شلمچه
آدم در این دیار دلش جای دیگریست
این خاک کربلای معلای دیگریست
با هر نسیم مرده دلی زنده میشود
آری دمش مثال مسیحای دیگریست
این سوی دشت مقتل مردی که بی سر است
آن سوی دشت مقتل سقای دیگریست
خون شهید در همه جا موج میزند
اینجا فرات نیز به معنای دیگریست
خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است
این پهنه خاکبوس قدمهای دیگریست
اینجا چقدر با همه جا فرق میکند
اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگریست
سید محمدجواد شرافت
----------------------
الهی به آنان كه پرپر شدند
الهی به آنان كه پرپر شدند
پر از زخم های مكرر شدند
به آنان كه «همت» مثال آمدند
به شوق حریم وصال آمدند
به آنان كه چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
به آنان كه كارون خروش آمدند
چنان خون كارون به جوش آمدند
به آنان كه امروز، فردایی اند
به آنان كه فردا، تماشایی اند
به آنان كه رفتند تا «ما» شوند
و آئینه داران فردا شوند
به آنان كه زخمی ترین بوده اند
شهیدان میدان «مین» بوده اند
به آنان كه بالی رها داشتند
گذرنامه كربلا داشتند
به آنان كه چون شمع ها سوختند
چراغ شهادت بر افروختند
به آنان كه مردان دین بوده اند
قرار زمان و زمین بوده اند
ز تكبیر آن دم كه دم می زدند
سكوت زمان را به هم می زدند
به آنان كه از مهر فرزند خویش
بریدند یكباره پیوند خویش
بریدند تا عاشقی گل كند
سفر در مدار تغزل كند
بریدند تا عشق جاری شود
كه از عاشقی پاسداری شود
همانان كه روح روان داشتند
سفرنامه آسمان داشتند
همانان كه دلداده او شدند
كبوتر كبوتر، پرستو شدند
پرستو، پرستو، فراز آمدند
و بی سر، سرافراز، باز آمدند...
شب عاشقی را رقم می زدند
همانان كه بر «مین» قدم می زدند
از آنان كه تنها «پلاكی» به جاست
كمی استخوان، مشت خاكی به جاست
الهی به آوازه این حریم
به هورالهویزه به هورالعظیم
به دشتی كه پیوسته عباس داشت
كه بی دست هم خیمه را پاس داشت
به رمزی كه چون نام خیبر گرفت
غریبانه از ما برادر گرفت
خبر بود و تكرار خمپاره ها
جگرگوشه ها، پاره پاره رها
خطر پشت هر لحظه پا می گرفت
زیاران ما دست و پا می گرفت
و آن لحظه هایی كه خمپاره شصت
میان نماز عزیزان نشست
نمازی كه یك ركعتش پاره شد
تشهد پر از موج خمپاره شد
به آنان كه بر دوست، مهمان شدند
و در ساحت عشق، «چمران» شدند...
كجایند مردان والفجر هشت
كه از خونتان دشت گلپوش گشت
كجایند مردان فتح المبین
كجایند اسطوره های یقین
--------------------
بدی کردیم و خوبی یادمان رفت
ز دلها لایروبی یادمان رفت
به ویلای شمالی خو گرفتیم
شهیدان جنوبی یادمان رفت
یادمان باشد که ما خون داده ایم
صد بیابان مرد مجنون داده ایم
یادمان باشد پیام آفتاب
دست نااهلان نیافتد انقلاب!
امروز برای شهدا وقت نداریم
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرببلا وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم



این هیت در سال 1383 توسط عاشقان دربار حسینی در شهرستان زنجان تاسیس شد.جلسات هفتگی هیئت روزهای دوشنبه ها از ساعت 21 ...مسجد 14 معصوم اسلام آباد زنجان