خداوند در آيات 2 و 3 سوره ي مبارکه ي روم مي فرمايند:

« غُلِبَتِ الرُّومُ (2) فى أَدْنى الأرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سيَغْلِبُونَ (3) »(475)

در اکثر ترجمه هايي که از آيات فوق وجود دارند، چنين مي بينيم:

« روميان شكست خوردند (2) در نزديكترين سرزمين و[لى] بعد از شكستشان در ظرف چند سالى به زودى پيروز خواهند گرديد (3) »(476)

همان گونه که ملاحظه فرموديد، در اکثر ترجمه هايي که از قرآن موجود است، عبارت أَدنى الأرض به صورت نزديكترين سرزمين ترجمه شده است. يعني معناي فرعي و غير رايج کلمه ي أَدنى در ترجمه ها به کار گرفته شده است.(477) اين در حالي است که  اگر  معناي  دوم  و  فرعي کلمه ي أَدنى يا نزديكترين را به کار بريم، ممکن است با ابهاماتي مواجه شويم.

براي درک بهتر اين موضوع، به تصوير زير توجه فرماييد:

 
 


در تصوير فوق، ملاحظه مي فرماييد که تمام مناطق موجود بر روي دايره ي قرمز بزرگ، فاصله ي يکساني از مکه (دايره ي آبي کوچک) دارند.يکي از اين مناطق که با فلش زرد رنگ نشان داده شده است، محل جنگ ايران و روم در سال 614 ميلادي مي باشد.

با توجه در تصوير فوق، نتيجه مي شود که عبارت أَدنى الأرض که در آيات ابتدايي سوره ي روم آمده است، به احتمال زياد به معناي نزديكترين سرزمين نيست؛ زيرا سرزمين هاي بسياري از جمله جنوب عراق، شمال مصر و... نيز روي دايره ي قرمز بزرگ قرار  دارند  و  فاصله ي  آن ها  از  مکه  نيز  مساوي  فاصله ي  محل  جنگ  ايران  و  روم،  از  مکه  است.  بنابراين، نمي توان به محل جنگ ايران و روم، لفظ « نزديک ترين سرزمين به مکه » را اطلاق کرد، چرا که نقاط فراوان ديگري هستند که فاصله شان از مکه، مساوي فاصله ي مکه با محل نبرد ايران و روم است.

علاوه بر اين، سرزمين هاي ديگري مانند يمن نيز که محل مناقشات ديگري بين ايران و روم بودند، نسبت به اورشليم و فلسطين (محل جنگ سال 614 ميلادي) به مکه نزديکترند. بنابراين عبارت نزديكترين سرزمين بيشتر بر (يمن) انطباق دارد تا اورشليم.

بنا بر دلايل فوق، به نظر نمي رسد که منظور از أَدنى الأرض، نزديكترين سرزمين باشد.

حال با اين اوصاف، معناي أَدنى الأرض چه مي تواند باشد؟

اصلي ترين و رايج ترين معناي کلمه ي أَدنى، عبارت پست ترين مي باشد؛ همان گونه که کلماتي مانند دنيء نيز به معناي پست، و دنائت نيز به معناي پستي مي باشند. نکته ي جالب اين که اين کلمات در زبان فارسي نيز به همين معاني استفاده مي شوند.

بدين ترتيب مي توان عبارت أَدنى الأرض را به صورت پست ترين سرزمين معنا کرد.

نکته ي مهم اين که کلمه ي أدني در فرهنگ لغات و مترجم هاي کامپيوتري و اينترنتي نيز عمدتاً به معناي کمترين، پست تر، و به خصوص پست ترين ترجمه مي شود که اين مسأله نيز نشان مي دهد از نظر اين فرهنگ لغات نيز معناي اصلي کلمه ي أدني، عبارت پست ترين مي باشد.

اما  جالب تر  اين  که  هنگامي  که  در  مترجم هاي  آنلاين  و  اينترنتي عربي–انگليسي عبارت أَدنى الأرض را وارد مي کنيم، ترجمه ي آن به صورت Lower Land يا Lowest Land ظاهر مي شود که معناي آن در فارسي، سرزمين پست تر  يا  پست ترين سرزمين  مي باشد.  بنابراين  اين مترجم ها نيز درباره ي کلمه ي أدني، معناي پست تر يا پست ترين را صحيح مي دانند.(478) (لازم به ذکر است که کلمه ي أدني يک اسم تفضيل(479) در زبان عربي است  که  بنا  به  موقعيت  آن  در  جمله،  مي تواند  به  صورت پست تر يا پست ترين معنا شود. در مورد آيه ي 3 سوره ي روم، به دليل نقش أدني در جمله، معناي درست آن پست ترين مي باشد.)

براي درک بهتر مطالب گفته شده، به تصاوير زير توجه فرماييد:

 

 


 

بدين ترتيب همانگونه که ملاحظه فرموديد، از نظر مترجم هاي معتبري همچون « Google Translate » نيز أدني الأرض به معناي پست ترين سرزمين مي باشد.

 

اما آيا پست ترين سرزمين، در آيه ي 3 سوره ي روم، معناي خاصي دارد؟

قبل از اختراع ماهواره ها و استفاده از آن ها در علوم زمين شناسي و جغرافيا، اندازه گيري ارتفاع نقاط مختلف سطح زمين و مقايسه ي آن ها با يکديگر، کار بسيار سخت و غيردقيقي بود؛ اما با اختراع ماهواره ها و استفاده از آن ها در علوم زمين شناسي و جغرافيا، مقايسه ي ارتفاع مناطق مختلف کره ي زمين آسان شد. در طي اين مطالعات، مشخص شد که پست ترين منطقه ي روي خشکي هاي زمين، بحرالميت (Dead Sea) بوده  و سرزمين هاي اطراف بحرالميت شامل کرانه هاي غربي و شرقي رود اردن، پست ترين سرزمين هاي کره ي زمين مي باشند.(480)

براي درک بهتر اين مطلب، به تصاوير زير که از سايت هاي معتبر برداشته شده اند، توجه فرماييد:(481)


 


مقالاتي درباره ي پست ترين نقطه ي زمين در بحرالميت(Dead Sea)




پست ترين نقطه ي عالم در مرز بين کشور اردن و کرانه ي باختري رود اردن در فلسطين اشغالي.)



بدين ترتيب  همانگونه  که  ملاحظه  فرموديد، بحر الميت (Dead Sea) پست ترين نقطه ي روي زمين است.

حال اگر به نقشه هاي جغرافيايي دقت نماييم، متوجه خواهيم شد که يکي از نزديک ترين   شهرهاي  بزرگ  تاريخي  به  بحرالميت،  شهر  اورشليم   يا بيت المقدس  (Jerusalem)   است.   به   نحوي   که  حداقل  فاصله ي بيت المقدس   از   بحرالميت،  40/17  کيلومتر   و   حداکثر   فاصله ي بيت المقدس از بحرالميت، 47/21 کيلومتر مي باشد. 

در تصاوير زير، موقعيت شهر بيت المقدس را نسبت به بحرالميت مشاهده مي فرماييد:

 
 
فاصله ي بسيار کم بيت المقدس (بيضي کوچک) از بحر الميت (بيضي بزرگ).


 فاصله ي بسيار کم بيت المقدس (Jerusalem) از بحر الميت (Dead Sea) در تصوير ماهواره اي سايت Google. دقت کنيد که خطوط زرد, فاصله ي شهر را از بحر الميت و خطوط آبي , فاصله ي مسجدالاقصي را از بحر الميت نشان مي دهد. 10/80 مايل يا 17/38 کيلومتر است. به مقياس موجود در گوشه ي پايين چپ تصوير توجه فرماييد.


همان گونه  که  ملاحظه  فرموديد،  بحرالميت (Dead Sea)  پست ترين نقطه ي خشکي هاي زمين بوده و بدين ترتيب، اورشليم يا بيت المقدس  (Jerusalem) نيز در پست ترين سرزمين جهان قرار داد که همانا سرزمين کرانه ي غربي رود اردن است.

با اين اوصاف درمي يابيم که مقصود خداوند از عبارت أَدنى الأرض در آيات ابتدايي سوره ي روم، پست ترين سرزمين بوده است، نه نزديكترين سرزمين، که اين مطلب با معناي اصلي أَدنى که پست ترين است، مطابقت دارد. در واقع خداوند متعال، در آيات ابتدايي سوره ي روم، يکي از معجزات قرآن کريم را در حوزه ي علم زمين شناسي و جغرافيا بيان کرده و در اين آيات، سرزمين کرانه ي غربي رود اردن را که اورشليم (محل شکست روم از ايران در سال 614 ميلادي) در آن واقع شده، پست ترين سرزمين دانسته است.(482)

اين معجزه ي علمي بي نظير، در حالي از سوي قرآن اعلام شد که اندازه گيري اختلاف سطح خشکي ها از دريا، و مقايسه ي سطوح نقاط مختلف کره ي زمين ممکن  نبود.  تنها  با  اختراع  ماهواره ها  و  امکانات  پيشرفته،  بشر  توانست   به  پست ترين سرزمين (پست ترين نقطه ي خشکي)  در  جهان پي ببرد که اين امر، بعد از 1400 سال از نزول قرآن امکان پذير شد.

نکته ي مهمي که  وجود  دارد،  اين  است  که  خداوند  متعال  در  آيه ي  اول سوره ي روم، حروف مقطعه را به کار برده است و اين مسأله نيز مي تواند ما را به وجود معجزات آشکار در آيات ابتدايي سوره ي روم، راهنمايي کند؛ زيرا در قرآن کريم، در اکثر مواردي که از حروف مقطعه استفاده شده، بلافاصله بعد از آن آياتي  درباره ي  عظمت  قرآن  بيان  شده  است.  حال اين  مسأله  که  در سوره ي روم بلافاصله بعد از حروف مقطعه، قضيه ي شکست روم از ايران مطرح شده است، نشان مي دهد که در پس ظاهر آيات مربوط به شکست ايران از روم، معجزات بزرگي نهفته است که عظمت قرآن را نشان مي دهد. بدين ترتيب مي توان گفت که خداوند متعال نيز ما را به معجزات موجود در آيات ابتدايي سوره ي روم، آگاه کرده است، اما ما انسان ها به دليل نقايص علمي و عدم وجود امکانات، تا قرن اخير از فهم بخشي از اين معجزات عاجز بوديم.

اما در اين ميان، دشمنان اسلام نيز بيکار ننشسته اند و تلاش مذبوحانه اي را در رد اين معجزات  آشکار  الهي  انجام  داده اند. اين معجزات الهي به قدري  دقيق و بي شبهه بيان شده اند که حسد و خشم دشمنان اسلام را برانگيخته اند و آنان در صدد برآمده اند تا به نحوي در اين معجزات شبهه وارد کنند.

براي مثال، در چند سايت اوانجليکال (صهيونيست مسيحي) بيان شده است که از آن جا که پست ترين نقطه ي زمين در جهان در کنار بحرالميت قرار دارد و شکست روم از ايران نيز در اورشليم اتفاق افتاده است، مطلب ذکر شده در قرآن صحيح نيست و قرآن درباره ي پست ترين نقطه ي زمين اشتباه کرده است؛ چرا که اورشليم (بيت المقدس) که محل شکست ايران از روم بوده است، از پست ترين نقطه ي جهان، کمي فاصله دارد و از آن کمي بلند تر است. بنابراين قرآن اشتباه کرده (نعوذ بالله) و به همين دليل کتاب آسماني نيست.

در رد ادعاهاي  سخيف و بي پايه ي سايت هاي مذکور و سايت هاي مشابه، بايد گفت که بنا بر چند دليل محکم، سخنان اين سايت ها کاملاً غلط است:

A)      خداوند متعال در قرآن کريم، از پست ترين سرزمين جهان سخن گفته است، نه از پست ترين نقطه ي جهان. بدين صورت که خداوند بزرگ، عبارت دقيق أَدنى الأرض يا پست ترين سرزمين را در آيات ابتدايي سوره ي روم  به  کار  برده  است  و هيچ گاه عبارت پست ترين شهر و يا عبارت پست ترين نقطه را ذکر نکرده است.

از نظر جغرافيايي نيز سرزمين کرانه ي غربي رود اردن (که اورشليم و قسمت شمالي و غربي بحرالميت و سرزمين هاي اطرافشان نيز بخشي از آن هستند)،  پست ترين  سرزمين  جهان مي باشد، که اين مطلب با آيه ي قرآن در رابطه با محل شکست روم مطابقت دارد؛ چرا که قرآن نيز سرزميني که شکست روم در آن روي داده است (کرانه ي غربي رود اردن) را پست ترين سرزمين دانسته است، نه شهر اورشليم.

بنابراين نتيجه مي شود که سخن دشمنان اسلام در رد اين معجزه ي بزرگ، دروغي بيش نيست. چرا  که  خداوند بزرگ در سوره ي روم،  شهر  اورشليم  را  پست ترين  شهر  يا پست ترين نقطه ندانسته است، بلکه سرزميني که اورشليم (محل شکست روم از ايران) در آن قرار دارد را به عنوان پست ترين سرزمين دانسته است و اين مطلب با واقعيات علم زمين شناسي مطابقت دارد.

 

B)      دشمنان اسلام که در رابطه با معجزات قرآن گزافه گويي مي کنند، به اين مسأله  توجه  نکرده اند  که  محل  نبرد  دو  لشکر،  هيچ گاه  نمي تواند پست ترين نقطه ي زمين باشد؛ زيرا پست ترين نقطه ي کره ي زمين، يک منطقه ي کوچک در ابعاد کمتر از يک متر است که يک نفر به سختي مي تواند در آن بايستد!

بنابراين هيچگاه نمي توان محل نبرد دو لشکر را در پست ترين نقطه ي زمين دانست، چرا که پست ترين نقطه ي زمين مساحت کمي دارد. اما سخن خداوند قادر متعال که سرزمين محل جنگ ايران و روم را پست ترين سرزمين دانسته است، کاملاً درست مي باشد؛ چرا که يک سرزمين پست به راحتي مي تواند دو لشگر را در خود جاي دهد. براي درک بهتر اين مسأله به شکل زير توجه فرماييد:


 مقايسه ي معجزه ي قرآن مجيد در آيات ابتدايي سوره روم با گزافه گويي هاي دشمنان اسلام: دشمنان اسلام ميگويند که پست ترين نقطه ي زمين در سواحل بحر الميت است و شکست روم از ايران در اورشليم رخ داده است; بنابراين (نعوذبالله) قرآن در اطلاق لفظ پست ترين سرزمين به محل شکست روم از ايران , اشتباه کرده است! اين حماقت و جسارت دشمنان اسلام از آنجا ناشي مي شود که آن ها حتي منطق را در گفته هاي خود به کار نمي برند ; بدين ترتيب که آنها دقت نکرده اند که در آيات ابتدايي سوره روم , سخن از پست ترين سرزمين به ميان آمده است نه پست ترين نقطه ي زمين. زيراعلاوه بر معناي ظاهري آيه, منطقا هم نمي توان تصور کرد که محل جنگ دو لشکر در يک نقطه ي پست باشد. در شکل سمت راست را نيز ملاحظه مي فرماييد که پست ترين نقطه ي زمين تنها گنجايش يک انسان را دارد نه يک لشمر; اما پست ترين سرزمين(شکل سمت چپ) , توانايي گنجاندن دو لشکر را در خود دارد. بدين ترتيب اين مطلب اثبات مي کند که سخن خداوند متعال در قرآن , کاملا منطقي و سخنان دشمنان اسلام , دور از منطق است.

 

بدين ترتيب مي توان دريافت که سخن خداوند بزرگ در قرآن، علاوه بر انطباق با علم، با منطق نيز کاملاً مطابق مي باشد، اما سخن دشمنان گزافه گوي که  درباره ي  محل  جنگ  دو لشگر  در  پست ترين  نقطه ي  زمين  صحبت مي کنند، بر منطق نيز منطبق نيست.

 

A)      علاوه بر دلايل محکمي که در بالا به آن ها اشاره شد، سوالات مهمي مطرح مي گردد که ادعاهاي دشمنان اسلام را رد مي کند؛ و آن سوالات بدين قرار هستند:

چگونه ممکن  است  قرآن  در  آيه اي  که  مربوط  به  جنگ  است، مسأله ي سرزمين محل جنگ را بيان نمايد و اينچنين دقيق و جسورانه، درباره ي پستي و بلندي محل جنگ سخن بگويد؟ انسان هاي از خدا بي خبري که کلمات قرآن را به پيامبر (ص) نسبت مي دهند و آن را سخن خدا نمي دانند، آيا از خود نمي پرسند که چگونه ممکن است پيامبر (ص) خود را به دردسر انداخته و در هنگام صحبت از جنگ، درباره ي پستي و بلندي زمين  سخن گفته باشد؟ حال آن که اگر واقعاً خود پيامبر (ص) قرآن را ساخته باشد (نعوذ بالله)، براي خود دردسر نمي تراشد و درباره ي مسايل خطيري چون پستي و بلندي زمين سخن نمي گويد.

سرانجام بايد اين سوال را پرسيد که چگونه ممکن است که قرآن در يکي از آيات نادر خود، سخن از پست ترين سرزمين زده باشد و به صورت تصادفي از نظر جغرافيايي نيز همان سرزمين از همه ي نقاط دنيا پست تر باشد؟ در اين جا حتي اگر بحث نقطه و سرزمين را که در بالا بيان کرديم، کنار بگذاريم، باز هم جاي شگفتي خواهد بود که در يکي از نزديک ترين شهر ها به بحرالميت (پست ترين نقطه ي زمين)، شکست روم از ايران اتفاق افتاده است و قرآن نيز به بسيار پست بودن محل شکست روم، اشاره کرده است

همان گونه که ملاحظه فرموديد آيات ابتدايي سوره ي روم، حاوي دقيق ترين و شگفت انگيزترين معجزات خداوند در رابطه با علوم مختلف، به خصوص علوم تجربي است و اين معجزه و ساير معجزات بزرگ خداوند که در حوزه ي علوم طبيعي هستند، جواب دندان شکني به ماسون هايي است که فراماسونري را منبع و منشأ علم دانسته و اديان الهي را مکاتبي صرفاً تئوريک و داستاني معرفي مي نمايند.

با اين معجزات علمي آشکار، مي توان جوانان تحصيل کرده را به سمت قرآن و اسلام هدايت کرد و از افتادن در دام فريبنده ي ماسون ها در امان نگاه داشت. به همين دليل، معجزات علمي قرآن را نيز مي توان در زمره ي تمهيدات اسلام در مقابله با فراماسونري به حساب آورد؛ چرا که اين معجزات، با ادعاهاي علمي ماسون ها مفابله مي نمايد.

در پايان بايد اين نکته را خاطر نشان شويم که معجزات علمي قرآن، محدود به مثال بالا نيستند، بلکه معجزات علمي بي شماري در بين آيات قرآن مجيد و حتي احاديث معصومين (ع) وجود دارند که ما به دليل پرهيز از اطاله ي کلام، به   آن ها نمي پردازيم.

 

 

4 – بيان اين مطلب در قرآن  که بني اسرائيل دو مرتبه در زمين فساد مي کنند و در مرتبه ي دوم، خداوند براي هميشه آنان را نابود مي نمايد.

خداوند متعال در قرآن کريم بارها به توطئه هاي بني اسراييل اشاره کرده و خباثت آنان را بيان نموده است؛ همچنين در آيات متعددي خداوند متعال به تقبيح اعمال آنان پرداخته است تا مسلمانان از اشتباهات و تخلفات آنان درس بگيرند و از معصيت و نافرماني خودداري نمايند.

خداوند بزرگ در چندين آيه، آينده ي بني اسراييل را پيشگويي کرده و به آن ها در اين مورد، هشدار داده است تا بني اسراييل تصور نکنند که مي توانند تا ابد به زشتکاري هاي خود ادامه دهند.

نمونه اي از آيات مهم در رابطه با سرنوشت بني اسراييل، آيات 4 تا 8 سوره ي اسراء (بني اسراييل) مي باشد:

 



 

همان گونه که ملاحظه مي فرماييد، خداوند متعال در قرآن مجيد، دو فساد بزرگ را براي بني اسراييل پيشگويي کرده است که بنابر گفته ي قرآن، اين پيشگويي در تورات نيز آمده است.

در اين پيشگويي، خداوند متعال به بني اسراييل اعلام مي دارد که آن ها دو مرتبه فساد بزرگي در جهان برپا مي کنند.

در دفعه ي اول، بندگان پرصلابت خدا، بني اسراييل را به شدت تنبيه مي نمايند و حتي به جستجوي خانه به خانه نيز مي پردازند؛ سپس بني اسرايي  صاحب  اموال و قدرت و جمعيت بسياري مي گردد و بر بندگان پرصلابت خدا (که قبلاً به آن اشاره کرديم)، چيرگي مي يابد.

اما هنگامي که زمان وعده ي دوم خداوند متعال  فرا  مي رسد،  همان  بندگان  برگزيده ي  خدا  که  در  مرتبه ي  اول، بني اسراييل را شکست داده بودند، در مرتبه ي دوم نيز بني اسراييل را شکست مي دهند که اين شکست به مراتب سنگين تر  از  شکست  اول  بوده  و  پرونده ي  بني اسراييل را  براي  هميشه مي بندد. شکست دوم، خود شامل چند مرحله است که در مرحله ي اول، صورت هاي بني اسراييل سياه شده (به دليل ترس و يا رسوايي)، سپس بندگان با صلابت خدا وارد مسجدالاقصي مي شوند و در نهايت، هر چيز را که زير سلطه ي  خود  مي گيرند، در هم مي کوبند.

اما سوالي که مطرح مي شود اين است که آيا  اين  دو مرتبه اي  که  خداوند از آن ها نام مي برد، تاکنون رخ داده اند؟

در اين رابطه، نظرات مختلفي در بين عالمان دين وجود دارد که عبارتند از:

1)      عده اي ابراز مي دارند  که  هر  دو  وعده ي  خداوند  در  مورد بني اسراييل، سال ها قبل به حقيقت پيوسته است. اين عالمان ارجمند ابراز مي دارند که افرادي همچون « بخت النصر بابلي » و « تيتوس رومي »، حملات سختي عليه بني اسراييل انجام داده و در دو مرتبه آن ها را به سختي شکست دادند.(483)

2)      عده اي ديگر از علما اعتقاد دارند که هنوز دو کيفر بني اسراييل اتفاق نيفتاده است و احتمالاً در آينده رخ خواهد داد.(484)

3)      تعداد ديگري از علما معتقدند که ما در مرتبه ي اول فساد بني اسراييل هستيم و وقايع امروز فلسطين اشغالي نيز مربوط به مرتبه ي  اول  فساد بني اسراييل است.

4)      گروه ديگري از علما اعتقاد دارند که اولين مرتبه ي تنبيه بني اسراييل در تاريخ  به  دست  مسلمانان  به  وقوع  پيوسته  است،  اما  هنوز  تنبيه  دوم بني اسراييل رخ نداده است.(485)

به نظر نگارنده، سخن گروه چهارم علما بنابر مستندات تاريخي و شواهد ديگر صحيح است.

به منظور اثبات صحت نظريه ي گروه چهارم، قبل از هر چيز بهتر است به برخورد نظامي مسلمانان و بني اسراييل در طول تاريخ در منطقه ي بيت المقدس، و تطبيق اين برخوردها با آيات قرآن بپردازيم:

به احتمال زياد، اولين مرتبه ي تنبيه يهوديان در صدر اسلام و در سال 17 هجري قمري اتفاق افتاده است که در طي آن، مسلمانان توانستند بيت المقدس را فتح نمايند و کنترل اين شهر را در دست گيرند.(486)

از آن زمان تا اواسط قرن بيستم ميلادي، مسلمانان همواره بر اين شهر و يهوديان مستقر در آن تسلط داشته اند.(487) (البته از صدر اسلام تا قرن بيستم،  در چندين نوبت در زمان جنگ هاي صليبي، شهر بيت المقدس بين صليبيان و مسلمانان دست به دست مي شد؛ اما تسلط صليبيان بر بيت المقدس، در زمان  کوتاهي  رخ  داده  و  به  سرعت  اين  شهر  توسط  مسلمانان  پس  گرفته مي شده است. به همين دليل مي توان گفت که شهر بيت المقدس از صدر اسلام تا اواسط قرن بيستم عملاً تحت تسلط مسلمانان بوده است.)(488)

اما در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي، يهوديان کم کم قدرتمند گشته و صاحب اموال فراوان و نفوذ بسيار زياد در دستگاه هاي حکومتي کشورهاي اروپايي شدند. همچنين جمعيت يهوديان در سراسر دنيا رو به افزايش  گذاشت.  با  تلاش هاي خانواده ي يهودي مکار و ثروتمند راچيلد (Rothschild) در اروپا و حمايت محافل فراماسونري و صهيونيستي در اروپا و آمريکا، پروژه ي تأسيس اسراييل آغاز شد و تئودور هرتزل به عنوان تئوريسين، به معرفي اين پروژه به عنوان يک ايده ي اعتقادي–سياسي پرداخت. (489)

با تحرکات مذکور و حمايت دولت هاي غربي، مهاجران يهودي صهيونيست از نقاط مختلف جهان به اسراييل آمدند و کم کم به وسيله ي ترور و اختناق و وحشي گري، فلسطين را به اشغال خود درآوردند.(490)

وقايع ذکر شده، با پيشگويي خداوند در اين مورد که بني اسراييل صاحب اموال و قدرت فراواني شده و بر قومي که قبلاً بر آن ها (بني اسراييل) تسلط داشتند، مسلط  مي گردند، مطابقت دارد؛ زيرا بني اسراييل با اين که قرن ها تحت تسلط مسلمانان بودند، سرانجام بر مسلمانان تسلط يافتند. به همين دليل، عده اي از علما و محققين مسلمان، اعتقاد دارند که ما در دوره اي هستيم  که در طي آن بني اسراييل بر مسلمانان تسلط يافته اند و در نتيجه بايد در آينده منتظر تسلط مسلمانان بر بني اسراييل باشيم.

البته بعد از پيروزي حزب الله بر اسراييل در جنگ سال 2006 ميلادي، عده اي از محققين معتقدند که ما در حال عبور از مرحله ي سلطه ي بني اسراييل بر مسلمانان هستيم؛ زيرا حزب الله با مقاومت خود توانست چهره هاي اسراييليان را  از ترس سياه  نمايد  و  اسراييلي ها  نيز  با  جنايات  بي شمارشان  عليه غير نظاميان لبناني و فلسطيني، چهره ي پليد خود را به جهانيان نشان دادند. به همين دليل، به احتمال زياد ما در دوره اي هستيم  که  قرآن  از  آن  به  عنوان « فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ : هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مى‏شود. » ياد مي نمايد.

از اين مطالب مي توان نتيجه گرفت که ما ان شا الله در چند قدمي آزادي مسجدالاقصي و وعده ي تنبيه دوم بني اسراييل واقع شده ايم؛ زيرا خداوند در ادامه مي فرمايد:

« وَ لِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ : و داخل مسجد (الاقصى) مى‏شوند، همان گونه كه بار اول وارد شدند. »

اين وعده اي است که قطعاً محقق خواهد شد.

با  توجه  به  شواهد  تاريخي  فوق،  مي توان  نظريه ي  گروه  چهارم  علما  را صحيح تر دانست.

علاوه بر دلايل مذکور، شواهد ديگري هستند که نظريه ي گروه چهارم را تأييد مي نمايند. اين شواهد عبارتند از:

A)  خداوند متعال در اين آيات از اصطلاح « عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ : بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند »، استفاده کرده است که اصطلاحي مثبت است و نشان مي دهد که اين بندگان خدا که يهوديان را تنبيه مي کنند، انسان هايي صالح و نيکو مي باشند؛ زيرا اگر بندگان نامبرده، انسان هايي خونريز و  سفاک  بودند (مانند لشکر بخت النصر يا تيتوس)،  خداوند  اصطلاح  « بندگان  سفاک  و  خونريز »  را  براي  آن ها  به  کار  مي برد، نه « بندگان نيرومند خود ».

بدين ترتيب نتيجه مي شود که تنها مسلمانان مي توانند با عبارت « عِبَادًا لَّنَا » مطابقت داشته باشند.

 

B) در آيات مذکور، ذکر شده است که تنبيه اول و دوم يهود توسط يک گروه از بندگان خدا صورت مي گيرد که اين مسأله تنها بر مسلمانان منطبق است؛  اين در حالي است که ساير سرکوبگران يهود  از  جمله  بخت النصر،  تيتوس و ... هر کدام  فقط  يک  بار  به  سرکوب يهوديان ساکن اورشليم پرداخته اند و اين مسأله با آيات قرآن مطابقت ندارد؛ زيرا بخت النصر فقط يک بار به طور جدي به اورشليم (بيت المقدس) حمله کرد و تيتوس هم يک بار. بدين ترتيب در اين جا نيز فرضيه ي گروه هاي اول و دوم و سوم رد مي شود.

 

C) قرآن ذکر مي کند که بني اسراييل بعد از تنبيه اول، بر تنبيه کنندگان موقتاً غلبه مي کنند و اين غلبه ي بني اسراييل بر تنبيه کنندگان، تا زمان تنبيه دوم بني اسراييل ادامه دارد. اين مطلب نيز بر مسلمانان انطباق دارد، نه بخت النصر بابلي و تيتوس رومي؛ زيرا بني اسراييل نتوانستند بعد از شکست از بخت النصر و تيتوس، بر اين دو پادشاه مسلط شوند (گرچه توانستند سرزمين خودشان را پس بگيرند).

در اين ميان، تنها مسلمانان بوده اند که در طول تاريخ و در طي 14 قرن بر يهوديان تسلط داشتند و يهوديان توانستند در قرن اخير بر مسلمانان  تسلط  يابند؛ اين شکست بني اسراييل از يک گروه و سپس تسلط بني اسراييل بر همان گروه را نيز تنها مي توان بر مسلمان تطبيق داد.(491)

 

A)      از دلايل ديگري که مي توان در تأييد نظر گروه چهارم ذکر کرد، اين است که خداوند در اين آيه از دو فساد بزرگ بني اسراييل در طول تاريخ نام مي برد و براي مدت زماني که اين فسادها در آن رخ مي دهد، هيچ محدوده اي را نيز تعيين نکرده است.

حال اگر به نظر گروه هايي که مي گويند هر دو فساد بني اسراييل قبلاً رخ داده و يا گروه هايي که مي گويند فسادهاي مذکور هنوز رخ نداده است توجه  کنيم،  اين  سوال  مهم  پيش  مي آيد  که  بالاخره  اين  فساد  بزرگ بني اسراييل  در  زمان  ما  (قرون 20 و 21 ميلادي)  مربوط  به  کدام  فساد مي شود؟ آيا ممکن است خداوند دو فساد بزرگ را براي بني اسراييل ذکر  کند، اما فساد عصر حاضر که بزرگترين فساد بني اسراييل در طول تاريخ است، جزء فسادهاي مذکور نباشد؟ مطمئناً جواب اين سوال خير است و فساد عصر حاضر بني اسراييل، همان فساد بزرگ بني اسراييل در مرتبه ي دوم است که به حول و قوه ي الهي توسط مسلمانان سرکوب خواهد شد.

 

لازم به ذکر است که علاوه بر شواهد ذکر شده در بالا، بعضي از روايات معصومين (ع) نيز نظريه ي گروه چهارم علما را تأييد مي نمايند و مسلمانان را تنبيه گر بني اسراييل مي دانند. شگفت اين که با توجه به متن اين روايات، تنبيه گران بني اسراييل در مرتبه ي دوم و آخر، حضرت مهدي (عج) و ياران گرانقدرشان مي باشند.

در اين قسمت از مقاله، رواياتي از معصومين (ع) را در رابطه با آيات ابتدايي  سوره ي اسراء نقل مي کنيم:

در تفسير عياشى از امام باقر (ع ) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه ي شريفه ي « عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ  » را قرائت نمود، فرمود:

« مراد از اين آيه، حضرت قائم (عج ) و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند. »(492)

 و نيز در تفسير نور الثقلين، از كتاب روضه ي كافى از امام صادق (ع ) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه ي شريفه ي فوق فرمود:

« خداوند قبل از خروج حضرت قائم (عج)، قومى را برانگيزد كه دشمنى از  دشمنان  آل محمد (ص)  را  رها  ننموده،  مگر  اين  كه   او   را   به  هلاكت مى رسانند. »(493)

و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (ع ) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم: فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟

امام سه بار فرمود:

« آنان  به  خدا  سوگند  اهل  قم  مي باشند؛  آنان  به  خدا  سوگند  اهل  قم مي باشند؛  آنان  بخدا  سوگند  اهل  قم مى باشند. »(494)

 

بدين ترتيب با توجه به مطالب فوق، به نظر مي رسد که ما در دوره ي حساسي از تاريخ واقع شده ايم که بيش از پيش نويد نزديکي ما را به ظهور آقا امام  زمان (عج)  مي دهد؛  چرا  که  بنابر  پيشگويي  قرآن،  بعد  از  تسلط بني اسراييل بر مسلمانان، اين مسلمانان هستند که به کمک پيشواي مقدس خود حضرت مهدي (عج) براي آخرين بار به تنبيه بني اسراييل مي پردازند و براي  هميشه  آنان  را  منزوي  مي گردانند.  عصر  ما  نيز  که  عصر  تسلط بني اسراييل بر مسلمانان و حتي جهان است، بي تابانه منتظر منجي جهان است تا شر فتنه هاي قوم فاسد بني اسراييل را از جهان کم کند.

ذکر يک نکته ي مهم: علاوه بر نکاتي که ذکر شد، بايد به اين نکته اشاره کرد که عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ در آيات ابتدايي سوره ي اسراء، به معناي زمان تنبيه دوم بني اسراييل توسط خداوند است و به معناي روز قيامت و يا جهان  آخرت  نيست.  زيرا  خداوند  در  اين  آيه،  موضوع حمله ي گروهي از بندگان  خود  را  به  بني اسراييل  مطرح  مي کند،  حال  آن  که همگي به خوبي مي دانيم در روز قيامت چنين اتفاقاتي هرگز رخ نمي دهد. دانستن اين مطلب از آن جهت حايز اهميت است که قرآن کريم در مورد بني اسراييل، در آيات ديگري نيز عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به کار مي برد. با توجه به اين که  در آيه ي 7 سوره ي اسراء، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل است،  به  نظر مي رسد که در آيات ديگري که در رابطه با سرنوشت بني اسراييل بيان شده نيز عبارت مذکور (وَعْدُ الآخِرَةِ) به معناي زمان تنبيه بني اسراييل است، نه روز قيامت.  

در نهايت مي توان چنين نتيجه گرفت که خداوند متعال در قرآن کريم، آينده ي قوم بني اسراييل را پيشگويي کرده و به اين ترتيب به اين قوم فاسد هشدار داده است تا فکر نکنند که تا ابد مي توانند به فساد و زشتکاري هاي خود ادامه دهند؛ چرا که بنا به گفته ي قرآن، عاقبت بني اسراييل، نابودي به دست بندگان خاص خداوند (مسلمانان) خواهد بود.

البته  منظور  از  بني اسراييل در اين جا، صرفاً قوم بني اسراييل نيست؛ بلکه شامل فراماسونري و صهيونيسم نيز که فرزندان خلف بني اسراييل هستند نيز مي شود؛ چرا که نقشه ها و اهداف اين گروه هاي فاسد نيز همجهت با منافع شوم بني اسراييل است.

با دقت در آيات 1 تا 8 سوره ي اسراء درمي يابيم که مسلماناني که در دوره اي  تحت سلطه ي بني اسراييل قرار گرفته اند، در نهايت با قيام مهدي موعود (عج) و يارانش، بني اسراييل را براي هميشه سرکوب مي کنند؛ اين وعده ي بزرگ الهي، تهديدي ترسناک براي قوم ظالم بني اسراييل، و وعده اي شيرين براي مسلمانان مستضعف مي باشد.


 

 

5 – بيان اين مطلب در قرآن که بني اسرائيل براي آخرين بار گرد هم مي آيند و مطابق روايات، اين گردهمايي در فلسطين مي باشد.

همان گونه که در قسمت قبل ذکر کرديم، خداوند متعال در قرآن مجيد، خبر از آينده ي قوم بني اسراييل داده است.

اين قوم در بخش هاي مختلف قرآن، به عنوان قومي دسيسه کار  معرفي  شده  که همواره با خواست خدا و تعاليم پيامبران مخالفت مي نموده است. در قرآن،  پايان کار بني اسراييل در چند آيه بيان شده است تا بني اسراييل عاقبت زشتکاري هاي خود را بدانند و  حجت بر آنان تمام شود.

يکي از آياتي که در رابطه با پايان کار بني اسراييل بيان شده است، آيه ي 104 سوره ي اسراء (بني اسراييل) مي باشد:

 
 

قبل از اين که به تجزيه و تحليل آيه ي فوق بپردازيم، بايد به اين نکته اشاره کنيم که در اکثر ترجمه هاي اين آيه از قرآن، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ به معناي دنياي آخرت و قيامت آمده است.(495) به نظر تعدادي از مفسران و نگارنده ي حقير، وَعْدُ الآخِرَةِ در اين آيه، به احتمال زياد، زماني غير از دنياي آخرت و قيامت است.(496)

در واقع به نظر مي رسد که منظور از وَعْدُ الآخِرَةِ  در اين آيه، زماني است که خداوند براي آخرين بار به تنبيه قوم بني اسراييل در اين دنيا مي پردازد. زيرا اگر آيه ي 7 سوره ي اسراء را به خاطر بياوريم، خواهيم ديد که در آن جا نيز عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به درستي به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل ترجمه شده است، نه قيامت.(497) (در آيه ي 7 سوره ي اسراء، از حمله ي گروهي از بندگان خدا به بني اسراييل در وَعْدُ الآخِرَةِ سخن به ميان آمده است که اين اتفاق نمي تواند در قيامت رخ دهد؛ اين مسأله نشان مي دهد که وَعْدُ الآخِرَةِ  زماني قبل از قيامت بوده و به احتمال زياد در آخرالزمان مي باشد. براي درک بهتر اين مسأله، به مطلب قبلي در رابطه با تنبيه بني اسراييل مراجعه فرماييد.)

البته لازم به ذکر است که حتي اگر عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ  به معناي روز قيامت نيز باشد، بازهم مي توان از آن به عنوان آخرالزمان و زمان آخرين تنبيه بني اسراييل در اين دنيا ياد کرد. زيرا در احاديث اسلامي، گهگاه از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (عج) به عنوان نشانه هاي قيامت نيز تعبير شده است که اين مطلب نشان مي دهد مبحث قيامت و آخرالزمان به يکديگر پيوند خورده اند. زيرا ظهور حضرت  مهدي (عج)  خود  يک  قيامت  صغري  است.  بنابراين  حتي  اگر  عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به معناي قيامت نيز در نظر بگيريم، باز هم مي توان آن را به آخرالزمان تعبير کرد.(498)


بدين ترتيب چنين به نظر مي رسد  که  قرآن  در  آياتي  که  پيرامون  سرنوشت بني اسراييل صحبت مي کند (از جمله آيات 7 و 104 سوره ي اسراء)، عبارت وَعْدُ الآخِرَةِ را به معناي زمان آخرين تنبيه بني اسراييل به کار مي برد، نه چيز ديگر.

اما درباره ي آيه ي 104 سوره ي اسراء بايد گفت که خداوند در اين آيه، سرنوشت بني اسراييل را در آخرالزمان بيان مي نمايد. نکته ي شگفت انگيز اين که خداوند متعال، در اين آيه نيز يکي ديگر از معجزات خود را گنجانده و  اتحاد و اجتماع بني اسراييل را در آخرالزمان به صورت غير مستقيم پيشگويي کرده است.

بدين ترتيب که خداوند بزرگ در اين آيه، مي فرمايد:

« ... فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً : زماني که روز وعده ي آخر (زمان آخرين تنبيه بني اسراييل در اين دنيا و يا روز قيامت) فرا برسد، شما را آميخته با يکديگر مي آوريم. »

در احاديثي که از معصومين (ع) روايت شده، در تفسير اين آيه (آيه ي 104 سوره ي اسراء) نکات مهمي بيان شده است.

براي مثال در تفسير نورالثقلين ذکر شده که معني « جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً » در آيه ي 104  سوره ي  اسراء  اين  است  که:  « شما  را  از  هر  ناحيه اي  گرد هم مي آوريم. »(499)

 

علاوه بر اشاره ي قرآن کريم، در تعدادي از روايات معصومين (ع) نيز سخن از آخرين اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان به ميان آمده است و حتي به جزييات اين  امر  نيز  اشاره  شده  است؛  نمونه اي  از  اين  روايات  را  در  زير  ملاحظه مي فرماييد:

حضرت پيامبر (ص)، محل آخرين اجتماع بني اسراييل را در فلسطين اشغالي و شهر عکا دانستند و فرمودند:

« آيا شنيده ايد نام شهرى را كه  بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند: آرى؛ فرمود: قيامت به پا نمى شود، مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به  شهر  يورش مى برند. »(500)

همان گونه که ملاحظه فرموديد، پيامبر گرامي اسلام در حديث پربار خود، مقصود از عبازت « جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً » را در آيه ي 104 سوره ي اسراء، اجتماع آخرالزماني قوم بني اسحاق (بني اسراييل) را در شهري که بخشي از آن داخل دريا است، دانسته اند. اما به راستي شهر مذکور کدام شهر است؟

ويژگي هايي که پيامبر اکرم (ص) درباره ي شهر محل اجتماع بني اسراييل  بيان مي کنند، کاملاً با خصوصيات شهر عکا در فلسطين اشغالي انطباق دارد. زيرا شهر بندري عکا تا داخل دريا نفوذ کرده و بخشي از آن از سه طرف با آب دريا محاصره شده است. نکته ي جالب اين که بخش اعظم قسمت قديمي شهر  که  در  زمان  پيامبر (ص)  نيز  وجود  داشته  است،  در  آب  قرار  دارد،  اما بخش هاي جديد شهر عکا اين ويژگي را ندارند.

براي  مشاهده ي  وضعيت  شهر  عکا،  لطفاً  به  تصاوير  ماهواره اي  زير  که  از برنامه ي Google Earth تهيه شده اند، توجه فرماييد:


 
 
تصوير ماهواره اي شهر عکا در فلسطين اشغالي; اين شهر از دو بخش قديمي (گوشه ي پايين و چپ تصوير) و بخش جديد (گوشه بالا و راست تصوير) تشکيل شده است. بخش قديمي شهر, داراي خيابان هاي باريک ونامنظم و بخش جديد شهر, داراي خيابان هاي پهن و منظم است. در تصوير ملاحظه مي فرماييد که بخش مهمي از شهر(به خصوص بخش قديمي) , در دريا نفوذ کرده و از سه طرف با آب دريا محاصره شده است. بدين ترتيب, خصوصيات اين شهر با خصوصيات شهري که پيامبر(ص)  از آن به عنوان محل اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان ياد ميکنند, کاملا انطباق دارد.



تصوير ماهواره اي بخش قديمي شهر عکا, که نشان مي دهد اين قسمت شهر در آب دريا نفوذ پيدا کرده است. اين مساله نشان مي دهد که که خصوصيات اين شهر با خصوصيات شهري که پيامبر (ص) از آن به عنوان محل اجتماع بني اسراييل در آخرالزمان ياد مي کنند, کاملا انطباق دارد.
 

همان گونه  که  ملاحظه  فرموديد،  خداوند  متعال  در  قرآن  و  نيز  پيامبر  گرامي اسلام (ص) در حديث خود ذکر کرده اند که بني اسراييل در آخرالزمان براي آخرين بار در عکا و فلسطين اشغالي گرد هم مي آيند. اين مطلب نشان مي دهد  که  خداوند  متعال  و  پيامبر  بزرگوارش،  بدين وسيله  هشداري  به بني اسراييل  داده اند  تا  بدانند  در  آن  زمان  که  در  فلسطين اشغالي  به  فساد مي پردازند، آخرين عذاب خدا فرا مي رسد.

همچنين آيه ي 104 سوره ي اسراء و حديث پيامبر (ص)، اين نويد را به مسلمانان مي دهند که فساد بزرگ بني اسراييل و فرزند نامشروع آن يعني فراماسونري در فلسطين اشغالي، در آخرالزمان به وقوع پيوسته و مسلمانان مي توانند بعد از اين واقعه، ظهور مولاي خود (حضرت مهدي (عج)) و نابودي بني اسراييل را انتظار داشته باشند.

يقيناً اين نويد شادي بخش، نقش مهمي در ايستادگي و پايداري کشور هاي اسلامي دارد و آنان را اميدوار مي کند که تا زمان ظهور حضرت قائم (عج)، سختي ها را به جان بخرند و از قدس شريف حفاظت نمايند و بعد از ظهور آن حضرت، به کمک ايشان ضربه ي نهايي را بر پيکره ي دستگاه ماسوني و صهيونيستي اسراييل وارد آورند.


 

6 – اشاره به دجال در روايات اسلامي و بيان ويژگي هاي وي.

پيامبر گرامي اسلام (ص) و ائمه ي معصومين (ع)، در احاديث خود سخنان گهربار فراواني را در باب دجال و بيان اوصاف او بيان کرده اند. معصومين (ع)  همواره از فتنه ي دجال به عنوان يکي از بزرگترين فتنه هاي تاريخ ياد کرده و مسلمانان را از افتادن در دام وي برحذر داشته اند و براي شناخته شدن دجال توسط مسلمانان، توصيفات و ويژگي هاي دجال را در روايات خود بيان کرده اند.

 از آن جا که ويژگي هاي فراماسونري با دجال انطباق زيادي دارد، مي توان نتيجه  گرفت  که  معصومين (ع)  در  ضمن  روايات  خود،  مردم  را  از  افتادن  در  دام فتنه ي بزرگ فراماسونري برحذر داشته اند؛ اما متاسفانه بسياري از کشورهاي اسلامي به اين روايات توجه نکرده و در دام فتنه ي بزرگ آمريکا و اسراييل و ساير کشور هاي ماسوني قرار گرفته اند.

اما خوشبختانه در احاديث مربوط به دجال آمده است که دجال توسط حضرت مهدي (عج) و يا به نيابت از ايشان به وسيله ي حضرت مسيح (ع) در آخرالزمان به قتل مي رسد و اين اميد در  دل  مسلمانان  زنده  مي شود  که  ان شاء الله فتنه ي بزرگ فراماسونري (دجال آخرالزمان) به زودي رفع خواهد شد و مسلمانان مي توانند بعد از آن، زندگي خوب و خوشي داشته باشند.

علاوه بر اين، معرفي خصوصيات دجال در روايات اسلامي، باعث مي شود تا مسلمانان اين جريان خبيث را (که احتمالاً همان فراماسونري است)، بشناسند و از فتنه ي بزرگ او ترس و نااميدي در دل راه ندهند و با مشاهده ي خروج او (دجال) در آخرالزمان، در مقابل وي ايستادگي نموده و خود را از نظر اعتقادي، نظامي و ... براي ظهور حضرت  مهدي (عج)  آماده  کنند  تا  با  کمک  ايشان، ضربه ي نهايي را بر پيکره ي دجال ( فراماسونري) وارد نمايند. ان شاء الله که هر چه سريعتر، آن روز بزرگ فرا رسد.  

 

 

7 – پيشگويي قرآن در مورد آينده ي جهان و بشارت به صالحين و مستضعفين در مورد به دست گرفتن حکومت آن.

خداوند متعال در آيات قرآن کريم و نيز در ساير کتب آسماني، ذکر کرده است که صالحين و مستضعفين جهان، حکومت آينده ي دنيا را در دست خواهند داشت.

در زير، بخشي از اين آيات نويد بخش را ملاحظه مي فرماييد:

 
 

 

برخلاف، فراماسون ها که آينده اي  تيره  و  تاريک  و  دور از زيبايي هاي معنوي را  براي  مردم  جهان  فرض کرده، و در نظريات خود همچون نظريه ي فوکوياما، دنياي کنوني را دنياي آرماني بشر معرفي نموده اند و انسان ها را از آينده ي درخشان تر نااميد کرده اند، خداوند در قرآن مجيد، اين اميد را به بندگان صالح و مستضعف خود مي دهد که آينده اي روشن در انتظار آنهاست؛ آينده اي که در آن هيچ شري وجود نخواهد داشت و عدل و داد بر انسان ها حکم خواهد راند. دنيايي که بشر در آن با تمام وجود به سمت زيبايي، پويايي، شادي و خير و صلاح حرکت خواهد کرد.

آن زمان، هنگامي است که ولي خدا در زمين حکم مي راند و انسان از خداي خويش و خداوند متعال از انسان، خشنود و راضي است. اين وعده اي است که قطعاً محقق خواهد شد.

 

سخن آخر

در پايان اين مقاله، پيش از هر چيز، خداوند متعال را شاکرم که اين موقعيت را براي بنده ي ناچيز خود فراهم کرد تا قدمي هر چند کوچک در جهت خدمت به حضرت ولي عصر (عج)  بردارد  و  به  تبيين  دشمني هاي  دجال  آخرالزمان  با  ولي مسلمين (عج) و امت اسلامي بپردازد.

مقاله اي که تقديم حضورتان شد، حاصل يک تحقيق چند ماهه مي باشد، که با هدف شناساندن چهره ي دجال احتمالي آخرالزمان، انجام شده است. در اين مقاله تلاش شده است تا با بهره گيري از منابع معتبر و حتي الامکان در دسترس، مطالبي پيرامون فراماسونري و شباهت آن با دجال ارايه شود؛

لازم به ذکر است که دسترسي خوانندگان عزيز به منابع، يکي از مهمترين اهدافي  بود که سعي شد تا به آن جامه ي عمل پوشانده شود؛ زيرا بعضي از مطالب مقاله، به قدري عجيب و باورنکردني است که باور آن ها جز از طريق مشاهده ي منابع آن،  امکان پذير نمي باشد.

در راستاي تحقق هدف فوق، تلاش نموديم تا اکثر منابع خود را از اخبار و مقالات سايت هاي معتبر و نيز از بين کتب الکترونيکي (E-Book) که به رايگان از طريق اينترنت قابل دسترسي است، انتخاب نماييم تا بدين وسيله، خوانندگان عزيز نيز بتوانند به منابع مذکور دسترسي داشته باشند.

اما نکته ي مهمي که بايد ذکر کنيم، اين است که همه ي مطالب موجود در منابع ذکر شده، از نظر ما قابل تأييد نيستند؛ زيرا بسياري از اين منابع، از بين سايت ها و کتب دشمنان اسلام انتخاب شده اند. در واقع با اين حرکت، تلاش شده است تا از بين تناقضات و اعترافات اين کتب و اين سايت ها، حقانيت اسلام و خباثت هاي فراماسونري و همپيمانانش بيشتر آشکار شود؛ بنابراين بجز اين قسمت ها، بقيه ي بخش هاي سايت ها و کتب مذکور، که عمدتاً نيز پر از مطالب غلط و غير منطقي هستند، از نظر ما قابل اعتنا نمي باشند.

نکته ي ديگري که بايد به آن اشاره کنيم، اين است که تطبيقي که از جانب ما صورت گرفته است، ديدگاه ما را نسبت  به  فراماسونري  و  دجال  بودن  آن  بيان مي کند؛ بنابراين اگر اين  تطبيق  درست  نباشد،  اشتباه  رخ  داده  از  جانب  ما مي باشد و اشکالي بر روايات معصومين (ع) مترتب نيست. (البته ذکر اين نکته ضروري است که  تطبيق  فراماسونري  بر  دجال،  با  گذشت  زمان  مشکلي  ايجاد نمي نمايد و اشکال بقيه ي تطبيق ها را ندارد؛ زيرا همانگونه که در مقاله ذکر کرديم، فراماسونري عمر چند هزار ساله دارد و همچون يک انسان نيست که با گذشت چند سال فوت کند و تطبيق ارايه شده را نفي نمايد.)

مسأله ي مهمي که بايد به آن اشاره کنيم، اين است که گرچه ما در اين مقاله، بر طبق روايات اسلامي، فراماسونري را بر دجال تطبيق داديم و مرگ آن را با توجه به احاديث، به دست حضرت مهدي (عج) دانستيم، اما اين مطلب بدين معنا نيست که ما مسلمانان بايد تا زمان ظهور ايشان، دست روي دست گذاشته و هيچ کاري نکنيم؛  بلکه بر عکس بايد از تمام امکانات علمي، سياسي، اقتصادي و نظامي خود براي مبارزه با فراماسونري بهره ببريم و در اين کار از هيچ کوششي دريغ نورزيم تا بدين وسيله بتوانيم هيمنه ي فراماسونري را شکسته و قدرت آن را کاهش دهيم؛ اين امر سبب مي شود تا در زمان ظهور امام زمان (عج) با يک دشمن ضعيف تر و سست تر روبرو گرديم؛ در واقع انتظار حقيقي حضرت مهدي (عج) نيز اين گونه است و اين انتظار، مفهومي جز تلاش و کوشش ندارد.  

در پايان خاطر نشان  مي شويم  که  مقاله ي  حاضر،  حاصل  تلاش  فراوان  در  يک برنامه ي فشرده و با محدوديت زماني بوده است؛ بدين ترتيب امکان وجود نقايص و اشتباهات املايي، دستور زبان و ... در آن، بسيار است. بنابراين از همه ي برادران و خواهران ارجمند که به مطالعه ي مقاله مي پردازند، خواهشمنديم تا با نظرات خود  ما را در رفع اين کاستي ها ياري کنند و حتي مباحث و سرفصل هايي را نيز به مقاله ي حاضر، اضافه نمايند؛ اميد است که با کمک يکديگر و با ياري خداوند متعال، بتوانيم در مبارزه و جهاد با فراماسونري، گام هاي محکمي برداريم.

فراماسونری چیست

فراماسونری در یک نگاه

فراماسونری چیست؟

می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن  نیستند  و  یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت  این  تشکیلات،  برای  ما  مسلمانان امری لازم و ضروری است.

کلمه ی ماسون (mason) یعنی  بنّا ، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد . ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و  بسیار  هم آزادانه عمل می کند . کسی که عضو فراماسونری است ، ماسون یا  فراماسون نامیده می شود . ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد . یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح (Antichrist  = دجال)، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود ، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و  موفق  به  کشف  و  افشای اسرار آنها شوند .

همه ی این افراد متفق الرأی  هستند  که : "مسئله  یک  توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند".

یک توضیح : در کشور های غربی گروه های مختلف مخفی و سری فعالیت می کنند که بعضآً نام های اغواگری  چون  ( Illuminati = روشن ضمیران،  روشن فکران )  و ...  دارند.  اکثر  گروه های  نامبرده ،  گروه هایی توطئه گر و پیرو اهداف  شیطانی  هستند که دست بسیاری از آن ها برای محققین رو شده است. اکثر  این  گروه ها  با  وجود تفاوت های ظاهری، عقاید مشترک و  اهداف  یکسانی  دارند.

 

منشأ فراماسونری:

فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت طاغوتی  و  شیطانی  مصر  باستان کسب کرده است،  هر  چند  تعالیم  اندکی  نیز  از  بقیه ی  حکومت های  الحادی فراگرفته است. در هر صورت رد پای حکومت  طاغوتی  فرعون های  مصر  باستان  را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت.

 

علائم ، نمادها و اعداد در فراماسونری:

- چشم جهانبین :

یکی از نمادهایی که در فراماسونری  کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد چشم جهان بین«All seeing eye» است که به صورت یک  هرم و چشم در رأس آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان   مصر   باستان  بوده است .

all seeing eye

 

شکل استفاده در معماری و گرافیک :

هرم در معماری کاربرد زیادی دارد ، اما هر هرمی هرم ماسونی نیست!

هر م در معماری ماسونی به شکل هرم با رأس جدا و یا هرم با رأس نورانی نشان داده میشود .

در گرافیک (خصوصاً طراحی آرمهای ماسونی) کاربرد فراوان دارد .

برای مثال با دو تصویر زیر مربوط میشوند به هتل لوکسور در آمریکا (تصویر اول) و دوطرح ماسونی برای ساخت ساختمانهایی در دبی (تصویر دوم) ان طرحها کاملاً ماسونی هستند :

 هتل لوکسور

دو پروژه ی ماسونی در دبی 

یک خواننده ی آمریکایی که شکل مثلث جهانبین را با دستان خود ترسیم کرده :

 

- ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk):

این  نماد  که  نماد  زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است . توجه کنید که Obelisk ها دقیقاً به شکل فوق می باشند  و  به  صورت  ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آن ها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابراین بناهایی  که  ویژگی های  فوق  را  نداشته باشند، Obelisk محسوب نمی شوند.

 ابلیسک

 

 

شکل استفاده در معماری :

هموانطور که ذکر شد ، ابلیسک ستونی است با سطح مقطع مربعی شکل (و نه مستطیل یا دایره) و یک هرم در رأس آن .

هر بنایی با این مشخصات یک ابلیسک محسوب میشود . با جستجوی کلمه Obelisk در اینترنت به ابلیسک هایی با کاربرهای مختلف مواجه خواهید شد ، مثل ساختمان یادبودی در واشنگتن آمریکا (تصویر اول) و یا برج ساعت یکی از شعب یونایتد بانک (تصویر دوم) :

obelisk

obelisk

- «ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها :

این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم  جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی  مصر باستان  ساخته  شده  است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های  ماه و خورشید  و.... است.  البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر  مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی  مهم این  است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است.

نکته ی عجیبی که وجود دارد ، این است که  شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از  آن  در  مراسم  شیطانی  خود  استفاده  می نمایند .

HEXAGRAM

 

- عدد 13:

عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است. در حالی که مسیحیان آن  را  نحس می دانند. فراماسون ها  در بسیاری از  نماد های  خود،  تعداد  اجزاء  را  13 قرار می دهند.

 13

- عدد ۳۳ :

گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند . شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.

33

 

- پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات) :

 masonic

شکل استفاده در معماری و گرافیک :

 در معماری و گارفیک معمولاً به همین شکلی که در تصاویر بالا دیدید به کار میرود . بیشتر در گرافیک و طراحی لوگو کاربرد دارد .

 گونبا و پرگار

- ستاره ی پنج  گوشه ی  معکوس یا بافومت (Baphomet) :

PENTAGRAM

 

- دست شیطان  یا  دست شاخدار:

علامت   Cornuto  علامتی  است  که  باید  در  تفسیر  آن  بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت  به  معنای  I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران  و  ترکیه و . . . نیز  این علامت  نماد  بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto  هنگامی به معنای دست شیطان  است  که  یک فرد شنوای اروپایی یا  آمریکایی  در  مکان های  متعدد  از  این  علامت  استفاده می کند و از  سوی  دیگر  این  شخص  با  گروه های  مخفی  و  مشکوک  مرتبط است . به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست!

CORNUTO

 

- عدد معروف 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) و یا شیطان :

 666

 

بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به  نظر  می رسد  که  برای  تطبیق علامت های  مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع،  علامت ها و لوگو های بعضی از  شرکت ها  و  سازمان ها  در  نقاط مختلف  جهان،  شبیه  به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد.  برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های  تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده  می کنند که این چشم،  نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً  منطقی و  قابل  فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور،  نشان دهنده ی  ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و  عینک سازی هایی  که  در تبلیغات خود از  علامت  چشم  استفاده  می کنند  نیز  ماسونی  نیستند،  چرا  که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد.

 

عقاید فراماسونری:

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان ، می توان مشترکات فراوانی نیز  یافت.

برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  شیطان  را تقدیس می کنند. از جمله : اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان)  و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند ؛  با  این  اوصاف  ما  می توانیم  بفهمیم  که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند.

البته این نکته تقریباً اثبات شده است  که  ماسون ها  و شیطان پرستان به موجودی به  نام  ابلیس  یا  شیطان  اعتقاد  ندارند،  بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند.

با این حال بخشی از مهمترین عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند ، عبارتند از:

- ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)

- بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)

- اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.

- اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به  عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که  اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند.

 

اهداف فراماسونری:

– نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.

– به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.

– تخریب  مسجد الاقصی  و  کشف  معبد سلیمان  و  بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن بیست و یکم.

– پرکردن معبد سلیمان از بت ها  و  نمادهای ماسونی  به  عنوان  اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.

– برقراری حکومت جهانی  شیطانی  به  پایتختی  معبد سلیمان  در  اورشلیم (بیت المقدس).

– به حکومت  رساندن  قدرتمندترین  فراماسون  با  عنوان  نمادیین  ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن بیست و یکم .

 

لازم به ذکر است که ما هم اکنون در زمان موعود آنها قرارداریم . . .

آدرس مقاله ای که من برای اولین بار خوندم :

این مقاله ده بخش داره .

(توصیه میکنم سه بخش اولش رو حتماْ یخونی

خواننده، زناکار، نی نواز، دف زن، همگی کر و کور و لال از قبر به عرصات محشر وارد میشوند

 
نظرات ایت الله سیستانی در خصوص غنا و موسیقی
مسئله547ـ حرمت استماع موسيقی و غنای حرام در سنت نبوی مورد توجه قرار گرفته است.

رسول خدا در يک حديث شريف فرمود:
 
 خواننده، زناکار، نی نواز، دف زن، همگی کر و کور و لال از قبر به عرصات محشر وارد میشوند.

و فرمود:
 
هر کس به لهو و غنای حرام گوش دهد در گوش او به روز قيامت مس مذاب ،می ريزند.

و باز فرمود:غنا و موسيقی حرام و مبتذل، وسيله و راهی به سوی زناست.
 
 
متن کامل سوالات
 
 
برخی از مردمان مسلمان در کشورهای غيز اسلامی و حتی احياناً در خود کشورهای اسلامی معمولاً به آهنگ ها،موسيقی ها، آوازهای خوانندگان،پايکوبی رقاصان در گوشه وکنار خيابان ها،مدرسه ها،خانه های همسايگان و در اتومبيل ها و اتوبوسها در حال حرکت،گوش می کنند وچون گاهی اوقات، آن صدا ها گوش خراش است خودبه خود اين سؤال پيش می آيد آيا اين آهنگها آوازهارا می توان گوش کرد؟آيا رقص برای ماجايز است؟

مادر ذيل، به اين سؤالات پاسخ می دهيم.

مسئله539ـ موسيقی ، هنر وفنی است از هنرهاو فنون بشری و در زمان های اخير رواج بيشتری دارد. برخی از انواع آن حلال است و می توان به آن گوش داد و برخی ديگر حرام می باشد و گوش دادن به آن جايز نمی باشد.
مسئله540ـ موسيقی حلال، آن است که با مجالس لهو و لعب تناسب ندارد و به عکس آن،موسيقی حرام به موسيقی ای گفته می شودکه با مجالس لهو و لعب هماهنگی دارد.
مسئله541ـ مقصود از جمله((متناسب با مجالس لهو و لعب)) اين نيست که آن موجب آرامش روحی و تغييرحال و وضع انسان می شود که چنان چيزی خوب است و احياناً موسيقی و آواز حلال نيز آن وضع را به وجودمی آورد بلکه مقصود ازآن ، اين است که شنونده آن خصوصاً اگر باهنر و فن موسيقی آشناباشد می داند که کداميک با مجالس لهو و لعب ومشابه آنها،تناسب داردوآنها يک ندراد.
مسئله542ـ رفت و آمد به جاهايی که درآنها موسيقی حلال پخش می شود،جايز است وگوش دادن به آن حتی مدت طولانی ،مادام که به حرام نينجامد بی اشکال می باشد.
مسئله543ـ به اماکن عمومی که در آنها موسيقی حرام پخش می شود،می توان رفت و آمد کرد به شرط آنکه به آن موسيقی از روی عمدو قصد، گوش ندهند مانند سالن هااستقبال و بدرقه مسافران،پاويون ها، پارک های عمومی ،رستوران ها،قهوه خانه ها،و امثال آنها،زيراگوش دادن به موسيقی حرام،ممنوع است نه کشيدن هر صدايی هر چندکه از روی عمد گوش ندهيم،حرام باشد.
مسئله544ـ موسيقی حلال رادرآموزشگاههای ويژه و ياديگر جاهای مناسب،می توان آموخت.
اعم ازآنکه يادگيرنده بزرگسال باشد و يا کوچک به شرط آنکه آمد و رفت به آن اماکن در تربيت وبنياد دينی او اثر منفی نگذارد.
مسئله545ـ غنا و آواز خوانی حرام است و گوش دادن و کاسب کاری به وسيله ان نيز حرام می باشد و مقصود از غنا و آواز خوانی حرام، آن سخنان لهوی است که به آهنگ های مبتذل در نزد اهل لهو و لعب، می انجامد.
مسئله546ـ خواندن قرآن ،دعا،ذکر و ورد با آهنگ های شناخته شده در نزد اهلو لهو و لعب،جايز نيست و بنابر احتياط واجب،جز آنها نيز به صورت شعر و نثر با همان آهنگ، خوانده نشود.
مسئله547ـ حرمت استماع موسيقی و غنای حرام در سنت نبوی مورد توجه قرار گرفته است.
رسول خدا در يک حديث شريف فرمود: خواننده، زناکار، نی نواز، دف زن، همگی کر و کور و لال از قبر به عرصات محشر واردکی شوند.
وفرمود: هر کس به لهو و غنای حرام گوش دهد در گوش او به روز قيامت مس مذاب ،می ريزند.
و باز فرمود:غنا و موسيقی حرام و مبتذل، وسيله و راهی به سوی زناست.
مسئله548ـ زن در برابر شوهرش به قصد لذت و تحريک او و جز آن،جايز است بر قصد اما درمقابل مردان ديگر نبايد رقص کند و بنابر احتياط واجب در برابر زنان نيز نرقصد.
مسئله549ـ دست و کف زدن درجشن ها،عروسی ها و ميلاديه های مذهبی برای همه زنان و مردان جايز است.
واينک به نمونه های از استفتائات و پاسخ های آيت الله العظمی سيستانی توجه کنيد:
مسئله550ـ راجع به موسيقی حلال و موسيقی حرام،سؤال فراوان می شود.آيا می توانيم بگوييم :
موسيقی ای که غريزه جنسی را تحريک می کند و مبتذل و شهوت بر انگيز است، حرام می باشد و اما موسيقی ای که آرام بخش اعصاب بوده و روح و روان را راحتی بخشدو يا آهنگ هايی که بافيلم ها همراه است(موسيقی متن) و موسيقی های حماسی و رزمی ، موسيقی حلال می باشد؟
جواب: موسيقی حلال، آن است که بامجالس لهو و لعب مناسب نبست هر چند که ممکن است آرام بخش اعصاب نباشد مانند مارش نظامی و عزا.
مسئله551ـ هم چنانکه از موسيقی حلال و حرام سؤال فروان می شود از آوازخوانی حلال و حرام نيز پرسش فروان به عملی آيد آيا در اين باره نيز می توان گقت: آواز خوانی ای که غريزه جنسی و شهوانی را برمی انگيزد و در سطح گسترده به ارضای شهوت جنسی بينجامد،آن آواز خوانی حرام است و اما آواز خوانی هايی که غرائز سليم خفته را بيدار می کندو نفوس آدمی و افکار انسان را در سطح بالايی ارتقا می بخشد مثل آوازهای دينی ،که سيره نبوی و ستايش امامان را زمزمه می کند و يا آوازهای حماسی و سرودهای نشاط آور و سازنده اخلاقی ،عرفانی ، حلال می باشند؟
جواب: غنا و آواز خوانی به طور کلی حرام است و آن بنابر نظر و رأی برگزيده ما،عبارت است از کلام بيهوده ولهوی که با آواز وآهنگ متناسب در نزد اهل لهو و لعب،اجرا می شود و تلاوت قرآن،دعاو ثنای انبياءو اولياء وامامان اهل بيت هم با همين وضع و آهنگ حرام است و خواندن چيزهای ديگر از انواع کلمات غير لهوی مانند سرودهای حماسی ،رزمی با همان لحن و آهنگ غنايی که ياد شد،بنابر اختياط واجب حرام است.و اما آوازهايی که تعريف مابر آن صدق نکند،ذاتاً حرام نمی باشد.
مسئله 552ـ آيا به آوازخوانی های دينی و مدح و ثنای امامان که همراه موسيقی اجراء می شود می توان گوش داد؟
جواب: حکم اين سؤال از حکم مسئله قبل، معلوم می شود.
مسئله 553ـ آيا به قرائت قاريی که صدايش را ترجيع می دهد و می لرزاند، بدون قصد لذّت می توان گوش داد؟
جواب: اگر آهنگی که در قرائت، از آن آهنگ استفاده می شود از نوع غنای حرام نباشد شنيدن آن، مانعی ندارد.
مسئله 554ـ برخی خوانندگان و سرودخوانان، آهنگ و لحن مردمان فاسق و فاجر را تقليد می کنند و قصيده هايی در مدح امامان معصوم می خوانند پس مضمون، مخالف آن چيزی است که اهل فسق و فجور بدان مأنوس اند ليکن اصل لحن و آهنگ مربوط به آنان است آيا چنين آواز خوانی جايز است و گوش دادن به آن چطور است؟
جواب: بنابر احتياط، حرام است.
مسئله 555ـ آيا بانوان در شب زفاف و عروسی می توانند با هر نوع آهنگی آواز خوانی کنند حتی با آهنگ های متناسب مجالس لهو و لعب؟ و آيا آنان می توانند از آلات و ابزار موسيقی استفاده کنند؟ و آيا آن وضع را می توان در مجلس عقد خواني، شب حنابندان و يا مناسبت های ديگر، تکرار کرد يا مخصوص شب عروسی است؟
جواب: بنابر احتياط واجب، چنان آواز خوانی ها حتی در شب زفاف و عروسی هم ترک شود تا چه رسد به شبها و مناسبت های ديگر و حکم موسيقی و آواز خوانی حلال و حرام در مسائل قبل توضيح داده شد.
مسئله 556ـ آيا به سرودهای انقلابی همراه پيانو، ساز، دف و نی و پيانو برقی می توان گوش داد؟
جواب: اگر موسيقی و آهنگ پخش شده، از نوع موسيقی متناسب با مجالس لهو و لعب، باشد، گوش کردن به آن، جايز نيست.
مسئله 557ـ مقصود از جمله "متعارف نزد اهل فسق و فجور" چيست؟
جواب: اين جمله، در فتاوای ما نيامده است و آنچه ما در تعريف غنا و آهنگ گفتيم عبارت از جمله "آهنگ شناخته شده نزد اهل لهو و لعب" است و معنای آن، واضح است.
مسئله 558ـ مسلماني، سهل انگار بوده و اکنون، ملتزم و متعهد گشته است. آيا او می تواند، تنها و يا با دوستانش همانند گذشته بعضی آوازها و موسيقی ها را که گوش می داده همچنان گوش دهد و آنها را زمزمه کند؟
جواب: با صدق عنوان موسيقی و آوازخوانی حرام، جايز نيست.
مسئله 559ـ آوازهايی هستند با لغت بيگانه و با صدای اجنبی و استادان زبان می گويند که يادگيزی زبان همراه آن آواز و موسيقي، آسيان تر است آيا به هدف آموزش زبان به چنان موسيقی و آواز می توان گوش داد؟
جواب: اگر غنا و موسيقی حرام بر آن صدق کند گوش دادن به آن، جايز نمی باشد.
مسئله 560ـ ابزار و الات موسيقي، بسيار فراوان و گوناگونند. و در مجالس موسيقی و خوانندگانی مورد استفاده قرار می گيرند و گاهی هم، فقط برای راحتی و آرامش روحی نواخته می شوند آيا ساختن و خريد و فروش و نواختن آنها به قصد آرامش روحی و گوش دادن به نوازندگی آن کس که بر آنها می نوازد جايز است؟
جواب: داد و ستد آلات و ابزار موسيقی حرام و ساختن و گرفتن دستمزد بر آنها، جايز نمی باشد و مقصود از آلت لهو حرام آن است که آن، برای چنان کاری ساخته شده و ماليّت آن بستگی به چيزی دارد که به آن هدف ساخته شده و جز در لهو حرام مصرف ندارد.
مسئله 561ـ آيا ساختن و خريد و فروش آلات موسيقی که برای بازی بچه ها و آرام کردن آنها فراهم گشته است جايز است؟ و آيا بزرگسالان می توانند از آنها استفاده کنند؟
جواب: اگر موسيقی حاصل از آنها، همان موسيقی متناسب با مجالس لهو و لعب باشد داد و ستد آنها جايز نيست و افراد بالغ و مکلّف نمی توانند از آنها استفاده کنند.
مسئله 562ـ در برخی مدارس رسمی انگلستان برای دانش آموزان رقص ياد می دهند و آن را روی آهنگ موزيکی تنظيم و همراه می کنند که حرکت رقص کننده را به هنگام رقص توجيه می کند آيا در چنين کلاس درسی می توان حاضر شد؟ و اگر دختر و يا پسر جوان برای شرکت در چنان کلاسي، شوق و رغبت نشان دهند بر پدر و مادر واجب است که آنان را منع کنند؟
جواب: حضور دانش آموزان نوجوان، در چنين کلاسهايی اگر بر تربيت ديينی آنان اثر منفی باقی بگذارد که غالباً چنين است، جايز نمی باشد بلکه بنابر احتياط، به طور مطلق جايز نيست.
مسئله 563ـ آيا يادگيری هنر رقص جايز است؟
جواب: بنابر احتياط به طور مطلق جايز نمی باشد.
مسئله 564ـ آيا می توان مجالس رقصی به پاکرد که در آنها زن و شوهر با هم و با آهنگ موزيک آرام و جامه های رسمي، می رقصند؟
جواب: جايز نيست.
مسئله 565ـ آيا رقص زنان در جلوی زنان و مردان در جلوی مردان در يک جشن، آن هم جداگانه با موزيک و يا بدون آن، جايز است؟ جواب: رقص زن و يا مرد به طور کلي، محل اشکال است و احتياط در ترک آن است و حکم موزيک در مسائل قبل، گفته شد.
مسئله 566ـ آيا زن می تواند دربرابر شوهرش با موزيک و يا بدون آن، برقصد؟
جواب: بدون موزيک، جايز می باشد.
مسئله 567ـ در برخی کشورهای غربی دانش آموزان دختر و پسر را به آموختن هنر رقص، مجبور می کنند و اين گونه رقص با موزيک متعارف همراه نيست و جنبه لهوی نداردو فقط مادّه درسی محسوب است آيا پدران و مادران می توانند به فرزندان دختر و يا پسر خود اجازه حضور در آن کلاسها را بدهند؟
جواب: اگر چنان کاری با تعليم و تربيت دينی فرزندان، منافات داشته جايز نيست بلکه بنابر احتياط و با فرض بلوغ فرزندان، اجازه حضور در چنان کلاسی به طور مطلق حرام می باشد مگر آنکه آنان برای خود حجّت شرعی داشته باشند مثلاً از کسی تقليد کنند که او حضور در چنان کلاسی را جايز می شمرد در اين صورت، دادن اجازه حضور بلامانع است

راز نماد شیطانی «بوگیر X» +عکس

یکی از این تمدن‌ها مصر باستان است و همانگونه که در مقاله "اسطوره‌های ماسونی مصر باستان" اشاره نمودم دستگاه فراماسونری به شدت تحت تاثیر آموزه‌های پاگانیستی و الحادی این تمدن قرار دارد.

یهودیانی که در این سرزمین زندگی می‌کردند هنگام هجرت عظیمشان از مصر در زمان حضرت موسی(ع) تمام این سنت‌های کفر آمیز و جادو گونه را که "کابالا" نام داشت به تدریج وارد دین جدید خود نموده و به مرور زمان چنان تحریفی در یهودیت ایجاد نمودند که زبان از بیان آن شرم دارد.
این شبکه و جریان سرطانی به رشد مخفی و زیر زمینی خود ادامه داد تا جایی که امروز با استفاده از نهاد‌ها و سازمانهای خود ساخته اش مانند فراماسونری، ایلومیناتی، باشگاه رم و... سیطره کامل برجهان پیدا کرده است و البته حقیر اعتقاد راسخ دارم که نفس‌های آخرینش را می‌کشد.
گفتنی است در میان تمدنهای بشری کمتر تمدنی همچون مصر نماد گرا و سمبولیک است و فراماسونری از این حیث وامدار مصریان باستان است.

یکی از این نماد‌ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبیه به حرف X) است که درآموزه‌های شیطانی مصریان نماد خضوع، بندگی و پرستش شیطان، و ظهور اوست.

کاهنان مصر باستان همیشه هنگام ادای احترام دستان خود را به صورت ضربدری در مقابل سینه شان می‌گرفتند و یا در نگاره‌ها و مجسمه‌های پادشاهان مصری (فراعنه) عموما آنها را با همین حالت مشاهده می‌فرمایید که به معنای احضار شیطان و بندگی و پرستش اوست.

این نماد همراه با سایر آموزه‌های شیطانی کابالا(سنت شفاهی جادو و جن گیری ) نسل به نسل منتقل گشت تا اینکه در سال 1600 میلادی یک کابالیست و کیمیاگر آلمانی به نام JACOB BOMEH آنرا دوباره در اروپا باب نمود.

«بومه» که خود را کشیشی کاتولیگ معرفی می‌نمود!!! و در واقع از یهودیان آنوسی بود در سخنی عجیب اعلام داشت: من از تابش نور آفتاب در ظرف مفرغی حقیقتی را دریافتم که بسیار بسیار جذاب تر از ارتباط بین خدا و بشر و خوبی و بدی است. آری تابش نور آفتاب در داخل این ظرف فلزی حرفی شبیه X را به وجود آورده بود و «بومه» این اتفاق را گشوده شدن دروازه ورود ابلیس به دنیای مادی می‌دانست.

پس از بومه این علامت به صورت مخفیانه و به شکل یک کد ارتباطی سالیان دراز در بین صهیونیستها، کابالیستها، فراماسونها و شیطان پرستان استفاده می‌شد تا اینکه اخیرا به صورت گسترده و علنی و تحت عناوین مختلف(فیلم، بازی رایانه‌ای و...) از آن استفاده می‌شود و همانگونه که عرض نمودم این علامت نشان ظهور و احضار ابلیس و بندگی اوست. خود این مسئله (استفاده علنی از علامت X پس سالها مخفی کاری) خبر از طرحی شیطانی برای جهانیان دارد.
آری ظهور شیطان و حکمرانی او بر انسانها و پرستیده شدن او از سوی ایشان.

لذا بدین جهت است که دستگاه شیطانی صهیونیزم تصمیم به استفاده آشکار از این نماد گرفته که این خود به معنای تجسم شیطان و آماده کردن جهان و جهانیان برای بردگی و بندگی اوست.
و آنگونه که نیک می‌دانید این مسئله از نشانه‌های ظهور حضرت ولی عصر (عج) بوده و از ان دو برداشت می‌شود:

1- ظهور و تجسم شیطان به معنای رواج پرستش این ملعون رانده شده به صورت علنی (SATANISM) و گسترش اعمال شیطانی در بین انسانها (همجنس بازی، جنگ و کشتار مردم بی گناه، سنت قربانی کردن انسان به صورت وسیع- و...)

2- لزوم برقراری نظم نوین جهانی که در آن به صورت فیزیکی شاهد حاکمیت شیطان بر جهان باشیم! (گفتنی است فراماسونها و شیطان پرستان سال 2012 را سال برقراری نظم نوین جهانی اعلام نموده‌اند)

شاید برای خوانندگان محترم جالب به نظر برسد که چرا حرف ایکس نماد اصلی متغیر مجهول در ریاضیات گشته است.
عده‌ای بر این باورند که چون جن موجودی نا مرئی و مجهول است به همین جهت از حرف ایکس به جای متغیر مجهول استفاده شده است.

اما نتیجه تحقیقات حقیر در این زمینه چیز دیگری را نشان می‌دهد:
ریاضی دانان ایرانی به ویژه خوارزمی برای نشان دادن مجهول از کلمه «شی» مترادف «چیز» و به معنی ارزش عددی و متغیر مجهول استفاده می‌کردند.

برای نمونه برای نشان دادن رابطه جبری 2X+4X=12 (X=2) از عبارت جبری 2شی +4شی = 12 (شی = 2) استفاده می‌نمودند، پرتغالی‌ها هنگام ترجمه این متون از آن جهت که «شی» در زبان پرتغالی XI نوشته می‌شود به جای واژه شی از XI استفاده نمودند، فرانسوی‌ها نیز هنگام ترجمه این متون از پرتغالی به فرانسوی تنها به نوشتن حرف اول آن یعنی (X) اکتفا نمودند و اینگونه ایرانیان بنیانگذار این نماد در روابط جبری گشتند.
شاید هم هردو دلیل توامان درست باشد.

نمادهای فراماسونری و ایلومناتی در فیلم های هالیوود

نمادهای فراماسونری و ایلومناتی در فیلم های هالیوود

نمادهای فراماسونری و ایلومناتی در فیلم های هالیوود

پس از کشف اتفاقی (؟!) آمریکا و نسل*کشی ساکنین بومی آنجا و دستیابی به منابع سرشار این سرزمین، مهاجرت يهوديان به آمريكا با حمايت سرمايه*داران يهود آغاز شد و مهمترين حرفه*هاي سنتي يهوديان مانند ايجاد شبكه*های گسترده تجارت مشروبات الكلي، عتيقه*جات، مواد مخدر، فحشا، قمار، بانکداري ربوي و تبهكاري سازمان يافته، نيز به آمريكا منتقل شد.
در ميان نخستين نسل مهاجرين يهودي كه توسط لرد راتچيلد و بارون هريش (سرمايه*داران يهودي) به آمريكا اعزام شدند، بنيانگذاران صنعت سينماي آمريكا (هاليوود) قرار داشتند، مانند لويي ماير، برادران شنك، شموئل گلب فيش (كه بعداً نام خود را به ساموئل گلدوين تغيير داد) لويي زلنيك، برادران وارنر، سام اشپيگل، ال*جانسون اسرائيل بالين (ايروينگ برلين) و غيره.
يهوديان ابتدا سالن*هاي سينما را در اختيار گرفتند. آنها به سرعت سالن*هاي سينما را گسترش دادند و سپس به توليد فيلم هم پرداختند. با تلاش يهوديان انحصار فيلم*سازي كه متعلق به اديسون و ساحل شرقي بود، لغو شد و يهوديان عازم ساحل غربي شدند تا «هاليوود» را بنيان گذارند.
استوديوهاي شش گانه آمريكايي در دهه 1920ميلادي، هاليوود را در حومه شهر لس*آنجلس تشكيل دادند. صاحبان اين كمپاني*ها، يهودي و از مهاجرين اروپاي شرقي بودند. اين عده شامل برادران وارنر (به ويژه جك وارنر)، ساموئل گلدن، لويي ماير، كارل لمله، ادولف زوكر و ويليام فاكس مي*شدند كه به ترتيب استوديوهاي برادران وارنر، متروگلدن ماير، يونيورسال، پارامونت، كلمبيا و فوكس قرن بيستم را تأسيس كردند. اولين استوديو توسط كارل لمله تأسيس شد كه نامش يونيورسال بود. آنها از هر چيزي براي موفقيت فيلم*هايشان استفاده كردند، همانند: سيستم ستاره*سازي، موضوعات غيراخلاقي، خشونت، اسطوره*سازي، ترويج خرافات، خيال پردازي، جادو، فلسفه*ها و تفكرات انحرافي، سمبل*ها و نشان*هاي گمراه*كننده، فرقه سازي*هاي شيطاني، تبليغات فريبنده و دروغين، استفاده ابزاري از زنان، سرگرمي*هاي غير مفيد و مشغوليت*هاي كاذب و ...
بسیاری از محققان غربی معتقدند هالیوود توسط یهودیان (صهیونیست*ها ) اداره می شود. صهیونیست*ها با در اختیار داشتن کنترل کامل هالیوود، به مهمترین و دقیق*ترین ابزار کنترل اذهان مردم دست یافته*اند. تهيه*كنندگان صهیونیزم يهودي، حاكمان مطلق، و كارگردانان و هنرمندان، تحت فرمان آنها هستند.
در مجموعه تصاویر زیر که از صحنه*های مختلف فیلم*های مختلف جمع*آوری شده، به وضوح می*توانید به نفوذ افکار و عقاید فراماسون*ها و ایلومناتی (فراماسون های بلندپایه) و شیطان*پرستان در صنعت سینمای هالیوود پی ببرید.



در تصاویر ارائه شده، فیلمهایی از سال ۱۹۲۷ مانند متروپلیس وجود دارد تا فیلمهای امروزی. البته فیلمهای بیشتری وجود داشته و دارند، اما به دلیل زیاد شدن حجم فیلمها، مجبور شدیم گزیده ای از آنها را جمع*آوری کنیم. در این تصاویر نماد "چشم جهان بین" بیش از همه خودنمایی می کند و حاکی از ستایش فراماسونها از خدایشان است.




به کار بردن این نمادها در فیلمها، تکنیکی از علم کنترل ذهن (Mind Control) می باشد که ناخواسته، تأثیر منفی در ضمیر ناخودآگاه ما خواهد گذاشت.


مثلا در مورد انیمیشن "Yu-Gi-Oh!: Pyramid of Light" که بسیار معروف بوده و در شبکه مختلف آمریکا، کانادا، و چندیـن کشـور اروپایی پخش می شود، داســـتان در مورد نوجوانی است که هرم جهان بینی را پیدا می*کند که قدرت خاصی به او می دهد و می تواند با آن، کنترل قدرت موجودات فرامادی را به دست گیرد. او از این نیرو در راه خـیر و کـمک به افراد مظـلوم و نابودی افراد ظالم استفاده می*کند. به خوبی می توان به تاثـیر این فیـلم در ذهن کـودکـان پی برد که چـگونه "هرم جهان بین" پر قـدرت را به عـنوان نماد نـیروی خـیر و خوبی، به اذهـان تلقین می کند.



متأسفانه علم مدرن "کنترل ذهن"، امروزه به عنوان ابزاری بسیار مهم برای پیاده کردن طرح شیطانی که خالی کردن جهان از تفکر یکتاپرستی و ترویج شیطان پرستی است، توسط صهیونیزم جهانی مورد استفاده قرار می*گیرد و مردم نیز از سر ناآگاهی، به دام طرح این شیطان*پرستان می افتند.
امید است که با آگاهی از چنین مسائلی، مواظب باشیم که فرزندان ما که سازنده نسل آینده می*باشند، طعمه طرح "کنترل ذهن" صهیونیست ها واقع نگردند.
لیست زیر، اسامی فیلمهایی است که از نمادهای فراماسونری و ایلومناتی در آنها استفاده شده است. البته در بعضی از فیلمها صرفا کاربرد نماد است، اما در بعضی دیگر کاملا مفاهیم فراماسونری، ترویج داده می شود.

The Ninth Gate
Lara Croft: Tomb Raider
Matrix
300
National Teasure
batman returns
From Hell (About Jack the Ripper)
Cockwork Orange
The Devil's Advocate
The Handmade's Tale
A Scanner Darkly
The Future is Flux
The Master of Disguise
The Man who Would be King
Lord of the Rings: Two Towers
Desperately Seeking Susan
The Good Shepherd
Stargate
The Big Lebowski
Mad Max 3
The Da Vinci Code
They Live
Metropolis
Angles and Deamons
The Matrix Revolution
Revelation
The Diamond Arm
The League of Extraordinary Gentlemen
South Park
Max Payne
The Simpsons Series
Independence Day
Brazil
Gangs of New York
Conan The Barbarian
Mystery Eye
Monster Ink
Ocean's 11
Halloweentown

شيطان‌پرستان 4 نوجوان را خوردند

پس از پختن آنان در يك مراسم
شيطان‌پرستان 4 نوجوان را خوردند
جام جم آنلاين: شيطان‌پرستان روسي در مراسمي چندش‌آور 4 نوجوان هموطن خود را كشتند و خوردند.

به گزارش نشريه انگليسي سان ، شيطان‌پرستان به هر يك از قربانيان خود 666 ضربه چاقو زدند و سپس با قطعه‌قطعه كردن اجسادشان آنها را پختند و خوردند.

پليس روسيه قلب‌ها ، جمجمه‌ها و استخوان‌هاي بدن قربانيان را در چاله‌اي در منطقه باروسلاول،‌ در حدود 500 كيلومتري مسكو در كنار لاشه يك جونده كوچك كه به طور معكوس روي صليبي مصلوب شده بود، پيدا كردند.

قربانيان ، 3 دختر و يك پسر، همگي 16 و 17 ساله ، ماه ژوئن از خانه‌هاي خود ناپديد شدند. پليس ماه گذشته اجساد «آيناگوروخووا» ، «اولگا پوخووا» ،‌ «واريا كوزمينا» و «آندره‌يي سوروكين» را پيدا كرد.

 شيطان‌پرستان اين نوجوانان را تك‌تك فريفتند و به كلبه‌اي بردند و پيش از شروع مراسم ابلهانه خود ، آنان را وادار كردند مقدار زيادي مشروب الكلي بنوشند. موهاي سر قربانيان در نزديكي محل كباب كردن جسدشان پيدا شد.

پليس پس از اين كه مطلع شد 4 نوجوان با رهبر گروه شيطان‌پرستان تماس تلفني داشته‌اند، 8 نفر از شيطان‌پرستان را دستگير كرد. آپارتمان «نيكلاي اوگولوبياك» ،‌ رهبر شيطان‌پرستان در حدود 250 متري محل كشف بقاياي نوجوانان قرار دارد.

عرفانهاي نوظهور در حال انتقال نمادها

عرفانهاي نوظهور در حال انتقال نمادها
شيطان پرستي را جدي بگيريد
جام جم آنلاين: حجت الاسلام والمسلمين "حميد رضا مظاهري سيف"، نويسنده کتاب" جريان شناسي انتقادي عرفان هاي نوظهور" نسبت به شکل گيري گروه شيطان پرستي در جامعه هشدار داد .

به گزارش ايرنا ، وي در مراسم رونمايي از کتاب " جريان شناسي انتقادي عرفان هاي نوظهور " افزود: اکنون گروههاي شيطان پرستي در حال شکل گيري و انتقال نمادها در جامعه هستند و به زودي، به انتقال ايدئولوژي خواهند پرداخت.

 

به گفته مظاهري سيف، شيطان پرستي داراي يک جهان بيني است كه طرفدارانش براي اثبات حقانيت خود شواهد زيادي ارايه مي كنند به گونه اي كه براحتي مي توانند افراد 6 تا 60سال را با خود همراه سازند.


وي بابيان اينکه شيطان پرستي يک فلسفه و دين است، افزود: آنها اکنون در دانشگاه ها و بين دانشجويان رخنه مي کنند و به اجراي برنامه ها از جمله کنسرت در دانشگاه مي پردازند.


اين پژوهشگر در توضيح شيطان پرستي، گفت: آنها شيطان را به عنوان قدرت غالب در جهان مي دانند و معتقدند اگر کسي مي خواهد در جهان خوب زندگي کند بايد با شيطان باشد به گونه اي كه حتي راه خدا از طريق ارتباط با شيطان مي گذرد!

نويسنده کتاب افزود: آنها از طريق تهيه فيلم و موسيقي، شيطان پرستي را ترويج مي دهند و اکنون اين موسيقي در ميان تعدادي از جوانان دست به دست مي شود.

مظاهري سيف ، ستاره پنج پر، دو مثلث معکوس روي هم (ستاره داود)، صليب معکوس ( ضد مسيحيت) و نشانه آمون خداي مصريان را ازجمله نمادهاي پيروان شيطان پرستي ذکر کرد.
وي تاکيد کرد: بايد براي مقابله با اين فرقه ها‌، موج
فرهنگي در کشور ايجاد شود تا ماهيت اين فرقه هاي انحرافي هر چه بيشتر به جامعه معرفي گردد.  
يک مقام ارشد نيروي انتظامي در گفت و گو با ايرنا در خصوص تحرکات اخير گروهاي شيطان پرستي اظهار داشت: يکي از شرايط عضويت و پذيرش از سوي گروه هاي نوظهور شيطان پرستي، مصرف مواد تخديري بسيار قوي از جمله کوکائين، حشيش و قرص هاي اکس است.

وي افزود: دليل استفاده اين گروه ها از اين مواد ورود به حالت خلسه براي انجام مراسم هاي ويژه آنان است
.
اين مقام انتظامي کشور خاطر نشان کرد: شيطان پرستي پديده جديدي در
ايران نيست، چنانکه پيش از اين نيز در برخي شهرستان هاي کشور از جمله در يکي از شهرستان هاي استان کرمانشاه، فرقه هاي شيطان پرستي رسما اعلام موجوديت و فعاليت کرده بودند.
وي ادامه داد: فرقه هاي نوظهور شيطان پرستي را نمي توان يک فرقه ديني
و عقيدتي برشمرد، اما فرقه هاي قديمي اين جريان خود را يک فرقه ديني با آيين هاي اعتقادي ويژه مي دانند.
اين مقام نيروي انتظامي اظهار داشت: بيش از 90 درصد دستگير شدگان در
پارتي يک گروه شيطان پرستي در کرج که در قالب اجراي کنسرت برگزار شد، از نقاط مرفه نشين تهران بودند.
وي ادامه داد: البته پس از دستگيري تعداد زيادي از اين شرکت کنندگان،
مشخص شد اکثريت قريب به اتفاق آنان، هيچ اطلاعي از ماهيت فعاليت شيطان پرستي و عوامل برگزار کننده اين پارتي نداشتند و صرفا به قصد شرکت در پارتي و مهماني شبانه دور هم آمده بودند. اما اين فعاليت هاي گسترده و خرج هزينه هاي هنگفت براي جذب جوانان به گروه هاي شيطان پرستي نشان از برنامه ريزي آنان در اين راه دارد.

آیین خونکشی...

يهود داراي دو عيد مقدس است كه اين عيدها بدون تناول خون غیر یهودی تمام نمي‌شودند:

اول- عيد يوريم در مارس Purim.              دوم- عيد فصح در آپريل Passover. (37)

هر ساله افراد زيادي قرباني اين دو عيد «مقدس» مي‌شوند، به نمونه‌هاي زير توجه فرمائيد:
1- روز چهارشنبه سال 1840 م، كشيش ايتاليايي آقاي اپ، فرانسوا، انطون توما به اتفاق خدمتكار خود ابراهيم از خانه بيرون آمده و ناپديد مي‌شوند. پس از تحقيق و جستجوي بسياري كه از طرف ملت و دولت شروع شد، معلوم مي‌شود كه كشيش بيچاره بدست يهود به قتل رسيده است. سليمان سرتراش كه يكي از متهمين بود، در اعترافات خويش چنين اظهار داشت: نيم ساعت از مغرب گذشته بود كه خدمتكار داود هراري وارد شده و درخواست كرد كه فوراً خود را به خانه داود برسانم، من هم فوراً خود را به منزل او رساندم، در آنجا هارون هراري، اسحاق هراري، يوسف هراري، يوسف لينيوده، خاخام موسي ابوالعافيه، خاخام موسي بخوريو دامسلونكي و داود هراري «صاحب خانه» را ديدم كه جمع بودند, من به مجرد آن كه وارد منزل شدم و كشيش «توما» را دست و پا بسته ديدم، فهميدم براي چه مرا احضار كردند. خلاصه، پس از آن كه من وارد شدم، درهاي منزل را بسته و طشت بزرگي را حاضر نمودند و از من خواهش كردند كه او را بكشم، ولي من امتناع كردم. داود گفت: پس تو و بقيه، سرش را بر طشت نگه داريد، تا ما كارش را يكسره كنيم.
در اين وقت كشيش را پيش آورده، محكم بر زمينش زده و بي‌آنكه قطره‌اي از خونش بر زمين بچكد, سرش را از بدن جدا كردند. بعداً جسد بي‌جان او را به انبار برده و با هيزم آتش زديم. سپس جسد او را قطعه قطعه كرديم و در كيسه‌هاي بزرگي جاي داده و درصرافي واقع در اول خيابان يهود دفن نموديم.
مأموريتمان كه تمام شد، به ابراهيم خادم كشيش وعده دادند,كه اگر اين سر را براي كسي فاش نكند، او را از مال خودشان داماد خواهند كرد. بازپرس سؤال كرد:
- : استخوانهايش را چه كرديد؟
- : با دسته هاونگ خورد كرديم!
- : سرش را چه كرديد؟
- : با دسته هاونگ! خورد كرديم!
- : روده‌هايش را چه كرديد؟
- : آنها را قطعه، قطعه كرده و در يكي از صرافيهاي نزديك دفن نموديم!
- : آنگاه بازپرس رو به اسحاق هراري كرده و سؤال نمود:
- : آيا به اعتراف «سليمان» اعتراض داريد؟
- : آنچه «سليمان» مي‌گويد صحيح است، ولي شما نمي‌توانيد اين عمل را جرم حساب كنيد، زيرا يكي از مراسم هاي مذهبي ما در اين عيد, استفاده از خون غيريهود است.
- : خونهاي كشيش را چه كرديد؟
- : در شيشه كرده و به خاخام موسي ابوالعافيه داديم. - : در مراسم مذهبي شما، در چه چيزي از خون استفاده مي‌شود؟
- : در «خمير نان عيد».
- : آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟ نه، ولي چنين ناني حتماً بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد.
2- در سال 1823 روز عيد فصح در شهر Valisob واقع در شوروي سابق كودك دو ساله‌اي ناپديد گشت و پس از يك هفته جستجو جسد بيجان او را در يكي از لجن‌زارهاي خارج شهر پيدا نمودند و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن، بر آن نمايان بود، ولي قطره‌اي خون بر لباسهايش وجود نداشت و چنانچه بعداً معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند.
خانمي كه تازه يهودي شده بود1 و در اين قصه متهم بود, در اعترافات خود چنين گفته است : ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحي را ربوده و در ساعت معيني در منزل يكي از آنها حاضر كنيم. هنگامي كه ما با اين كودك وارد منزل شديم, ديديم همه دور ميزي نشسته و منتظر ما هستند.
طفل را روي ميز گذاشته و با قدري شكلات و بيسكويت و شيريني سر او را گرم كرديم، كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد, يكي از آنها ميخ تيز و درازي را در رانش فرو برد.
صداي دلخراش كودك بلند شد, هراسان به يكي از آنها پناه برد، او هم نامردي نكرد و با سوزن درازي كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد، طفل باز فريادي زد و به سومي پناه برد, او هم سينه‌اش را سوراخ نمود و خلاصه آن قدر ميخ و سوزن به تنش فرو كردند, كه همانجا جان سپرد.
سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند. 3- در يكي از روزهاي گرم تابستان، يهوديان به يكي از خانه‌هاي مسلمانان فلسطيني حمله كردند, در مورد اين واقعه دختر بزرگ آن خانواده چنين مي‌گويد: وقتي سربازان يهودي وارد منزل ما شدند چنان وحشت‌زده شده بودم كه مي‌خواستم هلاك شوم، ‌خواهر كوچكم به گوشه‌اي فرار كرد، پدر و مادرم فرياد مي‌زدند و كسي نبود كه به ما كمكي كند. مردان وحشي و حيوان صفت و قسي‌القلب يهود، مادرم را گرفته در موضع مخصوصش چند گلوله شليك كردند! بعد هم پدرم را با لگد و مشت و ته تفنگ كشته و ما را دست و پا بسته, كشان كشان از خانه بيرون آوردند. او مي‌افزايد: من نمي‌دانم بر سر خواهرم چه آمد، ‌من را با يك عده مردان خشن يهودي به پشت كاميون سوار كردند و به سمت مكان نا شناسي روانه نمودند.
در ميان راه خواستند با من عمل منافي عفت انجام دهند, مقاومت كردم ولي مرا بيهوش كرده و وقتي به هوش آمدم, فهميدم كه ديگر آبرويم رفته است.
اي واي كار مسلمانان به كجا رسيده كه يهود, دختر و ناموس آنها را بر باد دهند؟! مسلماً مسلمانان مرگ را هزار مرتبه بر اين فاجعه ترجيح مي‌دهند... در روزي كه قشون «معاويه» به شهر «انبار» حمله كردند و زينت زنان مسلمان و ذمي را ربودند، اميرالمؤمنين عليه‌السلام بالاي منبر رفته مي‌فرمايد: بخدا قسم اگر كسي در شنيدن اين فاجعه بميرد، من ملامتش نخواهم كرد.
من نمي‌دانم اگر حضرت علي عليه‌السلام امروز مي‌بودند و از اين قصه با خبر مي‌شدند چه مي‌گفتند و چه مي‌كردند.

مطالب فوق عینا از کتابی با عنوان "دنیا بازیچه یهود" تالیف مرحوم آیت الله سید محمد حسینی شیرازی آورده شده است... تکان دهنده ترین واقعه ای که قصه شبهای مادربزرگان ایرانی برای سالها بود... واقعیتی که بسیار مخفی میشود و دیگر کسی از آن گزارشی نمیدهد. خوب آخر به کجا بدهند؟ وقتی که همه ماجرا نزد خودشان در تلاویو و اشکلون اسرائیل سر و تهش به هم می آید و انجام میشود؟ آن هم به راحتی و بدون نیاز به ریسک تبلیغات منفی خبری... دیگر چه لزومی دارد که در دیگر کشورها و با این همه بد نامی انجام شود؟ اما واویلا که رسانه نداریم. یعنی رسانه باقابلیت نترس سر به تن بیارز نداریم. کجایند آنهایی که بیایند و این جنایت رسمی را فیلم و کلیپ و نمایش نامه کنند و نه حداقل یک کلیپ فلش بسازند؟ از آن طرف دشمن بیاید و با این همه بودجه و امکانات، اسلام هراسی را در جهان ترویج دهد؟ واویلا... ما که این همه مطلب دم دست داریم... البته مقداری حق میدهم که نشود از طریق رسانه های رسمی بر ضد یهود افشاگری کرد. چرا که یهود قدرتمند ترین وکلا و فعالیتهای حقوقی را نیز دارند. اگر بودند پیامبر شاید همان حرف را تکرار میکردند که: از شما تعجب میکنم با حقی که در دست دارید و در راهش تلاشی نمیکنید و باطلی که دشمن در اختیار دارد و در راهش این همه تلاش میکند... خدا به ما رحم کند با این همه حساب سنگینی که پیشش داریم... خوب تا کی حرف بزنیم؟ کاری هم باید بشود دیگر... دستمان پر است و هیچ نمیکنیم. پر از مطلب. میتواند همه چیز کاملا به نفع ما باشد... اگر ایده ای برای انجام حرکتی دارید لطفا کامنت کنید. فعلا یا علی...

نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم خرداد 1389ساعت 3:58 توسط دیوید آنتازا| 4 نظر |

 

ارواح يهود ، از ارواح ديگران افضل است ، زيرا ارواح يهود جزء خداوند است ! همچنان كه فرزند جزء پدرش مي باشد ، روحهاي يهود نزد خدا عزيزتر است زيرا ارواح ديگران شيطاني و مانند ارواح حيوانات است . نطفه غير يهودي ، مثل نطفه بقيه حيوانات است. بهشت مخصوص يهود است و هيچ كس به جز آنها داخل آن نمي شوند ، ولي جهنم جايگاه مسيحيان و مسلمانان است و جز گريه و زاري چيزي عايد آنها نمي گردد, /  پيامبري به نام مسيح نيامده است و تا حكم اشرار (غير يهود) منقرض نشود ، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بيايد زمين خمير نان و لباس پشمي مي روياند ، در اين وقت است كه سلطه و پادشاهي يهود باز گشته و تمام ملتها مسيح را خدمت خواهندكرد ! آن زمان هر يهودي دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت . / اسراييلي در نزد خداوند بيش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غيريهودي، يك يهودي را بزند چنان است كه به عزت الهيه جسارت كرده است و جزاي چنين شخصي جز مرگ چيز ديگري نيست و بايد او را كشت. اگر يهود نبود، بركت از روي زمين برداشته مي‌شد و آفتاب ظاهر نشده و باران نمي‌باريد. همچنان كه انسان بر حيوانات فضيلت دارد، يهود بر اقوام ديگر فضيلت دارد. نطفه‌اي كه از غيريهودي منعقد مي‌شود، نطفة اسب است. اجانب (غيريهوديان) مانند سگ هستند و براي آنها عيدي نيست, زيرا عيد براي اجنبي و سگ خلق نشده است. سگ افضل از غير يهودي است، ‌زيرا در اعياد بايد به سگ نان و گوشت داد، ولي نان دادن به اجنبي حرام است. هيچ قرابت و خويشي بين اجانب نيست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتي است؟ خانه‌هاي غيريهودي به منزلة طويله است. اجانب دشمن خدا و مثل خنزير قتلشان مباح است. اجانب براي خدمت كردن يهود, به صورت انسان خلق شده‌اند./ ملت برگزيده خداوند مائيم و لذا براي ما, حيوانات انسان ‌نمايي خلق كرده است, زيرا خدا مي‌دانست كه ما احتياج به دو قسم حيوان داريم، يكي حيوانات بي‌شعور و غيرناطقه مانند بهائم و ديگري حيوانات ناطقه و باشعور مانند مسيحيان و مسلمانان و بودائيان و براي آنكه بتوانيم از همة آنها سواري بگيريم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما بايد دختران زيبا و خوشگل خود را براي پادشاهان و وزرا و شخصيتهاي برجستة غير يهود, به تزويج درآوريم، تا بوسيلة آنها بر حكومتهاي جهان، تسلط داشته باشيم! / غيريهودي هر چند صالح و نيكوكار باشد، او را بايد كشت. حرام است غيريهودي را نجات بدهيد، حتي اگر در چاهي بيفتد, بايد فوراً سنگي بر در آن گذاشت! اگر يكي از اجانب را بكشيم, مثل اين است كه در راه خدا قرباني كرده‌ايم. اگر يك نفر يهودي كمكي به غيريهودي بكند, گناهي نابخشودني مرتكب شده است. انسان مي تواند شيطان را بكشد به شرط اينكه خمير نان عيد را نيكو به عمل آورد. (خمير نان عيد از خون غير يهوديان ساخته مي شود) همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصي كه در حال غرق شدن است, از آنها باشد. تا مي‌توانيد از غيريهود بكشيد و اگر دستتان به كشتن او رسيد و او را نكشتيد، مرتكب خلاف شده‌ايد. هلاك كردن مسيحي ثواب دارد و اگر كسي نمي‌تواند او را بكشد, لااقل سبب هلاكتش را فراهم نمايد. كساني كه مرتد شوند(يهودياني كه از آئين يهود سر باز زنند), اجنبي و اعدامشان لازم است, مگر آن كه براي خدعة به ديگران مرتد شده باشند. 1

10- تعدي كردن به ناموس غيريهودي مانعي ندارد، زيرا كفار مثل حيوانات هستند و حيوانات را زناشوئي نيست. يهودي حق دارد، زنهاي غيرمؤمنه (زناني كه يهودي نباشند) را به غصب بربايد و زنا و لواط با غيريهودي عقاب و كيفري ندارد. براي يهودي مانعي ندارد تسليم اميال و شهوات خويش شود.

آن چه خواندید آیاتی بود، چند، از کلام الشیاطین تلمود...کتاب مقدس یهود که خواندن آن بیش از تورات مورد تاکید قرار دارد...مطالب فوق عینا همان چیزی هستند که سرباز اسرائیلی در هنگامه کشتار با تمام وجود خود بدان معتقد است... چه در برابرش  کودکی باشد چه پیرزن و پیرمرد سالخورده ای... چه مسافر آزادی ای... این اعتقاد اوست. که دیانت اوست و حتما هم که عین سیاست اوست... العجب که سیاستشان همانا عین دیانتشان بوده و سالهاست که مدام در مملکت ما برعکسش را تبلیغ کرده اند. از طریق عمال ماسونی... حتما در پست فراماسونری خواندید که ایلومینی ها یا همون روشنفکران ریشه در ماسونیسم و یهود داشتند و همون ها بودند که در ایران منادی حرفهای از جنس دیگر شدند. من دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارم. اگر بعضی از همین مسلکیها بگویند ماست سفید است هم دیگر قبول نمیکنم. باید ببینم چند تا شعار این شکلی به خورد ملت و مردم من دادند؟ دیگر نمیپذیرم که هیتلر ضد یهودی بود با اینکه الحق که اگر هم بوده و یهودی (با تعبیر فوق) کشته دستش هم درد نکند. باید ببینم نکند همین ها شعار فرزند کمتر زندگی بهتر را باب کرده باشند... قطعا همین ها بودند که به هزار راه مستقیم و غیر مستقیم هزار جور انحراف فکری و روحی در میان ملت و مردم من ترویج کردند. یادم می آید کارتونهای یهودی ساز شرکت والت دیزنی  که با آنها بزرگ شده ام. خدا میداند تا کجا یهود بر روح و روان ما اثر کرده و خود بی خبریم. وقتی میبینم که امروز بسیاری از دوستان عزیز من کشته و مرده هنر پیشگان و کارگردانان یهودی هستند... یاد آن مطلب از صدر اسلام می افتم که وقتی پیامبر یهود را پس از چندین بار دسیسه مرگبار علیه اسلام در اثر خواهش عده ای مسلمان به تخفیف مجازات از مرگ به تبعید از مدینه اخراج کردند عده ای در فراق آنها میگریستند و سوگوار بودند. باور کنید اگر بشود و بتوانیم امریکا را بگیریم و در آنجا حکومت اسلامی تشکیل دهیم در همین مملکت خودمان به هواداری هالیوود و هنرپیشگانش شورش میشود که آقا حالا چه کار به اینها دارید؟ تا دادگاه آن روز چه حکمی صادر کند و البته در ذیل دولت حق مهدی (عج) جهان بیدار است و دانسته های وبلاگ آنتازا اطلاعات عمومی نینیگولوهای پیش دبستانی مردم جهان خواهد بود. انشاءالله باشیم و ببینیم که عجب روزگاری خواهد بود روزگار بهشتی عصر بعد از ظهور.

Jeremiah 12- 3

: pull them out like sheep for the slaughter, and prepare them for the day of slaughter.

كتاب ارميا نبي – باب 12 – آيه 3

ايشان را مثل گوسفندان براي ذبح بيرون كش و به جهت  قتل روز  تعيين نما

Jeremiah -51- 20.21.22

Thou art my battle axe and weapons of war: for with thee will I break in pieces the nations, and with thee will I destroy kingdoms;

And with thee will I break in pieces the horse and his rider; and with thee will I break in pieces the chariot and his rider

With thee also will I break in pieces man and woman; and with thee will I break in pieces old and young; and with thee will I break in pieces the young man and the maid

كتاب ارميا نبي – باب 51 – آيه 20 تا 22

تو براي من كوپال و اسلحه جنگي هستي . پس با تو امتها را خرد خواهم ساخت و ممالك را نابود خواهم ساخت . و با تو اسب و سوارش را خورد خواهم ساخت . و با تو مرد و زن را خرد خواهم ساخت و با تو پير و طفل را خرد خواهم ساخت و با تو دوشيزه و جوان را خرد خواهم ساخت . . .

Jeremiah – 49 – 28

Arise ye, go up to Kedar, and spoil the men of the east

كتاب ارميا نبي – باب 49 – آيه 28

برخيزيد و بر ( قيدار ) هجوم آوريد و بني مشرق را تاراج نمائيد .

Ezekie – 9 – 6

Slay utterly old and young, both maids, and little children and women

كتاب حزقيال نبي – باب 9 – آيه6

پيران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً به قتل رسانيد . . .

1st Samuel- 51- 3

 Now go and smite Amalek, and utterly destroy all that they have, and spare them not; but slay  both man and woman, infant and suckling, ox and sheep, camel and ass

  پس اكنون برو عماليق را شكست داده و جميع مايملك آنان بالكل نابود ساز و بر ايشان شفقت نفرما بلكه زن و مرد و طفل شيرخوار و گاو و گوسفند و شتر آنها را بكش . . .  

Isaiah – 13 – 15 . 16

Every one that is found shall be thrust through; and every one that is joined unto them shall fall by the sword

Their children also shall be dashed to pieces before their eyes; their houses shall be spoiled, and their wives ravished

كتاب اشعيا نبي – باب 13 – آيه 15و 16

هركه يافت شود با نيزه زده خواهد شد و هركه گرفته شود با شمشير كشته خواهد شد . اطفال ايشان نيز در مقابل چشمانشان كشته خواهد شد و زنانشان بي عصمت خواهد شد و خانه هايشان غارت خواهد شد .

Deuteronomy – 32 – 25

The sword without, and terror within, shall destroy both the young man and the virgin, the suckling also with the man of gray hairs

كتاب تثنيه – باب 32 – آيه 25

شمشير از بيرون و دهشت از درون ايشان را بي اولاد خواهد ساخت . هم جوان و هم دوشيزه را ، شيرخوار و پير را هلاك خواهد ساخت .

I shall give thee the heathen for thine 1inheritance, and the uttermost parts of the earth for thy possession

كتاب مزامير – باب 2 – آيه 8 و 9

از من درخواست كن ، ملتها را به ميراث تو خواهم داد و اقصاي زمين را به ملك تو خواهم درآورد . ايشان را با عصاي آهني خواهي شكست

شهداي عزيز دلم گرفته


ـ سلام عزيزم.سلام بر تمامي شهدا از صدر اسلام تا کنون

سلام بر شهداي دفاع مقدس

شهداي عزيز دلم گرفته  دوست دارم باهاتون دردو دل کنم ولي نميدونم از کجا شروع کنم اصلا ميدونيد چيه جز شرمساري چيزي بر زبانم جاري نميشه

شايد خيري باشه!

شهدا شرمنده ايم که جامعه به فساد کشيده شده

شرمنده ايم که بي حيايي و بي عفتي مايه مباهات شده

شرمنده ايم که ارزش آدمها رو به جيبشون ميدونيم

شرمنده ايم که تلاش براي قرب الهي تبديل شده به تلاش براي کسب سود بيشتر به هر طرق ممکن

شرمنده ايم که امر به معروف و نهي از منکر در ميانم مرده

شرمنده ايم که سيدعلي تنها شده

شرمنده ايم که خانواده هاي شما رو به امان خدا گذاشتيم

شرمنده ايم که شما ديگر جايي بين ما نداريد

شرمنده ايم که به مقدساتمان توهين مي شود وما ساکت مي نشينيم

شرمنده ايم که جز غصه خوردن کار ديگري بلد نيستيم انجام بديم

شرمنده ايم که ديدن منکر و گناه برايمان عادي شده

شرمنده ايم که خونتان را پايمال کرديم

شرمنده ايم که جز شرمساري چيز ديگري براي گفتن نداريم

باز هم مي گويم :

شرمنده ام شرمنده ام شرمنده ام

 

سلام عزیزم


سلام.


- يه سؤال بپرسم ازت؟


بپرس.


- به‏نظرت "يه خدا" داشتن بهتره يا "صدتا خدا" داشتن؟


اين چه سؤاليه؟ خب معلومه. "يه خدا" داشتن!


- پس چرا هر بار که مي‌خواهي از خونه بري بيرون،

 خودت رو براي "صدتا خدا" آرايش مي‌کني تا محبتشون

رو به‌خودت جلب کني و بپسندنت؟ آخرش هم معلوم

نيست کسي خريدارت باشه يا نه!... بهتر نيست

زينت‌هات براي همون "يه خدا" باشه و مورد پسند اون

 قرار بگيره؟ همون خدايي که خودش گفته عاشقته؟! *


...



* لَو عَلِمَ المُدْبِرونَ عنّي کَيفَ اشْتياقي بِهم، لَماتوا

 

شَوقا؛ اگر آن‌ها که از من روي گردانده‌اند مي‌دانستند

 

 چقدر مشتاق آنان‌ام، قطعا از شوق جان مي‌دادند!

 

 باور کنيم که مريضي و کثافت وجودمان را برداشته ...

 


کاش مي شد هر روز 10 کلمه ي فارسي جست و جو شده در

 

سايت Google را که بيشترين درخواست جست و جو را داشته،

 

 بازخواني مي کرديم:

 


سکس خانوادگي، سکس + ...   ،  ... + ...  


من خودم سايت هاي پربيننده رو هر روز ميبينم به بعضي

 

 که سر ميزنم ميبينم که ?? تا عکس گذاشته و روزي ??

 

 هزار باديد داره ورودي سايت خودم رو هم که ميبينم

همه دنبال عکس دختر و دختر ايروني و ....... واقعا جاي

 

 تاسف داره..


توي يه آماري که از گوگل منتشر شده بود جستجوي

 کلمه سکس در ايران رتبه اول در سطح جهان و بعد از

 اون عربستان رتبه دوم رو داشت

 

مرور مي کنم و مي نگرم تعداد بازديدهاي سايت هاي

 پورنوگرافي را با سايت هاي تخصصي و نيمه تخصصي

 _هر چند پورنوگرافي گونه اي ادبي و خاص فرهنگ

 کتبي است و ما ايراني ها با اين قدمت فرهنگ

 شفاهي، هرگز کمترين لذتي از خواندن و تصويرسازي

 ذهني نمي بريم و غير از کابوس هاي شبانه و خيال

 پردازي هاي بيمار کننده، ثمري براي ما ندارد_ ...

سايتهاي سکسولوژي را که کنار بگذاري آمار روزانه و

 هفتگي و ماهانه از 1000 برابر بالاتر است ...

 

 

رُک مي نويسم؛ چون واقعي است ... تلخ است، چون حقيقت است ...

 


به کجا مي رويم ؟؟؟

 


به کجا خواهيم رفت ؟؟؟

 

 

کدامين حيوان ...

 

 

خدايا !!!

 


 

 کجايي ؟؟؟

 


 

تو هم بنويس ... از هرزگيمان ... از هرزگي ... از هرزگي ها

واژگان ارزشی در پرتو تکرارهای ناشیانه

د کردن واژگان ارزشی در پرتو تکرارهای ناشیانه

من و شما هر روزه در کوچه و خیابان با جملاتی تبلیغاتی که سعی در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف دارند، مواجه هستیم. جملاتی همانند " حجاب مصونیت است، نه محدودیت"، "... ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است"، " حجاب تجلی بندگی خداست" و دهها نمونه دیگر از این دست که شاید روزانه دهها بار ببینیمشان.

اما به راستی عمق نفوذ این جملات را با چه معیاری باید سنجید؟ سخنانی که قطعا بار مفهومی بالایی دارند، اما به چه مقدار و برای چه قشری تجویز می شود؟

متاسفانه برخی واژگان ارزشی ما به علت تکرارهای ناشیانه و غیرمهندسی شده، به سمت روزمرگی و کم کم اضمحلال و حتی احساس تنفر از آن پیش می رود.

یکی از مدارس دخترانه کشور! خواهران! مقنعه را برداشته اند!

عکس/ دختران دانش آموز این مرز و بوم! -  اوج توجه و تاثیرگذاری تابلوی پشت سرشان مشهود است!

مسئولان فرهنگی و همه کسانی که سعی در گسترش فرهنگ عفاف دارند، بدانند که آنقدر ادبیات و واژگان دینی ما و ابزارهای هنری و رسانه ای ما گستره وسیعی را شامل می شود که می توان به دور از شعار زدگی و تکرارهایی که مستوجب دلزدگی و عدم توجه می شود، هوشمندانه عمل نمود و با ایده های نوآورانه به  ترویج این امر پرداخت

و بدان که آخرین مد، پارچه ای یک دست سفید و بدون طرح به نام کفن است...

ذتى دارد اين حجاب!

حجاب و چشم چرانی!

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمی‏دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترين زن‏هاست را مى‏زند.

نمى‏دانيد چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه‏اى مى‏شوم و مى‏پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى‏دهد؛ دوباره مى‏پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مش‏كرده زن ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى‏بيند. باز هم سؤالم بى‏جواب مى‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى‏آيم.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى‏آيند تا لذت ببرند، ذره‏اى به تو محل نمى‏گذارند.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى‏زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه‏اى از زيبايى‏هاتان، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك‏ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته‏تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى‏رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهى‏گيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى مى‏بينى كه مى‏توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى‏رويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.

نمى‏دانيد؛ واقعاً نمى‏دانيد چه لذتى دارد اين حجاب!

خدايا! لذتم مدام باد.(زهرا قديانى‏)

و بدان که آخرین مد، پارچه ای یک دست سفید و بدون طرح به نام کفن است...

حجاب و مد حجاب و مد حجاب و مد