كارگردان و عوامل اصلي پشت پرده فيلم موهن + تصاوير

به گزارش بی باک به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ چند روزي است که از پخش فيلم موهن آمريکايي ضد اسلامي مي‌گذرد و به موجب آن اعتراضات گسترده مردمي در کشورهاي اسلامي بويژه مصر و ليبي رخ داده است. اعتراضاتي که منجر به کشته شدن سفير آمريکا و سه شهروند آمريکايي ديگر در ليبي شد.

ادامه نوشته

جنگ نرم در پوشش ترویج بدحجابی


 
قانون راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب 13 دي 1384 به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيد، اما با گذشت چند سال هنوز گام جدي براي اجراي آن برداشته نشده است تا اينكه طي روزهاي اخير خبر مسرت بخشي از اجراي اين قانون نقل محافل خبري و رسانه ها شد.
اما اينكه فراهم كردن زمينه هاي لازم براي ترويج الگوهاي مناسب پوشش اسلامي توسط نهادهاي الگو ده و يا ايجاد مراكز و مؤسسات متعدد با هدف الگوسازي، ارائه مدل هاي مناسب و متنوع و ايجاد رقابت سالم بين افراد در كنار تذكر و توصيه اخلاقي يا حضور
گشت هاي ارشاد چطور محقق خواهد شد موضوعي است كه سعي داريم آن را در سه شماره گزارش روز كيهان بيشتر مورد بررسي قرار دهيم.

ادامه نوشته

لباس شیطان پرستی نپوشید ، مواظب خریدتان باشید


نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

خیلی از فروشندگان یا کسانی که لباس هایی با برخی از نمادهای عجیب و غریب دارند واقعا نمی دانند که این نشانه ها، جزء نشانه های گروه شیطان پرستی اند و به آنها فقط به چشم بدلی جات ساده و ارزان قیمتی نگاه می کنند که باعث جلب توجه دیگران می شوند و خیلی ها ناخواسته و بر حسب مد و تفکر اجتماع آنها را خریداری میکنند. آنها اگر بدانند معنای هرکدام از این نشانه ها چیست و پشت هر کدام از آنها چه عقاید مخوف و تاریکی وجود دارد ، شاید هرگز به سمت آنها نروند.

در این پست ما به بررسی تعدادی از علامات شیطان پرستی که امروزه برروی لباسها باب شده می پردازیم

همچنین بعضی از لباس های اسلامی رو معرفی می کنیم

ستاره پنج پر واژگون

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

پنتاگرام (Pentagram) یا همان ستاره پنج پر علامتی کهن و باستانی است که در طول تاریخ توسط مذاهب و فرقه های گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. یکی از موارد استفاده از این نماد در مراسم مخفیانه و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی است. این ستاره نشانگر چهار ماده حیات « آب ، آتش ، خاک و باد » و روحی شیطانی است که گرداگرد آنها را احاطه کرده است.

پنتاگرام هنوز هم به عنوان شاخص اصلی رسوم پرستش جادوگران به کار می رود ضمن اینکه عامل پدید آمدن رسوم و تشریفات دیگری هم در ادیان مختلف شده است .

بافومت

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

یکی دیگر از نمادهای کثیف شیطان پرستی که در عرفان کابالا «عرفان یهودی» اهمیت خاصی دارد بز یا قوچی به نام بافومت (baphomet) است. این علامت فقط مخصوص شیطان پرستان است و در جواهرات هم بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. سر بافومت معمولا در میان ستاره پنج پر طراحی می شود .

ستاره شش پر

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

هگزاگرام (hexagram) به صورت دو مثلث درون هم نشان داده می شود. این سمبل قدمتی بسیار طولانی در جادوگری دارد خصوصا کسانی که ادعا می کردند از قدرت تاریکی استفاده می کرده اند با این نماد سروکار داشته اند. در بعضی منابع این نماد را همان ستاره داوود می دانند که امروزه وسط پرچم اسرائیل دیده می شود.

چشم لوسیفر

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

این نشانه یکی از سمبل های شیطان است که می گویند نشانه سوگواری شیطان برای آن چیزهایی است که خارج از قدرت و اراده اوست .

چشم شیطان

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

این چشم را چشم شیطان می دانند و ادعا می کنند کنترل جهان را در دست دارد. از آن در غیب گویی ، پیشگویی ، سحر و جادو و نفرین استفاده می شود. ادعای دیگری هم که این سمبل دارد کنترل روح و همه فسادها و انحراف هاست.

آنخ

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

در اصل یک سمبل مصری است که ادعا می شود موجب طول عمر می شود. البته گروه های شیطان پرستی آن را موجب افزایش قدرت شهوانی می دانند. در مصر نشان زن و شهوت بود.

صلیب وارونه

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

این سمبل در میان جواهرات و آویز گردن خیلی استفاده می شود. خوانندگان شیطان پرستی از طرفداران پروپاقرص این علامت هستند.

زودیاک

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید

ستاره ۱۲ پری که در مراسم قدردانی از خدای کذب یا همان خدای شیطان استفاده می شود.

 

————–***————–

 

امیدوارم که استفاده ی لازم رو از این مطلب ببرید و هنگام خرید لباس مواظب باشید که لباس شیطانی بهتون نفروشن. این ها رو ببینید:

 نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید - لباس های مذهبی و تی شرت مذهبی

نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید - لباس های مذهبی و تی شرت مذهبی

  نمادهای شیطانی بر روی لباسها - مواظب باشید - لباس های مذهبی و تی شرت مذهبی

 اینها رو هم اگه من و تو بپوشیم به خدا مد میشن ، چه اشکالی داره که به جای بافومت ، نام مبارک امام حسین (علیه السلام) روی پیراهنت باشه؟ امام حسین رو دوست نداری؟

این لباس منه:

تی شرت فدایی رهبری - لباس های مذهبی و تی شرت مذهبی

خیلی هم باحاله

نتیجه گیری کلی این که سعی کنید لباس ساده  یا لباسی که کاملا طرحشو میشناسید بخرید تا خیالتون از هر جهت راحت باشه.

گردآوری : وب سایت ثائر

استناد ارتش آمریکا به فرم ثبت نام از استشهادیون ایرانی + سند

برای معرفی شهادت طلبی به عنوان تروریسم صورت گرفت،
در این گزارش بیانات رهبرانقلاب در مورد شهادت آورده شده و ایران کشوری فعال در عملیات‌ انتحاری معرفی می شود که در صورت بالا گرفتن تنش بین آمریکا و ایران، ممکن است دست به انجام چنین کارهایی بزند.

به گزارش مشرق،ارتش آمریکا با انتشار گزارشی دست به بررسی عملیات‌های شهادت‌طلبانه زنان کشورهای مختلف در طول دو دهه اخیر زده و در نهایت آن را نوعی خودکشی و اقدامی افراط‌گرایانه معرفی کرده است.

غرب و به ویژه آمریکا که در گزاره‌ها و فرهنگ لغات آنان واژگانی چون خدا، پیامبر، آخرت، اعتقادات و ایمان دیگر رنگ و بویی نداشته و عبارات و واژگانی نه تنها پوچ و بی‌معنا بلکه مغایر با آزادی و زندگانی و انسانیت به حساب می‌آید، بی‌شک از درک مسائلی چون شهادت و جهاد در راه خدا و اعتقادات و باورها، کوچک‌ترین درکی ندارد.

غرب که در اومانیسم و انسان‌پرستی خود غرق شده و توهم خدا بودن به سرش زده و دیگر حتی برای یک لحظه بندگی حق تعالی و خدای عالمیان را برنتافته و حاضر نیست سر تعظیم در برابر دستورات و راهنمایی‌های پیامبران و اولیای او فرود آورد و برای جنگ با خدا خود را آماده کرده و عربده‌کشان شعار حقوق بشر و آزادی جنسی سر می‌دهد،‌ نباید هم مسائل اعتقادی و ایمانی را درک کند.

غرب که تمامی امور و مسائل پیرامون خود را تنها با ترازوی عقل معیشتی و چرتکه‌ای و حساب و کتاب بازاری و دلاری و اصل «چقدر برای من در این دنیا سود دارد» می‌سنجد و تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های زندگی خود را صرفاً بر اساس آن تنظیم می‌کند، باید هم از مفاهیمی چون شهید و شهادت عاجز و ناتوان باشد.

غرب که شهید و شهادت کلیه معادلات و محاسباتش را برهم زده و موجب می‌شود تا چهارچوب ماشینی و نرم‌افزاری آن پیغام خطا دهد و هنگ کند، باید هم سعی داشته باشد تا شهید و شهادت و اعتقادات مردان و زنان خداجوی را مورد آماج حملات خود قرار دهد.

اینها همه مقدمه‌ای بود برای این مطلب که غرب و در رأس آن آمریکا سعی دارد تا شهید و عملیات‌های شهادت‌طلبانه را مسئله و کاری احمقانه و معادل با «خودکشی»‌ نشان دهد و افرادی که دست به انجام چنین کارهایی می‌زنند را انسان‌هایی مستأصل و درمانده، تروریست‌هایی که شستشوی مغزی شده‌اند،‌ و مسلمانان افراطی به تصویر بکشد. برای همین است که غرب برای عملیات‌های شهادت‌طلبانه از واژه suicide که به معنای خودکشی است استفاده می‌کند.

از همین رو، ارتش آمریکا اخیراً دست به تهیه گزارشی زده است که در آن عملیات‌های شهادت‌طلبانه زنان ــ که البته از دید آنها نوعی «خودکشی» به حساب می‌آید ــ در کشورهای مختلفی چون ایران، عراق، پاکستان، افغانستان، فرانسه، سریلانکا، ترکیه، سرزمین‌های اشغالی، ازبکستان، قفقاز، داغستان، روسیه، چچنستان، و اردن را مورد بررسی قرار داده است.

در این گزارش بیانات رهبری و نیز برخی اظهارنظرات دیگر مسئولین کشور در خصوص شهادت و ارزش آن آورده شده است. این گزارش ایران را کشوری فعال در زمینه عملیات‌های انتحاری دانسته و عنوان می‌دارد که در صورت بالا گرفتن تنش بین آمریکا و ایران، ممکن است که ایران دست به انجام چنین کارهایی بزند.

البته نکته‌ای که باید به آن دقت نمود این است که بعید نیست آمریکا برای اینکه بخواهد وارد جنگ دیگری به ویژه با ایران شود، دست به یک خودزنی دیگری از نوع 11 سپتامبری بزند و آن را به مسلمانان و ایران نسبت دهد تا توجیهی برای انجام اقدامات خصمانه و استعمارگرانه‌اش باشد.

برای دریافت گزارش ارتش آمریکا در مورد شهادت اینجا کلیک کنید.

افشاي اسامي اعضاي پنهان شوراي فتنه‌گران

جزئيات جديدي از ماموريت هاي اردشير امير ارجمند، رجبعلي مزروعي، محسن كديور، مرتضي كاظميان، حمزه غالبي، اسماعيل گرامي مقدم و تقي كروبي به عنوان اعضاي پنهان كميته خارج از كشور شوراي هماهنگي فتنه گران (راه سبز) افشا شد.
به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، همانگونه كه پيش از اين در خبرهاي مختلف اشاره شد، مجموعه عوامل ضدانقلاب و گروهک هاي تروريستي و سلطنت طلب و گروه هاي اپوزيسيون با همكاري سرويس هاي اطلاعاتي غربي قصد ايجاد اخلال و مزاحمت همزمان با برگزاري انتخابات مجلس نهم را دارند كه البته جزئيات اقدامات آنان توسط افرادي در مقاومت اسلامي لبنان و با واسطه يك ديپلمات ايراني افشا شد.

اما ضدانقلاب خارج از كشور همچنان مي كوشد پروژه اي كه پيشاپيش طبل رسوايي آن خورده است را لنگ لنگان به پيش ببرد؛ در همين راستا اعضاي پنهان كميته خارج از كشور فتنه گران (شوراي هماهنگي راه سبز) نيز دست به اقداماتي زده اند.

* اردشير اميرارجمند

اردشیر امیر ارجمند، ۵۲ ساله، مشاور و مسئول کمیته حقوقی ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی در سال 88 بود.
مادر وی "افسر محرم زاده" هوادار منافقین بوده که فوت کرده است اما "منصور امیر ارجمند" برادر بزرگ اردشیر از منافقین فعال در بخش اطلاعات شهر استراسبورگ فرانسه است.

برادر بزرگ اميرارجمند قبل از انقلاب نیز توده ای بوده و منزل وی در زمان فاز نظامی منافقین در اوایل پیروزی انقلاب محل اختفای تعدادی از سران منافقین بوده است.

همچنین هنگامی که اردشیر امیر ارجمند پس از اینکه در جریان انتخابات سال ۱۳۸۸ دستگیر و سپس آزاد می شود، برادرش منصور سعی داشته به کمک منافقین فرزندان و همسر اردشیر را از ایران خارج کند.

خواهر بزرگ اردشیر امیر ارجمند" نازی امیر ارجمند" کارمند حزب رستاخیز و لیلی امیر ارجمند از بستگان نزدیک وی منشی فرح پهلوی بوده است.

امیر ارجمند از دهه 60 با جریان نفاق ارتباط برقرار کرده بود و پس از فتنه 88 مشخص شد كه بیانیه‌هاي جنبش سبز را وی تدوین و موسوی آنها را امضا می‌کرد.

اردشير اميرارجمند در راستاي پروژه ضدانقلابي هديه 60 اخيرا وظيفه اخذ امكانات و پشتيباني و رابط بودن سرويس امنيت داخلي فرانسه معروف به DST را بر عهده گرفته است.

جالب اينكه سرويس اطلاعاتي فرانسه براي اميرارجمند كه در اين كشور اقامت دارد، 4 نفر محافظ نيز مشخص كرده است.

* رجبعلي مزروعي

مزروعی كه نماینده مجلس در دوره ششم بود، چند ماه پس از فتنه سال ۸۸ به طور مخفيانه از كشور گريخت و به اروپا رفت . كوشيد با بيانيه هاي جعلي از سوي احزاب منحله مجاهدين و مشاركت، اين دو حزب منحل شده را در داخل كشور فعال جلوه دهد و در عين حال به ياري تلويزيون نيمه تعطيل "رسا" نيز شتافت.

كلمات قصار رجب مزروعي عضو فراكسيون مشاركت در مجلس ششم معروف است از جمله اين عبارت كه گفته بود "اگر مرگ موش هم مجاني توزيع شود، مردم براي آن صف مي كشند"!

اكنون رجبعلي مزروعي نماينده حزب منحله منحله مشاركت در كميته خارج از كشور شوراي هماهنگي فتنه گران است كه در بروكسل بلژيك اقامت دارد.

وي وظيفه برقراري ارتباط با نمايندگان پارلمان و اتحاديه اروپايي را بر عهده گرفته و مي كوشد اقداماتي انجام دهد تا تحريم هاي اقتصادي عليه ايران را هدفمندسازي و تشديد كند تا با فشار بر مردم، به خيال خود نارضايتي را در بين مردم ايجاد کند.

مزروعي همچنين ارتباط تنگاتنگي با اعضاي گروهك هاي ضدانقلابي و تروريستي از جمله كومله و دمكرات دارد.

* محسن كديور

محسن كديور كه به خاطر افكار و سخنان التقاطي اش در ايران خلع لباس شد و به آمريكا گريخت، از ديگر اعضاي فعال شوراي هماهنگي فتنه گران و نماينده طيف حلقه كيان در شوراي هماهنگي فتنه گران است.

وي كه در آمريكا اقامت دارد، رابط بين بنيادهاي فكري تينك تانكهاي آمريكايي از جمله استفورد و موسسه صهيونيستي هور است و حتي در همين راستا 2 سفر نيز به سرزمين هاي اشغالي فلسطين (اسرائيل) داشته است (يکي از اين سفرها در گذشته و ديگري اخيرا انجام شده است).

وي در فعاليت هاي خود مي كوشد حضور عناصر ضدانقلاب و اپوزيسيون خارج از كشور در جلسه موسوم به "گذار به دموكراسي" در واشنگتن آمريكا را زمينه سازي كند.

فراخوان"گفتگوي ملي براي گذار به دمكراسي" عنوان بخش ديگري از پروژه"هديه 60" است كه حاصل تعامل شوم سه جانبه‌ي ضدانقلاب، فتنه‌گران و بيگانگان است.

اينگونه طراحي شده كه اين نشست در تاريخ دوم و سوم مارس(12 و 13 اسفند) در واشنگتن برگزار شود و طيفي از مخالفان جمهوري اسلامي با هر ايده، مرام، حزب و گروهي( اعم از گروهك هاي ضدانقلاب كلاسيك، تروريستها، فتنه‌گران، لائيك ها، بهائيان و ساير منحرفين و معاندين با نظام) و افراد داراي تخصص و گرايش هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي، رسانه‌اي و ... با عناويني دورغين و ساختگي مثل استراتژيست! و دموكراسي خواه! دعوت شده‌اند تا به هر نحو در آن نشست مشاركت كنند.

عده اي از فراخوان شده ها در اين نشست عبارتند از: محسن آرمين، شهريار آهي، جمشيد اسدي، محمدجواد اكبرين، اردشير اميرارجمند، هوشنگ اميراحمدي، عبدالعلي بازرگان، حسين باستاني، حسين بشيريه، ابوالحسن بني صدر، مسعود بهنود، بهروز بيات، احمد تقوايي، جعفر توفيقي، اميرحسين جهانشاهي، عليرضا جعفرزاده، بيژن حكمت، عباس حكيم‌زاده، مهرداد خوانساري، محمدرضا خاتمي، مهدي خان‌باباتهراني، احمد رأفت، حميد دباشي،مهرداد درويش‌پور، محسن سازگارا، هما سرشار، عبدالكريم سروش، احمد سلامتيان، ركسانا شاپور، پديده ثابتي، محمدرضا شجريان، حسن شريعتمداري، علي شكوري‌راد، پرويز شوكت، صادق صبا، محبوبه عباسقلي زاده، خالد عزيزي،يوسف عزيزي بني طرف، نادر عصار، اكبر عطري، كاظم علمداري، رضا عليجاني، ابوالفضل فاتح،امير عباس فخر آور، اسكندر فيلابي، سعيد قاسمي‌نژاد، سعيد قائمي، كريم قصيم، مرتضي كاظميان، محسن كديور، بيژن كريمي، بهزاد كريمي، كاظم كردواني، تقي كروبي، نازيلا گلستان،‌ اكبر گنجي، عبدالكريم لاهيجي، محسن مخملباف، رجبعلي و حنيف مزروعي، نريمان مصطفوي، علي‌اكبر موسوي خوئيني، عطاءالله مهاجراني، عبدالله مهتدي، سراج‌الدين ميردامادي، عباس ميلاني، محسن نژاد، مهدي نوربخش، اسماعيل نوري اعلا، عليرضا نوري‌زاده، محمد نوري‌زاد، فرخ نگهدار، مجتبي واحدي، مهدي يحيي‌نژاد، ابراهيم يزدي و حسن يوسفي اشكوري.

* مرتضي كاظميان

وي كه نمايندگي طيف ملي مذهبي ها و نهضت آزادي را در شوراي هماهنگي فتنه گران در فرانسه بر عهده دارد، قرار است اجراي طرح موسوم به "تماس" را مديريت كند و در همين راستا هسته هايي را با استفاده از همان رويكردهاي فتنه گران داخل كشور، راه اندازي كند.

* حمزه غالبي

غالبي كه مانند كاظميان از طريق شبكه كانال خروج غيرقانوني گروهك كومله از طريق شمال اروپا به فرانسه گريخته است، صاحب مسئوليت كميته رسانه اي شوراي هماهنگي فتنه گران است و در عين حال شاخه جوانان حزب منحله مشاركت را نيز در شوراي هماهنگي فتنه گران نمايندگي مي كند.

وي در عين حال كه مي كوشد سايت شوراي هماهنگي فتنه گران (راه سبز) كه قرار است به زودي فعال شود را راه اندازي كند، تلاش دارد امكانات فني و مخابراتي خاصي از كشورهاي غربي خصوصا فرانسه به دست آورد تا از طريق آن با همکاري حنيف مزروعي به فعاليت خود در فضاي سايبري سرعت داده و ارسال پيام صوتي به افراد داخل كشور را براي خود مقدور سازد.

البته گفتني است كه غالبي به دليل قدرت طلبي بيش از حد و صغر سني موجب جدايي و انشقاق، مساله دار شدن و اعتراض بسياري از عناصر جوان مرتبط با شوراي فتنه گران و طيف هاي ديگر شده است؛ به نوعي كه گردانندگان صفحه 25 بهمن در فيس بوك كه بعضا از همطيفان وي و عضو سابق شاخه جوانان حزب منحله مشاركت بوده اند، قصد دارند خبر تعطيلي قريب الوقوع اين صفحه را در فيس بوك اعلام كنند.

همچنين وي درباره پروژه صهيونيستي 25 بهمن به عنوان رابط فتنه گران با بي بي سي فارسي معرفي شده است تا بدين وسيله از شبکه ملکه بخواهد در ماجراي 25 بهمن نقش فعالي ايفا کند.

* اسماعيل گرامي مقدم

گرامي مقدم كه در كشور هند اقامت دارد، مدعي است كه مهدي كروبي را در شوراي هماهنگي فتنه گران نمايندگي مي كند و جالب اينكه روحيات خاص گرامي مقدم از جمله ساده لوح بودن، گيجي مفرط و تحت تاثير بودن وي باعث شده كه اردشير اميرارجمند وي را به عنوان قائم مقام خود در دبيرخانه شوراي هماهنگي فتنه گران معرفي كرده تا بتواند منويات خود و اربابانش را بدون مانع به پيش ببرد.

* تقي كروبي

وي كه در انگليس اقامت دارد، از اعضاي فعال شوراي هماهنگي فتنه گران (راه سبز) محسوب مي شود كه با دريافت ويزاي پزشكي و به بهانه درمان از ايران به لندن گريخت.

تقي كروبي همان فردي است كه ارتباط هدفمند و مستمر با گزارشگر ويژه حقوق بشر (احمد شهيد) دارد و اطلاعات كذب درباره حقوق بشر در ايران و وضعيت سران فتنه به خورد احمد شهيد مي دهد.

تقي كروبي پس از خروج از كشور ماموريت يافت كه تحركات و بي مبالاتي هاي مجتبي واحدي را كنترل و محدود كند.

مجتبي واحدي كه تا قبل از گريختن تقي كروبي از ايران، نقش "نماينده كروبي" در كميته خارج شوراي هماهنگي فتنه گران را ايفا مي كرد به دليل عملكرد ضعيف و عيان شدن ارتباط ناهماهنگش با افراد بدنام و مساله دار ضدانقلاب از جمله كشتگر، رضا پهلوي، عبدالكريم لاهيجي، گوگوش، جعفرزاده(سخنگوي منافقين در آمريكا) و ... از عضويت در شوراي هماهنگي فتنه گران كنار گذاشته شد و در حال حاضر با تنزل جايگاه با عنوان "مشاور كروبي" فعاليت مي كند.

علي رغم فعاليت يكساله شوراي هماهنگي راه سبز، هنوز انتقادات و ابهامات اساسي و بسيار جدي نسبت به علت عدم معرفي نفرات و اعضاي اصلي كميته هاي اين شورا تاكنون، و مهمتر از آن تبعات اتخاذ سياست و راهبرد عدم مشاركت و تحريم در انتخابات كه قطعا نتيجه آن موجب مرگ سياسي اصلاح طلبان و تقويت اپوزيسيون برانداز است، براي همگان وجود دارد.

ضمن اينكه سطح پايين شخصيت و اثرگذاري اعضاي اين شورا و بي تجربگي و صغر سن برخي از آنان و تاثير سرويس هاي اطلاعاتي مختلف بر اين افراد نيز تبديل به معضلي براي فتنه گران و اربابانشان شده است.

گفتني است از اين افراد و برخي ديگر از همکاران آنان اطلاعات بيشتري نيز وجود دارد که طي روزهاي آينده منتشر خواهد شد.

چه کسانی و چرا از «قلاده‌های طلا» می‌ترسند؟

«قلاده‌های طلا» که به واقع صریح‌ترین و رک‌ترین فیلم سیاسی سال‌های پس از انقلاب اسلامی است، طی ماه‌هایی که ساخته و پرداخته شد، با حملات و تهاجم زیادی چه از جانب دشمنان و فتنه گران، و چه از جانب مثلا دوستان! رو به رو شد.
گروه فرهنگی مشرق ـ  حمید داوودآبادی در یادداشتی برای فیلم قلاده‌های طلا نوشته است: 

خسته نباشی برادر. خدا قوت. خدا خیرت بده. آخرش یکی پیدا شد یک چیزی درباره فتنه 88 بسازد و پته فتنه گران و اربابانشان را بریزد روی آب.

من اهل تاکتیک نیستم و از تکنیک هم سر درنمیارم! فقط با محتوا کار دارم. این که ساختار فیلم چگونه بود و این حرفها، مال اهل فن و سینماگرانه، نه من.

شب گذشته در سالن نمایش وزارت ارشاد، فیلم «قلاده‌های طلا» که قرار بود در برج میلاد به نمایش دربیاد، در جمعی تقریبا خصوصی و بسته، نمایش داده شد.

«قلاده‌های طلا» که به واقع صریح‌ترین و رک‌ترین فیلم سیاسی سال‌های پس از انقلاب اسلامی است، طی ماه‌هایی که ساخته و پرداخته شد، با حملات و تهاجم زیادی چه از جانب دشمنان و فتنه گران، و چه از جانب مثلا دوستان! رو به رو شد.

جالب این بود، آنانی که دو سال پیش در خیابان‌های تهران سطل زباله به آتش می‌کشیدند و فریاد "مرگ بر دیکتاتور" سر می‌دادند، یک بار دیگر نشان دادند که پایش بیفتد، در زمینه فرهنگی، خودشان از هر دیکتاتور و مستبدی سرتر هستند! 

چند روز گذشته، فتنه‌گران دندان‌های خود را برای مقابله با فیلم «قلاده‌های طلا» نشان دادند و خط و نشان کشیدند که اگر این فیلم پخش شود ما فلان می‌کنیم و چنان! سینما به هم می‌ریزیم و ...!

گویند روزی "ملانصرالدین" خواست از روی پل رد شود. مردی با الاغش از مقابل آمد و سد راه او شد. پس از جروبحث های بسیار، ملانصرالدین گفت: اگر نگذاری من اول رد شوم، همان کاری را که با اهالی روستای قبلی انجام دادم با تو خواهم کرد. مرد ترسید و کنار رفت تا ملا بگذرد. وقتی از او پرسید که مگر با اهالی روستای قبلی چه کرده است؟ ملا گفت: هیچی. آنها از روی پل کنار نرفتند، پس من رفتم کنار تا آنها اول بگذرند!

و این درست همان چیزی است که پس از مرگ کودک ناقص الخلقه فتنه 8 ماهه سال 88 شاهد بودیم، که هر از چندگاهی، صدایی از خود بروز می‌دهند بلکه عده ای ساده لوح باورشان شود جنبش سبز لجنی گنجی و موسوی، کروبی و گوگوش، رجوی و پهلوی، نوری‌زاد و نوری‌زاده، بی.بی.سی و اسرائیل همچنان زنده است و همین اندک، خیلی بیشمارند! آن قدر که خودشان نمی‌توانند همدیگر را به حساب آورند و تاب تحمل یکدیگر را از کف داده‌اند!

 

 

 

 


ادامه نوشته

آمریکا اطلاعات خود را در سراسر جهان چگونه جمع آوری می کند؟

پیدا و پنهان شرکت های امنیتی خصوصی در آمریکا
نام بلک واتر (Black Water) را شنیده اید؟ از دیگر شرکت های خصوصی امنیتی در آمریکا چه می دانید؟ از رشد بی سابقه این شرکت های امنیتی خصوص پس از 11 سپتامبر چه شنیده اید؟ برای رازگشایی این سوالات با گزارش های ویژه مشرق همراه شوید.....
به گزارش مشرق، دانا پریست، نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی و متخصص در امور مربوط به تروریسم و ویلیام ام. آرکین نظامی پیشین آمریکایی در کتابی که با همکاری یکدیگر نگاشته اند پرده از نفوذ کمپانی های امنیتی بزرگی همچون جنرال دینامیکز  و 1841 کمپانی کوچک و متوسط دیگر برداشته اند که در زمینه مسائل امنیتی آمریکا تقریبا همه کاره شده اند و کارهای فوق فوق محرمانه ای انجام می‌دهند. یک‌سوم این کمپانی‌ها پس از یازده سپتامبر 2001 تاسیس شدند و بسیاری از آنها نیز توسط افسران سابق آژانس‌های اطلاعاتی اداره می‌شوند.

از نکات بسیار حائز اهمیتی که در همین آغاز گزارش می‌بایست به آن اشاره داشت این موارد هستند:

اولا، 1271 سازمان دولتي و 1931 شركت خصوصی آمريكايي در بخش مبارزه با تروريسم، امنيت ملي و عمليات اطلاعاتي در حال فعالیتند و قطعا در 10000 مكان مختلف در ايالات متحده حضور دارند دوما، در حدود 854000 نفر كه چيزي معادل حدودا 1.5 برابر جمعيت شهر واشنگتن را تشکیل می‌دهد، مجوزهای ويژه امنيتي براي دسترسي به پرونده‌هاي طبقه‌بندي شده دارند سوما، از سال 2001 فقط در واشنگتن و حومه آن، 33 مجتمع ساخته شده و يا در حال ساخت می‌باشد كه برای عمليات اطلاعاتي درنظر گرفته شده و يا خواهد شد. این بناها در مجموع حدودا 17 ميليون فوت مربع فضا اشغال مي‌كنند كه سه برابر كل ساختمانی است كه در اختيار پنتاگون است. چهارم، بسياري از آژانس‌هاي امنيتي و اطلاعاتي مشغول انجام یک عملیات واحد و یکسان با دیگر بخش‌ها و سازمان‌ها هستند كه اين امر باعث هدرروی منابع است. به‌طور مثال کار 51 سازمان فدرال و ستاد فرماندهي در 15 شهر مختلف آمريكا فقط و فقط پيگيري چگونگي ورود پول به سازمان‌هاي تروريستي و خروج پول از اين سازمان‌ها می‌باشد. پنجم، سالانه حدود 50000 گزارش اطلاعاتي توسط تحليلگران مختلف تهيه مي‌شود. اين رقم به حدي بزرگ است پرواضح است که بسیاری از این مقالات حتی یک بار هم خوانده نمی‌شوند. در همین رابطه سال گذشته ژنرال بازنشسته، جان آر. واينز كه زماني 145000 سرباز را در عراق رهبری می‌کرد یک بررسی انجام داد يافته‌ها، خود را نيز متعجب ساخت. وي مي‌گويد: "من هيچ دستگاه مسوولي را نمي‌بينم كه مسووليت هماهنگي اين همه فعاليت اطلاعاتي و بازرگاني را بر عهده داشته باشد. پيچيدگي اين سيستم به حدي است كه قابل توصيف نيست!"

لئون پانه‌تا رئيس پیشین سازمان سيا نيز اظهار داشته است "برنامه‌اي پنج‌ساله را براي اين سازمان تدوين كند، چرا كه روش هزينه‌كرد پس از يازده سپتامبر نمي‌تواند براي هميشه باقي بماند." همین گفته‌های پانه‌تا حاکی از عمق فعالیت‌های امنیتی و اطلاعاتی‌ای را که در این کتاب به آن پرداخته شده است را می‌رساند.

کتابی که هم‌اینک درحال آن بررسی آن هستیم مبتني است بر مستندات مربوط به قراردادهاي دولتي و شرح مشاغل، سيستم ثبت اموال، شبكه‌هاي اجتماعي و صدها مصاحبه با مقامات اطلاعاتي و امنيتي. بيشتر اين افراد به دلیل ترس از اخراج از کار و یا دیگر عقوبت‌های ممکنه تقاضا كردند در این کتاب نامي از آنها برده نشود.


ادامه نوشته

قطر، سعودي و طالبان، مثلث تهدید تروریستی در سال 2012

رئیس مرکز بررسي­ هاي دكترينال در گفتگو با مشرق مطرح کرد:
حسن عباسی، قطر را به دلیل وجود سرفرماندهی نیروهای آمریکا در اين کشور، اجازه به طالبان برای گشایش دفتر در دوحه و عزم این کشور برای ایجاد بی­ ثباتی در منطقه، مهم­ترین عامل تهدید علیه امنیت ایران در سال 2012 دانست.

رئیس مرکز بررسي­ هاي دكترينال در گفت وگو با مشرق، منظومه­ تروریسم در سال 2011و 2012 را تشریح کرد.

به گفته­ وي، آمریکا در سال 2011 برای مهار بیداری اسلامی از عربستان در نقش ممانعتی علیه انقلاب در کشورهای مصر، یمن و بحرین استفاده کرد. هم­چنین از ترکیه برای ایفاء نقش الهام ­بخش برای انقلابیون جهان اسلام، در شکل­ دهی به حکومت­های سکیولار در کشورهای در حال انقلاب بهره برد. اما با شکست استراتژی مهار دو جانبه­ بیداری اسلامی توسط عربستان و ترکیه، آمریکا برای سال 2012 استراتژی «ویران­گری خلاق» را در پیش گرفته است. در ویران­گری خلاق، آمریکا می­ کوشد بی­ ثباتی سیاسی کشورهای دیکتاتوری منطقه که حاصل بیداری اسلامی است را از طریق ایجاد و گسترش بی ­ثباتی امنیتی در سایر کشورهای منطقه، خنثی و کم اثر کند.

حسن عباسي، بازی­گران انتخاب شده­ آمریکا برای ایفاء نقش مزبور را مثلث قطر، عربستان و طالبان معرفی کرده و کشور قطر را بازی­گر اصلی بر هم زننده­ ثبات امنیتی منطقه در 2012 شناساند.

این کارشناس مسائل استراتژيك، در پاسخ به این پرسش که دلیل گشایش دفتر طالبان در قطر چیست، به بیان مأموریت جدید طالبان در ایفای نقش ویران­گری خلاق از سوی آمریکا در منطقه پرداخت.

از این دیدگاه، طالبان با هماهنگی قطر و عربستان، مأموریت دارد تا در سوریه، عراق، بحرین، لبنان، مصر، تونس، و سودان، اقدام به گسترش تروریسم وهابی نماید.

وی خاطرنشان کرد که وقایع تروریستی ماه­های اخیر در سوریه، سرآغاز این مأموریت مشترک قطر، طالبان و عربستان بود و اذعان داشت که پس از این که مهره­ عربستان در دولت عراق یعنی طارق الهاشمی، سوخت و اقدامات تروریستی او در صحنه­ عراق برملا شد، بلافاصله عربستان و قطر، به پشتیبانی و تجهیز طالبان و اعزام جوخه­ های مرگ به عراق پرداختند که در روزهای پس از فرار الهاشمی به کردستان عراق تاکنون، عمده­ وقایع تروریستی در عراق از سوی این گروه­ها انجام می ­شود.

به اعتقاد رئیس مرکز بررسي­هاي دكترينال، آمریکا و اسراییل، با توسل به تروریسم وهابی مثلث عربستان، قطر و طالبان، قصد ممانعت و مهار بیداری اسلامی را دارند که برخلاف انتظار آن­ها، تروریسم وهابی، بیداری اسلامی را تشدید خواهد نمود و مشت وهابیت را در همراهی با صهیونیست­ها برملا خواهد ساخت.

وی دلیل سماجت قطر و عربستان در بازی جدید آمریکا را، نگرانی این دو دولت از وقوع انقلاب در سطح مردم عربستان و قطر برشمرد، و دلیل مذاکرات آمریکا و انگلیس با طالبان در افغانستان، و گشایش دفاتر طالبان در قطر و سپس در عربستان را انتقال میدان عمل طالبان از افغانستان به سوریه، عراق، مصر، یمن، لبنان و بحرین، برای بی­ثباتی امنیتی در این کشورها ارزیابی کرد.

به گفته­ حسن عباسي، جدی­ترین تهدید علیه امنیت ایران در سال 2012 میلادی و 1391 شمسی، از سوی مثلث قطر، عربستان و طالبان است.

وی، قطر را به دلیل وجود پایگاه سرفرماندهی نیروهای آمریکا در قطر، موسوم به «سنتکام»، و اجازه به طالبان برای گشایش دفتر در دوحه، و عزم جدی این کشور برای ایجاد بی­ ثباتی در منطقه، با چراغ سبز آمریکا را مهم­ترین عامل تهدید علیه امنیت ایران در سال 2012 معرفی نمود و قطر و عربستان را اسپانسرهای اصلی تروریسم در منطقه خواند.

"ویران­گری خلاق" استراتژی نومحافظه کاران آمریکاست که در مؤسسه­ امریکن اینتر پرایز طراحی شد و اکنون جناح مقابل یعنی دموکرات­ها در کاخ سفید، از آن استراتژی برای برهم زدن ثبات منطقه استفاده می­ کنند.

کاربران اینترنت باهوش ترند یا مسئولین فیلترینگ؟

نگاهی کوتاه به وضعیت فیلترینگ در کشور؛
بخش قابل توجهی از سایت های مستهجن که لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود، فارسی زبان بوده و با عناوین محرک و جذاب اقدام به جذب مخاطب می کنند. جالب اینجاست که بیشتر آنها در قالب یک پایگاه موسیقی فعالیتشان را آغاز کرده و به تدریج مطالب دیگری نظیر کلیپ های تصویری از خوانندگان غیر مجاز، آلبوم تصاویر بازیگران و خوانندگان، عکس های نیمه برهنه از زنان و دختران و فیلم های مستهجن را در سایت خود قرار می دهند.
به گزارش مشرق، شما به عنوان یک کاربر معمولی اینترنت، ممکن است در این فضای مجازی در جست و جوی یک مطلب علمی باشید، قصد بارگیری یک فایل (موسیقی/برنامه/فیلم/بازی و...) را داشته باشید، به دنبال جدیدترین اخبار و اطلاعات بگردید، یا بخواهید سری به شبکه های اجتماعی بزنید.

هیچ فرقی نمی کند در هر حال روزی چندین بار با این جمله برخورد خواهید کرد:
        "دسترسۍ به تارنمای فراخوانده شده امكان پذير نمۍ باشد"
از زمان ورود اینترنت و همه گیر شدن آن در کشور ما حدود 10 سال می گذرد و با توجه به عدم تناسب برخی محتویات موجود در فضای سایبری با فرهنگ ایرانی و اسلامی، در سال های اخیر مسئولان تصمیم به کنترل کاربران در دستیابی به سایت ها و پایگاه های اینترنتی گرفتند.


نتیجه این تصمیم، سلب اختیار از کاربران در ورود به برخی سایت ها بود که از این اتفاق با عنوان فیلترینگ یاد می شود. فیلترینگ به خودی خود تدبیر کارامدی است چرا که با وجود حجم گستره ای از سایت های منحرف کننده (مستهجن، سیاسی و...) در فضای اینترنت و دسترسی آسان به آنها امکان به انحطاط کشیده شدن کاربران وجود داشت.

اما نکته ای که فیلترینگ و مسئولین فیلترینگ را زیر سوال می برد، سیاست نا معلومی است که در مسدود کردن سایت ها پیش گرفته اند. گاهی دسترسی به برخی صفحات اینترنتی علیرغم رعایت تمام اصول اخلاقی، امنیتی، سیاسی و اسلامی غیر ممکن می شود و این درحالی است که در همین لحظه و در حالی که شما این گزارش را مطالعه می کنید، صدها سایت غیر اخلاقی با ترفند های زیرکانه در حال فعالیت بوده و برای دسترسی به آنها نه به فیلتر شکن احتیاج دارید و نه وی پی ان.

بخش قابل توجهی از این سایت ها که لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود، فارسی زبان بوده و با عناوین محرک و جذاب اقدام به جذب مخاطب می کنند. جالب اینجاست که بیشتر آنها در قالب یک پایگاه موسیقی فعالیتشان را آغاز کرده و به تدریج مطالب دیگری نظیر کلیپ های تصویری از خوانندگان غیر مجاز، آلبوم تصاویر بازیگران و خوانندگان، عکس های نیمه برهنه از زنان و دختران و فیلم های مستهجن را در سایت خود قرار می دهند.





همه چیز وقتی جالبتر می شود که متوجه تبلیغات گسترده در گوشه و کنار این سایت ها می شوید. محصولات ورزشی و رژیمی ، انواع لوازم آرایشی و بهداشتی، لوزام خانگی و... که به صورت اینترنتی به فروش می رسند و بیانگر این نکته هستند که مخاطبان زیادی در طول روز به این سایت ها سر می زنند.

کافیست تا یک ایمیل در اختیار مدیران این سایت ها قرار دهید تا علاوه بر ارسال آخرین فیلم ها و عکس های غیر اخلاقی، هر روز حجم وسیعی از تبلیغات غیر قانونی و بدون مجوز کالا های قاچاق را به ایمیل شما ارسال کنند.
اما این صفحات چگونه می توانند بدون هیچ دردسر و تهدیدی فعالیت کرده و مخاطبان بیشماری نیز داشته باشند؟ آیا سازمان فیلترینگ فقط برای سایت های سیاسی حساسیت و سرعت عمل به خرج می دهد؟ آیا این سایت ها سیستم تدافعی و امنیتی خاصی دارند که فیلتر کردنشان غیر ممکن است؟ به راستی علت این امر چیست؟

همه چیز به نقاط ضعف سیستم فیلترینگ برمی گردد.

1-استتار در برابر فیلترینگ
یکی از موارد نظارتی در سامانه فیلترینگ کشور کنترل "لغات" است. یعنی به کاربردن برخی کلمات باعث مسدود شدن یک پست خاص یا در نهایت آدرس یک صفحه اینترنتی می شود. به همین خاطر است که شما بعد از جست و جوی یک کلمه ممنوعه به صفحه فیلترینگ برمی خورید. حالا کافیست تا یک تغییر کوچک در ساختار آن لغت اعمال کنید تا سامانه فیلترینگ دیگر نتواند آن را شناسایی کند. مثلا اگر کلمه روزنامه را یک لغت ممنوعه در نظر بگیریم، می توانیم به این شکل آن را بنویسیم: "روز.نا.مه" بدین ترتیب فیلترینگ گمراه شده و نمی تواند آن لغت را ردیابی کند. این ترفند ساده در سایت های مستهجن و غیر قانونی کاربرد زیادی دارد و بدون هیچ مشکلی تنها با قرار دادن چند علامت اختصاری در یک کلمه حساسیت آن را از بین می برند.

2-استفاده از آدرس های اینترنتی پیچیده
نکته جالب دیگر در مورد سایت هایی که فراتر از مرز های قانونی در حال فعالیت سایبری هستند، این است که آدرس اینترنتی گنگ و پیچیده ای دارند. معمولا پسوند های اینترنتی رایج در سراسر دنیا  com/org بوده و در کشور ما علاوه بر اینها پسوند ir نیز مورد استفاده قرار می گیرد. اما در موارد معدود برخی پسوند های نا آشنا نیز در آدرس های اینترنتی مشاهده می شود. نظیر tk/uk/in  و... ظاهرا رد یابی این آدرس ها کمی دشوار تر از آدرس های معمول بوده چرا که اکثر سایت های فوق الذکر، از این پسوند ها استفاده می کنند.


3- لغات هدایت کننده
اگر چه سیستم فیلترینگ نسبت به برخی لغات و عبارات حساس بوده و دسترسی به آنها را غیر ممکن می سازد اما با قرار دادن برخی علائم و کلمات خاص به ابتدا یا انتها این کلمات می توان آن را در برابر فیلترینگ ایمن کرده و هر آنچه که می خواهید از موتور های جست و جو بدست آورید. در واقع این لغات وظیفه دارند که با عبور از فیلترینگ شما را مسقیما به سایت مرجع برسانند. این فرایند معمولا در مورد سایت هایی که از آنها به عنوان uploader (بارگزاری فیلم و عکس) استفاده می شود، کاربرد دارد و به راحتی امکان اپلود(بارگزاری) یا دانلود (بارگیری) را برای کاربر فراهم می کنند. برای مثال: کلمه موبایل را یک کلمه ممنوعه در نظر بگیرید. این لغت را می توان در قالبی شبیه به این قالب، بارگزاری یا بارگیری کرد: EXAMPLE@mobile

4-لینک های آماده
معمولا در حاشیه یک سایت یا وبلاگ، قسمتی وجود دارد تحت عنوان لینک سایت های دیگر (link). که شامل کلماتی مشخص شده بوده با کلیک بر رو آن کلمات وارد سایت یا تارنمای مرتبط با آنها می شوید. این لینک ها در واقع آدرس هایی است که حاضر و آماده در اختیار شما قرار می گیرد.
حالا در نظر بگیرید که برخی سایت ها با استفاده از آدرس های اینترنتی پیچیده اقدام به لینک کردن سایتهای مستهجن کرده و بر روی سایت خود قرار می دهند. بدین ترتیب شما حتی نیازی به جست و جو برای مطالب غیر اخلاقی نداشته و تنها با عضویت در سایتهای مذکور، به هر آنچه می خواهید دست پیدا می کنید.

این موارد تنها بخشی از میانبر های اینترنتی است که روزانه توسط هزاران کاربر مورد استفاده قرار می گیرد، هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود و هیچ کدام از این کاربران نیز نگران برملا شدن راهکارهای خود نیستند.

حالا به نظر شما آیا مسئولان فیلترینگ کشور باهوشترند یا کاربران اینترنتی؟

عربستان سایت رهبر انقلاب را فیلتر کرد+عکس

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در عربستان فیلتر شد.
به گزارش مشرق به نقل از فردا، در پی اطلاع‌رسانی دقیق سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری از اجلاس جهانی جوانان و بیداری اسلامی و در آستانه اقامه نماز جمعه توسط ایشان، مسئولین عربستانی این سایت را از دسترس کاربران عربستانی خارج کردند.
آگاهان معتقدند که به دلیل شرایط ویژه منطقه در پی بیداری اسلامی و بهار عربی، خطبه‌های نماز جمعه آتی که توسط مقام معظم رهبری اقامه خواهد شد حاوی پیام‌های ویژه‌ای به ملت‌های مسلمان است. از این رو و در پی انعکاس ابراز ارادت ویژه جوانان مسلمان شرکت کننده در اجلاس اخیر بیداری اسلامی که نشان از تاثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در روند بیداری اسلامی دارد، دولت عربستان محدودیت ویژه‌ای را برای انتشار اخبار مربوط به بیانات مقام معظم رهبری تدارک دیده است.

نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم



نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم

یکی از خصوصیات و ویژگی های تشکیلات فراماسونری،نو به نو شدن در هر زمان و منحرف نمودن اذهان از سازمان اصلی شمار می آید

این ویژگی تقریبا از همان دوران نخست شکل گیری این تشکیلات مخوف صهیونی در عملکردها و تحرکات آن ، بارز و مشخص بود. مثلا درحالی که اساس تشکیلات فراماسونری از همان نخستین سالهای اولیه هزاره دوم میلادی و پس از اولین جنگ های صلیبی توسط فرقه موسوم به شوالیه های معبد شکل گرفت و به تدریج در سراسر اروپا گسترش پیدا کرد اما در تواریخ رسمی، تاریخ شکل گیری نخستین لژهای ماسونی را مربوط به قرن هجدهم و تشکیلات بنایان آزاد و اشخاصی مانند دژاگولیه دانستند.

یا تا همین اواخر شرکت این تشکیلات را در انقلاب های فرانسه و آمریکا انکار می کردند و یا نفوذ سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی آن را در مراکز قدرت منکر می شدند.

به عنوان مثل تا سالیان دراز، حضور اعضای لژهای مختلف ماسونی در نهادهای قدرت دوران قاجار و پهلوی تکذیب می شد و اصلا وجود چنان تشکیلاتی را افسانه جلوه می دادند. اما مسائل مختلف و افشاگری برخی روحانیون و نویسندگان مبارز در سطح داخل و خارج باعث برافتادن پرده های راز و رمز این تشکیلات مخوف در همان سالها گردید.

نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم

تشکیلات فراماسونری معمولا در شرایطی که به تدریج پرده از رازهایش بر می افتد ، شروع به پوست اندازی و نو به نو شدن می نماید و خود طی برنامه هایی سیستماتیک شروع به افشاگری علیه سازمان قبلی که از حیض انتفاع افتاده و به اصطلاح دیگر سوخته به حساب می آید، می کند. این مسئله در طی دهه ۱۳۴۰ شمسی مقارن با دهه ۶۰ میلادی نیز اتفاق افتاد. در طی این سالها ناگهان ۳ جلد کتاب توسط اسماعیل رایین درباره تشکیلات فراماسونری ایران و لژهای مختلف و اعضای آن تحت عنوان ” فراموشخانه و فراماسونری در ایران ” به چاپ رسید . این اتفاق که برای نخستین بار در ایران رخ می داد، آن هم در شرایطی که مراکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور در تیول تشکیلات فراماسونری بود، رویداد حیرت آوری می نمایاند.

اما بعدا مشخص شد که در آن سالها ، تشکیلات فراماسونری در ایران مشغول به اصطلاح پوست اندازی بوده و لژهای مختلف را در یک سازمان بزرگ تحت عنوان لژ بزرگ ایران متشکل می کرده که در راس آن شریف امامی ( یکی از معدود ماسون های درجه ۳۳ ) حضور داشته است. سالها بعد که خاطرات اسداله علم (وزیر دربار شاه) انتشار یافت ، روشن شد که اساسا هزینه و امکانات انتشار کتاب های ۳ جلدی اسماعیل رایین توسط ساواک تامین شده بوده است.

در آن ۳ جلد کتاب اگرچه به درستی سازماندهی، چارتر تشکیلاتی و چگونگی عضویت و اسامی بسیاری از ماسون های ایران چاپ شده بود اما از عملکرد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی شان و همچنین تاثیر در تصمیم گیری های مراکز قدرت رژیم شاه سخنی به میان نیامده بود . علاوه برآن  درباره تشکیلات جدید یعنی لژ بزرگ ایران نیز مطلبی درج نشده بود. ضمن اینکه قدرت این تشکیلات به رخ مردم کشیده شد و به نوعی رعب و وحشت در دل به خصوص طبقه به اصطلاح روشنفکر و شبه روشنفکر ایجاد گردید.

در طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، خیلی ها به دنبال همان تشکیلات و سازمانی بودند که با چارتر مشخص در کتاب رایین افشاء شده بود. درحالی که سالها پیش از آن افشاگری، کل تشکیلات به لحاظ سازماندهی و ارتباطات ، اساسا تغییر کرده بود!

سومین مثالی که می توان درباره خود افشاگری های تشکیلات فراماسونری ارائه نمود ، موجی است که از اوایل هزاره سوم و پس از علنی شدن جریان آخرالزمان گرای صلیبی/صهیونی در جهان به راه افتاد و تعداد زیادی مقاله و کتاب در این باب به چاپ رسید و فیلم های متعددی نیز برهمین اساس ساخته و با سر و صدای بسیار برپرده سینماهای جهان نقش بست که مهمترین آنها سه گانه “دن براون” یعنی “رمز داوینچی” ، “فرشتگان و شیاطین” و “سمبل گمشده” بود که دو قسمت اول توسط ران هاوارد کارگردانی شده و طی سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ اکران گردید. کار به جایی رسیده که حتی شبکه های تلویزیونی معلوم الحال ماسونی مانند BBC و VOA نیز در فیلم های مستندی به افشای اسرار سازمان فراماسونری می پردازند!

در این کتب و فیلم ها بسیاری از اسرار کهن ماسونی برملا شد و علاوه براینکه به اصطلاح اطلاعات سوخته ماسونی در معرض دید عموم قرار گرفت ، یک نوع قدرت نمایی روانی هم توسط این تشکیلات صورت پذیرفت. این در حالی بود که تشکیلات ماسونی سالها پیش از آن بازهم پوست اندازی کرده و در شکل و شمایل جدید فرقه ها و شبه عرفان ها و صدها و هزاران فرقه به اصطلاح معنویت گرا ظهور یافته بود.

تلاش برخی خبرنگاران و نویسندگان و کارشناسان در ایران و دیگر کشورها موجب شد تا برخی مراکز مهم تصمیم گیری فراماسون ها همچون بیلدربرگ یا کمیته ۳۰۰ در معرض افشاگری قرار گیرند و خیل اسناد و مدارکی که خصوصا در سالهای پس از انقلاب درباره نفوذ و کارنامه سیاه تشکیلات ماسونی در جریان بسیاری از فجایع تاریخی ایران و جهان انتشار یافت، باعث گردید تا این تشکیلات نهان روش، دست به یک موج دیگر خودافشاگری بزند که این بار ظاهر گرایی ، رواج سطحی نگری و دور ساختن افکار عمومی از حوزه های نفوذ تشکیلات فراماسونری (اعم از سیاسی و اقتصادی و نظامی و به خصوص فرهنگی و هنری) در دستور کار قرار گرفت.

نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم

به دنبال تولید فیلم هایی مانند”رمز داوینچی”،”فرشتگان و شیاطین”،”گنجینه ملی”و …مجموعه های مستندی نیز تولید شد که اذهان را از شاخص های حضور افکار ماسونی در عرصه های فرهنگی و هنری و علمی به سوی ظواهر و نمادها و برخی اطلاعات سوخته مانند بازخوانی ساختارهای قدیمی این تشکیلات سوق دادند . نمونه فیلم هایی از این نوع را افرادی مانند “دیوید اک” جلوی دوربین برده که با هزینه تشکیلات فراماسونری در سطوح وسیعی نیز در سراسر جهان پخش شد.

متاسفانه افشاگری های انحرافی و فریبنده امثال “دیوید ایک” بر برخی از محققان و افراد و گروههای ضد ماسون در ایران و جهان تاثیر گذارد و آنها را به جای تعمق در تفکرات و شاخص های اندیشه های ماسونی و بررسی نفوذ و رخنه عناصر آن در عرصه های فرهنگی و علمی و طراحی برنامه های سیاسی/اقتصادی برای قبضه نمودن مراکز قدرت ، به افراط در نمادگرایی و سمبلیسم ، اصلی کردن این نمادها و سمبل ها در تحرکات ضد ماسونی بسنده کردند که بعضا این افراط های غیر واقعی به سطح لوث نمودن فعالیت های ضد ماسونی کشیده شد.

از این دست آثار می توان به مجموعه مستند “Arrival” اشاره کرد که با نام “ظهور”در ایران تکثیر و توزیع شده است.در این مجموعه ضمن پرداختن افراطی به نمادها و نشانه های مختلف ماسونی ، از تحلیل اندیشه ها و تفکرات مخرب فراماسونری به شدت پرهیز شده و مخاطب را در سطح یک سری ظواهر نگاه داشته و به وی اجازه نمی دهد که پدیده فراماسونری را در عمق اندیشه و فکر ، بررسی و تحلیل نماید. چنین گرایشی متاسفانه در برخی از سخنرانان داخلی که بعضا در دانشگاهها و مراکز علمی و آکادمیک نیز برنامه دارند ، مشهود است که به دلیل عدم حضور فعال  محققان و پژوهشگران معتبر این حوزه در محافل و مجامع علمی ، بعضا بازار داغی هم پیدا کرده اند.

به نظر می آید برای تشخیص چنین جریانی و تلاش جهت تصحیح مسیر فعالیت عناصر یاد شده ، کافی است که به برخی از شاخصه های بارز تشکیلات ، تفکر و اندیشه فراماسونری که اساسا ریشه  در تاریخ این تشکیلات داشته و با گذر زمان هم هیچ تغییری نکرده  توجه نماییم:

۱ – نمایاندن فراماسونری به عنوان یک ایده و سازمان مستقل سیاسی و فکری و دور ساختن آن از هرگونه شائبه صهیونیستی در حالی که بنا به نوشته ها و اسناد مختلف و کهن صهیونی ، تشکیلات فراماسونری شاخه ای از امپراتوری جهانی صهیونیسم محسوب شده و از دیرباز به عنوان بازوی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی آن عمل کرده است.

۲ – باستان گرایی مهمترین شاخصه تفکر امروز فراماسونری است. تفکری که از همان زمان ورود نخستین فراماسون ها به این سرزمین ترویجش در دستور کار قرار گرفت. عمده هدف نیز نه احترام و اکرام تاریخ باستان یا گذشته مثلا باشکوه این آب و خاک بلکه تنها و تنها القاء این فریب و نیرنگ تاریخی بود که ایران دارای تاریخ باشکوهی از ۲۵۰۰ سال پیش به این سو بوده ( یعنی بدون تعارف ۵۰۰۰ سال تاریخ مشخص قبل از آن را نادیده گرفتند!) ولی در حمله اعراب ( بخوانید مسلمانان ) نابود شده و از بین رفته است!! در واقع آنچه مراد ماسون ها از این باستان گرایی یا آرکاییسم ( ایران منهای اسلام ) بوده و هست ، جز هجمه علیه تمدن پرشکوه اسلامی و دین خاتم و جلوه های تاریخی و اجتماعی آن نیست. امروز نیز این نوع باستان گرایی به انحاء مختلف در مکتوبات و سخنرانی ها و فیلم های جریان به اصطلاح روشنفکری و همچنین جریان های نوظهورسیاسی فکری به چشم می خورد. جریانی که تاریخ تمدن اسلامی را طی حاکمیت ۱۰ قرنی اش بر دنیای خاموش قرون وسطی و پس از آن و همچنین تاثیر اساسی آن در شکل گیری تمدن امروز بشری را نادیده می گیرد.

۳ – ترویج تفکرات اومانیستی( انسان محوری )  و سکولاریستی ( جدایی دین از زندگی و اجتماع)  در اشکال و فرم های مختلف هنری و فکری و اندیشه به نحوی که خدا را از زندگی بشر خارج کرده و به جای آن مسائلی از قبیل اراده انسانی و یا معنویت های غیر الهی را بنشانند. این تفکراتی است که شاخص ترین ماسون های دوران رنسانس تحت عنوان نهضت روشنگری تئوریزه کرده و طی ۳-۴ قرن اخیر در اشکال مختلف ادبی و هنری و علمی به خورد بشریت داده اند. از جمله حضور تعیین کننده این تفکرات صهیونی در دروس و سرفصل های درسی علوم انسانی دانشگاهها یکی از آسیب های جدی جامعه فرهنگی و هنری ما به حساب آمده است.

۴ – ترویج لیبرالیسم به عنوان سیستم سیاسی-اجتماعی منتج از اومانیسم و سکولاریسم.

۵ – ترویج اباحه گری و بی بند و باری و جدی نگرفتن آن در سطح جامعه

۶ – تسامح و تساهل در اصول واحکام دینی مانند حجاب ، روابط زن و مرد و …

۷ – ناکارآمد جلوه دادن قواعد اسلامی در مدیریت جامعه و ارتجاعی نشان دادن و واپس گرا نمایاندن قوانین دینی مانند قصاص ، حضانت ، ارث و …برای مسائل امروز

۸ – نادیده گرفتن ولایت فقیه در تداوم نبوت پیامبران و امامت ائمه اطهار (ع) و به عنوان نیابت امام عصر (عج)

۹ – غربزدگی و خودباختگی نسبت به تجدد و مدرنیسم غرب

۱۰ – تسامح دربرابر فرقه های صهیونی از قبیل بهاییت و وهابیت و همچنین فرقه های نوپدید

متاسفانه نشانه های متعددی را از حضور عناصر فوق در عرصه های فرهنگی و هنری و علمی امروز جامعه اسلامی مان شاهدیم. از تحسین و تجلیل عناصر و عوامل پیشانی سفید ماسون تحت عنوان دانشمند و فیلسوف و متفکر و فرهیخته و …گرفته ( که در نشریات و رسانه های مختلف صورت می گیرد ) تا چاپ مکتوبات و برنامه های دیداری و شنیداری در تضعیف و خدشه دارساختن اصول و احکام و قوانین اسلامی تا محدود ساختن صهیونیسم و تفکرات صهیونی به اسراییل و فلسطین تا پرهیز از تبیین ابعاد شرک آمیز ، نژادپرستانه ، سرمایه سالارانه و سلطه طلبانه اندیشه صهیونیسم و مصادیق آشکار و پنهانش در عرصه های فرهنگی و هنری و علمی و تا …

نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم

آنچه بیان شد ، نشان می دهد که تشکیلات فراماسونری در یک سازماندهی نوین ، امروزه ورای نمادسازی و سمبل گرایی در عرصه یک جنگ نرم تمام عیار با تمامیت اسلام درگیر شده و همه نیروهایش را به این میدان فراخوانده است تا دریک درگیری نفس گیر پس از فروپاشی ایدئولوژیک جامعه اسلامی ( همچون تجربه آندلس)، فروپاشی فیزیکال آن را شاهد باشد.

امروز نادیده گرفتن این تهاجم فرهنگی همه جانبه ( که مقام معظم رهبری آن را به طور رسمی از آذرماه ۱۳۶۸ یعنی فقط حدود ۶ ماه پس از آغاز ولایتشان گوشزد کرده و طی این ۲۲ سال در هر فرصت و در بسیاری از بیاناتشان مراحل مختلف آن را تبیین نموده و ضرورت مقابله برنامه ریزی شده را یادآور شده اند) جز تاثیر اندیشه های ماسونی نیست ، اندیشه ای که تمامی طرح و برنامه های فوق را جز توهمی بیش ندانسته و تحت تاثیر القائات صهیونیست هایی مانند کارل پوپر و دانیل پایپز (که توهم توطئه را تئوریزه نمود ) آن را حاصل خیالات و تصورات کهنه شده محسوب می کنند.

بزرگترین مأموریّت وهّابیون


بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد، تا این سال، همة نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همة سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، در بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید.




تا چند سال پیش، بلندترین بنای مُشرف به صحن مسجدالحرام، قصر ملک فهد، سلطان پیشین مملکت عربی سعودی یا همان خادم الحرمینی بود که بر بلندای ابوقُبیس، صدها متر فراتر از مخدوم خود نشسته بود. مهمانان خاصّ پادشاهی سعودی در ایّام حج در این قصر ضیافت اتراق می‌کردند تا ضمن انجام اعمال، از آن بلندا ناظر صحن مسجد و طواف حاجیان باشند. امّا امروزه دیگر، این بنا در برابر برج در دست ساخت «ابراج البیت» کوچک می‌نماید. درست مقابل رکن یمانی. این بنا که معرّفی‌اش خواهم کرد، قرار است در سال 2012 م. افتتاح شود. بر این مُژده گر سر فشانم رواست. در تمام نقاط جهان و میان همة اماکن مقدّس مذهبی، هیچ بنایی تاکنون مجال و جرئت قد برافراشتن به این قدّ و قواره را نداشته است.


برج‌هاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شا‌خ‌هاي شيطان» خوانده شود،  سرشار از نمادهاي ماسوني، بناي کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن» [1] [2] [3]

در سال 2012، که از ديدگاه فرقه‌هاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است
ساختمان "ابراج البيت" به پايان مي‌رسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.    

برج رفیعی که در میان دو بال قرار گرفته، در نوع خود بزرگترین ستون اوبلیکس جهان است که از عهد مصر باستان تاکنون ساخته شده است.

همة کسانی که تا یکی دو سال پیش در ایّام برگزاری حجّ تمتّع در رمی جمرات، ستون شیطان را سنگباران کرده‌اند، شکل ستون میانی خانة شیطان را به یاد دارند. ستونی چهارگوش که در انتها، نوک هرمی مشکلش خود را می‌نمایاند. این ستون همان ابلیسک است که امروزه به عنوان یکی از معروف‌ترین نماد فراماسونرهای جهان قابل شناسایی است.


میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشینگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطة دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهندة حضور و سلطة فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌هایی طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.

برج ایفل در فرانسه و برج ساعت لندن دو نمونة فانتزی ابلیسک هستند که توسط معماران ماسونی ساخته شده‌اند. امّا ابراج البیت بر بلندای مسجدالحرام گوی سبقت را از همگان ربوده است. این برج‌ها، در خود بزرگترین ابلیسک جهان را در امّ القرای جهان اسلام جای داده‌اند؛ البتّه، با تخریب ستون خانة شیطان در رمی جمرات و جایگزین شدن دیوار عریضی به جای آن. این برج‌ها با ابتکار معمار معروف ماسون‌ها؛ یعنی آقای لرد فاستر قد برافراشتند تا هم پاسخی به اسائة ادب مسلمانان به شیطان در وقت تخریب ستون‌های خانة‌ شیطان در رمی جمرات باشد و هم جبرانی برای آن. فاستر تا کنون بیش از 200 برج ابلیسک در جهان طراحی و ساخته است. در واقع او معروف ترین معمار سازنده سازنده ابلیسک مورد نظر فراماسونرهاست. از اینجا، برج‌های مشرف بر مسجدالحرام و خانة کعبه با دو برج بزرگ دروازه‌ای شکل ساخته شد تا به همگان اعلام نماید نه تنها مملکت سعودی، بلکه خانة مقدّس مسلمانان جهان نیز در آغوش ما و تحت سلطة ماست.

ماجرای «دروازه‌ها» نیز جالب است. در مصر باستان در میان ساحران و پس از آن در میان کابالیست‌ها و فراماسونرها، دو ستون دروازه‌ای شکل بر پهنة زمینی شطرنجی (مانند کف‌پوش شطرنجی تمامی لژهای ماسونی) به عنوان دروازة ارتباط با جهان ماورایی ابلیسی شناخته می‌شدند. اعمال کثیف مانند توهین به مقدّسات و مناسک شیطان پرستان و جادوگران، باعث بودند تا امکان ارتباط انسان‌ها (یا همان جادوگران و ساحران) با نیروهای اهریمنی شیطانی و جنّی ممکن شود. امروزه اشرار یهود و فراماسونرهای درجة بالا و کابالیست‌ها برای ارتباط با نیروهای شیطانی و اعمال قدرت بر رقیبان و مخالفان و مبارزة بی‌امان با انسان و ادیان در مناسک ویژه، از صفحات شطرنجی و دروازه‌ها و ستون‌ها بهره می‌برند.

چند سال قبل، در سفری به فرانسه، در منطقة مدرن و نوساز پاریس، بنای رفیع دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را ملاحظه کردم. البتّه شما هم از دیدار نمونة کاملی از آن بی‌نصیب نمانده‌اید. طیّ سه چهار سال اخیر دو نمونة بزرگ از برج‌های دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را در حاشیة ‌غربی بزرگراه مدرّس ساخته‌اند. بر تپّه‌های معروف عبّاس آباد. جالب اینجاست که در این دروازه‌ها که از اتّفاق، دولتی هم هستند، هرم معروف چشم جهان‌بین All seeing eye را هم ساخته‌اند. این واقعه را به حساب هر کس می‌خواهید بگذارید با خودتان. به هر روی نمادها و نمادسازها کار خود را می‌کنند. بگذریم!

از «شاخ‌های شیطان» قد برافراشته بر فراز مسجدالحرام می‌گفتم. بخش انتهایی و بالای دو بال این بنا که ابلیسک بلند مزیّن به ساعت بزرگی را در خود جای داده‌اند، به شکل بخش انتهایی بال‌های خفّاش ساخته شده‌اند. 

قابل ذکر است این برج بزرگ در 72 طبقه برکشیده شده است. با توجه به حرکت های نمادین فراماسونرها انتخاب عدد 72 که به عنوان عدد قدرت نزد کابالیست ها شناخته می شود قابل توجه است. از نظر آنان 72 تعداد شیاطینی هستند که (نیروهای جنی) حضرت سلیمان (ع) آنان رابرای ساختن معبد بزرگ در خدمت آورده بود. جز این افتتاح برج در 21 دسامبر 2012 نیر قابل توجه است. زیرا از نظر فراماسونرها و گردانندگان سازمان های مخفی در این روز که معروف به روز شیطان است از طریق ابراج البیت سایه این بنای شیطانی بر روی کعبه خواهد افتاد.

بد نیست بدانید که در ادبیّات مسیحی، شیطان در شمایل حیوانی با بال‌های خفّاش، پاهای شیر و سری چون سر قوچ به تصویر کشیده می‌شود. این نماد را در بسیاری از فیلم‌های هالیوود و از جمله امگا کد 2 می‌توانید ببینید. گوییا که معمار صاحب سبک این برج‌ها می‌خواهد به همگان القاء کند که بال‌های شیطان مسجدالحرام را در خود گرفته‌اند. در واقع، رمی و سنگباران معکوس از بلندای مسجد آغاز شده است. سنگ‌های پنهانی نیروهای اهریمنی بر سر و روی حجّاج طواف کننده و عمره گزاران. امواج منفی شیطانی که جان مسلمانان را هدف تیرهای زهراگین می‌سازد. بسیاری از محقّقان بر این باورند که، انفجار دو برج نیویورک در یازده سپتامبر، در واقع، حاصل پروژة انفجار دروازه‌ای بود که در آن زمان و مکان خاص و البتّه از نظر فراماسونرهای نشسته بر اریکة قدرت سازمان‌های مخفی، راه ورود نیروهای شیطانی را بیش از پیش در زمین و در صحن حیات اجتماعی ساکنان زمین هموار ساخت.


چنان که عرض کردم، قرار است این بنا و بال‌های شیطانی‌اش در سال 2012 م. افتتاح شود.

از نظر فرقه‌های شیطانی و طرّاحان نظم نوین جهانی، سال 2012 م. سال شروع نظم نوین دنیوی است. در این سال کعبه در سایة نمادهای شیطانی ابراج البیت قرار خواهد گرفت.

افتتاح برج در 21 دسامبر 2012 م، ارتباط این برج را با فاجعة پیش‌بینی و اعلام شده توسط غربی‌ها در سال 2012 م. نشان می‌دهد. در آثار متعدّد و فراوانی که طیّ سال‌های اخیر دربارة فاجعة جهانی در سال 2012 م. ساخته شده و پهنة وسیعی از سینما و حتّی مستندات تلویزیونی آمریکایی و اروپایی را اشغال کرده، این سال را سال ظهور مسیح دجّال یا همان مسیح دروغین اعلام کرده‌اند. عدد 11، عدد مقدّس فراماسونرهاست. قراینی حکایت از این دارد که سران مجامع مخفی، کمر همّت بسته‌اند تا با زمینه‌سازی ذهنی و تبلیغات گسترده، وقوع حوادثی در ابعاد جهانی را در سال 2012 محتوم، مقدور و پیش‌بینی شده معرّفی کنند. هم اینک در اثر ساخت مجموعه‌هایی از مستندات تلویزیونی، میلیون‌ها نفر در آمریکا و اروپا چشم به این سال دوخته‌اند و با نگرانی روزها را می‌شمارند. آنها حتّی به مردم القا کرده‌اند این تاریخ و واقعة مصیبت باری که بخش عمده‌ای از جهان را نابود خواهد کرد، توسط اقوام مایا و توسط پیش‌گویانی چون نوستر آداموس که از اتّفاق خودش در زمرة کابالیست‌ها است، پیش‌گویی شده است.

آنچه برای ما مسلّم است، آن است که، غرب و سران مجامع مخفی شیطان‌پرست و فراماسونر که اداره و کنترل جهان را عهده دارند، برای اجرای آخرین بخش از پروژة نظم نوین جهانی یا همان جهان تک حکومتی شیطانی، عجولانه در پی نمادسازی و اقدام پیش‌دستانه‌اند و با مدد گرفتن از نیروهای غیر ارگانیک، ماوراء الطّبیعه‌ای ابلیسی و جنّی، خود را مهیّای اقدامی در ابعاد جهانی برای نابودی مستضعفان و اسلام کرده‌اند.

مسیحیّت و سایر مذاهب محرّف در این میان جایگاهی ندارند؛ زیرا مسیحیّت و کانون‌های بزرگ مسیحی و از جمله کلیسای کاتولیک تمام عیار در اختیار همین کانون‌های قدرت است و سران این کانون به ظاهر مذهبی از اعضای اصلی مجامع مخفی‌اند و بازیگران بخش‌هایی از سناریوی طرّاحی شده هستند.

حساب مستضعفان مسیحی و روحانیان مستقل را باید از این کانون جدا دانست.
تنها اسلام، مسلمانان، کعبه و بزرگترین کانون شیعی؛ یعنی ایران اسلامي است که به عنوان مزاحم و آخرین بازمانده‌های دینداری در برابر مجامع مخفی و کانون‌های قدرت شیطانی ایستاده است.


سازندة فیلم 2012 م. در فیلمش و در هنگام به تصویر کشیدن فاجعة جهانی، نشان می‌دهد که همة بناها و کانون‌های مذهبی مسیحی، بودایی و غیره منهدم و از بین می‌رود، امّا، ‌همو از ترس اعتراض و عکس العمل مسلمانان از به تصویر کشیدن ویران شدن کعبه خودداری کرده بود.

بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد، تا این سال، همة نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همة سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، در بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید. هر کس می‌تواند به اقتضای گرایش و حسّاسیت خود به نوعی و از وجهی به ابراج البیت بنگرد.

این بنا، مسجدالحرام،‌ کعبه و طواف را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. برج اصلی با ارتفاع 595 متر در کنار شش برج بزرگ مسکونی، که جملگی متعلّق به «مجموعة بن لادن» هستند. حتّی اجازه نمی‌دهد شما تصویری از مسجدالحرام، گلدسته‌ها و پهنای آسمان داشته باشید.

سازمان جهانی و از جمله یونسکو، در حالی چشم خود را بر این هیکل ابلیسی بسته‌اند که برای ثبت ابنیة تاریخی در ایران مانند میدان بزرگ امام در اصفهان، شرط خود را کوتاه شدن و تقلیل طبقات برج جهان نما در حاشیة میدان اعلام می‌کنند.

سکوت سازمان‌های جهانی بی‌وجه نیست. آنها جملگی تحت مدیریّت سازمان‌های ماسونی عمل می‌کنند. یونسکو به عنوان یکی از بازوهای اصلی و فرهنگی فراماسونری جهانی قابل شناسایی است و رؤسای آن عمدتاً خود فراماسونر هستند، امّا سکوت سازمان‌های فرهنگی اسلامی در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران توجیه پذیر نیست.

مدیران سازمان‌های مسئول میراث فرهنگی، در حالی از این موضوع مهم که به آیندة اسلام و ایران بستگی دارد، غفلت می‌ورزند که از ردّ و نشان ستون‌های تخت جمشید و لوح‌های گلی برای لحظه‌ای غفلت نمی‌ورزند و سرمایه‌های بزرگي را صرف برگزاری نمایشگاهی از این آثار در ایران و اروپا می‌کنند و گاه رؤیای جشن‌های بزرگ ملّی عید نوروز را در خرابه‌های پرسپولیس در سر می‌پرورند و همّت خود را مصروف آن می‌دارند. به قول شاعر من در این بحر تفکّر به کجا و تو کجایی؟

امّا از وجهی دیگر و مهم‌تر، پروژة 2012 م. که اینک «ایران اسلامی» را به دلیل رویکرد شیعی و ولایی‌اش از یک سو و «حرمین مکّه و مدینه» را از دیگر سو، چون یک سیبل در تیررس اهداف شیطانی خود قرار داده، به عنوان انتقام‌گیری شیطان از خدای ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قابل شناسایی است. شجرة طیّبه‌ای که غرس شد تا از طریق بنی‌اسماعیل و اوصیای پیامبر آخرالزّمان، دین جهانی و حکومت جهانی مستضعفان در عرصة زمین مستقر شود اعلام پادشاهی جهانی بنی‌اسرائیل، اینک مشروط به در هم پیچیدن طومار آیین ابراهیم خلیل الرّحمن و «بنی‌اسماعیل» شده است.

ظهور کبرای امام عصر(ع) به منزلة تحقّق طرح آسمانی استقرار شجرة طیّبه‌ای است که با حضرت ابراهیم(ع) غرس شد تا در دولت کریمة آخرین فرزند این خانواده به برگ و بار بنشیند. ابراج البیت و پروژة ساختن شهرکی مسیحی‌نشين در مکّه که به بهانة آشنا ساختن غیرمسلمانان با اسلام در حال شکل‌گیری است، اوّلاً؛

جغرافیای حرم را در هم شکسته و این قلعة بزرگ فتح نشدنی را مورد تعرّض و تجاوز اجانب و غیرمسلمانان قرار می‌دهد. پایگاهی که تاکنون در تصرّف در نیامده و حتّی از آسمانش هیچ هواپیمایی امکان گذر ندارد تا چه رسد به اینکه غیرمسلمانان در آن سکنا گزینند یا جرئت دست‌اندازی به مسجدالحرام را پیدا کنند؛
این برج‌ها سایة خود را بر مسجدالحرام می‌افکنند و تمامی آداب، مناسک صرفاً معنوی و آسمانی را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. تأثیرگذاری بر امواج و تشعشعات روحانی و معنوی مسجدالحرام و بی‌اثر ساختن یا حدّاقل تضعیف این تشعشعات از طریق ابلیسک شیطانی در زمرة دومین هدف پنهانی فراماسونری جهانی شیطان‌پرست قابل شناسایی است؛
دست‌اندازی جنود ابلیسی در سال‌هایی که به ظهور می‌انجامد و وارد کردن خسارات بزرگ مادّی و معنوی به «انسان‌ها و ادیان»، در گرو حذف موانع باز دارنده است؛
حذف نمادهای بزرگ، مردان بزرگ و تحریف مناسک و آیین‌ها، به تدریج همة سپرهای حفاظتی بشر را که مانع از نفوذ و دخالت جنود شیطانی است، از بین می‌برد تا بشر در بی‌پناهی تمام آماج تیرهای مستقیم شیطانی و جنودش شود؛
توسعة مراسم و مناسک شیطان‌پرستی و رواج فرقه‌های ضدّ دین و شیطانی، بر کشیدن نمادهای فراماسونری در اقصانقاط جهان اسلام و به ویژه در اطراف اماکن مذهبی، همة سپرهای حفاظتی را از بین برده یا حدّاقل از میدان تأثیر امواج روحانی آنها می‌کاهد و بشر را بیش از هر زمان در برابر جنود ابلیس بی‌پناه می‌سازد؛

این همه، بر میزان القای خطوات و الهامات و وسواس شیطانی که منشأ همة آلودگی‌ها، گناهان و منکرات در انسان است، می‌افزاید.
ابتلای وحشتناک به غربزدگی مانع از درک این موضوع است. ابلیس و جنودش از طریق القا، الهام، وسوسه، تسریف و تزیین در مراحل اوّلیه انسان را برای انجام گناه تشویق می‌کنند، امّا در مراحل بالاتر با سلطه یافتن بر انسان‌ها، از آنها به عنوان آلت فعل خود بهره می‍‌جویند. سلطة شیطان بر انسان با طیّ مراتبی اتّفاق می‌افتد تا آنجا که برخی از انسان‌ها در عمل و نظر فرزند خواندة شیطان می‌شوند. از اینجا همة جوانان مسلمان جهان اسلام، مسلمانان عرب، فارس، ترک و سایر اقوام را برای مقابله با این دسیسه‌ها فرا می‌خوانم. آنها می‌توانند از طریق بمباران رسانه‌ای موج تبلیغاتی وسیعی را برای متوقّف کردن پروژه‌های غیر رحمانی در سراسر جهان اسلام به راه بیندازند.

جوانان غیور عرب زبان در عربستان، یمن، عراق، لبنان و شبه قارّة هند از توانمندی ویژه‌ای برای ایجاد این موج فرهنگی و رسانه‌ای برخوردارند.

رایزنان فرهنگی را، در صورتی که از مادّه و تبصره‌های اداری خلاص ‌شوند، سفیرانی مکلّف می‌شناسم تا ضمن رصد کردن طرح‌ها و توطئه‌ها، همة‌ اعتراض خود را در مجامع مذهبی، فرهنگی و حتّی سازمان‌های بین‌المللی اعلام و مواضع خود را آشکار سازند.
اسماعیل شفیعی سروستانی

دانلود : فایل صوتی سخنرانی استاد شفیعی سروستانی


حباب‌بازي وهابيت سعودي با انقلاب مصر


 

آمريکا و همپيمانان آن براي مصادره انقلاب مردمي در مصر، برخي مأموريت ها را به عربستان سعودي تفويض کره است، اين مأموريت ها البته در راستاي منافع سياست خارجي حاکميت مستبد وهابي در رياض نيز قرار دارد و به همين دليل است که سعودي ها تمام برگه هاي خود در اين عرصه را فعال کرده اند.
 


 سرعت انقلاب مصر و سقوط ديکتاتور ده ها ساله همپيمانان غرب و رژيم اسرائيل در اين کشور در عرض کمتر از يک ماه، گرچه براي آزادي و دموکراسي در منطقه رخدادي خوشايند به شمار مي رفت، اما زياد بودند کشورها و گروه هايي که اين اتفاقات را در راستاي منافع خود نمي دانستند و با اين روند غافلگيرکننده ترس و نگراني از اوضاع منطقه وجود آنها را فرا گرفت.اين قبيل حکومت‌ها پس از اينکه موفق شدند شوک ناشي از اين اتفاق را مهار کنند، تلاش گسترده خود را براي مهار اين انقلاب و مصادره آن به نفع خود آغاز کردند. آنها سعي کنند تا آينده اين انقلاب را به گونه اي رقم بزنند که از مباني خود منحرف شده و منافع آنها را تأمين کند. 

درباره نقش آمريکا و رژيم صهيونيستي در انحراف انقلاب مصر مطالب زيادي مطرح شده است، اما موضوعي که در اين ميان مغفول مانده، تلاش هاي عربستان سعودي براي شبيه سازي تجربه ناکام خود در مصر است. رياض با هزينه هاي ميلياردي خود از آغاز انقلاب در مصر به دنبال اين است که نسخه شکست خورده خود در تعريف افراطي و ساختگي از دين و حاکميت اسلامي را تحت عنوان "سلفي گري" به خورد مردم مصر نيز بدهد و البته در اين ميان برخي بازيگران داخلي مصر نيز وارد عمل شده و با پترودلارهاي سعودي چنان متورم شدند که حضور آنها در عرصه سياسي مصر همه را غافلگير کرد. اکنون طبق آخرين نتايج نهايي منتشرشده از انتخابات پارلماني مصر، مشخص شد که سلفي ها، وزنه اي معادل يک سوم پارلمان را در اختيار گرفته اند و البته در اين ميان نبايد همه فعالان اين طيف را با يک چوب راند چرا که هر يک از احزاب سلفي مصر، شامل گرايش هاي متفاوتي از سلفيت هستند. 

اهداف عربستان از نفوذ در انقلاب مصر

در واقع عربستان نفوذ فريبنده از طريق ابزارهاي اقتصادي و جريان وهابي را جايگزين رويارويي مستقيم كرد و از اين حيث با غرب متحد شده تا نه تنها انقلاب مصر بلکه ساير انقلاب‌هاي عربي در ليبي و يمن و بحرين را نيز ناكام سازد، چرا که سعودي ها مي دانستند که روند پرشتاب انقلاب هاي عربي ناشي از بيداري اسلامي در صورت ادامه، خيلي زود دامن خود اين کشور را نيز مي گيرد و سرکوب ها و فشار امنيتي و اصلاحات موقت و هزينه هايي که سعودي ها براي آرام نگه داشتن افکار عمومي صرف کرده اند، نيز زياد نمي تواند جلوي تحرکات مردمي در رسيدن به آزادي و دموکراسي را بگيرد.از سوي ديگر حمايت از حسني مبارک به عنوان يکي از متحدان قديمي مصر از ديگر برنامه هايي بود که دولت عربستان در اين راه به دنبال آن بود.
 

رياض که پيش از اين نيز در پذيرش ديکتاتور هاي بزرگ منطقه نظير "زين العابدين بن علي" و "علي عبدالله صالح" در اين روند وارد عرصه شده بود بتازگي نيز دعوتنامه هايي براي اقامت دائمي خانواده مبارک ارسال کرده است.اين موضوع از سفرهاي متعدد "سعود الفيصل" وزير خارجه عربستان سعودي به مصر قابل مشاهده است. الفيصل پس از انقلاب مصر چهار بار به اين کشور سفر کرده است. وي در اين سفرها با مقامات شوراي نظامي ديدار کرده و پيشنهاد کرده که در قبال عدم محاکمه مبارک، عربستان شش ميليارد دلار به اين کشور کمک خواهد کرد.

نگراني عربستان از برقراري ارتباط مستحکم ميان مصر انقلابي و انقلاب اسلامي ايران از ديگر مسائلي است که پاي ديپلمات هاي سعودي را به قاهره باز کرد. فيصل در ديدارهاي خود تلاش زيادي در اين راستا انجام داده وسعي کرده تا در ازاي مشوق هاي مالي، قاهره را از عادي سازي روابط با ايران منع کند. البته مقامات قاهره نيز هرگز روي خوش به اين درخواست ها نشان نداده و به دنبال بهبود مناسبات خود با ايران برآمده است، البته با اين حال همه چيز در مورد محورهاي سياست خارجي مصر به بعد از تشکيل دولت منتخب مردمي در اين کشور موکول شده است.
ابزارهاي سعودي براي مصادره انقلاب مصر

آمريکا و همپيمانان آن براي مصادره انقلاب مردمي در مصر، برخي مأموريت ها را به عربستان سعودي تفويض کره است، اين مأموريت ها البته در راستاي منافع سياست خارجي حاکميت مستبد وهابي در رياض نيز قرار دارد و به همين دليل است که سعودي ها تمام برگه هاي خود در اين عرصه را فعال کرده اند.طبق معمول نخستين بخشي که در اين زمينه به عهده سعودي ها گذاشته شده، تأمين مالي بخشي از طرح هاي غرب و سعودي براي مصادره اين انقلاب است. رژيم آل سعود در اين راستا با برخي از رژيم‌هاي عرب حوزه خليج فارس متحد شده تا با توسل به برخي اهرم‌ها از جمله دادن وام‌هاي مشروط به قاهره تلاش‌هاي انقلابيون مصري براي تحقق استقلال و ثبات سياسي در مصر را با شكست مواجه كنند. البته تاكنون شوراي عالي نظامي گرفتن اين قرض‌ها را رد كرده،‌ اما ارائه پيشنهادات همچنان ادامه دارد.تأمين‌ هزينه‌هاي سازمان‌هاي مدني و به خدمت گرفتن افراد و مزدوراني كه انديشه‌هاي وهابي در سرمي‌پروانند و واداشتن آنها به ايجاد فتنه و اختلافات داخلي در مصر و ايجاد هرج و مرج داخلي و تلاش جهت بازگرداندن عناصر رژيم سابق از ديگر ترفندهايي است که سعودي ها با تأمين مالي هزينه هاي آن براي غلبه بر انقلاب مصر در پيش گرفته اند.

 

عربستان و ديگر كشورهاي عرب حوزه خليج فارس حمايت‌هاي بسياري از سفلي‌ها در مصر انجام مي‌دهند و ظرف 25 سال گذشته اين جماعت‌ها و گروه‌ها حدود 25 ميليارد دلار از عربستان سعودي كمك‌ مالي دريافت كرده اند و به اين ترتيب اين جريان‌ها تحت عنوان‌ها و پوشش‌هاي مختلف عملاً تحت اختيار عربستان قرار دارند، آنها شبکه عظيمي در داخل مصر ايجاد کرده اند که شامل حدود 36 شبكه تلويزيوني ماهواره‌اي، 20 هزار مسجد و 20 هزار جمعيت خيريه است و در واقع نيرو و جريان خطرناكي است كه تا پيش از انقلاب زير لواي دستگاه‌هاي امنيتي مبارك فعاليت مي‌كرد و هم اكنون كشورهاي حوزه خليج فارس مستقيماً اين گروه را تحريك مي‌كنند.روزنامه "السفير" لبنان در تاريخ 19مي 2011 ميلادي مقاله اي را از"ماکس استراسر" تحليلگر سياسي غربي و نويسنده مجله هاي "آتلانتيک" و"فوروارد" منتشر کرد. وي در بخشي از مقاله خود تأکيد کرد که نفوذ عربستان در مصر فراتر از نفوذ مالي است. شيوخ سعودي تأثير زيادي بر وهابي هاي خشونت طلب دارند، اين درحالي است که در گذشته وهابي ها از سياست و زندگي اجتماعي کنار گذاشته شدند، ولي اخيراً سعي دارند خود را به عنوان يک قدرت سياسي و اجتماعي تحميل کنند. وهابي هاي مخالف شيعه، شايد دستورات خود را از پادشاه عربستان نگيرند اما روابط بسيار خوبي با حکومت عربستان دارند. ضمن اينکه استمرار وهابي ها در به پا کردن ناآرامي از راه هاي سياسي و ديني و فشار آوردن بر جمعيت اخوان المسلمين در راستاي منافع عربستان سعودي در مصر است. 


حزبي که ره صد ساله را يک شبه پيمود

سلفي هاي مصر که بعد از انقلاب 25 ژانويه با حمايت هاي مالي و سياسي عربستان به دنبال گسترش نفوذ خود در اين کشور بودند، در روز 12 ژوئن سال گذشته ميلادي از تأسيس حزب سياسي "النور" خبر دادند که نخستين حزب سياسي سلفي در تاريخ مصر به شمار مي‌آيد. رياست اين حزب در دست "عماد عبدالغفور" است، وي از جمله مشايخ بزرگ سلفي اسکندريه است. 

بر اساس برخي از اطلاعات موجود مقدار اموالي که بعد از انقلاب مصر از سوي عربستان سعودي وارد اين کشور شده تا در راستاي انحراف اين انقلاب هزينه شود، بالغ بر 140 ميليون دلار بوده است. بخش زيادي از اين اموال در راستاي تأسيس حزب النور هزينه شد، حزبي که آراء آن در انتخابات پارلماني مصر همه را غافلگير کرد و توجه آنها را به اين حزب جلب کرد. حزب سلفي "النور" که اعضاي آن در زمان حسني مبارک هيچ سابقه مبارزاتي و يا حتي حضور سياسي در مصر نيز نداشتند، بعد از انقلاب مصر به يکباره با دلارهاي نفتي سعودي متورم شده و موفق شد از طريق فتواهاي ساختگي برخي علماي ديني وهابي در آن مردم را به رأي دادن به اين حزب وادارد و اين حزب موفق شود در ميان بهت و حيرت کارشناسان با 113 کرسي و کسب 23 درصد کرسي هاي پارلمان بعد از اخوان المسلمون رتبه دوم را در انتخابات مصر به خود اختصاص دهد.
اين حزب در زمان تبليغات انتخاباتي علاوه بر حمايت از سوي فتواهاي تکفيري هاي مصري که برخي رأي دادن به غير از اين حزب را حرام اعلام کرده بودند، با اموال سعودي ها مراکز بسياري را براي تيلغيات خود اختصاص داده بودند، آنها خودروهاي گرانبهايي را در اختيار داشتند و تظاهرات هايي را نيز در حمايت از خود به راه انداختند، پوسترها و پلاکاردهاي اين گروه به صورت وسيع در سطح کشور متتشر شد. اين در حالي است که اين هزينه هاي ميلياردي هرگر با بضاعت اندک ليدرهاي اين گروه همخواني نداشت و مشخص بود که کمک هاي خارجي سرشاري آنها را در اين روند همراهي مي کند.

مجله اشپيگل آلمان با اشاره به حضور بي سابقه سلفي هاي وهابي در مصر و موفقيت آنها در انتخابات مي نويسد که اين موفقيت در حالي به دست آمد که آنها هيچ نقشي در پيروزي انقلاب مردمي اين کشور نداشتند و حتي در برهه اي، انقلابيون را دسته اي از زنان فاسد و بدکاره و مردان صهيونيست ناميده بودند، آنها در حالي که انتخابات آزاد را امري غير اسلامي مي دانستند از طريق همين انتخابات سعي کردند تا در انقلاب مصر به قدرت برسند و الآن مدعي هستند که اصول دموکراتيک را رعايت مي کنند.اين مجله در ادامه به صراحت از حزب النور نام مي برد و مي نويسد که اين جنبش سلفي و وهابي ارتباطات قوي و محکمي با عربستان سعودي دارد و در اين انتخابات نيز اموال زيادي را بالغ بر صدها ميليون دلار از سعودي ها دريافت کرده است.


مقابله مردم و نخبگان با سعودي کردن مصر

تلاش فراوان سعودي ها براي گسترش وهابيت در ميان مردم مصر با خشم و مقابله آنها مواجه شده است، اين خشم در تظاهرات متعددي که در مقابل سفارت عربستان سعودي در اين کشور برگزار مي شود بوضوح قابل مشاهده است. مصري ها از زمان پيروزي انقلابشان تاکنون چند بار در مقابل سفارت عربستان تجمع کرده و حتي يک بار براي چند ساعت کنترل اين سفارت را نيز در دست گرفتند.گروه هاي سياسي مصري نيز در مناسبت هاي مختلف نسبت به دخالت هاي خارجي بويژه دخالت عربستان سعودي در امور داخلي مصر هشدار داده اند، يکي از مسائلي که باعث نگراني هاي شديد در مصر نسبت به وهابي کردن دولت آينده اين کشور وجود دارد، زمزمه هاي تشکيل هيئت موسوم به امر به معروف و نهي از منکر بر اساس تجربه عربستان در مصر است، سازمان امر به معروف و نهي از منکر يک جريان افراط گراي مذهبي در داخل عربستان سعودي است که از وهابيون تندرو تشکيل شده و وظيفه آن نيز اجبار مردم به رعايت ظواهر ديني است.
البته با وجود واکنش هاي منفي که مردم نسبت به اين اقدام از خود نشان داده اند، به نظر نمي رسد که سلفي ها موفق به اجراي آن در مصر شوند، اما انگيزه اين گروه ها از مطرح کردن اين پروژه محک زدن جامعه مصري براي اعمال ديکته هاي سعودي بر اين کشور است.اين در حالي است که حتي شيخ الازهر مصر نيز که بالاترين مرجع اهل سنت در مصر است، با تأسيس هيئت امر به معروف و نهي از منکر در مصر از سوي وهابيون اين کشور بشدت مخالفت کرد.و
ي که از تبديل شدن اين هيئت به هيئتي نظير هيئت امر به معروف و نهي از منکر عربستان سعودي هراس دارد، گفت: شهروندان مصري ظلم هاي فراواني را از سوي نظام سابق که آنان را از کمترين حقوق آزادي و کرامت محروم کرده بود، متحمل شدند.


"فهمي هويدي" تحليلگر مصري تشکيل هيئت موسوم به امر به معروف و نهي از منکر بر اساس مدل افراطي عربستان سعودي در مصر را به کلي رد کرده و آن را ناشي از ابتذال فکري طراحان آن دانست.وي تأکيد کرد که روند مبارزه با منکرات بايد بر اساس عقل هوشيار و با دقت نظر خاصي صورت گيرد.هويدي در مورد گروهي که به دنبال پياده کردن مدل عربستان سعودي در مصر هستند، گفت: ما از اين افراد نشنيده ايم که در مورد فقر و ظلم و فساد و غارت اموال کشور و حالت فوق العاده و ساير مصيبت هاي مردم سخن بگويند، در عين حال همواره به روي چيزي هايي تکيه مي کنند که آنها را اخلاقيات مي نامند.

به هر روي به نظر مي رسد فعاليت هاي تخريبي عربستان سعودي در مصر با وجود هوشياري مردم اين کشور در آينده نيز راهي به سوي موفقيت نخواهد داشت و انقلاب مصر با وجود تمام مانع تراشي هاي سعودي و غربي به روند رو به رشد خود ادامه داده و مسير خود را در راه رسيدن به استقلال آزادي طي خواهد کرد. مقامات آل سعود نيز به جاي تلاش براي فرار از واقعيت انقلاب مردمي در کشور خود بايد زمينه هاي بي عدالتي و حکومت موروثي را برداشته و به مردم اجازه مشارکت در تعيين سرنوشت خود را بدهند.مشرق

سخنی با بهائیت

سلام                                

برای مشاهده    اینجا    کلیک کنید

4مرحله تاثیر سایت‌های مستهجن بر سلامت روانی

سایت‌های مستهجن وجود دارند. چه به ما بربخورد و چه برنخورد این سایت‌ها به زبان فارسی هم وجود دارند و آمارهای غیر رسمی نشان می‌دهد که مشتری هم دارند. با پاک کردن صورت مسئله چیزی عوض نمی‌شود. همشهری مثبت در پرونده‌ای به بررسی سایتهای مستهجن، اعتیاد به آنها و راه‌های مقابله با این آسیب روانی می‌پردازد این نشریه در بخشی از مطلب خود با عنوان "شاید برای شما هم اتفاق بیافتد" آورده است.

هرزه‌نگاری اینترنتی مقدمه یک بیماری فراگیر روان‌شناختی به نام اعتیاد جنسی است. چندین محقق روان‌شناس ابعاد مختلف این مشکل را بررسی کرده‌ و مراحل مختلف هرزه‌نگاری را شرح داده‌اند. در این گزارش می‌خواهیم این مراحل پیش رونده را شرح دهیم تا هم شما از عوارض آن آگاه شوید و انگیزه بیشتری برای پیشگیری داشته باشید و هم با راه‌های درمان آن آشنا شوید.


مرحله اول: اعتیاد؛ وابستگی آن‌لاین
اولش این جوری است که شما برای کنجکاوی به یکی از سایت‌های مستهجن که لینک‌هایشان این طرف و آن طرف زیاد ریخته‌اند، مراجعه می‌کنید. اما این پایان ماجرا نیست. این تصاویر و متن‌ها آن قدر قدرت تخیل شما را به کار می‌اندازند که شما بار‌ها و بارها، دوباره و دوباره به آن سایت‌ها مراجعه می‌کنید. فرد در ذهن خودش این تصویرها و داستان متن‌ها را بارها و بارها در ذهن خود تصور می‌کند و تحریک می‌شود.
 
جالب اینجاست که افراد تحصیل‌کرده و با هوش، شاید به خاطر قدرت تصور بالاترشان در مقابل این سایت‌ها آسیب‌پذیرترند. خلاصه اینکه یک دفعه فرد به خودش می‌آید و می‌بیند که واقعا به این سایت‌ها معتاد شده است. دقیقا مانند مصرف‌کننده‌های مواد، معتادان به این سایت‌ها هم دیگر با دیدن مثلا یک عکس یا فیلم در شبانه روز راضی نمی‌شوند و وقت بیشتر و بیشتری را صرف تصاویر مستهجن و مستهجن‌تر می‌کنند و البته کم‌کم عوارض این اعتیاد گریبان خانواده و شغل فرد را هم می‌گیرد.

مرحله دوم: تشدید؛ هر چه مستهجن‌تر بهتر
همان‌طور که در مرحله قبل هم توضیح داده ‌شد، معتادان به این سایت‌ها کم‌کم وقت بیشتر و بیشتر و تصاویر مستهجن‌تر و مستهجن‌تری را طلب می‌کنند. اما این فقط در فضای مجازی اینترنت نیست. آنها کم‌کم توقعات عجیب و غریب جنسی که در نتیجه دیدن این سایت‌ها برای‌شان ایجاد شده ‌است را از همسر خودشان هم دارند.
 
معلوم است که این توقعات عجیب و غریب که فقط منحرفان جنسی از پس آنها برمی‌آیند در زندگی طبیعی برآورده نمی‌شود. اینجاست که فرد ممکن است حتی بخواهد تنوع طلبی جنسی خود را با یافتن شریک‌های متعدد‌تر ارضا کند. ضمن اینکه این نوع برخورد باعث می‌شود که همسر فرد کم‌کم از او آزرده شود و کناره‌گیر‌تر شود. این دور باطل همچنان ادامه پیدا می‌کند و زندگی طبیعی فرد را کاملا مختل می‌کند.

مرحله سوم: حساسیت‌زدایی؛ هیچ چیز زشت نیست
هر چه که فرد بیشتر پیش می‌رود و بیشتر در سایت‌های مستهجن غرق می‌شود، تشخیص فضای مجازی از فضای واقعی و التزامات اخلاقی‌اش برایش مشکل‌تر می‌شود. در درجه اول دیگر هیچ محتوای مستهجنی برای او شوک‌ برانگیز نیست. او دیگر میخکوب نمی‌شود. هیچ چیزی برایش کریه نیست. در فضای واقعی هم بسیاری از انحرافات جنسی در دیگران برای او طبیعی به حساب می‌آید. قاتی شدن فضای مجازی و واقعی برای او این توهم را به وجود می‌آورد که "این کاری است که همه آن را انجام می‌دهند."
 
فرد دیگر قادر به درک این نکته نیست که فضای مجازی مستهجنی که او در آن سیر می‌کند را فقط یک اقلیت بسیار کوچک از جامعه واقعی آن هم با هدف‌های بیشتر اقتصادی به وجود آورده‌اند و این گروه کوچک به هیچ عنوان نماینده جامعه واقعی نیستند. در جامعه واقعی برای اکثریت هنوز هم آن تصاویر وقیح و میخکوب‌کننده هستند و این افراد معتاد به سایت‌های مستهجن هستند که مشکل دارند و نه جامعه.

مرحله چهارم: انحراف جنسی؛ بدل شدن به تصاویر
در سایت‌های مستهجن فقط به تمایلات طبیعی جنسی پرداخته نمی‌شود. بخش عظیمی از این تصاویر و متن‌ها مربوط به کسانی است که از انحرافات جنسی رنج می‌برند. در آخرین مرحله و شدید‌ترین مرحله از اعتیاد به سایت‌های مستهجن، خود فرد هم ممکن است این رفتارهای انحرافی را انجام دهد.
 
لاقیدی جنسی و انجام رفتارهای پرخاشگرانه جنسی دو نمونه از رفتارهایی است که در نتیجه مشاهده این سایت‌های مستهجن انجام می‌شود. یکی از بدترین عواقب این مشکل روان‌شناختی این است که نگرش‌ فرد به اطرافیانش کاملا جسمی می‌شود. در واقع بخش عاطفی و انسانی که به طور طبیعی در روابط آدم‌ها با یکدیگر وجود دارد کم کم از ذهن این افراد محو می‌شود و او به همه فقط با دیدگاه جنسی نگاه می‌کند.

گردآوری پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده

شهید مطهری :اگر امروزه برهنگی تمدن محسوب میشود ، پس حیوانات از همه متمدن ترند !!!


به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، شبکه "صدای آمریکا" جمعه 20ژانویه(30دی) در برنامه "تفسیر خبر" به موضوع پخش عکس برهنه یک بازیگر خارج نشین ایرانی پرداخت. بیژن فرهودی مجری برنامه تفسیر خبر از نوری زاده می پرسد: «در این هفته پخش عکس نیمه برهنه گلشیفته فراهانی توسط یک سایت و نشریه فرانسوی به نام "مادام فیگارو" جنجال به راه انداخت. آقای نوری زاده، عده ای معتقدند که گلشیفته تابوشکنی کرده و بعضی می گویند خلاف عفت عمومی این کار را انجام داد.»
نوری زاده می گوید: «من درود می فرستم به او، درود به بهزاد پدر او و مادر او که چنین دختری تربیت کردند. اصلا در این تصویر ذره ای چیزی که پورنوگرافی تلقی شود نیست، زیبایی و معصومیت آن چهره(!) فریاد زن ایرانی است(!!!) و تابوشکنی اش عالی است.»
برخلاف نظر دکتر نوری زاده که کارشناسی کرده و این حرکت زشت را که در بدوی ترین جوامع انسانی و بی فرهنگ ترین اجتماعات بشری نوعی هنجارشکنی تلقی می کنند، فریاد زن ایرانی می داند، ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد: اولا درست برعکس آن چه که دکتر نوری زاده درباره خانواده این بازیگر اظهار داشت بهزاد فراهانی در مصاحبه با برخی سایت ها مدعی شد این عکس متعلق به دختر او نیست بلکه فتوشاپ است و دخترش اهل چنین مسائلی نیست. مطلب دوم به برداشت ها و کلمات به کار برده شده توسط نوری زاده است که این عمل را دارای جنبه پورنو نمی داند، حمل بر زیبایی و معصومیت و در نهایت فریاد زن ایرانی و یک تابوشکنی عالی ذکر کرد، باید پرسید که اگر این تصویر از نظر او عادی و دارای معصومیت است چگونه آن را تابوشکنی می خواند؟

به نظر می رسد آقای نوری زاده و مابقی کارشناسان شبکه های ماهواره ای بنای خود را بر مخالف خوانی با آنچه در داخل ایران می گذرد گذاشته اند و اصلا کاری به موضوع ندارند. در حالی که به غیر از این عده ای مریض سیاسی و فرهنگی که از این حرکت استقبال کرده اند اکثر رسانه ها و صاحب نظران حتی پدر و مادر این بازیگر با این حرکت قبیح مخالفت کرده اند و آقای نوری زاده کماکان اصرار به مخالف خوانی دارد.

تمسخر تعزيه اباعبدالله (ع) در برنامه «رادیو 7» + فیلم

تعزیه‌خوانی که ریشه در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما دارد و در ایام‌های مختلف سوگواری از آن استفاده می‌شود، این بار در رسانه ملی و در شبکه 7 سیما به تمسخر کشیده شد.

 گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، هم‌زمان با مراسم ثبت جهاني تعزيه كه با حضور رئيس جمهور انجام شد، رسانه ملي در برنامه‌ای كه از شبكه آموزش سيما و در قالب يكي از آیتم‌های برنامه راديو هفت صورت گرفت به تمسخر اجراي اين مراسم آئيني و معنوي پرداخت.

شبکه 7 جمهوری اسلامی ایران در برنامه «رادیو 7»‌ خود با این کار نه تنها حرمت تعزیه‌خوانی را نگاه نداشت بلکه دست به استهزاء و تمسخر تعزیه‌خوانی در ایام سوگواری زد. نكته جالب توجه در اين برنامه كه با موسيقي و حالات و اشعار مناسب مراسم تعزيه عجين بود، اين است كه مجري برنامه صراحتاً به اجراي آيتم مذكور با تمثيل به تعزيه اشاره مي‌كند.

 
 

 
گویا توهین به مقدسات و استهزاء آنها در رسانه ملی کشور ما تبدیل به امری عادی شده است. کاملاً مشخص است که مسئولین رسانه ملی  خواب نیستند، بلکه خود را به خواب زده‌اند، چرا که با توجه به اقدامات سوال‌برانگیزی که در گذشته نیز در رسانه ملی روی داده و با توجه به اطلاع‌رسانی‌هایی که در این زمینه شده است، آنها تا کنون باید به خود آمده و دست به اصلاح ساختار موجود می‌زدند.

جنگ نرم و دیپلماسی عمومی یعنی توزیع کتاب "دا"

 

کتابهای انقلاب و دفاع مقدس به چاپ های صدم می رسید و بسیاری از آنها بر روی پرده سینما و صفحه تلویزیون قابل رویت بود؛ این دقیقا یعنی همان شاه بیت آمریکایی ها در دیپلماسی عمومی و قدرت نرم" تسخیر قلب و مغز انسان ها".
گروه فرهنگی مشرق- "دا" کتاب رکورد شکن دفاع مقدس، مجموعه خاطرات "سیده زهرا حسینی" از روزهای اشغال خرمشهر،که به کوشش"سیده اعظم حسینی" به چاپ رسید کتابی که دهها بار چاپ شد و هنوز در پشت ویترین بسیاری از کتابفروشی های مهم خیابان انقلاب تهران می توان از آن سراغ گرفت.
این کتاب همچنین در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ به طوری که فصل به فصل آن با صدای هنرپیشه های مشهور زن خوانده و پخش شد. کتاب تا دور ترین روستاهای استان خوزستان رفت و بسیاری از اهالی مشهور سینمای ایران آن را خواندند و درباره اش اظهار نظر کردند؛اما آیا همه این اتفاقات ناشی از یک حادثه بود؟ آیا تنها جذابیت های "دا باعث شد تا این کتاب این گونه مورد توجه قرار بگیرد؛ اهالی فرهنگ و هنر آنرا بخوانند و در این وسعت توزیع شده، و به چاپ های مکرر برسد؟ حتی رسانه ملی بدون اینکه پرداخت خاص نمایشی روی آن صورت گرفته باشد به صورت خام این کتاب را قابل عرضه تشخیص داده و ....


شاید هر کسی جز نگارنده این مطالب را می شنید ممکن بود این احتمال را بدهد که چنین فرضی؛ یعنی فرض اتفاق بودن یا جذابیت ذاتی اثر در موفق بودن توزیع و دیده شدن این اثر ژانر دفاع مقدس درست باشد؛ اما اجازه بدهید به دو دلیل این فرض را از اساس رد کنیم.
دلیل اول؛ شرایط کاری و جنس آن باعث شد تا چند سالی توفیق یار باشد و در همسایگی عزیزانی که در دفتر ادبیات مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری مشغول فعالیت بودند حضور داشته باشیم. این سال ها سبب شد تا علاوه بر آشنایی قبلی با آثار تولیدی این دو دفتر از نزدیک با فعالان آن حشر و نشر داشته و بسیاری از آثار را از تنور در نیامده مزه مزه کنیم.باید به صراحت گفت که کم نیستند آثاری مانند کتاب ارزشمند "دا" که دارای جذابیت های دراماتیک همسطح یا در برخی موارد بیش از این کتاب هستند؛ آثاری که پیش و پس از "دا" منتشر شدند، اما هیچ یک تا به این حد مورد توجه قرار نگرفتند، اگر چه برخی از آنها مانند خاطرات "عزت شاهی" به همت برخی رسانه ها بیشتر مورد توجه بودند اما هیچ کدام در توفیق با "دا" قابل مقایسه نیست.
اما دلیل دوم و دلیل اصلی مربوط به زمانی می شود که جرقه های دیده شدن کتاب "دا" زده می شد، باز هم از خوش اقبالی نگارنده در محل درست و زمان درست برای مشاهده این رخداد کم نظیر فرهنگی حضور داشت. یعنی جایی که یک انگیزه شخصی و قوی باعث شد تا یکی از فعالان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی کاری کارستان انجام دهد و یک اثر را جاودانه نماید.
چند سال پیش و همزمان با انتشار اولین چاپ کتاب دا توسط انتشارات سوره وابسته به حوزه هنری، حبیب احمدزاده که خود نویسنده بنامی در زمینه دفاع مقدس است و برخی از داستان های او به زبان انگلیسی نیز تر جمه شده، احمد زاده با ظرافت خاصی این کتاب را انتخاب کرد و با پیگیری های شخصی خود به کمک دوستانی که در انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس داشت کتاب را برای بسیاری از فعالان سینمایی، اعم از نویسنده، بازیگر و کارگردان ارسال کرد.
احمد زاده باز هم توانست تا از طریق برخی دوستان با جذب بودجه ای اندک تعداد محدودی از کتاب ها را برای معلمان استان خوزستان آماده و بین آنها توزیع کند؛ و همه این ها جرقه هایی بود که اندک اندک کتاب در میان اهالی فرهنگ و هنر و در نهایت مردم عادی شناخته شود. برخی از هنرپیشه ها کتاب را خواندند و درباره آن اظهار نظر کردند،احمد زاده باز هم شخصا در انتشار این نظرات می کوشید و از هر طریق موجود یک گردان تبلیغاتی یک نفره را که البته پیاده نظامی هم داشت رهبری می کرد، ماجرا مفصل تر از این حرف ها است و امیدواریم که زمانی مجالی برای روایت کل داستان فراهم شود که چگونه ناگهان ده تا ده تا چاپ های این کتاب به فروش می رفت و "دا" به یک باره از تمامی کتابهای منتشر شده هم عصرش با سرعت نور پیشی گرفت.
***

حبیب احمدزاده؛نویسنده دفاع مقدس و کسی که نقش محوری در توزیع و تبلیغ کتاب "دا" داشت

سخن گفت آنهم این قدر اندک درباره تلاش هایی که موجب ماندگاری کتاب "دا" در ادبیات دفاع مقدس آن هم با این نفوذ مردمی شد قطعا ظلم به کسانی است که در این زمینه عرق ریختند. اما تا همین جا کافی است که یک جمله را با صراحت بگوییم؛ جنگ فرهنگی، جنگ نرم، دیپلماسی عمومی و هزار و یک واژه دهن پرکن دیگر که این روز ها تبدیل به روش هایی برای کسب درآمد و آبرو برای برخی شده است مصداق اتم و اخص اش همین اتفاقی است که در سکوت و گمنامی توسط فردی مانند حبیب احمدزاده و دوستانش رخ داد.
اگر حبیب تکثیر می شد، اگر مدیران فرهنگی کشور اندکی می فهمیدند که این رخداد یعنی چه و اینکه یک اقبال عمومی به یک اثر ارزنده دفاع مقدس صورت بگیرد اشاره به چه ظرفیت ها و امکاناتی دارد و چه تاثیری در حوزه امنیت ملی خواهد گذاشت،امروز به جای برگزاری هزاران جشنواره و همایش ملی و تبلیغاتی شاهد صف های طولانی مقابل کتابفروشی ها بودیم. کتابهای انقلاب و دفاع مقدس به چاپ های صدم می رسید و بسیاری از آنها بر روی پرده سینما و صفحه تلویزیون قابل رویت بود؛ این دقیقا یعنی همان شاه بیت آمریکایی ها در دیپلماسی عمومی و قدرت نرم" تسخیر قلب و مغز انسان ها".
به عبارت دقیق تر باید گفت؛ جنگ نرم یعنی توزیع کتاب "دا"!

مستند ها و کلیپ هایی از ادیان و فرقه های ضاله

مستند ها و کلیپ هایی از ادیان و فرقه های ضاله


عرفان کیهانی
وهابیت
بهاییت

فرقه ضاله حلقه (عرفان کیهانی)

فرقه وهابیت

فرقه ضاله بهاییت


شیطان پرستی
رقص در تاریکی

شیطان پرستی

کلیپ هایی از فرقه ها و ادیان مذهبی متفرقه

مستند قربانی کردن انسان در آیین های راز آلود


طریقت گمراهی / صوفیه و دراویش / قسمت سوم

طریقت گمراهی

 

فیلم/ تحلیل یک انیمیشن ضدتوحیدی!

نگاهی به کلیپ انیمیشنی شیاطین فانتزی.

سهم ما در ماه محرم

معمولا در شهرما چنین مرسوم شده است که قبل از ماه محرم حدودآ۱۰ یا ۱۵ روز مونده به این ایام هیات و تکایای این شهر برای  اعلان برنامه های خود در دهه محرم به شکل تبلیغ در پارچه نوشته های مشکی از هر وسیله ای که در معرض دید عموم  باشد بطور آویز نصب میگردد وخود حرکت فی نفسه بهترین و ازرشمند ترین کار تبلیغی برای عزاداری در ماه محرم هست و میباشد .

اما سوال اینجاست :

۱-آیا صرفا" تبلیغ کار ساز هست ؟

۲- وظیفه ما در ماه محرم فقط سیاه پوشیدن است ؟

۳- خوردن تغذیه های نذری یا احسان همه مشخصه های محرم میباشد ؟

۴- به را ه انداختن دسته جات عزاداری در ایام شب یا روز آنهم در زمان ترافیک موجود در شهر سفارش شده  بزرگان میباشد ؟

و سوالاتی از این دست که اگر خدا بخواهد جوابهائی را در ذیل به حضورتان عرض میکنم تا شاید از رهنمون شده های ماه محرم و از محبین واقعی اهلبت باشیم انشا ا...

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم واقعه عاشورا یک واقعه تاریخی آن هم از نوع تاریخ اسلامی جزئی از هویت ما مسلمانان به ثبت رسیده است ودر باز خورد یا فرآیند قضاوت تاریخ که گفته اند (آینده گان بهتر قضاوت خواهند کرد ) پس از این واقعه تا به امروز حاضرین عصر خود بسته به شناخت خود از دین و ائمه تعبیرات و قضاوتهای خود را گفته اند اما آنچه را که نمی توان با حدس و گمان و یا تعبیرات خود مان بر آن صحه بگذاریم اخبار و روایات های متعددی است که از سیره  اهلبیت (ع) به دست ما رسیده است .

ادامه نوشته

جغرافیای قدرت نرم ایران شیطان

چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟
مشرق- منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشن‌تر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزی‌ای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد:

چند روزی بود که شهر وین در محاصره‌ی آن‌ها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقب‌زن‌ها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست‌ نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره می‌گذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیش‌روی و تصرفِ آن به اندازه‌ی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگ‌ها، امپراتوری‌ای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپنده‌ای که داشت به دستِ مسلمانان می‌افتاد.

کرم مصطفی کوپرولو باید عجله می‌کرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک می‌شدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحت‌الحمایه‌ی پاپ، لشکر کشیده بودند. سواره‌نظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزه‌های بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاه‌ِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برای‌شان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آن‌ها گفته بود که اگر زمانی در جنگ‌های صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود این‌بار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود.

کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله می‌کرد...

تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیش‌روی به سمتِ اروپای مرکزی

امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزاده‌ی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسله‌ی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سال‌های 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمان‌ها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتخت‌اش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آن‌جا انتقال یافت.

تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوه‌مند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخش‌هایی از ایران، عمده‌ی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانی‌ها سلسله‌ی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آن‌ها کنترل عمده‌ی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت.

افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد،‌ بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمان‌ها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمان‌ها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیره‌ی قبرس را به خاکِ‌ خود داشتند.

در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آن‌ها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود.

«نقشه‌ی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683»

تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا

تصرف وین مدت‌ها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقه‌ی دانوب (منطقه‌‌ای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راه‌های تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان.

«وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی»

عثمانی‌ها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسوده‌ی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند.

در بیش از 100 سالی که عثمان‌ها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جاده‌ها و پل‌های زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقه‌ی بالکان فرستادند.

قلبی که به چنگ نیامد

اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیه‌ی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید.

سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبه‌ی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمان‌ها در شرق، علیه مسیحیان در غرب.

پیروزیِ عثمان‌ها بدیهی به نظر می‌رسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصله‌ی زیادی را از وطن‌شان طی کرده بودند. آذوقه‌ی‌شان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آن‌جا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش می‌توانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا می‌توانست آشتی را هم حاکم کند؟

در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد می‌جنگیدند، ناکام گذارند.

نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده

این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیش‌روی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطه‌ی بازگشت در برخوردِ تمدن‌هایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد.

به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانه‌ی مبارزه‌ی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوام‌فریبِ مبارزه‌ی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژی‌ای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژی‌ای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یک‌باره‌ی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود.

اسرائیل، وینای مدرنِ غرب

اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار می‌گیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامه‌ی استراتژیست‌ها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعه‌ی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 می‌داند. اگر آن‌ روز نماینده‌ی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نماینده‌ی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمین‌های اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است.

آن‌طور که فرگوسن می‌گوید: مورخین باید همواره درباره‌ی زمانِ حال صحبت کنند، بعضی‌ها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقه‌مندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید.

همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقاله‌ای متاثر از نیل فرگوسن به شیوه‌ی دیگری بیان می‌کند.

او معتقد است که مسئله‌ی اسرائیل، مسئله‌ی یهود نیست. مسئله‌ی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است.

به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینه‌های امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آن‌ها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی می‌کند برای غرب.

اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیده‌ای برخوردار است.

ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج

آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوج‌اش اقدام به محاصره‌ی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکل‌گیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی می‌گذشت رخ داد.

«ظهور و سقوطِ عثمانی»

در مقابل موجِ فعلیِ بیداریِ اسلامی در منطقه‌ی اسلامی-عربیِ ما، کمتر از نیم‌ قرن است که شکل گرفته و در ابتدای مسیر اوج‌گیری و شیوعِ فراگیر است. یعنی در حالی که انقلابِ اسلامی ایران عمری کمتر از 35 سال دارد و به عنوانِ نقطه‌ی ثقل موجِ اخیرِ بیداری اسلامی محسوب می‌شود، نمی‌توان اسرائیل را هدفِ متناسبی با اهدافِ بزرگ‌ِ این موج دانست. درست است که حذف اسرائیل و بازگشتِ قدس به آغوشِ‌ اسلام یکی از اهدافِ مهمِ انقلاب اسلامی ایران و موجِ جدید بیداری اسلامی است؛ اما با تمامِ اهمیت آن، فتح اسرائیل هدفی متناسب با قدرت و عظمت این رستاخیز اسلامی نیست و نخواهد بود. افق بیداری اسلامی حکومتِ جهانی اسلام است که در این مقیاس،‌ آزاد‌سازیِ قدس، از گام‌های ابتداییْ در مسیرِ حرکت خواهد بود.

«روند اوج‌گیریِ قدرتِ انقلابِ اسلامی»

همان‌طوری که در نمودار هم دیده می‌شود، ابتدای این موجِ بیداری در ایران، 28 مردارد 1332 است که بعد از سرکوبِ موجِ ملی‌گرایی و ضد استبدادیِ مردم ایران، این حرکت 10 سالِ بعد، با قیامِ 15 خردادِ 1342، تکمیل می‌شود و گام اولِ بیداریِ اسلامی در ایران، برداشته می‌شود. در 12 بهمنِ 1357 انقلابِ اسلامی ایران رقم می‌خورد و گامِ بعدی بیداری برداشته می‌شود. گامِ سومِ بیداری در سالِ 67 و با ناکام گذاردنِ غرب برای تصرف سرزمینی ایران، به واسطه‌ی صدام، و پایان جنگ و پذیرش قطعنامه برداشته شد. البته این گام در 14 خرداد 1368 و با انتقال موفقِ رهبری از امام خمینی به امام خامنه‌ای کامل‌تر شد.

10 سال بعد، یعنی در سالِ 1378 و وقایعِ 18 تیر، گام بعدی با حضور مردم ایران در صحنه، در 23ام تیر ماهِ 1378 رقم خورد. در برنامه‌ریزیِ 10 ساله‌ی بعد، وقایعِ انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری رخ داد و باز هم با حضور و بیداری مردم در صحنه، در نهم دی ماه 1388، گامِ بعدیِ بیداریِ اسلامی در ایران تثبیت شد. در فاصله‌ی سال‌ِ 1378 تا 1388 دو اتفاقِ مهمِ دیگر هم افتاد؛ یکی جنگِ 33 روزه و دفاعِ موفقِ حزب‌الله لبنان و دیگر جنگِ 22 روزه‌ی غزه و دفاع موفق حماس از فلسطین.

اما در حالِ حاضر، انقلاب و بیداریِ اسلامی، در 7امین گام، واردِ فازِ منطقه‌ای شده است. در 16اُم آذر 1389 مردمِ تونس این فاز از بیداری را با آغازِ قیام‌شان کلید زدند، که این گام همچنان در حالِ گسترش است.

هر قدر که این موج در مسیرِ اوج خود به پیش رود، اهدافی که در گذشته دست‌یابی به آن‌ها مشکل و دشوار می‌نمود، به اهدافی دست‌یافتنی بدل می‌گردند. بله! اسرائیل و فتح آن اگر روزی هدفِ بزرگی می‌نمود، امروز اما با وجودِ تمامِ اهمیتِ آن برای غرب و البته اسلام هدفی حداقلی است، چرا که مسیر اوج‌گیریِ تمدنِ اسلامی در بیداری اخیر اسلامی تازه در ابتدای راه است و بخشی از مسیر را پیموده.

اروپا، وین مدرنِ اسلام

اما وین‌ مدرنِ اسلام کجاست؟ اگر غرب هدف خود را حفظ وینای مدرنِ خود در سرزمینِ بیت‌المقدس قرار داده، اما اسلام این روزها در موجِ جدید بیداری‌اش چه از زبان و بیان رهبرانِ خود و چه در عمل جای دیگری را در حصرِ خود فرو می‌برد.

بخشی از محاصره‌ی اروپا توسطِ اسلام، به صورتِ ژئوپلتیک و جغرافیایی است. اروپا در بخشِ عمده‌ای از مرزهای جنوب و جنوبِ شرقیِ خود با کشورهای مسلمان روبروست، یعنی کشورهای آفریقاییِ واقع در ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه و ترکیه.

نیل فرگوسن این نکته را خوب متوجه شده است. او نزدیکیِ اروپا به کشورهای اسلامی و برتریِ آن‌ها را از نظرِ رشدِ جمعیتی، خطر می‌داند. خطری بزرگتر از قدرت گرفتنِ چین و هند، از نظر اقتصادی.

او در آخرین اثرِ خود یعنی کتاب تمدن، «غرب و باقی تمدن‌ها» (Civilization The West And The Rest) معتقد است همان‌گونه که چین تا سالِ 2021 آماده است تا به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شود، اسلام نیز به زودی می‌تواند مسیحیت را به عنوان مذهب مورد علاقه‌ی بشر، پشت سر بگذارد.

همان‌طور که می‌دانیم امروز قدرت‌های بزرگِ اقتصادی اروپا مثلِ آلمان، به دلیل نرخِ رشدِ پایینِ جمعیت‌شان، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند از نیروی کارِ روزافزونِ کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای مسلمان بهره بگیرند تا موتور اقتصادشان از تک و تا نیفتد.

اما این برای حصرِ کاملِ اروپا کافی نیست. برنارد لوییس، مورخِ غربی بارها به حضورِ مسلمانان در اروپا حساسیت نشان داده است. او بیشتر این موضوع را جمعیت‌شناختی فرض می‌کند. این‌که مسلمین اروپا بیش‌ از مسیحیت زاد و ولد دارند و مسیحیان غیر از اینکه از نظرِ نرخِ رشدِ زاد و ولد از آن‌ها عقب مانده‌اند تازه خودشان هم هر روز بیش از دیروز به اسلام می‌گروند.

درست است که امروز اسلام، اسرائیل را در حصر گرفتار کرده، اما هدفی که در 25 سالِ آینده یعنی تا سالِ 2035 متناسب با قدرتِ رو به افزایش اسلام خواهد بود قاره‌ای به وسعتِ اروپاست. اما آیا این حصر مزیتی نسبت به حصر وین دارد؟ آیا اسلام خواهد توانست تا این‌بار حصر خود را با فتح تکمیل کند؟

موجی که باز می‌گردد موجی که به پیش می‌تازد

اما واقعه‌ی نمادین حصر وین کارکردِ دیگری هم دارد. این واقعه می‌تواند به صورتِ یک منبعِ شهودی، مثالی باشد برای درکِ بهترِ اتفاقاتی که در 30 سالِ گذشته برای ایران افتاده است.

وقتی امپراتوری عثمانی با قدرت نظامی یا سخت توانست وین را محاصره کند، تقریباً با تمام توان و قوای خود به میدان آمده بود. این توان گسترده اگر می‌توانست حصر را به فتح تبدیل کند قطعاً تاریخ به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد و مشخص نبود که عثمانی تا کجای اروپا پیش می‌رفت. اما این حصر به فتح تبدیل نشد و موجِ قدرتِ سختِ به صحنه آورده شده در نبردِ وین شکست خورد و به عقب رانده شد. به بیان ساده این موج پس خورد.

در وضعیتِ ساده و ایستا، اگر به مدلِ فیزیکی برخوردِ امواج به سواحلِ صخره‌ای توجه کنیم شاید بهتر متوجه تبعاتِ این پس‌خوردن امواج شویم.

«قدرتِ خورد و بازخورد امواج»

هر موجی در دریا با یک میزانِ مشخصی از قدرت به ساحل برخورد می‌کند. بسته به مقاومتی که ساحل دارد، باز خورد موج قدرتی متناسب اما کمتر از قدرتِ اولیه‌ی موج دارد. اگر این موج بتواند مانعِ خود را در ساحل به هر روشی از پیش بردارد که نیرویش در جهتِ پیش‌روی مصرف خواهد شد اما اگر به هر دلیلی پس بخورد، باید چندین متر در دریا به عقب بازگردد.

امپراتوری عثمانی هم وقتی نتوانست وین را فتح کند، قدرت نظامی‌اش پس خورد و از همان جا رو به افول گذاشت و عملاً 300 سالِ بعد دچارِ اضمحلال و فروپاشی شد.

ایران در 30 سالِ‌ گذشته، همه‌گونه فشار را تحمل کرده است. این فشارها خصوصاً از حیثِ صلابت نرم در سالِ 88، انباشته شد و به اوج خود رسید. نه تنها حصر بلکه هجمه و فشارِ نرم، کار را به جایی رساند که توسطِ رهبرِ‌ جامعه اعلامِ وضعیتِ جنگی شد. جنگِ نرم در جریان بود. همان‌گونه که نبردِ وین، نبردی سرنوشت‌ساز و البته تاریخ‌ساز بود، جنگ نرم در جریان هم بسیار حیاتی و حساس بود. اما مردم در مقاطع مختلف در صحنه حاضر شدند و در نهایت در نهمِ دی هجمه و قدرتِ انباشته‌‌ی غرب را پس زدند. همان‌گونه که این‌کار را قبلاً در جنگِ 8 ساله انجام داده بودند.

پس با این حساب اگر قدرتِ این موج نرم در مواجهه با ساحلِ مستحکمِ ایران پس خورده باشد، پس حتماً بازخوردی هم داشته. بله، در چند ماهِ اخیر بازخوردِ قدرتِ نرمِ غربْ بخشی از دلیلِ بیداری اسلامی در منطقه‌ی ما و بیداریِ اروپایی و حتی آمریکایی است. اما تنها بخشی از دلیل.

در مدل فیزیکی بالا اشاره کردم که این، تنها، حالتِ استاتیک و ایستاست. یعنی وضعی که ایران تنها در این 30 سال به صورتِ ساکن و ثابت، همانند ساحلِ صخره‌ای، ایستاده باشد. اما ایران تنها به شکلِ ایستا مقاومت نکرده است. یعنی مقاومتِ ایران به صورتِ هوشمند و پویا بوده. به بیانِ دیگر، ایران نه تنها فشار روزافزون صادره از سوی غرب را تحمل کرده، بلکه در عرصه‌های متعددِ علمی و عملی پیشرفت‌هایِ گسترده‌ای نیز داشته است.

پیشرفت و مقاومتِ پویای ایران در مقابلِ حصرْ و هجمه‌ی گسترده‌ی غرب و خصوصاً آمریکا، نه تنها به صورتِ ایستا امواجِ قدرت را پس خواهد زد، بلکه اعتبار و آبروی مضاعف ایران که ناشی از مقاومت و پیشرفتِ توأمان است بر قدرتِ باز‌خورد امواجِ صادره از سویِ غرب، یک نیروی کشسان و مازاد را سوار خواهد کرد، و این امواج را به سوی خود غرب روانه خواهد نمود. جنگِ نرمِ دو سالِ‌ گذشته، بهترین نمونه‌ی عملیاتی برای این مدل است که شباهتِ زیادی به نبردِ وین دارد.

جغرافیایِ قدرتِ نرمِ ایران

چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است، دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ همانطور که گفته شد، انقلاب‌های منطقه از دو جهت ناشی از قدرتِ نرمِ برآمده از ایران است:

1. قدرتِ نرمِ حاصل از اعتبارِ یک انقلابِ 30 ساله و ثبات، بقا و پیشرفتِ آن.

2. قدرتِ نرمِ حاصل از پس خوردنِ هجمه‌ی نرمِ غرب علیه ایران.

به این دو مورد می‌توان اضافه کرد وقوعِ بحرانِ مالی را، که ناکارآمدیِ نظام اقتصادِ بازار و توانِ مدیریتی غرب را به همه ثابت کرد و البته الهام‌بخشی غرب را هم کاهش داد.

این‌ها همه با هم ممزوج شده‌اند و امواجِ قدرت را به سوی غرب پیش می‌برند.

«امواجِ قدرت، به سوی باختر»

موج اول قدرتِ نرم ایران، در بیداری اسلامی اخیر، ابتدا در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی ظاهر شد. بعد از سقوطِ بن علی در تونس، مصر با استفاده از بخشی از توانِ همان ابزارهای سایبری که مدت‌ها علیه ایران بسیج بود، یعنی همان انقلابِ توییتری اوباما، در طول دو ماه فروپاشید. این اعترافِ خودِ برژینسکی است که این ابزارها به بهترین شکل توسطِ جوانانِ مصری برای پیش‌برد انقلاب‌شان موردِ استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که حکومتِ مصر به طور کامل تحت حمایت غرب و آمریکا بود. یمن نیز با الگوبرداری از مصر همین مسیر را ادامه داد؛ هر چند تا امروز با عملیاتِ تاخیری عربستان و آمریکا، صالح همچنان برایِ ماندن در مسند قدرت تقلا می‌زند.

مدلِ انقلاب‌ها در بحرین و لیبی اما، کمی متفاوت‌تر از مصر و یمن است. جنسِ منازعه در این دو کشور بیش از اینکه نرم باشد بیشتر نیمه‌سخت و سخت است، اما آن‌چه که مهم است، مردم با قدرتِ نرم به میدان آمده‌اند و حاضرند برای سرنگون کردنِ حکومت در جایی مثلِ لیبی به جنگِ داخلی با حکومتِ لیبی بروند و در جایی مثلِ بحرین با دستانِ خالی در مقابلِ کلِ نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، معروف به سپر جزیره، ایستادگی کنند.

در گام بعد این موج در غالب تظاهراتِ گسترده، به اسپانیا رسید و وارد اروپا شد.

در تظاهرات‌های گسترده‌ در اروپا، خصوصاً اسپانیا و انگلیس، دو عامل نقش کاتالیزور را ایفا کردند، یکی موج بیداری برآمده از ایران و دیگر بحرانِ مالی که کارد را به استخوان رسانده و مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند.

ممکن است بسیاری، این تظاهرات‌های گسترده را بی‌ارتباط با قدرتِ نرمِ برآمده از ایران بدانند. اما مردم در مادرید می‌گفتند که به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواسته‌هایشان برسند و به این میدان، یعنی میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square)، میدانِ التحریر می‌گفتند. این تقلید در روش و سبکِ اعتراضِ مدنی خود دلیلی بر هم‌خانواده بودنِ این اعتراضات با اعتراضات منطقه‌ی اسلامی-عربی ماست. این یعنی به شکل غیر مستقیم و با واسطه از ایران تاثیر گرفتن و این یعنی موجِ دومِ قدرتِ نرمی که از طرفِ ایران به سمتِ غرب برگشته است.

در نهایت این موج خود را در لندن و انگلیس نشان داد. شورش‌هایی که در انگلیس رخ داد، همانند انقلاب‌های منطقه، با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی می‌شد. دولت انگلیس مجبور شد تا برای آرام کردنِ اوضاع، اینترنت و شبکه‌ی تلفن همراهش را قطع کند. پلیس سایبر و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دو نفر از کسانی که این شورش‌ها را در فیس‌بوک ساماندهی می‌کردند به چهار سال زندان محکوم کرد.

«خطِ سیرِ گسترش موج انقلاب‌ها و اعتراضات در منطقه و جهان»

اما این سونامی قرار است تا کجا پیش برود؟ موجِ سوم این قدرتِ نرم قرار است در کجا خودش را نشان بدهد؟ برژینسکی و بسیاری از کارشناسان سیاسی غرب، پیش‌بینی کرده‌اند که دامنه‌های این موج به زودی خودش را در ایالات متحده هم نشان دهد. کمااینکه از 17 سپتامبر دامنه‌ی این اعتراضات به آمریکا هم کشیده شده تا جایی که در نیویورک معترضین قصدِ اشغالِ وال‌استریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکت‌ها بر اقتصادِ‌ آمریکا را دارند. معترضین، آن‌ها را عامل ایجادِ بحرانِ‌ اقتصادی می‌دانند. هر چند این اعتراضات به گستردگیِ اعتراضات در اروپا نمی‌رسد اما، افق بحرانِ مالی و گسترش موجِ انقلابی در جهان، آمریکا را به جد تهدید می‌کند.

«امواج بیداری در دوره‌ی جدید»

اگر به جغرافیای انقلاب‌ها و اعتراض‌هایی که در جریان است دقت کنیم، می‌توانیم کشورها را به هفت دسته‌ی کلی تقسیم کنیم. کشورهای تونس، مصر و لیبی کشورهایی هستند که در حالِ تثبیت انقلاب خود هستند. کشورهایِ یمن و بحرین، کشورهای در حالِ انقلاب‌اند. کشورهایی مثلِ مغرب و اردن کشورهای در شرف انقلاب‌اند، و در نهایت کشورهایی مثلِ عربستان و الجزایر کشورهای مستعد انقلاب‌اند.

در گستره‌ی جغرافیایی وسیع‌تر، کشورهایی چون اسپانیا و انگلیس و البته رژیم اشغال‌گر قدس، دست‌خوش تظاهراتِ گسترده بوده‌اند، و کشوری مثلِ آمریکا مستعد وقوع تظاهراتِ مردمی گسترده است.

کشور ایران هم در این جغرافیا، کشورِ منشأِ این انقلاب‌هاست.


«جغرافیایِ نفوذِ قدرت نرم ایران»

ایران اسلامی به مثابه رُل مدل Role Model

در ادبیات علوم انسانی رُل مدل(Role Model)، به شخصی گفته می‌شود که دیگران از رفتار و گرایشاتش پیروی می‌کنند به این دلیل که او را شخصیتی الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند. امروز ایران اسلامی که به اعتراف دوست و دشمن، منشأ صدور انقلاب‌های امروز در منطقه‌ی اسلامی-عربی است، در سطح استراتژیک، به عنوانِ‌ یک رُل مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند، چرا که او را کشوری الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند.

در وضعی که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری انقلاب می‌کنند و نظام‌های ناکارآمدِ خود را کنار می‌زنند، به خوبی می‌دانند که چه چیزی را نمی‌خواهند. اما پس از کنار گذاشتنِ حکومت‌ها چه باید کنند. آن‌ها باید نظام‌سازی کنند. آن‌ها باید رُل مدلی داشته باشند تا همان‌گونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از او تبعیت کردند، در دولت‌سازی و نظام‌سازی نیز از او تبعیت کنند. آن‌ها باید به خوبی متوجه شوند و مشخص کنند که چه می‌خواهند.

اینجاست که اهمیت مسئله‌ی نظام‌سازی به عنوان نقشِ انحصاری و کارویژه‌ی ایران اسلامی به عنوانِ رُل مدلِ آن جوامع، مشخص می‌شود. تاکید امام خامنه‌ای بر مسئله‌ی نظام‌سازی خصوصاً در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان از این روست.

اما یک تهدید مهم هم در این‌جا مطرح است؛ تهدیدی به نام گندم‌نمایی و جو فروشی. کشورهایی مثلِ ترکیه این‌روزها دوره افتاده‌اند و برایِ کشورهایِ در حالِ‌ تثبیت انقلاب، نسخه تجویز می‌کنند؛ و نظامِ لائیک و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد می‌دهند. اینکه آن‌ها روابطِ خود را با اسرائیل به سطح کاردار کاهش می‌دهند و سفیر اسرائیل را اخراج می‌کنند، یعنی سعی دارند خود را به عنوان رُل مدل معرفی کنند به کشورهای منطقه. رجب طیب اردوغان، در جشن پیروزی خود در انتخابات، این‌گونه نطق کرده بود: «سارایو امروز همان‌قدر پیروز است که استانبول. بیروت همانقدر که ازمیر، دمشق همان‌قدر که آنکارا،‌ رام‌الله، نابلس، جنین، کرانه‌ی باختری، بیت‌المقدس همان‌قدر احساسِ پیروزی می‌کنند که دیاربکر در ترکیه.»

اما آیا مردم این شهرها امروز پس از تصمیم دولت اردوغان بر استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه،‌ همچنان خوشحال‌اند؟ اردوغان زمانی دموکراسی را با تراموا مقایسه کرده بود: «وقتی به ایستگاه رسیدید، از آن پیاده می‌شوید.» این مدل کاملاً‌ متفاوت از مردم‌سالاری دینی است که امروز مدنظر رهبران ایران است و 30 سال هم هست که در ایران امتحان پس داده.

برای ما زمانْ زمانِ نظام‌سازی است و برای مردمِ منطقه، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو.

نویسنده: علی رهجو

تحرکات جدید شیطان‌پرستی در کشور + تصاویر




با وسوسه‌اش کام آدم و حوا را به طعم ميوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشي به منزل فرشي هبوط داد و حال اين قابيل است که با کمند حسادت شيطان، دست خويش را به خون برادر رنگين نموده و خداوند را بر آن داشت تا انسان را تا ابديت ندا دهد که: «الم اعهد اليکم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لکم عدو مبين».
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از تابناک، شيطان پس از شش هزار سال عبادت، وارد جرگه فرشتگان مقرب الهي شد، اما تکبري که در وجودش همچون شعله زير خاکستر بود، به هنگام سجده بر آدم، سر برآورد و نداي «خلقتني من نار و خلقته من طين» سر داد؛ ندایی که او را از قله سعادت به قعر شقاوت فرستاد و از آنجا بود که کمر همت به گمراه کردن آدم(ع) و فرزندان او بست و فریاد زد: «فبعزتک لأغوینهم اجمعین».

با وسوسه‌اش کام آدم و حوا را به طعم ميوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشي به منزل فرشي هبوط داد و حال اين قابيل است که با کمند حسادت شيطان، دست خويش را به خون برادر رنگين نموده و خداوند را بر آن داشت تا انسان را تا ابديت ندا دهد که: «الم اعهد اليکم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لکم عدو مبين».

و اکنون سال‌ها از آن عهد جاودانه خداوند با فرزندان آدم مي‌گذرد و در تاريخ همواره قابيلياني بودند که اين عهد را شکسته و به جرگه عبادالشيطان درآمده‌اند، ولي شيطان بر سر پيماني که با خويش بسته بود، محکم ايستاده و پيرواني را به عبادت خويش فرا مي‌خواند و نداي «أنا ربکم الأعلي» را که روزي به واسطه فرعون سر مي‌داد، امروز خود بي واسطه سر مي‌دهد تا مرهمي باشد بر زخم کهنه تکبرش.

روزگار ما اما، روزگار پایه‌گذاری و سازمان‌‌دهی به اجتماع‌های پراکنده شیطانیستی است. سران شیطانیست در تلاشند، این اجتماع را به تحقق برسانند و برای این مقصود، از ابزار‌های گوناگون اطلاع‌رسانی بهره می‌برند.

از سوی دیگر، در هیاهوی کم توجهی دولتمردان و مسئولان به مسائل فرهنگی و اعتقادی جوانان کشور، جریان‌های متعارض این فرصت را غنیمت شمرده و با اتصال به سرشاخه‌های فرامرزی و در پایان آسودگی خاطر به نشر و ترویج آموزه‌های ضد دینی خود می‌پردازند.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، اخبار رسیده از شهرهای ساری، اصفهان، بندرانزلی، تهران و چندین شهر دیگر، حکایت از آغاز تحرکات جدید گروه‌های شیطان‌پرستی دارد.

بنا بر این اخبار، نشست‌های مخفی پارتی با نواختن موسیقی راک و متال به صورت هفتگی برگزار شده و در این جلسات، شمار بسیاری از جوانان با ظاهری نامناسب و مزین به آلات و نمادهای شیطان‌پرستی به رقص و حرکات نامتعارف دست می‌زنند. حضور دختران جوان از نکات لازم توجه به این جلسات است.

گفتنی است، اعضای گروه‌های شیطان پرستی، افزون بر شرکت در جلسات مخفی در هفته نیز از طریق سایت‌های اجتماعی در ارتباط هستند.

در ادامه، برخی تصاویر به دست آمده از این جلسات را ببینید:

 

 

 

 

 

 

 

 

تبلیغ نماد سکس و خشونت آمریکا با پول ایرانی!

به بهانه سفر احتمالی آنجلینا جولی به ایران؛
حالا آیا این سوال از مدیران فرهنگی منطقی نیست که چرا سینمای ایران باید آن هم با صرف هزینه های گزاف سفیر دیپلماسی عمومی آمریکا و مروج سکس و خشونت را در روی پرده های سینمای ایران لانسه کند و مهر تایید بر شخصیت او بزند؟
گروه فرهنگی مشرق- آنجلینا جولی قرار است به ایران بیاید. این خبری است که برخی روزنامه ها و رسانه ها آن را با آب و تاب طرح کردند چرا که قرار است یک هنرپیشه مشهور آمریکایی به ایران بیاید و در فیلم یک تهیه کننده ایرانی هم بازی کند و همین باعث شده است که آب از دهان برخی رسانه ها راه بیفتد و باقی ماجرا.
ماجرای بازیگران هالیوودی در سینمای ایران اتفاق جدیدی نیست؛ ربطی به تکنیک سینما ندارد و ارتباطی نیز به توانایی های بازیگری پیدا نمی کند. قصه قصه مشروطه و واردات فرهنگی نوگرایی به ایران است. جولی حکم همان پاپیونی را دارد که روشنفکری غرب زده زمانی برای نشان دادن نوگرایی و به عنوان سمبل تعلق به دنیای پیشرفته به گردن می زد در حالی که حتی نمی توانست نام آن را به درستی بر زبان بیاورد.

آنجلینا جولی تیتر و عکس صفحه اول چند روزنامه صبح ایران بود

اما چنین دعوتی و چنین سفری در صورتی که انجام شود و اگر این سناریو با تحقیر دعوت کنندگان توسط خانم هنرپیشه به پایان نرسد چند پیام تامل برانگیز را با خود خواهد داشت.
چنین دعوتی از چنین هنرپیشه ای که در نوع خود و از نظر قابلیت های هنری هنرپیشه ی متوسطی در هالیوود محسوب می شود و سابقه او بیش از هر چیز به حضورش در فیلم هایی با جنبه اروتیک و اکشن باز می گردد، نشانه اوج فهم سینمای ایران از سینمای غرب خصوصا سینمای آمریکا است. این فهم و درک و البته دست پاچگی مسبوق به سابقه نیز هست. کافی است سری به گزارش های سفر هیاتی بزنیم که به اصطلاح سینمای آمریکا را نمایندگی می کردند و چندی پیش به دعوت خانه سینما به ایران آمدند. در میان اعضای این گروه خانمی حضور داشت که سابقه جالبی در سینمای آمریکا دارد و شهرتش جایی برای تبلیغ ندارد. آیا این انتخاب و چینش مفاهیمی در خود دارد و بر اساس برنامه ای خاص رخ می دهد؛ هر چه که بود و در پشت پرده هر چه که گذشته بود، ماجرا همان شد که رخ داد یعنی دست و پاهایی که برای استقبال از این هیات شکسته شد و در نهایت سخنرانی هایی که این هیات در این سفر داشتند و نتایج عظیمی که عاید سینمای ایران پس از این سفر شد. منتهای این مباحث از آنجا که اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه های ایرانی در بعد حافظه تاریخی همواره دچار ضعف و رکود بوده اند چنین تجاربی که ته مایه های تلخی نیز در خود  دارند مانند تقلید های عجیب و غریب عصر مشروطه به سرعت از صفحه افکار جمعی پاک می شود تا نوبت به معرکه گردانی جدید تری برسد.
 

آنجلینا جولی در کنار کاندولیزا رایس و کلینتون

متاسفانه باید گفت که سینمای ایران با کمال احترام به بخش محدودی از سینما گران این دستگاه عریض و طویل، انگار که تنها بخش خاص و دارای جذابیت های خاص تر سینمای آمریکا را می شناسند و می فهمند و البته همین ذائقه را نیز به مخاطب بی پناه می خورانند؛ هر چند راه علاج این بیماری ساده است اما هیچ گاه مورد توجه قرار نگرفته، سینماگران ما باید نوع فیلم هایی را که از سینمای غرب می بینند عوض کنند و کمی اخلاقی تر و البته حرفه ای تر به ماجرا نگاه کنند که در این صورت احتمالا دیگر هرگز شخصیتی مانند آنجلینا جولی را انتخاب نمی کنند.
زنده باد مخالف من؛ البته اگر زنده بماند! این دقیقا تئوری است که "جامعه باز" لیبرالیستی بر اساس آن عمل می کند. جامعه باز لیبرالیستی در تمام مناطق جهان فریاد آزادی بیان و نظر را بلند کرده است در حالی که خود خشن ترین برخورد ها را با کسانی انجام داده که مبانی اعتقادی لیبرالیسم را مورد سوال قرار داده اند از حذف شخصیت تا حذف فیزیکی و از همه وسیع تر سانسور! بگذارید این بحث را کمی باز کنیم؛ از سال 1980 میلادی که به صورت رسمی روابط سیاسی ایران و آمریکا به حالت تعلیق در آمد به این سو، اگر چه هنوز اتباع آمریکایی و ایران به خاک دو کشور سفر می کنند ولی این سفر ها در سمت آمریکایی آن با محدودیت خاصی روبرو است. در حالی که بیشترین سفر آمریکایی ها به ایران شامل مسافرت های روزنامه نگاران و خبرنگاران و مستند سازان آمریکایی است؛ اما از همان سال که ذکر کردیم به این سو ، به صورت رسمی هیچ خبرنگار ایرانی حق فعالیت در ایالات متحده آمریکا را مگر در محدوده سازمان ملل در منتهتن نیویورک پیدا نکرده است و این یعنی سانسور رسمی چشمان ایرانی از آمریکا در حالی که هرگز اقدام متقابلی صورت نگرفته است.

حالا اگر همین حکم درباره استفاده سیاسی از رسانه حاکم باشد که هست ماجرا بسیار متفاوت می شود. آمریکایی ها معمولا روزنامه نگاران و خبرنگاران مخالف خود را به این بهانه طرد می کنند و مانع فعالیت شان می شوند که مامور سیاسی یا امنیتی دولت های دشمنشان هستند و دولتهایشان استفاده سیاسی از آنها داشته و دارند اما دولتمردان آمریکایی خود استفاده های وسیعی از هنرمندان، خبرنگاران  و رسانه های خود در مسیر بدست آوردن اطلاعات از کشورهای هدف و از آن سو انتقال پیام های رژیم حاکم بر آمریکا دارند.
آنجلینا جولی یکی از نمونه های مشهور این داستان است.اگر از کنار اخباری مانند عضویت بازیگرانی مانند جولی در سازمان سیا – سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- بگذریم، به واقعیات تایید شده ای می رسیم که جایی برای شک و شبهه ندارد.
جولی عضو یکی از اتاق فکر های سیاست خارجی آمریکا است و در نشست های دوره ای این اتاق فکر از وی به عنوان یک فعال دعوت به سخنرانی می شود. این ساده انگاری است اگر فکر کینم که سفرهای این هنرپیشه عامه پسند به نقاط بحرانی جهان تنها برای همدردی و قوت قلب است و این ساده انگاری سخنرانی جولی در "شورای روابط خارجی آمریکا" به راحتی به اثبات می رساند.

 

جولی از طرف سازمان ملل به نقاط بحران زده سفر می‌کند


نکته جالب این است که بر خلاف دستگاه منسجم تولید فرهنگی در آمریکا در ایران چیزی به نام منافع ملی برای فعالان فرهنگی و هنری مفهومی ندارد. ماجر ساده است، هنرپیشه ای آمریکایی به ایران دعوت می شود و در فیلمی بازی می کند، بعد هم فیلم فروخته می شود و ثمراتش نصیب سرمایه گذاران و عوامل خواهد شد. حالا در این میانه خانم هنرپیشه محترم چه ممکن است به انجام برساند و در جهت منافع دولت متبوعش ممکن است چه سوء استفاده هایی را انجام دهد، اساسا اهمیتی ندارد. اینکه گزارش خانم هنرپیشه درباره ایران برای دولت متبوعش پس از این همکاری احتمالی چه خواهد بود اهمیتی ندارد.
فقره دیگر از بحث به سفرهای نمادین آنجلینا جولی به نقاط مختلف جهان مربوط می شود. جولی معمولا به نقاط مختلف جهان که اکثرا بحران زده هستند سفر می کند و این سفرها به معنای سفر فرشته نجات آمریکا به جهنم و نجات انسان ها بوده است.



نمایی از فیلم "سالت" این فیلم نیز اثری تبلیغاتی برای سازمان جاسوسی آمریکا است


چنین نقشی حتی در برخی از فیلم های جولی ریشه دارد. "آنسوی مرزها" نمونه خوبی است. نمونه ای که در آن آنجلینا جولی به عنوان یک فعال حقوق بشر فعالیت می کند از آفریقا تا شرق آسیا و در نهایت در بوسنی و هرزگوین در حادثه ای که مسبب آن رزمندگان مسلمان بوسنیایی هستند کشته می شود. او حتی در یکی از جدید ترین فیلم هایش "سالت" در نقش یک مامور سازمان سیا ایران و شهرهای مقدس مسلمانان را از یک حمله تروریستی نجات می دهد.
جولی با وجود اینکه هنرپیشه متوسطی است اما به یکی از سمبل های زندگی آمریکایی تبدیل شده است. او نمونه زن آمریکایی است، چه از جهت جنسی، چه هوش،تهور و در عین حال انسانیت و از خودگذشتگی و تعهد. شخصیتی سرشار از تضاد، تضادی که شاخصه ابرانسان های تبلیغاتی آمریکایی است.
 
حالا آیا این سوال از مدیران فرهنگی منطقی نیست که چرا سینمای ایران باید آن هم با صرف هزینه های گزاف سفیر دیپلماسی عمومی آمریکا و مروج سکس و خشونت را در روی پرده های سینمای ایران لانسه کند و مهر تایید بر شخصیت او بزند؟

تحلیلی بر عملیات فریب بی بی سی به بهانه پخش یک مستند درباره رهبر معظم انقلاب

یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است که در مستند پخش شده بی بی سی، عوامل پشت پرده این رسانه از ابتدا تا انتها به دنبال القاي اين واقعيت هستند.
به گزارش مشرق، در هفته گذشته رسانه متعلق به دربار انگلیس اقدام به پخش مستندی سراسر دروغ و اتهام درباره سکاندار نظام اسلامی ایران نمود که به نظر می رسد تدابیر معظم له در ترویج و صدور آرمان های نظام اسلامی، سخت خواب و خیال های دنیای استکبار را برهم زده است. بر این اساس سعی نمودند بر چهره آفتاب پنجه ای بکشند اما ضعف استدلال و ساختار ضعیف این مستند نشان داد که دشمنان بی مایه تر از آن هستند که نشان می دهند.
 

 

خط و نشان فريب
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ"
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
امروز با گسترش روز افزون وسایل ارتباط جمعی از جمله اینترنت و ماهواره، مرزهای جغرافیایی دیگر ماهیت و بازدارندگی تقريبي گذشته خود را از دست داده‌اند و معادلات گذشته براي نفوذ در ميان ملت‌ها و افكار عمومي تا حدود زيادي تغيير كرده است؛ به گونه‌ای که کشورها برای تحمیل خواسته و اراده خود به جای بکارگیری مستقیم از زور و جنگ افزار‌های نظامی، توجه خود را به استفاده از جنگ نرم و عملیات روانی جلب کرده‌اند تا با استفاده از طرق مسالمت آمیز و با بکارگیری شیوه‌های نوین مداخله در امور داخلی یکدیگر، بنتوانند به خواسته‌های خود فائق آیند.
عمليات روانی به عنوان یکي از مصداق‌هاي جنگ نرم، به معناي استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه با هدف تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي‌طرف و يا گروه دوست صورت می‌گیرد. در اين بين، رسانه به عنوان يکي از مهم‌ترين ابزارها تأثيرگذار بر روند جامعه و افكار عمومي، در جنگ رواني مورد استفاده حكومت‌ها و گروه‌هاي ذي‌نفوذ قرار مي‌گيرد.
رسانه دولتي بي‌بي‌سي انگليس نيز به عنوان يكي از مهم‌ترين ابزار عمليات رواني در جهت پيش برد اهداف بريتانيا و غرب مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين رسانه با پخش اخبار، مستندات، گفتگوها و برنامه‌هاي متنوع به زبان‌هاي مختلف نقش قابل توجهي در جهت عمليات رواني و همچنين خط‌دهي و تأثيرگذاري بر افكار عمومي آن هم بر اساس اهداف غرب دارد.
اشاره به اين واقعيت كه حكومت بريتانيا از بدو ورودش به سرزمين ايران هيچ‌گاه به دنبال پيشرفت و آباداني ايران نبوده با توجه به اسناد و مدارك  موجود درباره استعمار بريتانيا، واقعيتي است كه انكارش سخت‌تر از اثبات آن است.
گرفتن امتيازهاي ريز و درشت اقتصادي، ايجاد قحطي در ايران بواسطه سياست‌هاي اقتصادي و سياسي، قبل و بعد از جنگ جهاني، تاراج ميراث فرهنگي، جدا كردن بخشهايي از خاك كشور به طور مستقيم چون بحرين و هرات و حمايت از دو كودتاي ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ كه موجب برپايي نظام‌هاي ديكتاتوري و سركوب مردم شد، نمونه‌اي از اقدامات استعماري بريتانيا عليه سرزمين ايران بوده است.
به تبع اين استعمار بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و احساس خطر از صدور فرهنگي انقلاب به خارج از مرزهاي ايران، بيش از پيش به دنبال ضربه زدن به اين انقلاب بوده است.
در همين راستا، جديدترين اقدام انگليس در جهت جنگ نرم و عمليات رواني بر روي افكار عمومي ايران، با ايجاد شبكه بي‌بي‌سي فارسي در زمان قابل توجهي قبل از انتخابات دهم رياست جمهوري كليد خورد.
اين شبكه از آغاز شروع به كارش تا به حال با تكنيك‌هاي مختلف عمليات رواني مانند شايعه، تحريف واقعيات و جعل تاريخ، اغراق و مبالغه، تفرقه اندازي و فريب، همواره به دنبال ضربه زدن به ميراث مهم انقلاب اسلامي يعني ولايت فقيه، نااميد كردن مردم از انقلاب و خدشه وارد كردن به اعتماد بدنه مردمي انقلاب به نظام جمهوري اسلامي بوده بوده است.
از سوي ديگر، یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است.
در همین راستا شبکه بي‌بي‌سي فارسی در تاریخ 26 شهریور 90 اقدام به پخش مستندی با عنوان "خط و نشان رهبر"  به تهیه کنندگی و روایت گری "بزرگمهر شرف الدین" کرد. بنابر ادعای بي‌بي‌سي این مستند درباره چگونگی رهبر شدن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.
مستند با به تصویر کشیدن جمعی از معترضین به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران شروع می شود.
عدم بی طرفی مستند از همان ابتدا با جمله گوینده آغاز می‌شود؛ «میلیون ها نفر در خیابان‌های تهران یک چیز می-خواهند؛ یک نفر‌ چیز دیگری می‌خواهد».
واژه "خیابان‌های" تهران با توجه به حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری به نظر واژه اغراق آميزي جلوه می کند.
تنها جمعی از رأی دهندگان تهرانی به نتایج انتخابات معترض بودند و خیابان انقلاب در 25 خرداد 88 محل اجتماع معترضين بود و مردم در دیگر نقاط شهر به زندگی عادی خود مشغول بودند و خبری از شلوغ بودن دیگر خیابان‌های تهران در آن روز گزارش نشده است.
بي‌بي‌سي بلافلاصله بعد از جمله "یک نفر چیزی دیگری می‌خواهد"، تصویر مقام معظم رهبری را نشان می‌دهد که در خطبه روز 29 خرداد 88، لشگرکشی خیابانی را برای نشان دادن اعتراض از سوی هر گروه و جناحی محکوم می‌کند.
راوی بعد از پخش قسمتی از فرمایشات معظم‌له در خطبه 29 خرداد می‌گوید: "خط و نشان آیت‌الله خامنه ای برای مخالفانش"، گویی معترضین به نتایج انتخابات، معترض به مقام معظم رهبری بوده اند حال آنکه معترضین به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و نه به مقام معظم رهبري.
در ادامه مستند، راوی به به صورت کلی هدف از این مستند را معرفی می کند؛ «علی خامنه ای چگونه رهبر ایران شد و چگونه رقیبانش را از راه برداشت».
 بي‌بي‌سي در این جمله، رسیدن به مقام ولایت را به عنوان مسابقه قدرت میان مسئولان نظام معرفی می کند و با نادیده گرفتن نقش خبرگان رهبری در انتخاب شخص اصلح برای مقام ولایت، مقام معظم رهبری را به عنوان شخصی نشان می دهد که از ابتدا به دنبال رسیدن به قدرت و حکومت بوده است؛ بي‌بي‌سي فارسی همچنین از واژه "رقیبانش" استفاده می کند و تا انتهای مستند هیچ حرفی از معرفی این رقیبان توهمی به میان نمی آورد.
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، در کنار توضیحات گوینده از خاطرات و نظرات شخصی افرادی استفاده می شود که یا از نظر سابقه افراد معلوم الحالی هستند و یا هیچ منبعی برای اثبات ادعاهای آنها وجود ندارد و تنها نظرات و استنباط‌های شخصی خود را ارائه می کنند.
راوی در معرفی مقام معظم رهبری به ویژگی هایی از خانواده و شخص ایشان اشاره می کند که نیاز به توضیحاتی پیرامون این ویژگی های نادرست است.
 
*سيد جواد خامنه‌اي مبارزه سياسي زمان رضا شاه
وی پدر مقام معظم رهبری را شخصی گوشه گیر  و جدا از مسائل سیاسی قلمداد می کند و حتی برقراری ارتباط میان مقام معظم رهبری در همان دوران جوانی با رجال سیاسی را بر خلاف خواسته پدرش توصيف مي‌كند. حال آن که بنا بر اسناد آیت الله سید جواد خامنه ای ابوي مقام معظم رهبري، از خانواده ای عالم و مجتهد بوده است و همواره با سیاست های دیکتاتوری رضاشاه مخالف بوده و مبارزه می کرده است.
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند : " پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود؛ از جمله اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید، بپوشد.  "
راوی همچنین مقام معظم رهبری را شیفته موسیقی معرفی می‌کند و برقراري ارتباط معظم‌له با شعرا را نيز ،به عنوان مخالفت پدرش با وی می داند.
اینکه مقام معظم رهبری با موسیقی آشنایی کاملی دارد و حتی این آشنایی سبب ورود درس خارج معظم له در موضوع موسیقی بوده است جای هیچ تردیدی نیست و نیاز به اثبات ندارد، اما آشنا بودن با موسیقی لزوما به معنای شیفته موسیقی بودن نیست؛ خصوصا با در نظر گرفتن اين نکته که موسيقي از نظر همه مراجع شيعي به دو دسته حرام و حلال تقسيم مي‌شود و به طور قطع همه انواع موسيقي در اسلام تحريم نشده است.
از سوي ديگر به طور قطع برخي از موسيقي‌ها در اسلام حرام شده است و فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در اين باره به همين صورت بوده است. بنابراين نه حلال دانستن موسيقي و يا آشنايي با آن به عنوان يک علم (که در علوم قديم و علوم اسلامي در بخشي از رياضيات طبقه بندي مي‌شده است) امر غريب و خلاف شرعي است و نه حرام دانستن برخي از انواع موسيقي از سوي مقام معظم رهبري، امري است که قابل انکار باشد.
لكن، استفاده کلی از عبارت "شیفته موسیقی" با توجه به فرمایشان مقام معظم رهبری درباره انواع موسیقی قابل بررسی بیشتر است تا معنای موسیقی از نظر ایشان به روشنی تبیین شود.
در ادامه با شخصی به نام محمود مرادخانی مصاحبه می شود، وی فرزند شیخ علی تهرانی و خواهرزاده مقام معظم رهبری است.
*شيخ علي تهراني كيست
علی مراد خانی ارنگه معروف به «شیخ علی تهرانی» متولد ۱۳۰۹ از مبارزانی است که در پیش از انقلاب از مجاهدین خلق حمایت کرده و پس از پیروزی انقلاب به انتقاد علنی از سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی می‌پرداخت و در کلاس‌های درس، از مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی بدگویی می‌کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب اهواز به شیخ علی تهرانی سپرده شد و وی به محاکمه بازماندگان رژیم پهلوی مشغول گشت.
شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنی‌صدر از ایران و پس از استقرار مجاهدین خلق در عراق، در فروردین ۱۳۶۳ ، مخفیانه به عراق گریخت و در آنجا برای سال‌های طولانی در رادیو فارسی‌ زبان بغداد مشغول به تبلیغات برضد جمهوری اسلامی بود. رژیم صدام با پخش سخنان شیخ علی تهرانی که بر علیه امام خمینی و جمهوری اسلامی بود، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در بند استفاده می‌کرد.
شیخ علی تهرانی پس از یک دهه، بالاخره سال‌ها پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۴ خود را در یکی از پاسگاه‌های مرزی تسلیم نمود و نیروهای جمهوری اسلامی وی را به تهران منتقل کردند. در آن زمان اعلام شد که او به علت سالخوردگی، وضع جسمانی مناسبی ندارد و از نظر روحی و روانی نیز از تعادل برخوردار نیست.
بي‌بي‌سي در مصاحبه با فرزند شيخ علي تهراني به دنبال معرفي مقام معظم رهبري از زبان شخصي است كه به تبعيت از پدر، بدون هيچ‌گونه استناد قابل قبولي به سران نظام جمهوري اسلامي توهين مي‌كند.
 مرادخاني در معرفی معظم له می گوید: "علی خامنه ای در مشهد مسجد کرامت را اداره می کرد، جلسه قرآن داشت"؛ تا اینجا ایرادی به این معرفی وجود ندارد.
راوی بعد از این معرفی مرادخانی مبنی بر اینکه در این جلسات بیشتر از قشر دانشجو شرکت می کرده است و با ارائه سندی از ساواک مبنی بر مشکوک شدن ساواک به این جلسات و افراد دعوت شده، می گوید: "بهای این فعالیت ها شش بار زندان است."
باید توجه داشته باشیم که با توجه به توصيف بزرگمهر، مقام معظم رهبري براي اولين مرتبه و به دليل فعاليت‌هايش در مسجد كرامت، توسط ساواك دستگير شده است. ( رهبر انقلاب از سال1350 تا 1353 در مسجد کرامت تدریس دروس اسلامی داشتند.
*سال 1341 اولين دستگيري سيدعلي خامنه‌ايبا توجه به اسناد ساواک و خاطرات معظم له، ایشان شش مرتبه توسط نیروهای ساواک دستگیر شده اند که اولین دستگیری ایشان در سال 1341 بوده که از سوی امام خمینی (ره) حامل پیامی برای آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم بوده است.
در ادامه راوی می گوید: "با سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب، خامنه ای به تهران می رود"، بازهم به این اظهار نظر  از نظر اسناد تاريخي نادرست است و نشان از عدم آگاهی كارشناسان بي‌بي‌سي و این مجموعه به ظاهر مستند نسبت به تاریخ معاصر ایران بوده و يا شاید هم بي‌بي‌سي به دنبال تحريف تاريخ است.
برای تبیین بیشتر و برای ادامه نقد، نیاز به توضیحی اجمالی درباره تشکیل شورای انقلاب است.
-مقام معظم رهبري از سوي امام براي شوراي انقلاب برگزيده مي‌شود
شورای انقلاب به فرمان امام خمینی (ره) در فرانسه و با فرمان دادن به شهید مطهری تشکیل شد ؛ یعنی شورای انقلاب قبل از ورود امام به ایران و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی تشکیل شده است و امام در فرانسه فرمان تشکیل این شورا را صادر کردند  و مقام معظم رهبری یکی از افرادی بودند که توسط امام خمینی (ره) برای این شورا انتخاب شده بودند و بعد از اطلاع از فرمان امام خمینی (ره) توسط شهید مطهری به ایشان و قبل از پيروزي انقلاب، به تهران مراجعت کردند.
گوینده در ادامه معرفی مقام معظم رهبری دوستی ایشان با شهید آیت الله بهشتی و حجت الاسلام رفسنجانی را اینگونه توصیف  می کند: " دوستی اش با اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله محمد بهشتی دو چهره کلیدی انقلاب، او را به حلقه آیت الله خمینی نزدیک تر می کند."
کلمات قابل توجهی در این اظهارات وجود دارد، محدود کردن افراد موثر در انقلاب به دو شخصیت هاشمی و بهشتی، از سوی دیگر دوستی مقام معظم رهبري با این دو فرد ذکر شده را عاملی برای نزدیکی مقام معظم رهبری به حلقه آیت الله خمینی معرفی می کند که برای رد کردن این مطلب نیازی به توضیح چندانی نیست، در موضوع تشکیل شورای انقلاب به انتخاب مقام معظم رهبری توسط امام خمینی (ره) اشاره شد و در پیامی دیگر از امام خمینی (ره) آشنایی معظم له با امام خمینی (ره) قبل از انقلاب مشخص می شود.
اینجانب [امام خمینی ره] که از سال های قبل از انقلاب با جنابعالی [آیت الله خامنه ای] ارتباط نزدیک داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تا کنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری     می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید.
در ادامه ابوالحسن بنی صدر به عنوان یکی از مخالفان حضور مقام معظم رهبری در شورای انقلاب و یکی از اعضای شورای انقلاب معرفی می شود.
*ابوالحسن بني‌صدر عاملCIA و دور از حوادث انقلاب
ابوالحسن بنی صدر شخصی است که هیچ سابقه مبارزاتی در انقلاب نداشته و با ورود امام از فرانسه همراه هيئت ايراني وارد كشور شده است.
ابولحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران از جمله کسانی بود که شدیدترین مخالفت ها را با اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام انجام می‌داد. در همین زمینه مطالعه اسناد به جای مانده از اشغال سفارت آمریکا نشان می دهد که بنی صدر و تعداد زیادی از فعالان به ظاهر انقلابی از ماموران سرویس های جاسوسی غرب بوده و به همین خاطر به مخالفت با اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام می پرداختند.
بني‌صدر در ادامه كينه توزي با امام و ياران امام تا حدي پيش مي‌رود كه مستقيما به امام خميني (ره) اهانت كرده و سبب ايجاد تنش در جامعه مي‌شود؛ به دنبال مخالف آشكار بني‌صدر با ياران انقلاب، سازمان مجاهدين انقلاب نيز در حمايت از بني‌صدر شورش‌هايي در كشور به راه انداخت و غائله (13 اسفند  سال 59) در دانشگاه تهران و شعارهاي توهين آميز منافقين و حاميان بني‌صدر عليه امام، شهيد بهشتي و ديگر انقلابيون يكي از برجسته ترين تنش‌هاي ايجاد شده در زمان رياست جمهوري بني‌صدر بود؛ سارمان مجاهدين همچنين در (30 خرداد  سال60 ) به بهانه رأي مجلس به عدم كفايت بني‌صدر، اعلام مبارزه مسلحانه عليه جمهوري اسلامي مي‌كنند.
بنی‌صدر در معرفی مقام معظم رهبری و مخالفت با حضور وی در شورای انقلاب می گوید: "در آغاز کارم اغلب نمی‌دونستند اینها عضو شورای انقلابند، وقتی هم دانستند همه تعجب می کردند، که چی مثلا، آدم هایی که نقششون چی بوده در انقلاب، آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین".
تأملی کوچک در عبارات بنی صدر به خوبی تکنیک های جنگ روانی بي‌بي‌سي را نشان می دهد، این جملات بنی صدر در حالی است که اولا وی، بعد از مقام معظم رهبری و بواسطه تشکیل دولت موقت و به همراه چند نفر دیگرعضو شورای انقلاب شدند.
ثانیا، این ادعای بنی صدر که کسی این افراد را نمی شناخت و همه تعجب می کردند، مبهم است و معلوم نیست منظور وی چیست، ولی به نظر می رسد منظور بنی‌صدر، اعضای دولت موقت هستند که بعد از پیروزی انقلاب و با تشکیل دولت موقت وارد شورای انقلاب شدند، زیرا مردم ایران از سال ها قبل اعضای اولیه شورای انقلاب را می‌شناختند ولی شخص معلوم الحالی همچون بنی صدر به دلیل دور بودن از حوادث انقلاب با این اشخاص مطرح و شناخته شده غریبه بوده است.
ثالثا، اینکه کسی اعضای شورای انقلاب را نمی شناخت ادعای خنده داری به نظر می رسد، زیرا اعضای اولیه شورای انقلاب کسانی همچون آیت الله شهید محمد بهشتی، شهید مطهری، حجت الاسلام هاشمی،  آیت الله علی خامنه ای وآیت الله طالقانی و... بوده اند.
بني صدر همچنين به راحتي سوابق انقلابي مقام معظم رهبري را ناديه گرفته و مي‌گويد: آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین، در حالي كه بني صدر يك روز هم در زندان و يا تبعيد به سر نبرده است.
*سيدعلي خامنه‌اي هيچگاه وزير دفاع نبوده است
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، با به تصوير كشيدن قسمت‌هايي از حضور رهبر مظم انقلاب در مناطق جنگي و عملياتي، راوي مي‌گويد: در روزهايي كه نزديكان آيت‌الله خميني، هر كدام گوشه‌اي از كشور را در اختيار گرفتن، سهم علي خامنه‌اي وزارت دفاع شده است".
راوي در اين عبارات چندين ادعا مطرح كرده است هيچ حقيقتي ندارد، اولا ادعاي راوي مبني بر سهم خواهي و به قدرت رسيدن نزديكان امام خميني (ره) در قسمت‌هاي مختلف كشور؛ تا جايي كه اخبار و اسناد و شنيده‌ها نشان مي‌دهد هيچ يك از نزديكان امام خميني (ره) به صورت خاص در مناصب دولتي و نظامي حاضر نشدند و امام نيز به نزديكان خود اجازه ورود به اين مناصب را نمي‌دادند.
 


 
ثانيا، درباره عبارت سهم علي خامنه‌اي وزارت دفاع شد، اين مسئله با واقعيت تاريخي تطابق ندارد زيرا مقام معظم رهبري هيچ‌گاه وزير دفاع نبوده و حضور در جبهه‌هاي جنگ بواسطه سرپرستي ايشان بر سپاه پاسدارن، جايگاه نماينده امام در شوراي عالي دفاع و علاقه شخصي ايشان براي حضور، جنگيدن و  بازديد از مناطق جنگي و عملياتي بوده است.
در ادامه مصاحبه با ابوالحسن بني‌صدر، وي ادعايي مي‌كند كه از اساس نادرست و كذب است و در تاريخ جنگ چنين اتفاقي نيفتاده است، ( اشاره بني‌صدر به كرخه كور.)
در ادامه بي‌بي‌سي به كمك بني‌صدر آمده و با تحريف منابع و تصاوير تاريخي موضوع ديگري را به مخاطب القا مي‌كند.
راوي مي‌گويد: "نماينده‌هاي حامي ابوالحسن بني‌صدر در مجلس درباره تلفات كرخه كور، از علي خامنه‌اي توضيح مي‌خواهند، آقاي خامنه‌اي در پاسخ مديريت رئيس جمهور بر جنگ را زير سؤال مي‌برد".
بي‌بي‌سي بلافاصله بعد از اين عبارت، صحنه‌اي را نشان مي‌دهد كه مقام معظم رهبري در مجلس عليه بني‌صدر صحبت مي‌كند.
با كمي دقت به اين صحنه متوجه مي‌شويم كه اين فرمايشات مقام معظم رهبري در جلسه رأي عدم كفايت مجلس به بني‌صدر در تاريخ 31 خرداد 1360 است و  نه در پاسخ به سوال نمايندگان حامي بني‌صدر از رهبر معظم انقلاب و اصولا وجود چنين پرسش و پاسخي جعلي است.
راوي با استفاده از سخنان مقام معظم رهبري در همان جلسه 31 خرداد و نشان دادن تصاوير بعدي مجلس عزل بني‌صدر مي‌گويد: "در مجلسي انباشته از اعضاي حزب جمهوري اسلامي، اين حرف‌ها كبريتي است در انبار باروت، استيضاح رئيس جمهور كليد مي‌خورد، اينجا رأي نمايندگان به عدم كفايت بني‌صدر."
بي‌بي‌سي درباره عزل بني‌صدر هيچ اشاره‌اي به اختلافات ميان بني‌صدر با ديگر مسؤلان و حتي عزل بني‌صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام خميني در 24 خرداد 1360 ندارد و تنها عامل عزل بني‌صدر را فرمايشات مقام معظم رهبري توصيف مي‌كند، در حالي كه رأي به عدم كفايت بني‌صدر بدون هيچ گونه استيضاحي انجام گرفت و اين عدم كفايت 6 روز بعد از عزل بني‌صدر از سمت فرماندهي كل قوا توسط امام خميني (ره) بوده است. (بني‌صدر رد جلسه مجلس شركت نكرد و عملا استيضاحي صورت نگرفت)
*گروهك منافقين و اقدام عليه امنيت ملي كشور
در بخش ديگري از اين مستند، زمان ترور مقام معظم رهبري توسط گروهك منافقين، راوي هيچ اشاره‌اي به اين گروهك و ماهيت عمليات‌هاي تروريستي آنها نمي‌كند و راوي تنها از لفظ مخالفين به وضع موجود استفاده مي‌كند.
در ادامه، راوي به راحتي از كنار  بمب گذاري در دفتر حزب جمهوري اسلامي ايران و بمب گذاري در دفتر نخست وزيري و رياست جمهوري عبور مي‌كند و بدون اشاره به اقدام منافقين عليه مسولان نظام،  تنها با افعال مجهول   "كشته مي‌شوند و منفجر مي‌شود" از اين اقدامات تروريستي و جنايتكارانه ياد مي‌كند.
راوي در باب رياست جمهوري مقام معظم رهبري به نكته‌اي اشاره مي‌كند كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است، تشريفاتي بودن جايگاه رياست جمهوري نسبت به نخست‌وزير است.
راوي مي‌گويد: " اما برخلاف انتظارش جايگاهش تنها تشريفاتي است، حتي اجازه انتخاب نخست وزير خود را هم ندارد و رهبري و مجلس ميرحسين موسوي را به او تحميل مي‌كنند."
 اينكه جايگاه رياست جمهوري نسبت به نخست وزيري در چه سطح و جايگاهي است، موضوعي نبوده است كه نامزد رياست جمهوري به آن توجه نداشته باشد و مقام معظم رهبري نيز به خوبي از اين جايگاه اصلاع داشتند. ( طبق اولين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، رياست جمهوري نسبت به نخست وزيري از جايگاه تشريفاتي برخوردار نبوده است ولي اغلب امور اجرايي كشور توسط نخست وزير مديريت مي‌شده است).
درباره موضوع تحميلي بودن نخست وزير از طرف مجلس و امام خميني (ره)، تحميلي در دوره اول  وجود نداشته و دور اول نخست وزيري ميرحسين موسوي با هماهنگي و رضايت مقام معظم رهبري بود و تنها در دور دوم  رياست جمهوري، امام پيشنهاد نخست وزيري ميرحسين موسوي را به ايشان دادند.
*وزير اطلاعات نيز به مانند ديگر وزرا توسط نخست وزير انتخاب مي‌شود
بزرگمهر در ادامه روايت خود در مستند خط و نشان رهبري مي‌گويد: "علي خامنه‌اي براي برخورد با ناامني‌ها وزارت اطلاعات را تأسيس مي‌كند".
ايده تشكيل سازمان اطلاعاتي براي تمركز مسائل اطلاعاتي در كشور از طرف هر شخصي كه بوده است، ايده قابل توجهي است لكن براي تشكيل هر وزارت خانه‌اي نياز به مقدماتي است كه از توانايي يك شخص خاص براي تشكيل وزارتخانه خارج است، به عبارت ديگر، براي تشكيل يك وزارتخانه، دولت و مجلس مي‌بايست با يكديگر تعامل داشته باشند و بعد از رسيدگي به موضوع تشكيل وزارتخانه در كميسون‌هاي تخصصي مجلس شوراي اسلامي، بايد به تصويب نهايي در مجلس برسد تا براي تشكيل به دولت وقت ابلاغ شود.
از سوي ديگر، بزرگمهر تأسيس وزارت اطلاعات را به عنوان حيات خلوت امن براي دولت توصيف مي‌كند، حال آنكه وزير انتخابي براي وزارت اطلاعات نيز بايد مانند ديگر وزراي انتخاب شده، توسط نخست وزير انتخاب بشود و با نخست وزير ارتباط داشته باشد، پس هيچ حيات خلوتي براي رياست جمهوري نسبت به نخست وزيري وجود ندارد.
 
*هيچ اختلاف فقهي درباره ولايت فقيه ميان امام (ره) و مقام معظم رهبري وجود ندارد
شخص ديگري كه در اين مستند با وي مصاحبه مي‌شود، "مهدي خلجي" است و بنابر اظهارات خودش نويسنده و محقق است. خلجي در مصاحبه‌اش با بي‌بي‌سي از نقل قول‌ها و تحليل‌هايي استفاده مي‌كند كه هيچ سندي از اين نقل قول‌ها وجود ندارد و تنها اظهارات و برداشت‌هاي شخصي خود را ارائه مي‌كند.
بزرگمهر راوي اين مستند، به اختلاف ميان امام و مقام معظم رهبري اشاره مي‌كند و مي‌گويد: در اين سال‌ها درباره ميزان اختيارات دولت و ولي فقيه، با آيت‌الله خميني اختلاف نظرهايي دارد."
روشن است که هيچ اختلافي ميان امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در شروط ولايت فقيه وجود ندارد و مقام معظم رهبري در نامه‌اي كه در تاريخ 21/10/66 به امام خميني ارسال مي‌كنند ، به عدم اختلاف ميان خود و امام (ره) اشاره مي‌كنند و امام نيز در پاسخ به نامه ايشان، به صورت مشخص مقام مظم رهبري را توصيف مي‌كند ، در حالي كه خلجي بدون هيچ استناد قابل قبولي ارسال نامه دوم امام (ره) و توصيفات ايشان درباره مقام معظم رهبري را بر اساس خواسته موسوي اردبيلي و شخص رهبري مي‌داند كه بر اساس اسناد و مدارك موجود اين اظهار نظر شخصي خلجي به هيچ وجه با واقعيت منطبق نيست.
متن نامه مقام معظم رهبري در پاسخ به نامه امام خميني (ره)
" برمبنای فقهی حضرت عالی كه این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالی آموخته و پذیرفته و براساس آن مشی كرده ام، موارد و احكام مرقومه در نامه حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود شرعیه در خطبه‌های نماز جمعه چیزی است كه در صورت لزوم مشروحا بیان خواهد شد"
در بخش ديگري از مستند، نوبت به انتخاب مقام مظم رهبري در مجلس خبرگان رهبري مي‌رسد: راوي در كنار پخش قسمتي از مجلس خبرگان رهبري و سخنراني حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني، مي‌گويد:" در مجلس خبرگان رهبري، اكبر هاشمي رفسنجاني نقش اساسي را در رهبر شدن خامنه‌اي بازي مي‌كند."
اين استدلال درباره به رهبري رسيدن مقام معظم رهبري توسط حجت‌الاسلام هاشمي، كاملا با واقعيت و تاريخ معاصر تفاوت دارد؛ صحبت‌هاي جناب آقاي هاشمي درباره نظر امام خميني (ره) نسبت به مقام معظم رهبري بعد از انتخاب معظم‌له به عنوان رهبر انقلاب است، يعني اكثريت خبرگان رهبري با انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي به عنوان رهبر بعدي به اجماع رسيدند و آقاي هاشمي نيز بعد از انتخاب مقام معظم رهبري در تأييد اين انتخاب، خاطره فوق را از امام خميني (ره) نقل مي‌كنند.
در ادامه مستند، بزرگمهر به دنبال ايجاد شبهه در مسائل فرعي همچون اجبار براي استفاده از لفظ آيت‌الله براي مقام معظم رهبري و مسائلي از اين قبيل است و براي تأييد استدلال خود، از عرايض شخصي همچون شيخ علي تهراني بهره مي‌برد كه داراي سوابق مشخصي است؛ بزرگمهر همچنين شيخ علي تهراني را به عنوان يكي از اساتيد مقام معظم رهبري مي‌شمارد كه اين حرف نيز همچون ساير استدلال‌هاي بزرگمهر واژه‌اي جز دروغ بر آن نهاده نمي‌شود.
بزرگمهر در ادامه حوادث به رهبري رسيدن  معظم‌له، مي‌گويد: عصر آن روز رسانه‌هاي ايران موظف مي‌شوند او را   آيت‌الله بخوانند."
تأملي درباره الفاظ به كار رفته در ادبيات حوزوي نشان مي‌دهد كه فقاهت  و مرجعيت تنها دليل براي استفاده از لفظ آيت‌الله براي اشخاص نيست، به عنوان مثال امام خميني (ره) منتظري را كه از هم نظر فقاهت در بين علماي حوزه مشهور بود و هم داراي شأن مرجعيت، با لفظ حجت الاسلام و يا آقا خطاب مي‌كردند
حكم به آقاي منتظري براي "تاييد صلاحيت قضات جهت عضويت در شورايعالي قضايي  "
خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسينعلي منتظري -  دامت افاضاته
در احراز صلاحيت افرادي كه براي عضويت در شورايعالي قضايي پيشنهاد شده‌اند، به هر نحو صلاح  مي‌دانيد اقدام نماييد.
روح الله الموسوي الخميني
*اكثريت فقها، فقاهت مقام معظم رهبري را تأييد كردند
بزرگمهر مي‌گويد: "روحانياني همچون شيخ علي تهران و آيت‌الله منتظري از استادان پيشين علي خامنه‌اي، او را فاقد صلاحيت علمي مي‌دانند و اين انتصاب را ابتذال مرجعيت شيعه مي‌خوانند."
بزرگمهر به نقل از منتظري انتخاب مقام معظم رهبري را ابتذال مرجعيت شيعه معرفي كرده است، در اينجا ياد آوري نامه منتظري به رهبر معظم انقلاب به عنوان انتخاب ايشان از سوي خبرگان رهبري براي اثبات دروغ بودن و تحريف تاريخ از سوي بي‌بي‌سي كمك شاياني مي‌كند.
متن پیام آقای منتظری جهت عرض تبريك به مقام معظم رهبري:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته
پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام ، ارتحال روح خدا ، پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ( قدس سره الشریف ) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوت ها و مستکبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید....
۲۳/۳/۱۳۶۸
حسینعلی منتظری
همان‌طور كه ديده مي‌شود در اين نامه جز تأييد انتخاب شايسته مجلس خبرگان و همچنين تأييد شخصيت مقام معظم رهبري از زبان منتظري، برداشت ديگري نمي‌توان از آن داشت و هيچ عباراتي همچون ابتذال مرجعيت شيعه در اين پيام رؤيت نمي‌شود.
در كنار اين سند، اشاره به ادعاي شيخ علي تهراني مبني بر فقيه نبودن مقام معظم رهبري نيز قابل توجه است، بنابر قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اعضاي خبرگان رهبري مي‌بايست داراي درجه فقاهت باشند و مقام معظم رهبري در اولين دوره اين مجلس كه در سال 61 تأسيس شد به عنوان يكي از نامزدهاي تهران وارد مجلس خبرگان شده است.
در ادامه مستند، بزرگمهر به عنوان راوي براي معرفي يكي از معتمدين رهبر انقلاب يعني آقاي "مير حجازي" مي‌گويد: "فردي قدرتمند كه حرفش، حرف رهبر ايران دانسته مي‌شود".
اين توصيف درباره هر شخصي كه باشد اين ذهنيت را به ذهن متبادر مي‌كند كه شخصي همچون ميرحجازي به عنوان وزير رهبر معظم انقلاب است كه مي‌تواند بدون اذن و اجازه رهبري، در امور جاري حكومت دخل و تصرف كند، حال آنكه تمامي معتمدين رهبري بنابر اوامر و فرمايشات معظم‌له اقدام مي‌كنند و تحت نظارت رهبري هستند.
*عدم اختلاف ميان هاشمي و رهبر
از ديگر اظهارات مطرح شده در اين مستند، اشاره به زمان رياست جمهوري جناب آقاي هاشمي رفسنجاني است، بزرگمهر مي‌گويد: " اولين قرباني اكبر هاشمي رفسنجاني است، دوست ديروز آقاي خامنه‌اي و رئيس جمهور آن روز، اين‌بار آيت‌الله خامنه‌اي مي خواهد به او ثابت كند كه رياست جمهوري در ايران تنها سمتي تشريفاتي است".
بزرگمهر در اين عبارات ادعا مي‌كند كه آيت‌الله خامنه‌اي به دنبال نشان دادن تشريفاتي بودن جايگاه رياست جمهوري است.
با كمي مطالعه در بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مشخص مي‌شود كه جايگاهي به عنوان نخست‌وزيري وجود ندارد و تمامي وظايف نخست‌وزير منتقل به رئيس جمهور مي‌شود، يعني ديگر جايگاه رياست جمهوري به مانند دهه شصت، از حداقل مديريت برخوردار نبوده و رئيس جمهور به عنوان رئيس هيئت دولت و قوه مجريه مي‌بايست نسبت به مسائل اجرايي كشور نظارت داشته و جوابگو باشد.
*هيچ‌كس از نامزد مورد نظر رهبر خبر ندارد
در ادامه مستند، بزرگمهر در توصیف هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب خاتمی می گوید:" کاندیدای منتسب به آیت الله خامنه ای شکست می خورد، اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس وقت."
بی بی سی برای منتسب کردن ناطق نوری به عنوان نامزد مورد نظر رهبری، تیتر روزنامه ابرار مبنی بر حدس آ یت الله مهدوی کنی درباره نظر رهبری به آقای ناطق نوری را نشان می دهد و ناطق نوری را منتسب به رهبر معرفی می کند.
 بنابر فرمایشات مقام معظم رهبری به مناسب های مختلف، کسی از ر ای ایشان اطلاعی ندارد و ایشان نیز به هیچ کس برای رأی دادنبه شخص و یا نامزد خاصی پیشنهاد نمی دهند.
ایشان قبل از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در جمع مردم خراسان رضوی فرمودند: درباره‌ى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانه‌زنى و شايعه و اينها همیشه بوده و خواهد بود. بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مى‌اندازم. به يك نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است
البته انتساب شخص یا گروه خاصی به مقام معظم رهبری موضوع تازه ای نیست و جریان ها برای بهره برداری سیاسی و حتی ضربه زدن به نظام همواره به دنبال القای شایعه در میان افکار عمومی هستند و جدیدترین نمونه  برای انتساب نامزد خاص به رهبری، در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جهموری اتفاق افتاد و فتنه گران بنابر اعترافات خود، با شايعات و عمليات‌هاي رواني فراوان آقاي احمدي‌نژاد را نامزد منتسب به رهبر معرفي كردند.
*رهبر هيچگاه روشنفكران را دشمن خود معرفي نكرده است
 بزرگمهر در سکانس دیگری از این مستند وارد اتهام زنی به مقام عظم رهبری می شود و می گوید: علی خامنه ای که روزگاری همنشین روشنفکران بود، امروز آنها را دشمن خود می بیند مردی که اهل موسیقی بود حتی به سلیقه جوانی خود شک کرده"
 در این قسمت دو ادعا مطرح می شود، اول دشمن دانستن روشنفکران توسط رهبر انقلاب و دوم، فاصله گرفتن رهبر انقلاب از سلیقه های جوانی خود.
با کمی جستجو در فرمایشات معظم له از ابتدا تا به حال، هیچ عبارتی دال بر دشمن بودن روشنفکران دیده نمی شود و رهبر هیچگاه روشنفکران را دشمن خود معرفی نکرده است.
 فاصله گرفتن رهبر از سلیقه های دوران جوانی خود نیز ادعایی است که بزرگمهر مطرح می کند و با واقعیت امر سازگاری ندارد، با توجه به جلسات برگزار شده میان مقام معظم رهبری و شعرا، به خوبی این واقعیت دریافت می شود که ایشان هنوز به مقوله ادبیات و شعر علاقمند است و مخالفت ایشان با "ترویج موسیقی" و نه موسیقی، به دلیل مسائل فقهی است و نه چیز دیگری.
*نگاهي گذرا به حوادث مجلس ششم شوراي اسلامي
در قسمت دیگری از این مستند، بزرگمهر به رد صلاحیت نمایندگان دوره هفتم مجلس و ماجرا استعغای نمایندگان اصلاح طلب در مجلس ششم اشاره می کند و می گوید: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند."
در اینجا اشاره ای اجمالی به حوادث مجلس ششم خالی از لطف به نظر نمی رسد، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات در اوایل مجلس ششم کلید خورد  (16/5/79) و حکم حکومتی رهبر انقلاب نبز در همان روز به دست رئیس مجلس رسیده و قرائت شد.
 در 31  ارديبهشت ۱۳۸۱، 127 نفر از نمايندگان در نامه‌ای به مقام معظم رهبری، به ایشان پیشنهاد خوردن جام زهر را دادند. اين نامه كه بصورت محرمانه ارسال شده بود، توسط محافل خاص بعد از سه روزعلنی شد.
در پی نظر شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت تعداد کثیری از نمایندگان دوره ششم مجلس برای دوره بعدی مجلس، نمايندگان رد صلاحيت شده به محض اطلاع از تصميم شوراي نگهبان، در حالي كه راه ها و فرصت هاي قانوني براي بررسي و تجديد نظر همچنان باقي بود، دست به اقدامات غير معقول و خارج از چهارچوب زدند. اين نمايندگان يك روز پس از اعلان نظر شوراي نگهبان در تاريخ 21 دي ماه 1382 با كشاندن اين اعتراضات به فضاي مجلس، در كار قانون گذاري مجلس اخلال كردند و با هدايت فراكسيون اكثريت (جبهه مشاركت)، پس از دقايقي تشنج آفريني در مجلس، اقدام به خروج دسته جمعي از مجلس نمودند.
ماجرای تحصن تعدادی از نمایندگان مجلس دوره ششم، ساعت 4 بعد از ظهر همان روز 21 دی ماه 1382، تحصن در راهروی مجلس آغاز گردید. محمد رضا خاتمی و بهزاد نبوی سخنرانی های آتشینی را ایراد می نمودند که به صورت کاملاً اتفاقی اندکی بعد با پوشش گسترده رسانه های بیگانه نظیر بی بی سی مواجه می شد.
به دنبال تحصن گروهی از اصلاح طلبان مجلس جهت فشار به حاکمیت و شورای نگهبان، بالاخره بعد از اعلام رسمی گزارش شورای نگهبان، پرونده استعفای تعداد قابل توجهی از نمایندگان اصلاح طلب در روز دوازدهم بهمن ماه 1382 تعدادکلید خورد.
حال در مستند فوق تنها شاهد تصاویری از مجلس ششم هستیم و هیچ تاریخ و اطلاعی از حوادث اتفاق افتاده در مجلس ششم به مخاطب ارائه نمی شود، از سوی دیگر، بزرگمهر عنوان می کند: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند و بلافاصله تصویر استعفای دسته جمعی نمایندگان متحصن را نشان می دهد که با ارائه اطلاعات اجمالی فوق مشخص می شود که رد صلاحیت نمایندگان مجلس به دلیل ایستادگی برابر نظام نبوده بلکه به دلیل تخلفات گسترده سیاسی در مجلس بوده است.
بزرگمهر در ادامه موضوع استعفای مجلس می گوید: "در بیرون از مجلس انتقاد از رهبر بهای سنگین تری دارد"
شاید جالب ترین قسمت این مستند استفاده جالب و خنده دار بی بی سی از تصاویر غائله 18 تیر 78 است، از سوی دیگر هیچ غائله ای در سال 82 به دلیل بسته شدن روزنامه در کشور وجود ندارد.
اینکه تصاویر پخش شده درباره غائله 18 تیر 78 است، نیاز به اثبات ندارد زیرا در همان صحنه های پخش شده در این مستند تاریخ ضبط فیلم در بالای سمت راست تصویر دقیقا زیر لوگوی بی بی سی وجود دارد "18 تیر 78"، این طنز تصویری  بی بی سی یعنی برگشتن از سال 82 و ماجرای استعفا، به تاریخ 78 و ماجرای کوی دانشگاه!!!
یکی دیگر از افرادی که در این مستند با او مصاحبه می شود، سراج الدین میردامادی و پسردایی مقام معظم رهبری و عضو سابق دفتر تجکیم وحدت است، این فرد نیز به خاطراتی از معظم له اشاره می کند که هیچ سندی برای اثبات حرفایش ندارد و صرفا به تحلیل های شخصی خود را به بیننده القا می کند.
میردامادی نیز مانند دشمنان و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای بسیجی را به عنوان نیروهای اکشن فعال خیابانی   معرفی می کند.
وی همچنین ادعا می کند که مقام معظم رهبری به میردامادی تأکید می کند که با نیروهای فشار (بسیج و نیروهای مذهبی) نزدیک بشید و رابطه دوستی برقرار کنید البته به زعم میردامادی بسیج به عنوان نیروهای فشار توصیف می-شود.
اینکه میردامادی از سوی مقام معظم رهبری نقل قولی می کند با فرض احتمالی صحت این نقل قول، در هیچ کدام یک از فرمایشات مقام معظم رهبری، بسیج به عنوان نیروی فشار توصیف نشده است و ایشان نیز هیچ گاه در فرمایشاتشان، هیچ گروهی را به دوستی با نیروهای فشار تشویق نکرده است.
*متهم كردن دفتر رهبري و حكم صادركردن با استناد به يك ادعا
بزرگمهر در ادامه تهمت زنی خود به مقام معظم رهبری به دو شخصی اشاره می کند که پشت سر رهبر انقلاب  ایستاده اند و می گوید: "دو بازوی مهم رهبر در سال های اخیر (سردار شیرازی و وحید حقانیان) مردانی نه برای برخوردهای مخفیانه و پشت پرده، بلکه برای سرکوب های سریع و قاطع، تیم جدید دفتر رهبری مدیریت سرکوب را به عهده می گیرد."
بزرگمهر در اینجا چندین ادعا را به آسانی و بدون هرگونه سند و مدرک قابل قبولی،  به ذهن مخاطب القا می کند.
اشاره وی به دو نفر از نزدیکان رهبر انقلاب و جعل وظیفه برای این دوشخص، یعنی وظیفه سرکوب قاطع و سریع، معلوم نیست که بی بی سی با استناد به کدامین مدرک به این نتیجه و تحلیل رسیده است، از سوی دیگر، با ارائه تصاویری از روز 25 خرداد 88 که به دلیل حمله نیروهای معناد و منافق به سمت یکی از پایگاه های بسیج سبب کشته شدن چند نفر از مردم شد، ادعا می کند که تیم جدید دفتر رهبری مسولیت سرکوب را برعهده گرفته است.
مخاطب اگر اندکی به این جملات دقت کند، متوجه تناقض گویی راوی می شود، راوی در معرفی تک تک نزدیکان رهبر از ابتداي مستند، از آنها به عنوان یاران و دوستان قدیمی رهبر یاد می کند که تا حال با وی همکاری داشته اند و معلوم نیست مراد از تیم جدید رهبری چیست.؟
از سوی دیگر، بی بی سی به صورت کاملا نرم و بدون هیچ گونه استناد قابل قبولی در این فیلم مستند، از وازه سرکوب استفاده می کند و مسولیت سرکوب را بر عهده تیم جدید دفتر رهبری می گذارد
اینکه سوال که بی بی سی چگونه از ابتدای این مستند ادعاهای بسیاری را بدون استناد و مدرک قابل قبولی مطرح می کند، سوالی است که سازندگان این مستند باید به آن جواب بدهند.
حال جای این سوال وجود دارد که بر اساس کدام خبر و یا سند رسمی و حتی غیر رسمی، همان تیم جدید و  نا معلوم رهبری عهده دار سرکوب بوده است،.
* جمع بندی بحث
با توجه به استدلال‌ها و نقدهاي وارد شده به اين مستند، حقد و كينه بي‌بي‌سي از نظام جمهوري اسلامي ايران به وضوح ديده مي‌شود و اين دشمني و عناد موضوع تازه‌اي نيست.
با توجه به اين مسئله كه یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است و در اين مستند، از ابتدا تا انتها بي‌بي سي به دنبال القاي همين دروغ است.
يكي از مواردي كه بي بي سي با تعمد از كنار آن گذشته، حماسه نهم دي است كه مردم در حمايت از مقام ولايت و محكوم كردن سران فتنه و عوامل هاي آنها اقدام به تظاهرات ميليوني در سراسر كشور كردند.
لكن در اين مستند، استفاده نرم و بهره بردن از تمام امكانات در جهت عمليات‌ رواني عليه نظام جمهوري اسلامي و شخص رهبر قابل توجه و تأمل است، شايد مهمترين عاملي كه باعث القا و تأثيرگذاري اين مستند بر مخاطب بشود،  استفاده بي‌بي‌سي از عدم اگاهي بيننده نسبت به تاريخ معاصر است.
به نظر مي‌رسد مسؤلين امر در جهت افزايش سطح اگاهي مردم نسبت به تاريخ انقلاب و حوادث اتفاق افتاده در اين  33 سال از عمر انقلاب در رسانه عمومي برنامه ريزي جامعي داشته باشند.

فیس‌بوک

فیس‌بوک نام شبکه‌ای اجتماعی است که بی‌شک اکثر کاربران اینترنت حداقل با نام آن آشنا هستند. اهمیت و کارایی این شبکه اجتماعی در گرد هم آوردن افراد و نیز به اشتراک گذاشتن اطلاعات کاملاً مشخص است. به همین خاطر شاید بهتر باشد تا این شبکه اجتماعی، مؤسس آن، و برخی مسائل پشت پرده آن را بهتر بشناسیم.

بر اساس تازه‌ترین گزارش وب‌سایت اونیون، مارک زوکربرگ ملقب به «ارباب» یکی از عوامل سیا و مدیر «برنامه فیس‌بوک» سیا معرفی شده است. این گزارش همچنین موید آن است که سازمان جاسوسی آمریکا به خاطر کار فوق‌العاده زوکربرگ در پیاده‌سازی برنامه فیس‌بوک، به وی مدال تقدیر اعطا کرده است.

حال با توجه به برخی مدارک موجود این سوال پیش می‌آید که آیا زوکربرگ مؤسس و گرداننده اصلی فیس‌بوک است یا اشخاص دیگری؟ اگر وی واقعاً پایه‌گذار فیس‌بوک است چگونه توانسته است دست به تاسیس چنین شبکه اجتماعی عظیمی آن هم در سطح جهانی بزند؟ و اینکه به طور کلی فیس‌بوک چیست؟ در زیر جزئیات بیشتری در مورد زوکربرگ، فیس‌بوک، و نیز چگونگی پیدایش ایده اصلی انجام چنین کاری ارائه می‌شود.


مشخصات مارک زوکربرگ

مارک زوکربرگ در 14 می 1984 (24 شهریور 1363) در نیویورک به دنیا آمد. هرچند وی در یک خانواده یهودی بزرگ شده است، اما او خود را یک «ملحد» و فردی که به خدا هیچ‌گونه اعتقادی ندارد معرفی می‌کند. پدر وی شخصی به نام ادوارد است که به او در نوجوانی برنامه‌نویسی را آموزش داد.

زوکربرگ در دانشگاه هاروارد در رشته علوم رایانه‌ای و روانشناسی مشغول به تحصیل شد. گفته می‌شود که وی ابتدا در فوریه سال 2004 دست به ساخت فیس‌بوک در خوابگاه دانشجویی خود زد. این شبکه ابتدا برای استفاده دانشجویان هاروارد به وجود آمد تا آنها بتوانند اطلاعات آموزشی و دانشگاهی را بین خود به اشتراک بگذارند، اما سپس توسط هم‌اتاقی‌های وی با دیگر مؤسسات آموزشی آمریکا ارتباط داده شد و در نهایت نیز در سطح شبکه جهانی اینترنت بکار گرفته شد. از این رو، زوکربرگ به عنوان مؤسس وب‌گاه شبکه اجتماعی فیس‌بوک شناخته شده است.

وی در سال 2008 تبدیل به جوانترین میلیاردر جهان شد و در حال حاضر مدیر عامل شرکت فیس‌بوک می‌باشد. بر اساس گزارش وب‌گاه فوریس دارایی‌های وی تا مارس 2011 به 13.5 میلیارد دلار رسیده است. مجله تایم نیز او را در سال 2010 به عنوان شخصیت برتر سال برگزید.


همکاری فیس‌بوک با سازمان سیا

با توجه به اظهار نظرات کارشناسان آمریکایی و نیز حتی مقامات سازمان جاسوسی آمریکا سیا، بی‌شک زوکربرگ آلت دست سازمان‌های جاسوسی آمریکا قرار گرفته است تا به کمک وی آنها بتوانند دست به ایجاد نرم‌افزاری برای جمع‌آوری اطلاعات کاملاً شخصی و خصوصی افراد بزنند.

مؤسس ویکی‌لیکس جولین آسانژ اخیراً در مصاحبه‌ای با راشاتودی، فیس‌بوک را «بزرگ‌ترین ماشین جاسوسی‌ای که تا کنون اختراع شده است» نامید.

شبکه خبری «فکت زون» نیز به نقل از گزارش وزارت امنیت میهن آمریکا بیان می‌دارد که فیس‌بوک تقریباً جایگزین تمامی برنامه‌های جمع‌آوری اطلاعات سیا از زمان راه‌اندازی آن در سال 2004 شده است.


کریستوفر استارتینسکی معاون رییس سیا در این مورد گفته است: «برای سیا این [فیس‌بوک] کاملاً رویایی بود که به حقیقت پیوست؛ چرا که در آن کاربران نگرش‌های مذهبی، سیاسی، شماره تماس، آدرس، اطلاعات شخصی، صدها تصویر از خود، نام دوستان، و حتی جزئیات لحظه به لحظه اقدامات خود را قرار می‌دهند.»

خود مارک زوکربرگ در مورد فیس‌بوک این چنین گفته است: «فیس‌بوک تنها و قدرتمندترین ابزار کنترل جمعیت است که تا کنون اختراع شده است».

به عقیده تحلیل‌گران آمریکایی، ابزار و امکانات موجود در فیس‌بوک و فعالیت‌های این شبکه اجتماعی در سطح جهانی سبب می‌شود تا سیا در هزینه‌های خود بتواند صرفه‌جویی کند. حتی تقویم و گاه‌نامه موجود در فیس‌بوک که کاربران با استفاده از آن به ثبت کارهای آتی خود می‌پردازند به سیا کمک می‌کند تا بداند که افراد قصد دارند در چه مکانی و در چه زمانی دست به انجام چه کارهایی بزنند.

همچنین از آنجا که میلیاردها عکس شخصی در این شبکه اجتماعی وجود دارد، اخیراً در آوریل سال 2011 فیس‌بوک بدون اطلاع‌رسانی به کاربران خود، ویژگی جدیدی را راه‌اندازی کرده است، یعنی فناوری و نرم‌افزار شناسایی و تشخیص چهره افراد.

بر اساس گزارش شبکه خبری «فکت زون»، با توجه به اهمیت ویژه این شبکه اجتماعی برای سازمان‌های جاسوسی آمریکا، آنچه در حال حاضر باعث نگرانی سیا می‌شود این است که مردم دارند کم کم علاقه خود را نسبت به فیس‌بوک از دست می‌دهند و به شبکه‌های اجتماعی دیگری چون «وان‌بی» ساخت چین، روی می‌آورند.

گفتنی است که تاکنون بیش از نیم میلیارد نفر اطلاعات شخصی خود را به صورت رایگان در اختیار شرکت فیس‌بوک قرار داده‌اند. 600 میلیون نفر از کاربران این شبکه اجتماعی را مردم کشورهای اروپای غربی تشکیل می‌دهند.


برخی مفاد استفاده از فیس‌بوک

نکته جالب دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، مفاد و قوانین استفاده از این شبکه اجتماعی است که اکثر قریب به اتفاق کاربران به هنگام ایجاد حساب کاربری در فیس‌بوک بدون هیچ‌گونه توجهی با جزئیات آن موافقت می‌کنند. اگر نگاهی به مفاد استفاده از فیس‌بوک و اطلاعاتی که شما برای این شبکه ارسال می‌کنید بیندازید،‌ متوجه می‌شوید که تمامی حرکات و اعمال شما در محیط مجازی یعنی اینترنت و یا حتی واقعی، تحت کنترل و رصد می‌باشد.

ترجمه برخی از این مفاد در زیر آورده شده است:

ما همچنین انواع دیگری از اطلاعات را از شما دریافت می‌کنیم:

· هر بار که شما با فیس‌بوک تعامل برقرار می‌کنید اطلاعاتی را نیز درباره شما دریافت می‌کنیم، اطلاعاتی مانند زمان بازدید شما از پروفایل شخص دیگر، ارسال پیام به کسی، جستجوی برای یافتن دوست یا صفحه‌ای، کلیک بر روی آگهی‌ها، و یا خرید اعتبارهای مالی فیس‌بوک.

· هنگام ارسال چیزهایی مثل عکس یا فیلم به فیس‌بوک، ما اطلاعات مازاد مربوطه را نیز دریافت می‌کنیم، همانند ساعت، تاریخ، و مکانی که شما عکس یا فیلم مورد نظر را ارسال کرده‌اید.

· ما اطلاعاتی در مورد رایانه، تلفن همراه، یا دیگر وسایل ارتباطی با فیس‌بوک را دریافت می‌کنیم. این اطلاعات می‌تواند شامل آدرس آی‌پی شما، محل، نوع مرورگر مورد استفاده، یا صفحه‌های بازدیدشده توسط شما باشد. به عنوان مثال، ما می‌توانیم محل جی‌پی‌اس شما را تعیین کرده و به شما بگوییم که آیا کسی از دوستان شما در آن حوالی است یا خیر.

· هرگاه شما به بازی، نرم‌افزار، یا وب‌گاهی که از پلتفرم فیس‌بوک استفاده می‌کند و یا سایتی که دارای ویژگی فیس‌بوک است (مانند پلاگین اجتماعی) مراجعه کنید، ما نیز اطلاعاتی در مورد آن دریافت می‌کنیم. این اطلاعات می‌تواند شامل اطلاعاتی از این جمله باشد: تاریخ و زمان بازدید شما از آن سایت، آدرس آن سایت، یا URLای که در آن قرار دارید، اطلاعات فنی در مورد آی‌پی آدرس، مرورگر، و سیستم عامل مورد استفاده شما، و در صورتی که در فیس‌بوک قرار داشته باشید، اطلاعات کاربری شما.

· گاهی اوقات، ما از شرکای تجاری، مصرف‌کنندگان و دیگر اشخاص ثالث اطلاعاتی را کسب می‌کنیم که به ما (یا آنها) یاری می‌کند تا دست به ارسال آگهی‌ها، درک فعالیت‌های آن‌لاین، و بهبود عملکرد فیس‌بوک بزنیم. به عنوان مثال، ممکن است آگهی‌دهنده‌ای به ما بگوید که شما چه واکنشی را به آگهی موجود در فیس‌بوک یا سایت دیگر نشان داده‌اید تا ما بتوانیم میزان تأثیرگذاری آن را اندازه‌گیری کرده و کیفیت آن را بهبود بخشیم.

ما همچنین اطلاعاتی که شما قبلاً در مورد خود و دوستان‌تان ارائه کرده‌اید را یکجا جمع‌آوری می‌کنیم. برای مثال، ممکن است ما این اطلاعات را کنار هم گذاریم تا معلوم شود که ما باید کدام یک از دوستان‌تان را در News Feed شما قرار دهیم، و یا اینکه به شما پیشنهاد کنیم که برای تصاویر ارسالی خود چه برچسبی را در نظر بگیرید. ما از طریق جی‌پی‌اس اطلاعات شهر کنونی شما و نیز دیگر اطلاعات مکانی‌تان را که از شما داریم جمع‌آوری می‌کنیم تا به عنوان مثال به شما و دوستان‌تان در مورد افراد یا رویدادهای پیرامون‌تان اطلاع‌رسانی کنیم، یا مطالبی را به شما ارائه دهیم که ممکن است شما به آنها علاقه داشته باشید. همچنین به منظور ارائه آگهی‌های مناسب شما، اطلاعات‌تان را جمع‌آوری می‌کنیم.


شکایت از فیس‌بوک

تاکنون شکایات مختلفی از این شبکه اجتماعی شده است. در یکی از این شکایات، دولت پاکستان به نشانه اعتراض به اقدام یکی از کاربران آلمانی این شبکه در برپایی کمپینی با نام «روز همگانی تصویر کشیدن از محمد» سایت این شبکه را در کشور خود فیلتر کرد. در این کمپین توهین‌آمیز، مقدسات مسلمانان به سخره گرفته شد و از کاربران فیس‌بوک خواسته شد تا هر یک از دید خود تصویری برای پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) رسم کنند و آن را به اشتراک بگذارند. شرکت‌کنندگان در این کمپین، برای پیامبر اسلام تصاویر مختلفی، از اشیا گرفته تا انسان،‌ ترسیم کردند. فیس‌بوک در پاسخ به این اعتراض، صفحه مربوط به این کمپین را تنها برای کشورها پاکستان و هند فیلتر کرد. در ادامه پس از گسترش اعتراضات مردم مسلمان به این صفحه فیس‌بوک، این شرکت ظاهرا مجبور شد تا آن را حذف کند.


ایده‌پردازان اولیه فیس‌بوک

البته بر اساس گزارش برنامه «60 دقیقه» شبکه سی‌بی‌اس آمریکا، نخستین کسانی که ایده تاسیس چنین شبکه‌ای را دادند دو برادر دوقلو به نام‌های تیلر و کامرون ویکلی‌ووس بودند. به گفته آنها، ابتدا قرار بود مارک با آنها در انجام این پروژه همکاری کند، اما در طول کار وی به آنها خیانت کرده و این پروژه را به نام خود به ثبت رساند.


گذشته از اظهارات این دو برادر، آنچه مسلم است این است که حتی مارک زوکربرگ نیز به تنهایی نمی‌توانست دست به تاسیس چنین شرکت و شبکه‌ای آن هم در سطح جهانی بزند. هر کشور و حکومتی برای خود یک سری قواعد و قوانین خاصی دارد و اگر سیستم حاکم متوجه شود که شخصی یا گروهی در حال به مخاطره انداختن سیستم و ایجاد مشکلات امنیت ملی برای آن است، به صورت خودکار آن فرد یا شرکت را کنار زده و اجازه نمی‌دهد تا بتواند رشد کند، مگر اینکه آن فرد و یا گروه خواسته‌ها و نیازهای سیستم را نیز لحاظ کند.

از طرف دیگر، آن چه هم اکنون بر همگان مبرهن است این است که نظام اقتصادی آمریکا بر پایه سرمایه‌گذاران یهودی برپا گشته و می‌چرخد. با توجه به این که مارک نیز در خانواده‌ای یهودی رشد کرده است، بی‌شک سازمان‌های یهودی و نیز دولت آمریکا نیز در تاسیس چنین شبکه اجتماعی عظیمی نقش داشته‌اند. با در نظر گرفتن اظهارات مقامات سیا مبنی بر اینکه این سازمان از اطلاعات ارزشمند و بی‌شماری که کاربران کشورهای مختلف به صورت رایگان در فیس‌بوک قرار می‌دهند‌ نهایت استفاده را می‌برد، کاملاً مشخص است که دولت و سازمان‌های جاسوسی آمریکا در تاسیس، راه‌اندازی، و مدیریت این شبکه بزرگ اجتماعی نقش بسزایی داشته و دارند.

در نهایت می‌توان گفت که هرچند تعامل با افراد آشنا و نا‌آشنا و اشتراک‌گذاری اطلاعات خود با آنها می‌تواند فوایدی هم داشته باشد، اما بی‌شک سوءاستفاده‌هایی که از این اطلاعات خصوصی می‌تواند شود نیز بسیار زیاد است. به هر حال، تصمیم نهایی با خود شماست که به عنوان یک کاربر اینترنت به چه شکل و به چه نحوی از شبکه‌های اجتماعی چون فیس‌بوک، توییتر، وان‌بی، گوگل پلاس، مای اسپیس، و غیره استفاده کنید تا از اطلاعاتی که خود شما با دستان خودتان در اختیار دیگران گذاشته‌اید سوءاستفاده نشود.

وحید صادقی‌جو

تبلیغات منفی اطراف هتل اقامت احمدی نژاد در منهتن نیویورک +عکس


سازمانی موسوم به" اتحاد علیه ایران هسته‌ای" بیلبوردهای سیاری را در منطقه منهتن نیویورک علیه سفر دکتر احمدی نژاد به سازمان ملل به راه انداخته است.
 به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی مشرق،سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای اعلام کرد که کمپین تبلیغاتی با بیلبوردی سیارهمزمان با سفر احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران به نیویورک آغاز کرده است. روی بیلبورد نوشته شده است: " در حالی که پس از ده سال هنوز حادثه 11 سپتامبر را فراموش نکرده‌ایم، شریک غیرفعال القاعده به نیویورک می‌آید."
 
                                           
 
این بیلبورد سیار روی یک کامیون نصب شده و در منطقه منهتن نیویورک در طول این هفته از خیابان چهل و دوم تا پنجاهم در نزدیکی سازمان ملل به حرکت در آمد. این کامیون مقابل دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل و همچنین هتل محل اقامت احمدی نژاد توقف خواهد کرده است.
  دیوید ایبسن مدیر اجرایی سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای می گوید: "ما مخالف حضور احمدی نژاد هستیم. سفر وی به منهتن با توجه به سوابق وی و همکاری ایران با القاعده بسیار تاثرآور است. حامیان سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای علیه احمدی نژاد و هتل وارویک - به خاطر اجازه اقامت وی در این هتل - فعالیت می کنند."

این بیلبورد سیار همانند مشابه آن در میدان تایمز نیویورک بر همکاری و شراکت ایران  با القاعده – با استناد به ادعاهای منتشر شده از سوی وزارت خزانه داری آمریکا - تاکید می کند.  گزارش وزارت خزانه داری مدعی است، ایران متحد القاعده بوده و به القاعده اجازه داده تا از ایران برای کارهایی نظیر انتقال پول، سلاح و جنگجو به پایگاههایی در پاکستان و افغانستان استفاده نماید. مضاف بر این مدارک، گزارشهایی از مبنی بر عاملان القاعده همچون سیف العادل  در خاک ایران وجود دارد.

 همچنین همزمان با این بیلبورد سیار، بیلبوردهایی روی دوچرخه اطراف محل اقامت احمدی نژاد در نیویورک مستقر گردیده است. دوچرخه سواران حامل این بیلبورد از سوی سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای، این بیلبوردها را روز چهارشنبه و پنج شنبه در نزدیکی سازمان ملل و هتل وارویک حمل می کنند. دو دوچرخه سوار به صورت دائمی در نزدیکی خیابان ششم و پنجاه و چهارم و یک دوچرخه سوار در نزدیکی خیابانهای اول و سوم بین خیابانهای پنجاهم و چهل و دوم دور می زنند. آنها تی-شرتهای سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای را پوشیده و بیلبوردی که روی آن نوشته شده " در حالی که پس از ده سال هنوز حادثه 11 سپتامبر را فراموش نکرده‌ایم، شریک غیرفعال القاعده به نیویورک می‌آید" را با خود حمل می کنند.
همچنین سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای قصد دارد تا دادخواستی را که توسط هزاران نفر از مردم آمریکا امضا شده به دست احمدی نژاد برساند. در این دادخواست از برنامه هسته ای، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر توسط ایران نکوهش شده است.
سازمان اتحاد علیه ایران هسته ای که از سوی کانون های صهیونیستی حمایت مالی و رسانه ای می شود از هواداران خود که عمدتا از سوی کانون های سلطنت طلب و گروهک منافقین یارگیری کرده ، خواسته تا با هتل وارویک در نیویورک درباره تصمیم برای میزبانی از احمدی نژاد تماس بگیرند. همچنین این سازمان تمامی هتلهای داخلی وارویک در دنور، سیاتل، دالاس و سان فرانسیسکو و شعبات بین المللی آن را تحریم کرده است.

شبکه زمزمه چگونه می خواهد سبک زندگی زنان را تغییر دهد؟

گزارش مشرق از اهداف و پشت پرده شبکه تلویزیونی جدید مرداک/
شبکه تلویزیونی تازه تاسیس "زمزمه" متعلق به رابرت مرداک یهودی ، قصد دارد برنامه های خود را با تغییر ذهنیت و سبک زندگی زنان فارسی زبان روی آنتن بفرستد.
به گزارش مشرق، این گزارش که نگاهی به عملکرد شبکه تلویزیونی تازه تاسیس زمزمه دارد، با رویکردی توصیفی- تحلیلی به فعالیت های این شبکه می‌پردازد.
زمزمه، دومين شبکه تلويزيوني سرگرم‌کننده عمومي و رايگان فارسي‌زبان در خاورميانه است. اين شرکت حاصل سرمايه‌گذاري بخش آسيايي شرکت اخبار و گروه رسانه‌اي موبي است.
 در ماه مي ۲۰۱۱، سهم سرمايه‌گذاري هر يک از اين شرکت‌ها ۵۰ درصد اعلام شده است. زمزمه همانند شبکه خواهر خود فارسي۱، ۲۴ ساعت شبانه روز و هفت روز هفته به پخش برنامه‌هاي سرگرم‌کننده تلويزيوني با دوبله فارسي مي‌پردازد. دفتر مرکزي این شبکه تلويزيوني در شهر رسانه‌اي دبي واقع شده است.
بهره مندي از فضاي تعاملي وب، راهکاري است که امروزه رسانه هاي نوين و تازه تأسيس خود را ملزم به استفاده از آن مي دانند تا بتوانند مخاطب خود و نظراتش را در تصميمات و راهبردهاي رسانه ايشان موثر بدانند. زمزمه نيز با ايجاد صفحه ای به نام خود در شبکه اجتماعي فيس بوک و راه اندازي وب سايت خود، ضمن تلاش براي معرفي، واکنش هاي مخاطبان را نيز تحت نظر مي گرفت. 
اين فرآيند در مورد شبکه اجتماعي فيس بوک از تاريخ 9 خرداد 90 آغاز شد و تا روز افتتاح، در مدت زمان حدود 40 روز، 16 اعلان به اين صفحه ارسال نمود که عمده آنها معرفي سريال هايي بود که در فهرست کنداکتور اين شبکه قرار گرفته بود.
استفاده از تکنيک ايجاد عطش برای مخاطب به وسيله پخش تيزرهاي جذاب از سريال هایي که قرار بود در اين شبکه پخش شود روی صفحات اين شبکه در شبکه های اجتماعی و وب سايت اصلی در اين 40 روز به انحاء مختلف صورت می گرفت؛ ولی نتوانست تعداد مشتاقان خود را در فيس بوک حتی به 6000 نفر نيز برساند.
سعد محسنی و روپرت مرداک

 
هدف از راه اندازی زمزمه چیست؟
 

به گزارش مشرق،جاهد محسنی، برادر سعد محسنی و از مالکان موبی گروپ در همایش "رسانه های گسترش یافته آمریکا" که در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی برگزار شد، در خصوص شبکه رادیویی آرمان اعلام کرده بود که ما در پی "تغییر اجتماعی" هستیم. کلید واژه ما هم تأکید روی زنان است. یعنی زنان اسم رمز حرکت به سمت توسعه غربی و اصلاحات اجتماعی هستند.
محسنی در ادامه سخنرانی اش تأکید کرده بود فکر نکنید صحبت زن و مرد به صورت دوستانه در رادیو چیز معمولی است؛ بلکه این سرآغاز تحول اجتماعی است که آرام آرام حرکت می کند؛ اما موثر است. 
از ديگر اعلاناتی که راجع اين شبکه تلويزيونی شده است، نسبت خواهری دادن آن به فارسی 1 ، ديگر شبکه تلويزيونی اين گروه رسانه ای است. اينکه چرا نسبت خواهری به اين شبکه داده اند، شايد به دليل تمرکز اين شبکه روی مخاطب زنان است. اما اينکه چرا با وجود شبکه ای مانند فارسی 1، اين گروه اقدام به راه اندازی شبکه ای ديگر با همان فرکانس و روی همان ماهواره و با همان اهداف اعلان شده (سرگرمی توسط برنامه های دوبله شده به فارسی) نموده، خود جای بسی تأمل دارد که در آينده نزديک مشخص می شود.

از بارزترين خصوصيات خواهرها می توان به همسانی و والدين مشترک اشاره کرد. اينکه والدين هر دوی اين دو شبکه گروه موبی و شرکائی است که در انتها به غول رسانه اي و صهيونیستی نظير رابرت مورداک می رسد، واضح و مشخص است. از ويژگی های همسانی اين دو شبکه می توان به بهره گيری از سريال هايي اشاره کرد که به سختی می توان موضوع و سوژه اصلی آنها را عناوينی غير از خيانت، رابطه های آزاد جنسی، فرزند نامشروع، طلاق، دوستی ها و ارتباطات نامشروع و ديگر موارد حيا زدايي از زن و مرد و ويرانگر روابط خانوادگی دانست.
يکی از مهمترين دلايل، وجود راهبرد تغيير سبک زندگی اسلامی- ايرانی جامعه ايران به سبک زندگی ليبرال و غربی کشورهای سازنده اين سريال ها هستند. بیشتر سريال های شبکه فارسی1 توليد کشوهای امريکا، کره، کلمبيا، مکزيک و ترکيه است.
با فرض متأثر بودن توليدات رسانه ای هر کشور از سبک زندگی نهادينه شده و رايج در آن، پی خواهيم برد که امريکا در زمينه سبک زندگی غربی خود را صاحب سبک می داند و برای ترويج و يکسان سازی آن در جهان تلاش می کند.
اگر در قاره آسيا بخواهيم غربی ترين کشورهای شرقی را نام ببريم، بی ترديد کره جنوبی در صدر خواهد بود. کشوری که به واسطه رشد اقتصادی چشمگير خود که توسط غرب برای آن پايه ريزی شد، خود را مديون و وابسته به صنايع مختلف غرب از جمله فرهنگ می داند و از آن تبعيت می کند.
در صورتيکه بخواهيم از غربی ترين کشور منطقه امريکای لاتين نام ببريم، به کشوری به عنوان کلمبیا خواهيم رسيد که به واسطه حضور آزادانه فاسدترين قدرت های مافيایی امريکايي و غربی در آن به مرکزی برای فساد، قاچاق مواد مخدر، جرم و جنايت مشهور شده است.
در منطقه خاورميانه نيز با وجود اسلامی بودن بیشتر کشورها، ترکيه با داشتن نظامی لائيک و وجود الزامات و شرايط کاملا غربی برای زندگی به کشوری با سبک زندگی غربی در ميان ديگر کشورهای منطقه شهره است..
  چگونگی افتتاح این شبکه
 
به گزارش مشرق، پس از مدت ها تبليغ در فضاي مجازي و پخش پرومو و تيزرهاي تبليغاتي روي اين شبکه و شبکه هم‌سانش فارسي 1، نهايتا اعلان مي شود افتتاح اين شبکه در تاريخ 18 تيرماه صورت خواهد پذيرفت. تاريخي که براي بسياري از مردم ايران يادآور حوادث تلخ و فتنه انگيز 18 تيرماه 78 است که گويي انتخاب اين تاريخ براي افتتاح اين شبکه، پيامي را براي مخاطب خود ارسال مي دارد که "آري، ما سرآغاز حرکت اعتراضي شما را فراموش نکرده ايم؛ اگرچه قرار نيست به موضوعات سياسي به شکل مستقيم بپردازيم. با بهره مندي از حاشيه هايي نظير قراردادن تاريخ افتتاحيه در مناسبت هاي مورد نظر شما، به شما نشان مي دهيم آرمان هايتان را دنبال خواهيم نمود و تا سرنگوني نظام اسلامي در کنار شما خواهيم ماند؛ هرچند از مسيري طولاني تر ولي اثرگذارتر از روش هاي نظامي و سياسي."
از جمله دلايل ديگر مهم بودن مناسبت های سياسی برای دست اندرکاران اين شبکه می توان به سخنی از سعد محسنی، مدير اين گروه رسانه ای اشاره داشت که درباره دومين شبکه تازه تأسيس خود در چند ماه آينده اينطور بيان می دارد: " شبکه دیگری در دست راه اندازی است. این شبکه یک برند شناخته شده بین المللی است که بیشتر درصدد جذب مخاطبان مرد است. ما در فکر راه اندازی این شبکه قبل از اواسط سپتامبر هستیم."

قبل از اواسط سپتامبر، اشاره ای نسبتا صريح به مناسبت مشهور اين ايام يعنی يازده سپتامبر دارد که هرچند ممکن است اين گروه در اين تاريخ موفق به راه اندازی شبکه خود نشود؛ اما تاحدودی تمايل خود را به چنين تاريخ هايي برای افتتاح شبکه های به ظاهر غيرسياسی خود نشان می دهد..
در پروموی تبليغاتی اين شبکه که حدود 30 ثانيه طول می کشد، 25 کات تصويری وجود دارد که متشکل از صحنه های سريال های مختلفی که قرار است در اين شبکه پخش شود انتخاب شده است. جملات کليدی که در اين پرومو به صورت شعار نوشته می شود، عبارتند از "با ما همراه شويد و شبکه جديدتان را تجربه کنيد" و "از هرچه که دوست داريد بيشتر خواهيد داشت".
آنچه در اين دو جمله محور قرار گرفته، القای حس اطمينان به مخاطب در مورد مطلوب بودن اين شبکه و منطبق بودن آن با تماميلات مخطابانش است. البته پيش فرضی که مسلم واقع شده، مالکيت شبکه است که درچند بخش مختلف متعلق به مخاطب ذکر شده و بر آن تأکيد شده است.
در وله يک دقيقه ای که به مناسبت افتتاح اين شبکه با شمارش معکوس از 60 شروع شد، حدود 50 کات تصويری استفاده شد که خود نمايانگر آگاهی دست اندرکاران اين شبکه از لزوم بهره مندی از ريتم و سرعت بالا در برنامه ها و تيزرهای شبکه به واسطه وجود مخاطب جوان آن است.
بیشتر تصاوير استفاده شده مطابق هدف گذاری از پيش اعلان شده شبکه، تصاويری از زنان و دختران است که در حالت های مختلف به نمايش در می آيد؛ تفريح در طبيعت، ميهمانی، مطالعه کتاب (مثنوی معنوی و ديوان حافظ)، خوشنويسی، نان پختن، رقص و پايکوبی، چايي خوردن در قهوه خانه های سنتی، نوازندگی موسيقی، در آغوش گرفتن يکديگر، رانندگی همراه با شادی و رقص و ... 
 
بررسی رويکرد فرهنگی و راهبردی برنامه ها
 
* ترويج سبک زندگی غربی با ظاهری شرق پسند
با توجه به تحليل سريال های پخش شده توسط شبکه فارسی1 و نسبت آنها با سبک زندگی کشورهای سازنده، به نظر می رسد اين رويداد در مورد شبکه تازه تأسيس گروه موبی نيز صدق می کند. همانطور حجم غالب سريال های اين شبکه امريکايي است که به جهت ارائه سبک زندگی ای غربی، ولی متناسب با شرايط کشورهای کمتر توسعه يافته، بيشتر از زبان اسپانيولی استفاده شده است. انتخاب سريال هاي توليد امريکا ولی با زبانی غير انگليسی، نشان دهنده هدفمند بودن انتخاب ها براساس سبک زندگی خاص کشورهای اسپانيولی زبان است که به لحاظ الگويي برای غربی سازی و استحاله فرهنگی جامعه ای مثل ايران مناسب تشخيص داده شده است.
افتتاحيه اين شبکه مطابق ديدگاه دست اندرکاران اين گروه که بر اين اعتقادند مخاطبان ايرانی گرايش و تمايل ويژه ای به سريال های کره ای دارند، با تنها سريال کرده ای در حال حاضر اين شبکه شروع می شود که نمايانگر اهتمام ويژه دست اندرکاران اين شبکه به جذب اوليه مخاطب و سپس تغيير ذائقه تدريجی آن است.
پخش برنامه ای رقابتی مانند "پروژه مد" نيز جدا از استفاده از تجربه ديگر رسانه ها در جذب مخاطب با ابزار ايجاد حس رقابت و مسابقه را دارد، بلکه صراحتا نيز به ترويج مد و پوشش های مبتذل آن هم در سبک امريکايي آن می پردازد.

* القای پيام های ليبرال فمينيستی
اين رويکرد شبکه، با نحوه انتخاب برنامه ها و سريال های آن آشکار شده است. به طور مثال در اولين سريال پخش شده از آن که احتمالا جزو هدفمندترين انتخاب های دست اندرکاران برای افتتاحيه شبکه است (سريال کافه پرنس)، دختری را مشاهده می کنيم که به واسطه فعاليتش به عنوان پيک موتوری و کلاه ايمنی ای که بر سر دارد، مرد تشخيص داده می شود و از جمع های زنانه طرد می شود.
مثبت نماياندن تمايل دختری که از رابطه ای نامشروع باردار شده در سريال "ارورا"، مشروعيت بخشيدن به عشق يک دختر کولی برخلاف قواعد و هنجارهای اجتماع خود در سريال "کولی ها"، الگو سازی از دختری روستايي که به واسطه فرار از منطقه زندگی اش به اروپا به بزرگترين قاچاقچی مواد مخدر اروپا مبدل می شود در سريال "ملکه جنوب"، ارزش نهادن بر زنی که دو برادر برای تصاحب او با هم می جنگند در سريال "تاوان" و باز هم الگوپردازی از دختر فقيری که کنت ثروتمندی عاشق او می شود در سريال "اليسا".
همانطور که مشاهده می شود، سوژه ها و داستان های بیشتر سريال های اين شبکه نيز با محوريت زنان و احتمالا به منظور تحريک حس برتری جويي و حق طلبی آنان انتخاب شده است.

* قبح زدايي از گرايشات هم جنسگرايي و ترويج آن
متأسفانه هم در تيزرها و وله های تبليغی و هم در بیشتر سريال های اين شبکه شاهد تصاويری از ابتذال پوششی و انحطاط اخلاقی زنان حاضر در برنامه ها هستيم؛ به نحوی که با توجه به هدف گذاری قشر زنان به عنوان مخاطبان اين شبکه، به بهانه وجود مخاطب زن، تصاويری از شوخی های غيراخلاقی، درآغوش گرفتن همديگر، رقص و گاه معاشقه زنان با يکديگر به نمايش در می آيد که همگی گواه آن است که سياستگذاران اين شبکه و شبکه ای که در ماه های آينده مختص مردان راه اندازی خواهد شد، در پی قبح زدايي از گرايشات هم جنسگرايي در لابه لای برنامه های خود را دارند. گويا سردمداران اين گروه رسانه ای به پيروی از اربابان پشست پرده خود در دوره ای که تبليغات اعتبار بخشی به هم جنسگرايي در سطح غرب به اوج خود رسيده و در هر جشنواره هنری و گردهم آيي حقوق بشری خود به کوچکترين اقدامات مناديان اين گرايش روی خوش نشان داده و مورد تقديرشان قرار می دهند، جهت جذب مشارکت های بيشتر آنان، تمايل دارند که اين گرايش ضد دينی و ضد انسانی را ترويج کنند.
 
 
  نکاتی درباره لوگو و رنگ آن
 زمزمه
به گزارش مشرق،همانگونه که پيشتر شاهد استفاده مصرانه از رنگ قرمز و صورتی  در شبکه فارسی1 بوديم، اينک استفاده صريح از رنگ زرد را در شبکه زمزمه مشاهده می کنيم که انسان را بر آن وا می دارد که بر مبحث روانشناسی رنگ ها تأملی بيشتری داشته باشد.
با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند؛ امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است. رنگ‌هایی که در ناحیه آبی قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند.
رنگ زرد، رنگی گرم و شاد است. این رنگ باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می‌شود. چون زرد از بقیه رنگ‌ها زودتر دیده می‌شود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد. رنگ زرد افكاری را به انسان القا می‌كند كه بیشترین تاثیر را بر نیروی خود درمانی فرد می‌گذارد. فعال شدن این نیرو مانند آن است كه در درون انسان انرژی نهفته عظیمی ‌یك‌باره آزاد شود. تمامی‌فعالیت‌های ذهنی فرد به وسیله نیروی رنگ زرد به حركت در می‌آید. از طرفی برای از بین بردن ناملایمات، یاس و ناامیدی رنگ زرد مفید واقع می‌شود زیرا نیروی رنگ زرد به فرد امیدواری به زندگی و نیروی زیستن می‌بخشد. سیستم عصبی معده، روده‌ها، كلیه‌ها و تمامی ‌جهاز‌هاضمه تحت تاثیر این رنگ قرار دارند و اگر ناراحتی در آنها ایجاد شود به وسیله رنگ زرد می‌توان آن را درمان کرد.
رنگ زرد از یك سو بر شادمانی و خوشبختی دلالت دارد و از سوی دیگر بر ترس و فریبكاری. اگر می گویند كسی به رنگ زرد است، یعنی ترسو می باشد. بنابراین این رنگ یك مفهوم منفی در بعضی فرهنگ ها دارد. رنگ زرد جهت سوگواری در مصر به كار برده می شود. هنرمندان قرون وسطی از لباس زرد برای نشان مرگ استفاده می كردند.
 
 معرفي سريال ها و برنامه ها
کافه پرنس
کافه پرنس: داستان زندگي گو يون چان (يون هون هي) است که براي گذران زندگيش دست به هر کاري مي زند. چوي هان گيول (گونگ يو) وارث يک شرکت مواد غذايي بزرگ است؛ ولي از آنجايي که مادربزرگش هميشه به دنبال سامان دادن اوست، مدام با دخترهاي دم بخت براي او قرار ملاقات ترتيب مي دهد. يک روز هان گيول با يون چان برخورد مي کند و اشتباهاً فکر مي کند پسر است. پس از اين ملاقات يک ايده جالب به او الهام مي شود که هان گيول تصميم مي گيرد تا يون چان را استخدام کند تا نقش يک معشوقه همجنس گرا را برايش بازي کند تا اينگونه از شر قرار ملاقات هاي از پيش تعيين شده توسط مادربزرگش نجات پيدا کند و ...

 
پروژه مدپروژه مد: برنامه ای تلويزيوني با موضوع طراحي مد و محصول امريکا است که در ايام آخر هفته از اين شبکه پخش می شود. مجري اين برنامه هايدي کلوم، يک مدل مشهور است. اين برنامه به صورت يک مسابقه طراحی شده که طي آن شرکت کنندگان در يک زمان مشخص و با وسايل و دستورالعمل هاي از پيش تعيين شده، بايد بهترين لباس ها را طراحي کنند. کار طراح ها مورد داوري قرار گرفته و هر هفته يک يا چند نفر از آنها از دور مسابقه حذف مي شوند.
 
 

 
کولی هاکولي ها: سريال آخر اين شبکه، داستانی است عاشقانه مملو از مفاهيم سِحر و جادو، شوق و هوس بين يک دختر جوان کولي و مردي غير کولي. اين عشق نه تنها به دليل تبعيضي که بسياری از مردم براي کولي ها قائل مي شوند؛ بلکه بخاطر قوانين کولي ها که بنا بر آن هيچ ارتباط با غير کولي ها را ندارند، تبديل به يک عشق ممنوع مي شود و ....
 
 
 
 
 
 


اوروراارورا: داستان عشقی است بين دختری به نام ارورا و پسری به نام لورنزو؛ ولي به دلايلی از هم جدا می مانند. دختر از پسر صاحب فرزندی نامشروع می شود و بعد از به دنيا آمدن بچه، سخت مريض مي شود. پدرش که يک دانشمند برجسته است، بدن ارورا را منجمد کرده و او را برای بيست سال در يک کپسول کرايونيک نگه می دارد تا بتواند برای آن درمانی بيابد. زماني که ارورا به هوش مي آيد، متوجه مي شود همه چيز تغيير کرده؛ در حاليکه دخترش فکر مي کند که خواهرش است. لورنزو نيز با دوست صميمي او ازدواج کرده و او نيز شيفته پسر لورنزو می شودد و ...



 

ملکه جنوب: اين مجموعه که برای آخرشب های ايام آخر هفته مخاطبان اين شبکه انتخاب شده، داستان ترزا مندُزا،  يک دختر روستايي مکزيکي است که با طی حوادثی به قدرتمند ترين زن در دنياي پر از خطر قاچاق مواد مخدر در اروپا تبديل مي شود. فرار از شهر کوچکش کاليکان، از ساحل مکزيک تا سواحل اسپانيا، اورا تبديل به ملکه کوکايين در سواحل جنوبي اسپانيا کرد. گسترش کار او در سه قاره و چگونگي روابط او با مردهايي که در زندگي اش بودند باعث می شود تا نگران جانش باشد و ...

 
 
 
 
حریم شکستهحريم شکسته: داستان مهاجرت خانواده ای است که بعد از مرگ رئيس قبيله، تصميم گرفتند شهر خود را در سيسيل ترک گفته و زندگي جديدي را در شمال شروع کنند. پسران اين خانواده، توني و سانتي با اينکه شديدا به هم وابسته اند؛ ولي مثل گچ و پنير با هم فرق دارند. سانتي يک آدم خجالتي درون گرا با اراده اي آهنين است که معتقد است تحصيلات مي تواند تغيير بزرگي در زندگي ايجاد کند. توني آدمي احساساتي، دم دمي مزاج و بي حوصله که معتقد است که تنها چيزي که ارزش حفظ کردن را دارد عزت و احترام است. در ادامه اين دو برادر ناگزير با هم رو برو خواهند شد و ...
 
تاوانتاوان: داستان درباره دو برادر دوقلو است که به خاطر عشق به يک زن با هم مي جنگند. اين داستان در پايان سال هزار و هشتصد، در يک فضاي حکومتي و در جايي که همه از هم رازهايي رو مخفي مي کنند و پشت يکديگر عليه هم کار مي کنند، اتفاق مي افتد و ...
 اليسا: داستان عاشقانه ديگری که در آن اليسا سکالزي دختري است که در فقر به دنيا آمده ولی دارای نجابتي است که قلب کُنت فابريزيو ريستوري را نرم مي کند. مانند سيندرلا، اليسا از بين حسادت رعيت ها و تکبر خانواده اي معتبر گذر مي کند. او مسئول خنثي کردن نقشه پيچيده اي مي شود که عليه شاه طرح ريزي شده است و ...


چه کسانی در پشت پرده این شبکه هستند؟
سعد محسنی: مهمترين فرد تصميم گير و اثرگذار روی اين شبکه که در جلوی صحنه مشغول به فعاليت است، سعد محسنی همراه خواهر و برادرانش هستند. از سال 2002 که سعد همراه با دو برادرش جاهد و زید و خواهرش وژمه، از استرالیا به کابل آمدند، شرکت رسانه ای "موبی مدیا گروپ" شان را با رادیو "آرمان" شروع کردند.
محسنی ها تلویزیون طلوع را در سال 2004 با پولی که از اداره کمک های بین المللی ایالات متحده به دست آوردند (به نقل از نیویورک تایمز) راه اندازی کردند. پس از آن، دامنه فعالیت های "موبی گروپ" هر روز بیشتر و بیشتر شد تا این که امروز سه تلویزیون، یک رادیو، یک وب سایت خبری، شرکت تولید موسیقی، مجله انگلیسی، کافی نتهای زنجیره ای و شرکت خدمات اینترنتی، فقط بخشی از آن است.
سعد محسنی
سعد محسنی در استرالیا و انگلستان تجارب بانکداری و سرمايه گذاری دارد. وی شریک تجاری شرکت استار که یکی از زیرمجموعه های نیوز کارپوریشن به مالکیت رابرت مرداک است، می باشد. او قبلا سرالر «24» را برای طلوع خریده بود و این بار نیز چنین کاری را برای "فارسی 1" و "زمزمه" کرده است. بعضی  او را "رابرت مرداک افغانستان" لقب داده اند.
مجله تایمز اسامی 100 شخصیت برتر و پرنفوذ سال 2011 را اعلام کرد. در میان آنان، سعد محسنی، 35 امين نفر پرنفوذ جهان شناخته شده است. 
راپرت مرداک، سرمایه دار بزرگ آمریکایی- استرالیایی، طی یادداشتی به تمجید از صاحب شبکه فارسی وان پرداخت و از توجهات ویژه اش به این شبکه فارسی زبان خبر داد.
وی که بارها ارتباط با فارسی وان را تکذیب کرده، گرچه در این یادداشت اشاره ای به نقش خود در شکل گیری این شبکه نکرد؛ اما تحلیلگران، اظهار نظر وی در مورد صاحب شبکه فارسی وان را، پذیرش تلویحی ارتباطش با این شبکه می دانند.
مرداک برای سعد محسنی که یکی از 100 چهره ی با نفوذ مجله تایم شناخته شده، نوشته است: "من با سعد محسنی 44 ساله (تاجر جوان قندهاری) از طریق یک دوست مشترک آشنا شدم و من به سرعت دریافتم که او ارزش این را دارد که به او توجه شود. به نظر من، او مطلع ترین فرد در جهان در مورد افغانستان است. برای همین است که ما با هم تجارت می کنیم."
این سرمایه دار مشهور آمریکایی - استرالیایی می افزاید: "سعد همراه برادرش پس از یازده سپتامبر از استرالیا به کشور خود بازگشت. البته مالکیت او بر روزنامه و تلویزیون، بدون شک او را تبدیل به بانفودترین فرد افغانستان کرده است و نقشی بزرگ در شکل گیری افکار مردم بازی می کند. او شجاعت زیادی از خود نشان می دهد و به شدت دولت کرزای را به اتهام فساد به باد انتقاد می گیرد."
وی با اشاره به سابقه ی طالبان در افغانستان و ترس و واهمه ی تلویزیون این کشور برای نشان دادن تصویر زنان، می گوید: "سعد از اینکه مردان و زنان را در تلویزیون نشان بدهد نترسید؛ چیزی که طالبان اجازه آن را هیچ گاه نمی داد. او از اینکه کار درستی انجام بدهد، نمی ترسد."

 جاهيد محسنی: برادر سعد محسنی که در افغانستان متولد شده و اينک از مديران گروه موبی است. او مسئوليت های دولتی ای نيز در افغانستان داشته است؛ مسئول هماهنگی دفتر جذب کمک های اهدا کنندگان به افغانستان، اولين انجمن توسعه و بودجه های توسعه ملی افغانستان. او به عنوان دبیرخانه کمیته هماهنگی اقتصادی کابینه و به عنوان یک مشاور وزير نيز خدمت کرده است.  او در سال 1980میلادی (1358) به استراليا مهاجرت کرد و دارای مدرک کارشناسی بازرگانی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی است. وی زبان های دری، انگلیسی و ژاپنی را به خوبی صحبت می کند.

زيد محسنی: برادر ديگر سعد که متولد سال 1969 میلاد است. وی مدير بخش های فنی و حقوقی گروه موبی است. او يک وکيل و حقوقدان خبره است که سوابق کاری نظير رياست اداره بازرگانی موسسه حقوقی ملبورن استراليا را در کارنامه دارد. زيد دارای تجربه قابل توجه در قانون شرکت های بزرگ و تجاری و تهیه پیش نویس های قانونی است. او همچنين شريک عامل مؤسسه حقوقی افغانستان است که مشغول خدمات دهی به  مشتریان، شرکت ها و دولت درمسائل تجاری و دعاوی حقوقی است.

وژمه محسنی: خواهر برادران محسنی است که اکنون مسئول استراتژی بازاریابی گروه موبی است. وی در زمينه بازاريابی ارشد شرکت بزرگ تکنولوژی تجاربی دارد. او در زمينه ارتباطات بازاريابی در هر دو زمينه بازار مصرف کننده و بازار کسب و کار به کسب و کار تخصص دارد.


حاج کميل: حاج کميل مستشار، مدير هماهنگی و مشاور گروه موبی است که پيش از اين چندين سال کاردار اقتصادی سفارت افغانستان در ايران بوده است.

 
سیدمحمدرضا خوشرو، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما