ای منیم سروریم ابوالفضل

دانلود مداحی سبک مداحی این شعر:

کربلایی عباس احمدی ... ( ای منیم سروریم ابوالفضل)

ای منیم سروریم ابوالفضل

یولدادی گوزلریم ابوالفضل

شامیده دوشموشم ایاقدان

داده گل یاوریم ابوالفضل

زینبین گوزلری باخور یوللاریوه

هارداسان قربانام اوزون قوللاریوه

ادامه نوشته

ای بنی فاطمه نین یاری ابوالفضل

دانلودسبک مداحی این شعر ترکی از کربلایی عباس احمدی

(ای بنی فاطمه نین یاری ابوالفضل)

ای بنی فاطمه نین یاری ابولفضل

لشگر عشقین علمداری ابو لفضل

ای اوجا قامت - معدن غیرت 

شیر خدانین بالاسی یار ولایت

باب الحوائجسن آقا ایله عنایت

یا عباس - یا عباس

 

 

ادامه نوشته

فایل صوتی ذاکر اهلبیت عباس احمدی


    کربلایی عباس احمدی ... زمینه(شجاعت مولا عباس ع)

     کربلایی عباس احمدی ...شور(علی مدد یا علی مدد)

           کربلایی عباس احمدی    ...(لب لبیک دین تا دئدی لبیک علی)

             کربلایی عباس احمدی ...مقدمه (مدح مولا علی ع)

    کربلایی عباس احمدی ...واحد(کیمدور حسین ابن  علی)

      کربلایی عباس احمدی ...واحد(چون صورت عباس به عالم قمری)




اعلان عزای سلطان عشق

مراسم اعلان عزا

با مداحی

کربلایی غلامرضا جعفری پور

کربلایی عباس احمد ی و کربلایی اصلان دویران

مکان : کوی اسلام آباد - حسینیه جنت المهدی(عج) زنجان

زمان:سه شنبه – یکم آبان ماه- ساعت 21 شب

فایلهای صوتی از جلسات هفتگی با حضور حاج سید یوسف شبیری زنجانی


مداح زنجانی حاج سیدیوسف شبیری زنجانی

 

دلم هوای تو کرده هوای آمدنت ... ( حاج سید یوسف شبیری زنجانی)

 

جان سنوندی عالم امکان سنون .. (روضه ترکی ...حاج سید یوسف شبیری زنجانی)

 

حرم پاک رضا روضه رضواندی بیزه ... ( واحد کربلایی اصلان دویران)

 

کربلایت ارباب ... ( واحد کربلایی اصلان دویران )

 

شاه شهیدان دل وکرده پریشان... ( واحد کریلایی اصلان دویران)

 

انتظار بدون ترک گنه بی معناست... ( مناجات .. کربلایی عباس احمدی )

 

گوهر آل رسولی به جهان نور دو عینی ... (واحد کربلایی عباس احمدی)

 

اللهم عجل لولیک الفرج ... ( شور کربلایی عباس احمدی)

 

من ربابم ادیمی قاره علملرده یازون ... (شور کربلایی عباس احمدی)

 

تاحسین است چه حاجت به عطای دگران ... ( مقدمه کربلایی عباس احمدی)

 

بیاد سید جواد ذاکر ... (شور کربلایی عباس احمدی)

 

رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا... ( واحد ترکی.. کربلایی عباس احمدی)

 

منا جات با امام رضا ع ... ( کربلایی عباس احمدی)

 

اوخلاندی بالام یاتما هرای قارداش ابولفضل ... ( واحد کربلایی عباس احمدی)

 

من ریزه خوار خوان توام یابن الفاطمه ... ( امام باقر ع ... کربلایی عباس احمدی)


کربلایی اصلان دویران واحد (آرزو دارم یه روز بیام به کربلا)


کربلایی اصلان دویران شور (میخوام بیام به کربلا )


جبل الرحمه در صحرای عرفات


جبل الرحمه در صخرای عرفات

جبل الرحمه در صحرای عرفات

جبل الرحمه در صحرای عرفات

جبل الرحمه در صحرای عرفات

روز عرفه و دعای اخلاقی- عرفانی عرفه از شهید الشّهداء علیه السّلام


روز عرفه و دعای اخلاقی- عرفانی عرفه از شهید الشّهداء علیه السّلام :

دعای شریفه ی عرفه از جمله ادعیه ی مهم و کارسازی است که با داشتن مضامین لطیف، عالی، اصیل، سنگین و انسان ساز در میان ادعیه ی مأثوره از ائمّه ی معصومین علیهمالسّلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
دعای عرفه از مُنشَئات جناب سیّد الشّهداء شهید الشّهداء غریب الغرباء شرط سوم کلمه ی لا اله الاّ الله ؛ حضرت امام حسین بن فاطمه علیهما السّلام است که در روز نهم ماه ذیحجّه آن را انشاء فرمودند و به عبارتی دَحوُ الأرض قیام خود را با این دعای انسان ساز آغاز نمودند و مسیر انسانی و الهی خود را به سوی سرزمین پر از اسرار و معارف کربلا ادامه دادند تا قیام انسان ساز و عالم ساز ایشان از مکان دحو الأرض عالم و نظام هستی یعنی بیت عتیق، مکّه مکرّمه شروع شود و در این دحو الارض انسانی و عرشی و ارضی میزان و مقدار تبعیّت انسان ها از خلیفه الله و خلیفه الرّسول و امام معصوم صاحب عصمت علیه الصّلاه و السّلام مشخّص شود و نفس ناطقه ی افراد در ترازو و میزان امتحان و ابتلاء در میزان قسط نفس ناطقه ی امام معصوم و امام زمان آن دوران یعنی امام حسین بن علی علیهما السّلام سنجیده شود.

شب نهم : شب عرفه‏ است. از ليالى متبرّكه و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت به سرآورد، اجر صد و هفتاد سال عبادت داشته باشد .
1- دعا : روايت شده هر كه اين دعا را در شب عرفه يا در شب هاى جمعه بخواند، خداوند او را بيامرزد : اللَّهُمَّ يَا شَاهِدَ كُلِّ نَجْوَى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ حَاجَةٍ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبَادِ يَا كَرِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ إِنَّ عَطَاءَكَ لَمْ يَكُنْ مَحْظُوراً وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ* بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏

. 2- دعا : بخواند دعاى اللّهمّ من تعبأ و تهيأ ... را كه در روز عرفه و شب و روز جمعه نيز وارد است.

3- زيارت : امام حسين عليه السّلام و زمين كربلا را زيارت كند و در آنجا تا روز عيد بماند تا آن كه از شرّ آن سال نگاه داشته شود.

روز نهم : روز عرفه و از اعياد عظيمه است‏ . روايت شده كه: حضرت امام زين العابدين عليه السّلام در روز عرفه صداى سائلى را كه از مردم سؤال مى‏نمود شنيد. به او فرمود : واى بر تو آيا در اين روز از غير خدا سؤال مى‏كنى وحال آن كه اميد مى‏رود در اين روز براى بچّه‏هاى در شكم آن كه فضل خدا شامل آنها شود و سعيد شوند.

1- روزه : شيخ كفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه ي روز عرفه براى كسى كه از د.
2- غسل : مستحب است غسل پيش از زوال.

3- زيارت : امام حسين عليه السّلام‏ را زيارت کند كه مقابل هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بلكه بالاتر است و احاديث در كثرت فضيلت زيارت آن حضرت عيله السّلام در اين روز متواتر است و اگر كسى توفيق يابد كه در اين روز در تحت قبّه ي مقدّسه ي آن حضرت باشد ثوابش كمتر از كسى كه در عرفات باشد نيست بلكه زياده و مقدّم است. در روز و شب عرفه زيارت امام حسين عليه السّلام را انجام دهد.

4- نماز : چون وقت زوال شد زير آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو به عمل آورد و چون فارغ شود دو ركعت نماز كند در ركعت اوّل بعد از حمد، توحيد و در دوم بعد از حمد، قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ را بخواند .

5- نماز : بعد از آن چهار ركعت نماز گزارد در هر ركعت بعد از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند فقير گويد كه اين نماز همان نماز حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام است كه در اعمال روز جمعه گذشت‏ .

6- دعاى امّ داود .

7- دعاي صحيفه سجّاديه : بخوان در اين روز با خشوع و رقّت، دعاى امام زين العابدين عليه السّلام را كه در صحيفه كامله سجّاديه است و آن دعاى چهل و هفتم است و مشتمل است بر جميع مطالب دنيا و آخرت صلوات الله على منشيها .

8- دعاي عرفه امام حسين عليه السّلام : و از جمله دعاهاى مشهور اين روز دعاى حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام است . بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده‏اند كه : پسين روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم پس از خيمه خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلّل و خشوع پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را بسوى كعبه گردانيدند و دست ها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَائِهِ مَانِعٌ... .

9- دعاي عشرات : شايسته است دعاى عشرات را كه در هر صبح و شام مستحب است خواندن آن، در آخر روز عرفه ترك نكنند ( مفاتيح الجنان . فصل ششم . در اعمال ماه ذي الحجّه ) .

صحرای عرفات همايش شناخت و خودسازی امام حسين (ع):

صحرای عرفات همايش شناخت و خودسازی امام حسين (ع):
حضرت سيدالشهدا، امام حسين (ع) نيز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خيمه های خود در صحرای عرفات بيرون آمدند، و روی به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه روی به كعبه، همايشی تشكيل دادند، كه موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزكيه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

1ـ شناخت خدا و صفات الهی.
2ـ شناخت خود يا خودشناسی.
3ـ شناخت جهان.
4ـ شناخت آخرت.
5ـ شناخت پيامبران.
6ـ خودسازی با صفات الهی.
7ـ پرورش نفس با كمالات الهی.
8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.
9ـ دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.
10ـ فراگيری راه تعليم و تربيت از خدا.
11ـ شناخت و درخواست بهترين مسئلت‌ها.
12ـ تبديل خود پرستی نفس به خدا پرستی.
13ـ تبديل خود برتر بينی نفس به تواضع و فروتنی.
14ـ تبديل خودخواهی نفس به ايثار و غير خواهی.
15ـ تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.
کد مطلب :

*اعمال روز عرفه

*اعمال روز عرفه-غسل. 
-زيارت امام حسين عليه السلام 
- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر هزار مرتبه
- دعای مشلول 
-تسبیحات حضرت رسول (ص) در روز عرفه
-بعد از نماز عصر پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زیر آسمان دو رکعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده گردد.

وجه تسميه روز عرفه 1. آورده‌اند كه: زماني‌كه جبرييل مناسك حج ابراهيمي را به ابراهيم خليل‌الله مي‌آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلي را داد - لذا به اين نام خوانده شد.

2. همچنين آورده‌اند كه: مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي‌كنند و بعضي آن را از جهت تحمل و صبر و رنجي مي‌دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شوند، چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي است.

3. همچنين در روايتي آمده كه آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكي در اين سرزمين يكديگر را يافتند و به همين دليل عرفات و اين روز عرفه نام گرفته است.


روز عرفه در عرفات




روز عرفه در شلمچه 

روز عرفه در مصلی تهران


روز عرفه در حرم امام رضا (ع)




روز عرفه در خیابانهای تهران

اعمال روز عرفه

اعمال روز عرفه

روز نهم روز عرفه و از اعياد عظيمه است اگرچه به اسم عيد ناميده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خويش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جُود و احسان خود را براى ايشان گسترانيده و شيطان در اين روز خوار و حقيرتر و رانده تر و خشمناكترين اوقات خواهد بود و روايت شده كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام شنيد در روز عرفه صداى سائلى را كه از مردم سؤ ال مى نمود فرمود به او واى بر تو آيا از غير خدا سؤ ال مى كنى در اين روز و حال آنكه اميد مى رود در اين روز براى بچّه هاى در شكم آنكه فضل خدا شامل آنها شود و سعيد شوند و از براى اين روز اعمال چند است اول غسل دوّم زيارت امام حسين عليه السلام كه مقابل هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد بلكه بالاتر است و احاديث در كثرت فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز متواتر است و اگر كسى توفيق يابد كه در اين روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش كمتر از كسى كه در عرفات باشد نيست بلكه زياده و مقدّم است و كيفيّت زيارت آن حضرت بعد از اين در باب زيارات بيايد انشاءالله تعالى سوّم بعد از نماز عصر پيش از آنكه مشغول بخواندن دعاهاى عرفه شود دو ركعت نماز بجا آورد در زير آسمان و اعتراف و اقرار كند نزد حق تعالى به گناهان خود تا فايز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزيده گردد پس مشغول شود به اعمال و ادعيه عرفه كه از حُجَج طاهِرِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم روايت شده و آنها زياده از آن است كه در اين مختصر ذكر شود لكن ما به مقدارى كه اين كتاب گنجايش آن را داشته باشد نقل مى كنيم شيخ كفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى كسى كه ضعف پيدا نكند از دعا خواندن و مستحب است غسل پيش از زوال و زيارت امام حسين عليه السلام در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد زير آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو به عمل آورد و چون فارغ شود دو ركعت نماز كند در ركعت اوّل بعد از حمد توحيد و در دويم بعد از حمد قُل يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ بخواند بعد از آن چهار ركعت نماز گذارد در هر ركعت بعد از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند فقير گويد كه اين نماز همان نماز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است كه در اعمال روز جمعه گذشت .

 

تسبيحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله در روز عرفه

پس فرموده بخوان اين تسبيحات را كه مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله است و سيّد بن طاوُس در اقبال ذكر فرموده :

سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُكْمُهُ

منزه است خدايى كه در آسمان است عرش او منزه است خدايى كه در زمين است فرمان و حكمش

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبيلُهُ

منزه است خدايى كه در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدايى كه در دريا راه دارد

سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ

منزه است خدايى كه در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدايى كه در بهشت رحمت او است

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِيمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ

منزه است خدايى كه در قيامت عدل و دادش برپا است منزه است خدايى كه آسمان را بالا برد منزه است خدايى

الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَيْهِ پس

كه زمين را گسترد منزه است خدايى كه ملجا و پناهى از او نيست جز بسوى خودش * *

بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ صد مرتبه

* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر از توصيف است

و بخوان توحيد صد مرتبه و آية الكرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو :

لا اِلهَا ِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيى وَيُميتُ

معبودى جز خدا نيست يگانه اى كه شريك ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده كند و بميراند


ادامه نوشته

روز عرفه چه روزیست؟

دید آورنده : الهام موگویی ، صفحه 241

روز عرفه چه روزیست؟

بچه های گلم! هر سال عده زیادی از مسلمانان برای زیارت خانه خدا ـ کعبه ـ راهی مکّه می شوند. مکّه یکی از شهرهای کشور عربستان است که کعبه در آن جا قرار دارد. به کسانی که به مکّه می روند، اگر در ماه ذی الحجه که یکی از ماه های قمری است، باشد، حاجی می گویند. این سفر که سفر حج نام دارد، شیرین ترین سفر دنیاست و واجب است که حاجیان برنامه ها و کارهایی را انجام دهند. روز عرفه هم نهمین روز از ماه ذی الحجه است که اعمال مخصوص خودش را دارد. حاجیان در این روز در سرزمینی نزدیک شهر مکّه، در بیابانی نزدیک شهر مکّه به نام «عرفات» دور هم جمع می شوند و خدا را عبادت می کنند. روز عرفه، روز دعا و نماز و راز و نیاز با خداست، روز بخشیده شدن گناهان است.

در روز عرفه چه باید کرد؟

کودکم! در روز عرفه، حاجیان از ظهر تا بعد از غروب آفتاب، باید در سرزمین عرفات بمانند و در آن سرزمین دعا کنند، نماز بخوانند و با خدا به راز و نیاز بپردازند. بسیاری از گناهان در روز عرفه بخشیده می شوند. روز عرفه، روز بزرگی است. روزی که امام سوم ما، حضرت امام حسین علیه السلام در آن روز و در سرزمین عرفات دست به دعا برداشته بود و با اشک و ناله و زاری، با خدای خود مناجات کرده بود. امام پنجم ما، حضرت امام محمدباقر علیه السلام ، نیز در عرفات و روز عرفه، دو دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و از ظهر تا غروب آفتاب با خدا راز و نیاز کرده بود؛ یعنی این که امامان ما هم برای روز عرفه، ارزش زیادی قائل بودند و سفارش می کردندکه مسلمان ها این روز را از دست ندهند. بچه ها! برای دعا کردن در این روز فرقی هم نمی کند که کجا باشیم؛ یعنی حتما نباید در صحرای عرفات و در سفر حج باشیم. هر جا که بودیم روز عرفه را با دعا و مناجات بگذرانیم.

ادامه نوشته

آیت الله عمید زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

آیت الله عمید زنجانی سی‌امین رییس دانشگاه تهران و چهره‌ ماندگار در رشته حقوق که مدت‌ها دچار بیماری قلبی بود، بامداد امروز در سن ۷۴ سالگی در یکی از بیمارستان‌های تهران درگذشت.

به گزارش خبرنگار صنفی آموزشی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، آیت الله عمید زنجانی در ۱۳۱۶ در شهرستان زنجان متولد و پس از طی تحصیلات حوزوی و رسیدن به درجه اجتهاد، از صاحبنظران علوم اسلامی و حوزوی شد.

وی که ریاست سابق دانشگاه تهران را در رزومه کاری خود داشت، سی‌امین رییس این دانشگاه بزرگ بود، دو دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود و مسئولیت عضویت در هیأت امنای دانشگاه‌های امام خمینی(ره) و علوم پزشکی زنجان و دانشگاه تهران را نیز درکارنامه خود داشت.

آیت الله عمید زنجانی در سال ۱۳۸۵ به عنوان چهره ماندگار در رشته حقوق معرفی و تجلیل شد.

استاد آیت الله عمید زنجانی با سابقه پنجاه سال تدریس و تألیف بیش از چهل جلد کتاب، هفتاد مقاله علمی، و تدریس دروس مقاطع مختلف تحصیلی (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری)، در عرصه‌های مرتبط با حقوق اسلامی مانند فقه سیاسی، حقوق بین‌الملل اسلام، فقه تطبیقی و حقوق اساسی (کلیات و حقوق اساسی جمهوری اسلا می ایران و حقوق اساسی تطبیقی) و مبانی حقوق عمومی در اسلام از اساتید صاحب نام حوزه حقوق به شمار می‌آید.

وی در بیش از ۱۷۹ همایش داخلی و بین‌المللی با ارائه مقاله و یا به عنوان سخنران مدعو شرکت کرد و پژوهشکده مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی با تلاش وی تاسیس شد.

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در گذشت این عالم فرزانه را به خانواده مکرم ایشان و خانواده بزرگ حوزه و دانشگاه تسلیت می گوید.

تصاویر کمتر دیده شده از آیت‌الله عمید زنجانی

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده زندگینامه آيت الله عميد زنجانی + تصاویر کمتر دیده شده

عکس/ تشييع پيكر آيت‌الله عميد زنجانی






















جغرافیای قدرت نرم ایران شیطان

چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟
مشرق- منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشن‌تر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزی‌ای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد:

چند روزی بود که شهر وین در محاصره‌ی آن‌ها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقب‌زن‌ها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست‌ نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره می‌گذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیش‌روی و تصرفِ آن به اندازه‌ی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگ‌ها، امپراتوری‌ای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپنده‌ای که داشت به دستِ مسلمانان می‌افتاد.

کرم مصطفی کوپرولو باید عجله می‌کرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک می‌شدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحت‌الحمایه‌ی پاپ، لشکر کشیده بودند. سواره‌نظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزه‌های بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاه‌ِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برای‌شان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آن‌ها گفته بود که اگر زمانی در جنگ‌های صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود این‌بار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود.

کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله می‌کرد...

تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیش‌روی به سمتِ اروپای مرکزی

امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزاده‌ی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسله‌ی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سال‌های 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمان‌ها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتخت‌اش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آن‌جا انتقال یافت.

تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوه‌مند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخش‌هایی از ایران، عمده‌ی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانی‌ها سلسله‌ی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آن‌ها کنترل عمده‌ی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت.

افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد،‌ بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمان‌ها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمان‌ها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیره‌ی قبرس را به خاکِ‌ خود داشتند.

در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آن‌ها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود.

«نقشه‌ی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683»

تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا

تصرف وین مدت‌ها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقه‌ی دانوب (منطقه‌‌ای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راه‌های تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان.

«وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی»

عثمانی‌ها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسوده‌ی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند.

در بیش از 100 سالی که عثمان‌ها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جاده‌ها و پل‌های زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقه‌ی بالکان فرستادند.

قلبی که به چنگ نیامد

اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیه‌ی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید.

سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبه‌ی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمان‌ها در شرق، علیه مسیحیان در غرب.

پیروزیِ عثمان‌ها بدیهی به نظر می‌رسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصله‌ی زیادی را از وطن‌شان طی کرده بودند. آذوقه‌ی‌شان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آن‌جا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش می‌توانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا می‌توانست آشتی را هم حاکم کند؟

در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد می‌جنگیدند، ناکام گذارند.

نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده

این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیش‌روی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطه‌ی بازگشت در برخوردِ تمدن‌هایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد.

به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانه‌ی مبارزه‌ی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوام‌فریبِ مبارزه‌ی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژی‌ای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژی‌ای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یک‌باره‌ی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود.

اسرائیل، وینای مدرنِ غرب

اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار می‌گیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامه‌ی استراتژیست‌ها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعه‌ی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 می‌داند. اگر آن‌ روز نماینده‌ی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نماینده‌ی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمین‌های اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است.

آن‌طور که فرگوسن می‌گوید: مورخین باید همواره درباره‌ی زمانِ حال صحبت کنند، بعضی‌ها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقه‌مندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید.

همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقاله‌ای متاثر از نیل فرگوسن به شیوه‌ی دیگری بیان می‌کند.

او معتقد است که مسئله‌ی اسرائیل، مسئله‌ی یهود نیست. مسئله‌ی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است.

به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینه‌های امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آن‌ها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی می‌کند برای غرب.

اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیده‌ای برخوردار است.

ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج

آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوج‌اش اقدام به محاصره‌ی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکل‌گیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی می‌گذشت رخ داد.

«ظهور و سقوطِ عثمانی»

در مقابل موجِ فعلیِ بیداریِ اسلامی در منطقه‌ی اسلامی-عربیِ ما، کمتر از نیم‌ قرن است که شکل گرفته و در ابتدای مسیر اوج‌گیری و شیوعِ فراگیر است. یعنی در حالی که انقلابِ اسلامی ایران عمری کمتر از 35 سال دارد و به عنوانِ نقطه‌ی ثقل موجِ اخیرِ بیداری اسلامی محسوب می‌شود، نمی‌توان اسرائیل را هدفِ متناسبی با اهدافِ بزرگ‌ِ این موج دانست. درست است که حذف اسرائیل و بازگشتِ قدس به آغوشِ‌ اسلام یکی از اهدافِ مهمِ انقلاب اسلامی ایران و موجِ جدید بیداری اسلامی است؛ اما با تمامِ اهمیت آن، فتح اسرائیل هدفی متناسب با قدرت و عظمت این رستاخیز اسلامی نیست و نخواهد بود. افق بیداری اسلامی حکومتِ جهانی اسلام است که در این مقیاس،‌ آزاد‌سازیِ قدس، از گام‌های ابتداییْ در مسیرِ حرکت خواهد بود.

«روند اوج‌گیریِ قدرتِ انقلابِ اسلامی»

همان‌طوری که در نمودار هم دیده می‌شود، ابتدای این موجِ بیداری در ایران، 28 مردارد 1332 است که بعد از سرکوبِ موجِ ملی‌گرایی و ضد استبدادیِ مردم ایران، این حرکت 10 سالِ بعد، با قیامِ 15 خردادِ 1342، تکمیل می‌شود و گام اولِ بیداریِ اسلامی در ایران، برداشته می‌شود. در 12 بهمنِ 1357 انقلابِ اسلامی ایران رقم می‌خورد و گامِ بعدی بیداری برداشته می‌شود. گامِ سومِ بیداری در سالِ 67 و با ناکام گذاردنِ غرب برای تصرف سرزمینی ایران، به واسطه‌ی صدام، و پایان جنگ و پذیرش قطعنامه برداشته شد. البته این گام در 14 خرداد 1368 و با انتقال موفقِ رهبری از امام خمینی به امام خامنه‌ای کامل‌تر شد.

10 سال بعد، یعنی در سالِ 1378 و وقایعِ 18 تیر، گام بعدی با حضور مردم ایران در صحنه، در 23ام تیر ماهِ 1378 رقم خورد. در برنامه‌ریزیِ 10 ساله‌ی بعد، وقایعِ انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری رخ داد و باز هم با حضور و بیداری مردم در صحنه، در نهم دی ماه 1388، گامِ بعدیِ بیداریِ اسلامی در ایران تثبیت شد. در فاصله‌ی سال‌ِ 1378 تا 1388 دو اتفاقِ مهمِ دیگر هم افتاد؛ یکی جنگِ 33 روزه و دفاعِ موفقِ حزب‌الله لبنان و دیگر جنگِ 22 روزه‌ی غزه و دفاع موفق حماس از فلسطین.

اما در حالِ حاضر، انقلاب و بیداریِ اسلامی، در 7امین گام، واردِ فازِ منطقه‌ای شده است. در 16اُم آذر 1389 مردمِ تونس این فاز از بیداری را با آغازِ قیام‌شان کلید زدند، که این گام همچنان در حالِ گسترش است.

هر قدر که این موج در مسیرِ اوج خود به پیش رود، اهدافی که در گذشته دست‌یابی به آن‌ها مشکل و دشوار می‌نمود، به اهدافی دست‌یافتنی بدل می‌گردند. بله! اسرائیل و فتح آن اگر روزی هدفِ بزرگی می‌نمود، امروز اما با وجودِ تمامِ اهمیتِ آن برای غرب و البته اسلام هدفی حداقلی است، چرا که مسیر اوج‌گیریِ تمدنِ اسلامی در بیداری اخیر اسلامی تازه در ابتدای راه است و بخشی از مسیر را پیموده.

اروپا، وین مدرنِ اسلام

اما وین‌ مدرنِ اسلام کجاست؟ اگر غرب هدف خود را حفظ وینای مدرنِ خود در سرزمینِ بیت‌المقدس قرار داده، اما اسلام این روزها در موجِ جدید بیداری‌اش چه از زبان و بیان رهبرانِ خود و چه در عمل جای دیگری را در حصرِ خود فرو می‌برد.

بخشی از محاصره‌ی اروپا توسطِ اسلام، به صورتِ ژئوپلتیک و جغرافیایی است. اروپا در بخشِ عمده‌ای از مرزهای جنوب و جنوبِ شرقیِ خود با کشورهای مسلمان روبروست، یعنی کشورهای آفریقاییِ واقع در ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه و ترکیه.

نیل فرگوسن این نکته را خوب متوجه شده است. او نزدیکیِ اروپا به کشورهای اسلامی و برتریِ آن‌ها را از نظرِ رشدِ جمعیتی، خطر می‌داند. خطری بزرگتر از قدرت گرفتنِ چین و هند، از نظر اقتصادی.

او در آخرین اثرِ خود یعنی کتاب تمدن، «غرب و باقی تمدن‌ها» (Civilization The West And The Rest) معتقد است همان‌گونه که چین تا سالِ 2021 آماده است تا به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شود، اسلام نیز به زودی می‌تواند مسیحیت را به عنوان مذهب مورد علاقه‌ی بشر، پشت سر بگذارد.

همان‌طور که می‌دانیم امروز قدرت‌های بزرگِ اقتصادی اروپا مثلِ آلمان، به دلیل نرخِ رشدِ پایینِ جمعیت‌شان، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند از نیروی کارِ روزافزونِ کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای مسلمان بهره بگیرند تا موتور اقتصادشان از تک و تا نیفتد.

اما این برای حصرِ کاملِ اروپا کافی نیست. برنارد لوییس، مورخِ غربی بارها به حضورِ مسلمانان در اروپا حساسیت نشان داده است. او بیشتر این موضوع را جمعیت‌شناختی فرض می‌کند. این‌که مسلمین اروپا بیش‌ از مسیحیت زاد و ولد دارند و مسیحیان غیر از اینکه از نظرِ نرخِ رشدِ زاد و ولد از آن‌ها عقب مانده‌اند تازه خودشان هم هر روز بیش از دیروز به اسلام می‌گروند.

درست است که امروز اسلام، اسرائیل را در حصر گرفتار کرده، اما هدفی که در 25 سالِ آینده یعنی تا سالِ 2035 متناسب با قدرتِ رو به افزایش اسلام خواهد بود قاره‌ای به وسعتِ اروپاست. اما آیا این حصر مزیتی نسبت به حصر وین دارد؟ آیا اسلام خواهد توانست تا این‌بار حصر خود را با فتح تکمیل کند؟

موجی که باز می‌گردد موجی که به پیش می‌تازد

اما واقعه‌ی نمادین حصر وین کارکردِ دیگری هم دارد. این واقعه می‌تواند به صورتِ یک منبعِ شهودی، مثالی باشد برای درکِ بهترِ اتفاقاتی که در 30 سالِ گذشته برای ایران افتاده است.

وقتی امپراتوری عثمانی با قدرت نظامی یا سخت توانست وین را محاصره کند، تقریباً با تمام توان و قوای خود به میدان آمده بود. این توان گسترده اگر می‌توانست حصر را به فتح تبدیل کند قطعاً تاریخ به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد و مشخص نبود که عثمانی تا کجای اروپا پیش می‌رفت. اما این حصر به فتح تبدیل نشد و موجِ قدرتِ سختِ به صحنه آورده شده در نبردِ وین شکست خورد و به عقب رانده شد. به بیان ساده این موج پس خورد.

در وضعیتِ ساده و ایستا، اگر به مدلِ فیزیکی برخوردِ امواج به سواحلِ صخره‌ای توجه کنیم شاید بهتر متوجه تبعاتِ این پس‌خوردن امواج شویم.

«قدرتِ خورد و بازخورد امواج»

هر موجی در دریا با یک میزانِ مشخصی از قدرت به ساحل برخورد می‌کند. بسته به مقاومتی که ساحل دارد، باز خورد موج قدرتی متناسب اما کمتر از قدرتِ اولیه‌ی موج دارد. اگر این موج بتواند مانعِ خود را در ساحل به هر روشی از پیش بردارد که نیرویش در جهتِ پیش‌روی مصرف خواهد شد اما اگر به هر دلیلی پس بخورد، باید چندین متر در دریا به عقب بازگردد.

امپراتوری عثمانی هم وقتی نتوانست وین را فتح کند، قدرت نظامی‌اش پس خورد و از همان جا رو به افول گذاشت و عملاً 300 سالِ بعد دچارِ اضمحلال و فروپاشی شد.

ایران در 30 سالِ‌ گذشته، همه‌گونه فشار را تحمل کرده است. این فشارها خصوصاً از حیثِ صلابت نرم در سالِ 88، انباشته شد و به اوج خود رسید. نه تنها حصر بلکه هجمه و فشارِ نرم، کار را به جایی رساند که توسطِ رهبرِ‌ جامعه اعلامِ وضعیتِ جنگی شد. جنگِ نرم در جریان بود. همان‌گونه که نبردِ وین، نبردی سرنوشت‌ساز و البته تاریخ‌ساز بود، جنگ نرم در جریان هم بسیار حیاتی و حساس بود. اما مردم در مقاطع مختلف در صحنه حاضر شدند و در نهایت در نهمِ دی هجمه و قدرتِ انباشته‌‌ی غرب را پس زدند. همان‌گونه که این‌کار را قبلاً در جنگِ 8 ساله انجام داده بودند.

پس با این حساب اگر قدرتِ این موج نرم در مواجهه با ساحلِ مستحکمِ ایران پس خورده باشد، پس حتماً بازخوردی هم داشته. بله، در چند ماهِ اخیر بازخوردِ قدرتِ نرمِ غربْ بخشی از دلیلِ بیداری اسلامی در منطقه‌ی ما و بیداریِ اروپایی و حتی آمریکایی است. اما تنها بخشی از دلیل.

در مدل فیزیکی بالا اشاره کردم که این، تنها، حالتِ استاتیک و ایستاست. یعنی وضعی که ایران تنها در این 30 سال به صورتِ ساکن و ثابت، همانند ساحلِ صخره‌ای، ایستاده باشد. اما ایران تنها به شکلِ ایستا مقاومت نکرده است. یعنی مقاومتِ ایران به صورتِ هوشمند و پویا بوده. به بیانِ دیگر، ایران نه تنها فشار روزافزون صادره از سوی غرب را تحمل کرده، بلکه در عرصه‌های متعددِ علمی و عملی پیشرفت‌هایِ گسترده‌ای نیز داشته است.

پیشرفت و مقاومتِ پویای ایران در مقابلِ حصرْ و هجمه‌ی گسترده‌ی غرب و خصوصاً آمریکا، نه تنها به صورتِ ایستا امواجِ قدرت را پس خواهد زد، بلکه اعتبار و آبروی مضاعف ایران که ناشی از مقاومت و پیشرفتِ توأمان است بر قدرتِ باز‌خورد امواجِ صادره از سویِ غرب، یک نیروی کشسان و مازاد را سوار خواهد کرد، و این امواج را به سوی خود غرب روانه خواهد نمود. جنگِ نرمِ دو سالِ‌ گذشته، بهترین نمونه‌ی عملیاتی برای این مدل است که شباهتِ زیادی به نبردِ وین دارد.

جغرافیایِ قدرتِ نرمِ ایران

چیزی که این‌روزها به سوال بزرگی بدل شده است، دامنه‌ی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزه‌ی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ همانطور که گفته شد، انقلاب‌های منطقه از دو جهت ناشی از قدرتِ نرمِ برآمده از ایران است:

1. قدرتِ نرمِ حاصل از اعتبارِ یک انقلابِ 30 ساله و ثبات، بقا و پیشرفتِ آن.

2. قدرتِ نرمِ حاصل از پس خوردنِ هجمه‌ی نرمِ غرب علیه ایران.

به این دو مورد می‌توان اضافه کرد وقوعِ بحرانِ مالی را، که ناکارآمدیِ نظام اقتصادِ بازار و توانِ مدیریتی غرب را به همه ثابت کرد و البته الهام‌بخشی غرب را هم کاهش داد.

این‌ها همه با هم ممزوج شده‌اند و امواجِ قدرت را به سوی غرب پیش می‌برند.

«امواجِ قدرت، به سوی باختر»

موج اول قدرتِ نرم ایران، در بیداری اسلامی اخیر، ابتدا در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی ظاهر شد. بعد از سقوطِ بن علی در تونس، مصر با استفاده از بخشی از توانِ همان ابزارهای سایبری که مدت‌ها علیه ایران بسیج بود، یعنی همان انقلابِ توییتری اوباما، در طول دو ماه فروپاشید. این اعترافِ خودِ برژینسکی است که این ابزارها به بهترین شکل توسطِ جوانانِ مصری برای پیش‌برد انقلاب‌شان موردِ استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که حکومتِ مصر به طور کامل تحت حمایت غرب و آمریکا بود. یمن نیز با الگوبرداری از مصر همین مسیر را ادامه داد؛ هر چند تا امروز با عملیاتِ تاخیری عربستان و آمریکا، صالح همچنان برایِ ماندن در مسند قدرت تقلا می‌زند.

مدلِ انقلاب‌ها در بحرین و لیبی اما، کمی متفاوت‌تر از مصر و یمن است. جنسِ منازعه در این دو کشور بیش از اینکه نرم باشد بیشتر نیمه‌سخت و سخت است، اما آن‌چه که مهم است، مردم با قدرتِ نرم به میدان آمده‌اند و حاضرند برای سرنگون کردنِ حکومت در جایی مثلِ لیبی به جنگِ داخلی با حکومتِ لیبی بروند و در جایی مثلِ بحرین با دستانِ خالی در مقابلِ کلِ نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، معروف به سپر جزیره، ایستادگی کنند.

در گام بعد این موج در غالب تظاهراتِ گسترده، به اسپانیا رسید و وارد اروپا شد.

در تظاهرات‌های گسترده‌ در اروپا، خصوصاً اسپانیا و انگلیس، دو عامل نقش کاتالیزور را ایفا کردند، یکی موج بیداری برآمده از ایران و دیگر بحرانِ مالی که کارد را به استخوان رسانده و مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند.

ممکن است بسیاری، این تظاهرات‌های گسترده را بی‌ارتباط با قدرتِ نرمِ برآمده از ایران بدانند. اما مردم در مادرید می‌گفتند که به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواسته‌هایشان برسند و به این میدان، یعنی میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square)، میدانِ التحریر می‌گفتند. این تقلید در روش و سبکِ اعتراضِ مدنی خود دلیلی بر هم‌خانواده بودنِ این اعتراضات با اعتراضات منطقه‌ی اسلامی-عربی ماست. این یعنی به شکل غیر مستقیم و با واسطه از ایران تاثیر گرفتن و این یعنی موجِ دومِ قدرتِ نرمی که از طرفِ ایران به سمتِ غرب برگشته است.

در نهایت این موج خود را در لندن و انگلیس نشان داد. شورش‌هایی که در انگلیس رخ داد، همانند انقلاب‌های منطقه، با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی می‌شد. دولت انگلیس مجبور شد تا برای آرام کردنِ اوضاع، اینترنت و شبکه‌ی تلفن همراهش را قطع کند. پلیس سایبر و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دو نفر از کسانی که این شورش‌ها را در فیس‌بوک ساماندهی می‌کردند به چهار سال زندان محکوم کرد.

«خطِ سیرِ گسترش موج انقلاب‌ها و اعتراضات در منطقه و جهان»

اما این سونامی قرار است تا کجا پیش برود؟ موجِ سوم این قدرتِ نرم قرار است در کجا خودش را نشان بدهد؟ برژینسکی و بسیاری از کارشناسان سیاسی غرب، پیش‌بینی کرده‌اند که دامنه‌های این موج به زودی خودش را در ایالات متحده هم نشان دهد. کمااینکه از 17 سپتامبر دامنه‌ی این اعتراضات به آمریکا هم کشیده شده تا جایی که در نیویورک معترضین قصدِ اشغالِ وال‌استریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکت‌ها بر اقتصادِ‌ آمریکا را دارند. معترضین، آن‌ها را عامل ایجادِ بحرانِ‌ اقتصادی می‌دانند. هر چند این اعتراضات به گستردگیِ اعتراضات در اروپا نمی‌رسد اما، افق بحرانِ مالی و گسترش موجِ انقلابی در جهان، آمریکا را به جد تهدید می‌کند.

«امواج بیداری در دوره‌ی جدید»

اگر به جغرافیای انقلاب‌ها و اعتراض‌هایی که در جریان است دقت کنیم، می‌توانیم کشورها را به هفت دسته‌ی کلی تقسیم کنیم. کشورهای تونس، مصر و لیبی کشورهایی هستند که در حالِ تثبیت انقلاب خود هستند. کشورهایِ یمن و بحرین، کشورهای در حالِ انقلاب‌اند. کشورهایی مثلِ مغرب و اردن کشورهای در شرف انقلاب‌اند، و در نهایت کشورهایی مثلِ عربستان و الجزایر کشورهای مستعد انقلاب‌اند.

در گستره‌ی جغرافیایی وسیع‌تر، کشورهایی چون اسپانیا و انگلیس و البته رژیم اشغال‌گر قدس، دست‌خوش تظاهراتِ گسترده بوده‌اند، و کشوری مثلِ آمریکا مستعد وقوع تظاهراتِ مردمی گسترده است.

کشور ایران هم در این جغرافیا، کشورِ منشأِ این انقلاب‌هاست.


«جغرافیایِ نفوذِ قدرت نرم ایران»

ایران اسلامی به مثابه رُل مدل Role Model

در ادبیات علوم انسانی رُل مدل(Role Model)، به شخصی گفته می‌شود که دیگران از رفتار و گرایشاتش پیروی می‌کنند به این دلیل که او را شخصیتی الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند. امروز ایران اسلامی که به اعتراف دوست و دشمن، منشأ صدور انقلاب‌های امروز در منطقه‌ی اسلامی-عربی است، در سطح استراتژیک، به عنوانِ‌ یک رُل مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند، چرا که او را کشوری الهام‌بخش و تحسین‌برانگیز می‌دانند.

در وضعی که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری انقلاب می‌کنند و نظام‌های ناکارآمدِ خود را کنار می‌زنند، به خوبی می‌دانند که چه چیزی را نمی‌خواهند. اما پس از کنار گذاشتنِ حکومت‌ها چه باید کنند. آن‌ها باید نظام‌سازی کنند. آن‌ها باید رُل مدلی داشته باشند تا همان‌گونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از او تبعیت کردند، در دولت‌سازی و نظام‌سازی نیز از او تبعیت کنند. آن‌ها باید به خوبی متوجه شوند و مشخص کنند که چه می‌خواهند.

اینجاست که اهمیت مسئله‌ی نظام‌سازی به عنوان نقشِ انحصاری و کارویژه‌ی ایران اسلامی به عنوانِ رُل مدلِ آن جوامع، مشخص می‌شود. تاکید امام خامنه‌ای بر مسئله‌ی نظام‌سازی خصوصاً در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان از این روست.

اما یک تهدید مهم هم در این‌جا مطرح است؛ تهدیدی به نام گندم‌نمایی و جو فروشی. کشورهایی مثلِ ترکیه این‌روزها دوره افتاده‌اند و برایِ کشورهایِ در حالِ‌ تثبیت انقلاب، نسخه تجویز می‌کنند؛ و نظامِ لائیک و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد می‌دهند. اینکه آن‌ها روابطِ خود را با اسرائیل به سطح کاردار کاهش می‌دهند و سفیر اسرائیل را اخراج می‌کنند، یعنی سعی دارند خود را به عنوان رُل مدل معرفی کنند به کشورهای منطقه. رجب طیب اردوغان، در جشن پیروزی خود در انتخابات، این‌گونه نطق کرده بود: «سارایو امروز همان‌قدر پیروز است که استانبول. بیروت همانقدر که ازمیر، دمشق همان‌قدر که آنکارا،‌ رام‌الله، نابلس، جنین، کرانه‌ی باختری، بیت‌المقدس همان‌قدر احساسِ پیروزی می‌کنند که دیاربکر در ترکیه.»

اما آیا مردم این شهرها امروز پس از تصمیم دولت اردوغان بر استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه،‌ همچنان خوشحال‌اند؟ اردوغان زمانی دموکراسی را با تراموا مقایسه کرده بود: «وقتی به ایستگاه رسیدید، از آن پیاده می‌شوید.» این مدل کاملاً‌ متفاوت از مردم‌سالاری دینی است که امروز مدنظر رهبران ایران است و 30 سال هم هست که در ایران امتحان پس داده.

برای ما زمانْ زمانِ نظام‌سازی است و برای مردمِ منطقه، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو.

نویسنده: علی رهجو

گشایش مشکلات مالی با توسل به جوادالائمه

رئیس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه گفت: مشهور بین علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد علیه‌السلام بسیار مجرّب است.
به گزارش مشرق، به مناسبت سالروز شهادت امام جواد علیه‌السلام، فارس گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام «علی کمساری» رئیس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم انجام داده‌ است که مشروح آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود. 

* به امامت رسیدن امام جواد علیه‌السلامدر 8 سالگی چه سوالات و شبهاتی ایجاد کرد و برخورد حضرت با این شبهات چگونه بود؟

ـ در ابتدا سالروز شهادت حضرت امام جواد علیه‌السلام را به همه شیعیان جهان تسلیت عرض می‌کنم.

امام جواد علیه‌السلام در شرایط ویژه تاریخی و اجتماعی پا به عرصه حیات سیاسی و اجتماعی و معنوی جامعه اسلام گذاشتند.

ایشان در شرایطی، امامت را عهده‌دار شدند که ریا کاری، نفاق و فریب‌کاری‌های مأمون خلیفه عباسی شرایط را بسیار حساس کرده بود.

حضرت در سن کودکی عهده‌دار منسب امامت اسلام شدند و طبعا همین نکته در آن ایام و بعد از آن منشأ سوألات فراوانی در این خصوص شد. به هر حال تا قبل از امام جواد علیه‌السلام ائمه ما در سنین بالا عهده‌دار این وظیفه خطیر شده بودند ولی به دلیل اینکه امام رضا علیه‌السلام تا سن حدود 50 سالگی از داشتن نعمت فرزند محروم بودند و تولد امام جواد علیه‌السلام در آن ایام و بعد هم شهادت امام رضا علیه‌السلام در همان سنین کودکی امام جواد علیه‌السلام صورت گرفت، باعث ایجاد تردیدها و شبهاتی در بین شیعیان آن حضرت و در بین مخالفان شده بود به طوری که برای اثبات یا رد حقانیت امام جواد علیه‌السلام برخی از دوستان و دشمنان دست به اقداماتی زدند و طبیعتا با انگیزه‌های متفاوت این اقدامات صورت گرفت.

دشمنان حضرت با انگیزه غیرصحیح جلوه دادن امامت ایشان و تخریب شخصیت حضرت، کارهایی می‌کردند و برخی دوستان ایشان با انگیزه اطمینان قلب و دستیابی به یک آرامش باطنی و حقیقی اقداماتی کردند و امام جواد علیه‌السلام را در معرض آزمایش‌های مختلف علمی قرار دادند و مناظرات علمی فراوانی برپا کردند که معروف و مشخص است.
 
به عنوان مثال یکی از این مناظرات، مناظره‌ای بود که بر اثر سوالی که یک فرد از معتصم پرسید بر پا شد. سوال در خصوص قطع دست یک دزد بود. معتصم پاسخ این سوال را به فقهای عباسی واگذار کرد و فقهای عباسی که در جلسه حضور داشتند هرکدام بر اساس استنباط خود حکمی دادند. وقتی معتصم صحبت تک تک فقها را شنید، با امام جواد علیه‌السلام که در آن زمان نوجوانی بیش نبود سوال خود را مطرح کرد و حضرت فرمودند که مرا از پاسخ دادن معذور بدار! معتصم اصرار کرد و حضرت پاسخی فرمودند که آن پاسخ هم منطقی‌تر و مستدل‌تر و هم مستند به قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود. معتصم چون در مقابل پاسخ علمی و محکم حضرت قرار گرفت، در ظاهر ابراز سرور و خوشحالی کرد و پاسخ را تصدیق کرده و دستور داد که حکم براساس نظر امام جواد علیه‌السلام اجرا شود و خب طبیعی بود که تمام فقهای ریش‌سفید و پر سابقه دستگاه عباسی از این پاسخ امام، ناراحت و به شدت عصبانی شده و در واقع به جهل و عجز خود در پاسخ علمی واقف شوند.

این‌ها همه نشان دهنده تسلط حضرت جواد و علم ایشان در سن کودکی بود که به علوم فراوان اولین و آخرین دسترسی داشتند به گونه‌ای که بزرگان و دانشمندان در پاسخ های امام می‌ماندند و متحیر می‌شدند و اینها برای این بود که ثابت شود منسب امامت و ولایت منسبی نیست که بسته به سن باشد.

در بسیاری روایات تاریخی داریم که حضرت جواد علیه‌السلام در سن 4ـ5 سالگی که بودند، وقتی شیعیان خدمت امام رضا علیه‌السلام می‌‌رسیدند و از امام رضا علیه‌السلام می‌پرسیدند که شما بعد از خودتان چه کسی را به عنوان جانشین خود معرفی می‌کنید؟ حضرت رضا علیه‌السلام با اینکه برادرانی داشتند، عمو زادگانی داشتند که در سنین بالاتر هم بودند و طبیعتا نظرها به سمت آنها معطوف می‌شد، به فرزند خردسالشان یعنی امام جواد علیه‌السلام اشاره می‌کردند و می‌فرمودند پس از من ایشان امامت را بر عهده خواهد داشت.
و حتی در همان زمان حیات و حضور حضرت رضا علیه السلام، امام جواد علیه‌السلام نوعا سوالاتی را که در ذهن و ضمیر شیعیان بود، خودشان بازگو می‌کردند و پاسخ می‌دادند و جالب اینکه هم شخص امام رضا و هم شخص امام جواد علیهما السلام به این شبهه که مگر می‌شود امامی در سنین خردسالی به امامت منسوب شود، پاسخ‌هایی با استناد به آیات قرآن می‌دادند که معروف‌ترین آن، استناد به آیاتی است که خداوند متعال می‌فرماید: ما به یحیی در سنین خردسالی حکم را واگذار کردیم. (حکم به معنای حکمت و منسب پیامبری است.)
و یا آیاتی که اشاره می‌کند حضرت عیسی علیه‌السلام در حالی به مقام پیامبری مبعوث شد که در آغوش مادر بود و لب به سخن گشود و به مردمی که دور حضرت مریم جمع شده بودند فرمود: من بنده خدا هستم و خداوند به من حکمت داده و مرا به عنوان پیامبر برگزیده است.
همه اینها در پاسخ به آن شبهات مقدری بود که یا در ذهن دوستداران بود و یا بر زبان مخالفان جاری می‌شد.

این استنادات تاریخی و قرآنی و ابراز وجاهت و توان علمی امام جواد علیه‌السلام باعث می‌شد در مناظراتی که دستگاه خلافت عباسی به عمد برای شکست امام جواد علیه‌السلام و در واقع، شکست مکتب تشیع و اهل‌بیت ترتیب می‌دادند، حضرت با بیان علمی و با غلبه بر حریفان قدرتمند و برتر جهان اسلام و دانشمندان علوم مختلف، حقانیت خودشان را به اثبات برسانند.
غلبه امام جواد علیه‌السلام بر مخالفان و دانشمندانی که بعضا در مناسب قضایی و فقهی و یا در مقام مشاوره معتصم ـ خلیفه عباسی ـ بودند باعث شد که کینه حضرت را به دل بگیرند و به تحریک معتصم بپردازند و در بسیاری از نقل‌های تاریخی آمده که همین تحریکات، باعث ایجاد ترس و وحشت معتصم از امام جواد علیه‌السلام شد و بر اثر این کینه‌توزی‌ها دستور مسموم کردن و شهید کردن امام جواد علیه‌السلام را صادر کرد.
این‌ها نمونه‌هایی است که باید بیشتر روی آن کار شود. چراکه هنوز شاهد شبهه پراکنی‌های دشمنان و سوالات دوستان، در این زمینه هستیم و بازگو کردن این اتفاقات و مناظرات تاریخی که کاملا مستند و متواتر تاریخی است به مکتب تشیع کمک فراوانی می‌کند. 

* از برکات وجودی امام جواد علیه‌السلام به مسلمانان، نمونه‌ای ذکر کنید.
ـ وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام بدون تفاوت بین اولین و آخرینشان، همگی منشأ خیر و برکت بودند. آن بزرگواران چه در زمان حیات و چه در زمان ممات، چه در زمان حضور ظاهری و چه در زمان غیبت، همواره منشأ برکت بوده‌اند.
اگر بخواهم نمونه‌ای ذکر کنم، باید عرض کنم که وجود امام جواد علیه‌السلام به لحاظ معنوی، سیاسی و اجتماعی در آن مقطع حساس مأمون و پس از مأمون که دوران اوج اقتدار و گسترش فکری معتزله بود،‌ از جهتی بسیار با برکت بود.
معتزله عقل گرایانی بودند که به عنوان یک شعبه در اسلام به وجود آمدند و مأمون هم آنها را پر و بال داد. آنها سعی می‌کردند همه چیز را با ترازوی عقل بسنجند. آن هم عقل ناقصی که به کمال لازم نرسیده بود. حضور امام جواد علیه‌السلام و رویکرد علمی ایشان و غلبه‌ای که در مناظرات داشتند باعث شد که موج سنگینی که جریان معتزله ایجاد کرده بود کمرنگ شود و همچنان حقانیت مکتب شیعه و اهل بیت به عنوان مکتب راستین و انسان‌ساز بتواند در دنیا جلوه کند. 

* جوانان و دانشجویان چگونه می‌توانند از امام جواد علیه‌السلام الگو بگیرند؟
ـ امام جواد علیه‌السلام جوان‌ترین امام ما شیعیان است که در سن جوانی به شهادت رسیدند و شاخصه اصلی وجودی ایشان بُعد علمی است،
از این رو، بُعد علمی و مناظره‌های ایشان، باید الگوی جوانان قرار بگیرد. یعنی همه و به ویژه جوانان عزیز با اشراف و آگاهی نسبت به مسائل اعتقادی و تاریخی و سیره اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام جواد، خود را در گام اول، مجهز به علم و دانش کامل و کافی کنند و به سوالات درونی خود پاسخ دهند و در گام دوم، بتوانند پاسخ‌های مناسب به سوالات دوستان و دشمنان بدهند.
نکته مهمی که لازم است عرض کنم این است که بسیاری از شبهه‌های امروزی که توسط دستگاه‌های ارتباطی مانند ماهواره‌ها و شبکه‌های مختلف و فضاهایی که در عرصه اطلاع رسانی مجازی وجود دارد، علیه تشیع، مطرح و تبلیغ می‌شود و حتی گاهی مرز تشیع را رد می‌کنند و علیه اسلام کار می‌کنند؛ همان سوالات و شبهه‌های تکراری است که در طول تاریخ، مطرح شده و البته جواب‌های لازم هم داده شده است. برخی از این شبهات در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم هم وجود داشته و بعضی از آنها در زمان اهل‌بیت علیهم السلام بوده و به تدریج بیان شده و تا امروز هم ادامه دارد.
متأسفانه یکی از مشکلات جوانان این است که در این زمینه‌ها کم مطالعه می‌کنند ولذا سوال و شبهه را که می‌شنوند خیال می‌کنند این شبهه، جدید است و خیلی دقیق و علمی‌ مطرح شده است. در حالی‌که باید پس از آن پیگیری و جست‌وجو کنند و در پاسخ گرفتن و قانع کردن خود و دیگران، واقعا تلاش کنند و مجهز شوند. پس مجهز کردن خود به مسایل علمی و تقویت بنیه‌های اعتقادی وظیفه‌ای است که هر شیعه امام جواد علیه‌السلام و به خصوص جوانان می‌توانند عهده‌دار آن باشند. 

* باب الحوائج بودن امام جواد علیه‌السلام از چه جهت است؟

ـ همه امامان بزرگوار، در همه جهات دنیوی و اخروی، هادی و ناصرند اما هرکدام از امامان ما در یکی از ابعاد، ظهور و بروز بیشتری دارند. مثلا در بین عرفا و علما معروف است که اگر کسی از خداوند متعال، علم بخواهد به وجود مقدس امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام توسل پیدا کند. یا اگر کسی طالب معنویت است به حضرت علی علیه‌السلام متوسل شود.
از این رو، مشهور در بین فقها و علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد علیه‌السلام بسیار مجرّب است و این هم فقط صرف ادعا نیست. هم از زبان بزرگان نقل شده و هم به تجربه ثابت شده که توسل به ایشان سبب گشایش گره‌های مالی و اقتصادی می‌شود که خود مردم متدین ما تجربه کرده‌اند و در حکایات و احوالات مومنان، بسیار ذکر شده است و اساسا لقب ایشان، جواد است و جود، وصف کسی است که زیاد می‌بخشد و لذا اعطای این لقب برای ایشان بی‌جهت نبوده است.

عکس/ امام و نوه های دختر و پسرش


چهارده معجزه امام محمد تقی عليه السلام

چهارده معجزه امام محمد تقی عليه السلام
چهارده معجزه امام محمد تقی عليه السلام

نويسنده:حسين ايمانی يامچی

1- شهادت عصا بر امامت :

قاضى يحيى بن اكثم كه از دشمنان سرسخت اهل بيت و از گرفتاران در دام عجب علم و حريصان بر مقام و مال دنيا بود مى گويد:
روزى داخل شدم كه قبر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم را زيارت كنم ، امام جواد عليه السلام را ديدم كه با او راجع به مسائل گوناگونى مناظره كردم ، همه را پاسخ داد. به او گفتم : ميخواهم چيزى از شما بپرسم ولى شرم دارم ، امام فرمود: من پاسخ آنرا بدون آنكه سؤ الت را بر زبان آورى مى گويم ، تو مى خواهى سؤ ال كنى ، امام كيست ؟
گفتم : آرى به خدا سوگند سؤ الم همين است .
فرمود: منم
گفتم : نشانه يى بر اين مدعا دارى ؟
در اين هنگام عصايى كه در دست آن حضرت بود به سخن درآمد و گفت :
ان مؤلائى امام هذا الزمان و هو الحجة .
همانا مولاى من حجت خدا و امام اين زمان است(1).

2- نجات همسايه :

على جرير مى گويد: در نزد امام جواد عليه السلام نشسته بودم ، گوسفندى از خانه امام گم شده بود يكى از همسايگان را به اتهام دزدى كشان كشان به پيش آن حضرت آوردند، فرمود: واى بر شما از همسايه ما دست برداريد، گوسفند را او ندزديده الان گوسفند در فلان خانه است برويد و گوسفند را بگيريد. رفتند گوسفند را در همان خانه يافتند و صاحب خانه را گرفته ، زدند و لباسش را پاره كردند، اما او گوسفند ياد مى كرد كه گوسفند را ندزديده است ، او را نزد امام آوردند. امام فرمود: واى بر شما بر اين شخص ستم كرده ايد، گوسفند خودش به خانه او وارد شده و او اطلاعى نداشته ، آنگاه امام عليه السلام آن مرد را به نزد فراخواندند و براى دلجويى و جبران خسارت لباشس مبلغى به او بخشيدند(2)

3- كرامت و درخت سدر:

شيخ مفيد رحمه الله در ارشاد نقل مى كند، وقتى كه حضرت جواد عليه السلام با همسرش فضل دختر ماءمون از بغداد به مدينه مراجعه مى فرمود به كوفه تشريف آوردند مردم او را مشايعت مى كردند. موقع غروب به خانه مسيب رسيد در آنجا فرود آمد و داخل مسجد رفت . در صحن مسجد رفت سدرى بود كه هنوز ميوه نياورده بود، امام كوزه آبى خواست و در پاى درخت وضو گرفت و براى مردم نماز مغرب خواند. در ركعت اول سوره حمد و اذا جاءنصرالله خواند و در ركعت دوم حمد و قول هوالله خواند و پيش از ركوع قنوت گرفت ، پس ركعت سوم را خواند و تشهد و سلام گفت ، بعد از نماز مدتى مغرب را به جاى آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاى آورد و از مسجد بيرون آمد زمانيكه به كنار درخت سدر رسيد مردم ديدند كه آن درخت ميوه داد و از اين جريان شگفت زده شدند از ميوه آن درخت خوردند، ميوه اش هسته ندارد آنگاه امام عليه السلام را توديع نمودند(3)

4- وقوع زلزله با دعاى امام جواد عليه السلام :

قطب رواندى نقل كرده : معصتم امام جواد عليه السلام را به بغداد دعوت كرد و دنبال بهانه اى بود كه آن حضرت را مورد شكنجه و آزار قرار دهد، روزى برخى از وزرا را خواست و گفت استشهادى تهيه كنيد كه محمد تقى عليه السلام قصد خروج و قيام دارد و اگر به دروغ هم باشد جمعى شهادت دهند و امضاء كنند، پرونده سازى شروع و استشهاد تنظيم گرديد، وقتى به اصطلاح قضايى پرونده تكميل و كيفر خواست صادر شد و قرار گذاشتند كه امام را احضار كرده و به او بگويند شما قصد شورش دارى چون انكار كرد شاهدان دروغين بيايند و شهادت دهند.
مراحل طى شد و پرونده اى ساختند كه جمعى از مدينه و حجاز نوشته اند كه محمد تقى ابن الرضا عليهماالسلام قصد خروج دارد و براى اين كار سلاح و پول فراوانى تهيه كرده و تعداى از درباريان هم از ماجراى اطلاع دارند.
معصتم آن حضرت را خواست و گفت يا بن الرضا مگر تو قصد خروج و قيام دارى ؟
امام فرمود: به خدا قسم اين فكر هرگز در خاطرم خطور نكرده زيرا علم ما نشان مى دهد كه چنين زمانى نخواهد آمد و من هم چنين فكر نكرده ام معصتم گفت نامه ها و استشهادات هست و فلان و فلان هم شهادت مى دهند فرمود: آنها را حاضر كنيد معصتم پرونده سازان را حاضر ساخت و آنان با كمال گستاخى گفتند: آرى نوشته اى كه خروج مى كنى و ما اين نامه ها را از غلامان و بستگان تو گرفته ايم كه سند قطعى در پرونده است .
راواى گويد: حضرت جواد عليه السلام در ايوان قصر نشسته بود يك طرف ديگر آن شاهدان دروغ پرداز و پرونده ساز قرار داشتند در اين حال كه نسبت دورغ به امام دادند حضرت جواد عليه السلام سر به آسمان بلند كرد دعائى خواند ناگهان گهواره زمين تكان مى خورد و معتصم و وزراى او بر خود لرزيدند و به التماس افتادند هر يك از آنها مى خواست فرار كند تا از جا برمى خاستند به رو مى افتادند.
ديگر قدرت بلند شدن نداشتند همه حضار مضطرب شدند و پريشان ، معتصم خود در حيرت اضطراب بود گفت : يابن رسول الله من توبه كردم آنها را هم ببخش اين واقع يك صحنه سازى بيش نبود دعا كن خداوند اين جنبش و زلزله را ساكت و ساكن گرداند و اين مردم نابخرد را هم ببخش و از تقصير آنان بگذر. حضرت جواد عليه السلام سر به آسمان بلند كرد دعائى خواند عرض كرد پروردگارا، تو ميدانى اين طبقه ضاله دشمنان تو و دشمنان من هستند از اينها درگذر، پس زلزله فرو نشست .

5

ادامه نوشته

چهل حديث از امام جواد (علیه السلام)


چهل حديث از امام جواد (علیه السلام)
قالَ الاِْمامُ الجَواد(عليه السلام) : 1- نياز مؤمن به سه چيز «أَلْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ إِلى تَوْفيق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.»:
مؤمن نياز دارد به توفيقى از جانب خدا، و به پندگويى از سوى خودش، و به پذيرش از كسى كه او را نصيحت كند.

2- استوار كن، آشكار كن!«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.»:
اظهار چيزى قبل از آن كه محكم و پايدار شود سبب تباهى آن است.

3- كيفيّت بيعت زنان با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)«كانَتْ مُبايَعَةُ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) النِّساءَ أَنْ يَغْمِسَ يَدَهُ فى إِناء فيهِ ماءٌ ثُمَّ يُخْرِجُها وَ تَغْمِسُ النِّساءُ بِأَيْديهِنَّ فى ذلِكَ الاِْناءِ بِالاِْقْرارِ وَ الاِْيمانِ بِاللّهِ وَ التَّصْديقِ بِرَسُولِهِ عَلى ما أَخَذَ عَلَيْهِنَّ.»:
بيعت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) با زنان اين چنين بود كه آن حضرت دستش را در ظرف آبى فرو مىبرد و بيرون مىآورد و زنان [نيز] با اقرار و ايمان به خدا و رسولش، دست در آن ظرف آب فرو مىكردند، به قصد تعهّد آنچه بر آنها لازم بود.

4- قطع نعمت، نتيجه ناسپاسى «لا يَنْقَطِعُ الْمَزيدُ مِنَ اللّهِ حَتّى يَنْقَطِعَ الشُّكْرُ مِنَ الْعِبادِ.»:
افزونى نعمت از جانب خدا بريده نشود تا آن هنگام كه شكرگزارى از سوى بندگان بريده شود.

5- تأخير در توبه«تَأخيرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْويفِ حَيْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللّهِ هَلَكَةٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَكْرِ اللّهِ «فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».»:
(سوره اعراف، آيه 99) به تأخير انداختن توبه نوعى خودفريبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مكر خداست. «از مكر خدا آسوده نباشند جز مردمان زيانكار.»

6- نامه امام جواد به دوستش«كَتَبَ إِلى بَعْضِ أَوْلِيائِهِ: أَمّا هذِهِ الدُّنْيا فَإِنّا فيها مُغْتَرَفُونَ وَ لكِنْ مَنْ كانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ وَ دانَ بِدينِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَيْثُ كانَ وَ الاْخِرَةُ هِىَ دارُ الْقَرارِ.»:
امام جواد(عليه السلام) به يكى از دوستانش نوشت: امّا در اين دنيا ما زير فرمان ديگرانيم، ولى هر كه خواسته او خواسته امامش و متديّن به دين او باشد، هر جا كه باشد با اوست و دنياى ديگر سراى جاودان است.

7- مسئوليت گوش دادن«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْليسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْليسَ.»:
هر كه گوش به گوينده اى دهد به راستى كه او را پرستيده، پس اگر گوينده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستيده و اگر گوينده از زبان ابليس سخن گويد، به راستى كه ابليس را پرستيده است.

8- پسنديدن، در حكمِ پذيرفتن«مَنْ شَهِدَ أَمْرًا فَكَرِهَهُ كانَ كَمَنْ غابَ عَنْهُ، وَ مَنْ غابَ عَنْ أَمْر فَرَضِيَهُ كانَ كَمَنْ شَهِدَهُ.»:
كسى كه در كارى حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، مانند كسى است كه غايب بوده، و هر كه در كارى حاضر نباشد، ولى بدان رضايت دهد، مانند كسى است كه خود در آن بوده است.

9- نوشته امام جواد(عليه السلام)«إِنَّ أَنْفُسَنا وَ أَمْوالَنا مِنْ مَواهِبِ اللّهِ الْهَنيئَةِ وَ عَواريهِ الْمُسْتَوْدَعَةِ يُمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنْها فى سُرُور وَ غِبْطَة وَ يَأْخُذُ ما أَخَذَ مِنْها فى أَجْر وَ حِسْبَة فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ ذلِكَ.»:
حضرت جوادالأئمّه(عليه السلام) به خطّ خود نوشت:جان و دارايى ما از بخششهاى گواراى خداست و عاريه و سپرده اوست، هر آنچه را كه به ما ببخشد، مايه خوشى و شادى است و هر آنچه را بگيرد، اجر و ثوابش باقى است. پس هر كه جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضايع شده و از اين [صفت] به خدا پناه مىبريم.

10- دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا«أَوْحَى اللّهُ إِلى بَعْضِ الاَْنْبِياءِ: أَمّا زُهْدُكَ فِى الدُّنْيا فَتُعَجِّلُكَ الرّاحَةَ، وَ أَمّا إِنْقِطائُكَ إِلَىَّ فَيُعَزِّزُكَ بى، وَ لكِنْ هَلْ عادَيْتَ لى عَدُوًّا وَ والَيْتَ لى وَلِيًّا.»:
خداوند به يكى از انبيا وحى كرد: امّا زهد تو در دنيا شتاب در آسودگى است و امّا رو كردن تو به من، مايه عزّت توست، ولى آيا با دشمن من دشمنى، و با دوست من دوستى كردى؟

11-موعظه اى جامع«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ.»:
صبر را بالش كن، و فقر را در آغوش گير، و شهوات را ترك كن، و با هواى نفس مخالفت كن و بدان كه از ديده خدا پنهان نيستى، پس بنگر كه چگونه اى.

12- پاسخ به يك سؤال فقهى«قالَ الْمَأْمُونُ لِيَحْيَى بْنِ أَكْثَمَ: إِطْرَحْ عَلى أَبى جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضا(عليهما السلام) مَسأَلَةً تَقْطَعُهُ فيها. فَقالَ يا أَبا جَعْفَر ما تَقُولُ فى رَجُل نَكَحَ امْرَأَةً عَلى زِنًا أَيَحِلُّ أَنْ يَتَزَوَّجَها؟ فَقالَ(عليه السلام): يَدَعُها حَتّى يَسْتَبْرِئَها مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ غَيْرِهِ، إِذْ لا يُؤْمَنُ مِنْها أَنْ تَكُونَ قَدْ أَحْدَثَتْ مَعَ غَيْرِهِ حَدَثًا كَما أَحْدَثَتْ مَعَهُ. ثُمَّ يَتَزَوَّجُ بِها إِنْ أَرادَ، فَإِنَّما مَثَلُها مَثَلُ نَخْلَة أَكَلَ رَجُلٌ مِنْها حَرامًا ثُمَّ اشْتَريها فَأَكَلَ مِنْها حَلالاً فَانْقَطَعَ يَحْيى.»:
مأمون به يحيى بن اكثم گفت:مسـأله اى براى ابى جعفر (امام محمّد تقى) عنوان كن كه در آن بمـاند و پـاسخى نتواند! آن گاه يحيى گفت: اى اباجعفر! چه گويى درباره مردى كه با زنى زنا كرده، آيا رواست كه او را به زنى گيرد؟امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: او را وانهد تا از نطفه وى و نطفه ديگرى پاك گردد، زيرا بعيد نيست كه با ديگرى هم آميزش كرده باشد. پس از آن، اگر خواست او را به زنى گيرد، زيرا كه مَثَل او مانند مَثَل درخت خرمايى است كه مردى به حرام از آن خورده، سپس آن را خريده و به حلال از آن خورده است. يحيى درمانده شد!

13- عالمانِ غريب!«أَلْعُلَماءُ غُرَباءُ لِكَثْرَةِ الْجُهّالِ.»:
عالمان، به سببِ زيادى جاهلان، غريباند!

14- در جواب يك معمّاى فقهى«يا أَبا مُحَمَّد ما تَقُولُ فى رَجُل حَرُمَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ بِالْغَداةِ وَ حَلَّتْ لَهُ ارْتِفاعَ النَّهارِ وَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ نِصْفَ النَّهارِ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ الظُّهْرَ ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْعَصْرَ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ المَغْرِبَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَيْهِ نِصْفَ اللَّيلِ ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ الْفَجْرَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَيْهِ ارتِفاعَ النَّهارِ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ نِصْفَ النَّهارِ؟ فَبَقِىَ يَحْيى وَ الفُقَهاءُ بُلْسًا خُرْسًا!فَقالَ الْمَأْمُونُ: يا أَبا جَعْفَر أَعَزَّكَ اللّهُ بَيِّنْ لَنا هذا؟ فَقالَ(عليه السلام): هذا رَجْلٌ نَظَرَ إِلى مَمْلُوكَة لا تَحِلُّ لَهُ، إِشْتَريها فَحَلَّتْ لَهُ. ثُمَّ أَعْتَقَها فَحَرُمَتْ عَلَيْهِ، ثُمَّ تَزَوَّجَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَظاهَرَ مِنْها فَحَرُمَتْ عَلَيْهِ. فَكَفَّرَ الظِّهارَ فَحَلَّتْ لَهُ، ثُمَّ طَلَّقَها تَطْليقَةً فَحَرُمَتْ عَلَيْهِ، ثُمَّ راجَعَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَارْتَدَّ عَنِ الاِْسْلامِ فَحَرُمَتْ عَلَيْهِ، فَتابَ وَ رَجَعَ إِلَى الاِْسْلامِ فَحَلَّتْ لَهُ بِالنِّكاحِ الاَْوَّلِ، كَما أَقَرَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) نِكاحَ زَيْنَبَ مَعَ أَبِى الْعاصِ بْنِ الرَّبيعِ حَيْثُ أَسْلَمَ عَلَى النِّكاحِ الاَْوَّلِ.
امام جواد(عليه السلام) به يحيى بن اكثم فرمود:اى ابا محمّد! چه گويى درباره مردى كه بامداد زنى بر وى حرام بود و روز كه برآمد بر او حلال شد، نيمه روزش حرام شد و هنگام ظهرش حلال گرديد و وقت عصر بر او حرام شد و مغربش حلال گرديد و نيمه شب بر او حرام شد و سپيده دم بر وى حلال شد و روز كه برآمد بر او حرام شد و نيمه روز بر او حلال گرديد. يحيى و ديگر فقها در برابر او حيران گرديده و از كلام باز ماندند!مأمون گفت: يا اباجعفر! خداى عزيزت بدارد. اين مسأله را براى ما بيان كن.
امام(عليه السلام) فرمود:اين مردى است كه به كنيزك ديگرى نگاه كرده و او را خريده و بر وى حلال شده، سپس آزادش كرده و بر او حرام شده سپس او را به زنى گرفته و بر او حلال شده و ظهارش كرده و بر او حرام شده و كفارّه ظهار داده و حلال شده و سپس يك بار طلاقش داده و حرام شده، سپس به او رجوع كرده و حلال شده، پس آن مرد از اسلام برگشته و زن بر او حرام شده و باز توبه كرده و به اسلام برگشته و به همان نكاح سابق بر او حلال شده، چنان كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) زينب را به ابىالعاص بن ربيع كه مسلمان شد، به همان نكاح اوّل تسليم نمود.

15- پاسخ مبسوط امام جواد به يك سؤال فقهىِ حجّ«قالَ الْمأْمُونُ: يا يَحْيى سَلْ أَبا جَعْفَر عَنْ مَسْأَلَة فِى الْفِقْهِ لِتَنْظُرَ كَيْفَ فِقْهُهُ؟ فَقالَ يَحْيى: يا أَبا جَعْفَر أَصْلَحَكَ اللّهُ ما تَقُولُ فى مُحْرِم قَتَلَ صَيْدًا؟ فَقالَ أَبُو جَعْفَر(عليه السلام):قَتَلَهُ فى حِلٍّ أَوْ حَرَم، عالِمًا أَوْ جاهِلاً، عَمْدًا أَوْ خَطَأً، عَبْدًا أَوْ حُرًّا صَغيرًا أَوْ كَبيرًا، مُبْدِئًا أَوْ مُعيدًا، مِنْ ذَواتِ الطَّيْرِ أَوْ غَيْرِهِ؟مِنْ صِغارِ الطَّيْرِ أَوْ كِبارِهِ. مُصِرًّا أَوْ نادِمًا بِاللَّيْلِ أَوْ فى أَوْكارِها أَوْ بِالنَّهارِ وَ عَيانًا، مُحْرِمًا لِلْحَجِّ أَوْ لِلْعُمْرَةِ؟قالَ : فَانْقَطَعَ يَحْيى إِنْقِطاعًا لَمْ يَخْفَ عَلى أَحَد مِنْ أَهْلِ الَْمجْلِسِ إِنْقِطاعُهُ وَ تَحَيَّرَ النّاسُ عَجَبًا مِنْ جَوابِ أَبِى جَعْفَر(عليه السلام).
...فَقالَ الْمأْمُونُ: يا أَبا جَعْفَر إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُعَرِّفَنا ما يَجِبُ عَلى كُلِّ صِنْف مِنْ هذِهِ الاَْصْنافِ فى قَتْلِ الصَّيْدِ؟فَقالَ(عليه السلام): إِنَّ الُمحْرِمَ إِذا قَتَلَ صَيْدًا فِى الْحِلِّ وَ كانَ الصَّيْدُ مِنْ ذَواتِ الطَّيْرِ مِنْ كِبارِها فَعَلَيْهِ الْجَزاءُ مُضاعَفًا. وَ إِنْ قَتَلَ فَرْخًا فِى الْحِلِّ فَعَلَيْهِ حَمَلٌ قَدْ فُطِمَ فَلَيْسَتْ عَلَيْهِ الْقيمَةُ لاَِنـَّهُ لَيْسَ فِى الْحَرَمِ. وَ إِذا قَتَلَهُ فِى الْحَرَمِ فَعَلَيْهِ الْحَمَلُ وَ قيمَةُ الْفَرْخِ. وَ إِنْ كانَ مِنَ الْوَحْشِ فَعَلَيْهِ فى حِمارِ الْوَحْشِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كانَ نَعامَةً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ. فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَإِطْعامُ سِتّينَ مِسْكينًا. فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَصُمْ ثَمانِيَةَ عَشَرَ يَوْمًا. وَ إِنْ كانَ بَقَرَةً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ، فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيُطْعِمْ ثَلاثينَ مِسْكينًا، فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَصُمْ تِسْعَةَ أَيّام. وَ إِنْ كانَ ضَبْيًا فَعَلَيْهِ شاةٌ، فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيُطْعِمْ عَشَرَةَ مَساكينَ، فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَصُمْ ثَلاثَةَ أَيّام.
وَ إِنْ أَصابَهُ فى الْحَرَمِ فَعَلَيْهِ اْلْجَزاءُ مُضاعَفًا «هَدْيًا بالِغَ الْكَعْبَةِ» حَقًّا واجِبًا أَنْ يَنْحَرَهُ إِنْ كانَ فى حَجٍّ بِمِنًى حَيْثُ يَنْحَرُ النّاسُ. وَ إِنْ كانَ فى عُمْرَة يَنْحَرُهُ بِمَكَّةَ فى فِناءِ الْكَعْبَةِ وَ يَتَصَدَّقُ بِمِثْلِ ثَمَنِهِ حَتّى يَكُونَ مُضاعَفًا، وَ كَذلِكَ إِذا أَصابَ أَرْنَبًا أَوْ ثعْلَبًا فَعَلَيْهِ شاةٌ وَ يَتَصَدَّقُ بِمِثْلِ ثَمَنِ شاة. وَ إِنْ قَتَلَ حَمامًا مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ فَعَلَيْهِ دِرْهَمٌ يَتَصَدَّقُ بِهِ. وَ دِرْهَمٌ يَشْتَرى بِهِ عَلَفًا لِحَمامِ الْحَرَمِ. وَ فِى الْفَرْخِ نِصْفُ دِرْهَم. وَ فِى الْبَيْضَةِ رُبْعُ دِرْهَم وَ كُلُّ ما أَتى بِهِ الُمحْرِمُ بِجَهالَة أَوْ خَطَإ فَلا شَىْءَ عَلَيْهِ إِلاَّ الصَّيْدَ. فَإِنَّ عَلَيْهِ فيهِ الْفِداءَ بِجَهالَة كانَ أَمْ بِعِلْم، بِخَطَإ كانَ أَمْ بِعَمْد. وَ كُلُّ ما أَتى بِهِ الْعَبْدُ فَكَفّارَتُهُ عَلى صاحِبِهِ مِثْلُ ما يَلْزَمُ صاحِبَهُ. وَ كُلُّ ما أَتى بِهِ الصَّغيرُ الَّذى لَيْسَ بِبالِـغ فَلا شَىْءَ عَلَيْهِ. فَإِنْ عادَ فَهُوَ مِمَّنْ يَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ. وَ إِنْ دَلَّ عَلَى الصَّيْدِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ قُتِلَ الصَّيْدُ فَعَلَيْهِ فيهِ الْفِداءُ. وَ المُصِّرُّ عَلَيْهِ يَلْزَمُهُ بَعْدَ الْفِداءِ الْعُقُوبَةُ فِى الاْخِرَةِ. وَ النّادِمُ لا شَىْءَ عَلَيْهِ بَعْدَ الْفِداءِ فِى الاْخِرَةِ. وَ إِنْ أَصابَهُ لَيْلاً أَوْكارَها خَطَأً فَلا شَىْءَ عَلَيْهِ إِلاّ أَنْ يَتَصَيَّدَ بِلَيْل أَوْ نَهار فَعَلَيْهِ فيهِ الْفِداءُ، وَ الُْمحْرِمُ لِلْحَجِّ يَنْحَرُ الْفِداءَ بِمَكَّةَ.
مأمون به يحيى بن اكثم گفت: از ابوجعفر (امام محمد تقى) مسأله اى فقهى بپرس تا بنگرى در فقه چگونه است.
يحيى گفت: اى ابا جعفر! خدا كارت را رو به راه كند، چه مىگويى درباره مُحرمى كه شكارى را كشته است؟امام جواد(عليه السلام) گفت: آن صيد را در حِلّ كشته يا در حَرَم؟ عالم بوده يا جاهل؟ به عمد بوده يا به خطا؟ آن مُحْرم بنده بوده يا آزاد؟ صغير بوده يا كبير؟ نخستين صيد او بوده يا صيد دوباره او؟ آن صيد پرنده بوده يا غير آن؟ پرنده كوچك بوده يا بزرگ؟ مُحرم باز قصدِ صيدِ پرنده دارد و مُصِّر است يا تائب؟ اين صيد در شب بوده و از آشيانه بوده يا در روز و آشكارا؟ مُحرم براى حجّ بوده يا عُمره؟راوى گويد: يحيى بن اكثم طورى واماند كه واماندگىاش بر احدى از اهل مجلس پوشيده نماند و همه مردم از جواب امام جواد(عليه السلام)در شگفت ماندند.
بعد از آن كه مردم پراكنده شدند، مأمون گفت: اى اباجعفر! اگر صلاح بدانى، آنچه را كه بر هر صنف از اين اصناف در قتل صيد، واجب است به ما بشناسان! امام جواد(عليه السلام) در پاسخ فرمود:چون مُحرم، صيدى از پرنده هاى بزرگ را در حِلّ بكشد، يك گوسفند كفّاره بر او باشد. و اگر در حرم باشد كفّاره دوچندان است. و اگر جوجه اى را در حلّ بكشد برّه از شير گرفته اى بر اوست و بها بر او نيست چون در حرم نبوده است. و اگر در حرم باشد برّه و بهاى جوجه هر دو به عهده اوست. و اگر آن صيد حيوان وحشى باشد، در گورخر وحشى گاوى بايد. و اگر شتر مرغ است يك شتر بايد. و اگر نتواند شصت مسكين را اطعام كند. و اگر آن را هم نتواند هجده روز روزه بدارد. و اگر شكار، گاو باشد بر او گاوى است. و اگر نتواند سى مسكين را طعام بدهد. و اگر آن را هم نتواند نُه روز روزه بگيرد. و اگر آهو باشد يك گوسفند بر اوست، و اگر نتواند ده مسكين را طعام دهد. و اگر نتواند سه روز را روزه بدارد. و اگر در حرم شكارش كرده كفّاره دوچندان است و بايد آن را به كعبه رساند و قربانى كند و حقِّ واجب است كه اگر در احرام حجّ باشد، كفّاره را در منى بكشد آنجا كه قربانگاه مردم است. و اگر در عمره باشد در مكّه و در پناه كعبه بكشد. و به اندازه بهايش هم صدقه بدهد تا دو چندان باشد. و همچنين اگر خرگوشى يا روباهى صيد كند يك گوسفند بر اوست و به اندازه بهايش هم بايد صدقه بدهد. و اگر يكى از كبوتران حرم را بكشد يك درهم صدقه دهد و درهم ديگرى هم دانه بخرد براى كبوتران حرم. و اگر جوجه باشد نيم درهم. و اگر تخم باشد يك چهارم درهم. و هر خلافى كه مُحرم از راه نادانى و يا خطا مرتكب شود كفّاره ندارد، جز همان صيد كه كفّاره دارد، جاهل باشد يا عالم، خطا باشد يا عمد. و هر خلافى بنده كند تمام كفّارهاش بر مولاى اوست. و هر خلافى كودك نابالغ كند چيزى بر او نيست. و اگر بار دوّمِ صيد او باشد خدا از او انتقام كشد [و كفّاره ندارد]. اگر مُحرم شكار را به ديگرى نشان بدهد و او آن را بكشد كفّاره بر اوست. و آن كه اصرار دارد و توبه نكرده پس از كفّاره، عذاب آخرت هم دارد. و اگر پشيمان است پس از كفّاره، عذاب آخرت ندارد. اگر شبانه از آشيانه به خطا شكار كرده چيزى بر او نيست، مگر قصد شكار داشته باشد. و اگر عمداً شكار كند، در شب باشد يا روز، كفّاره بر اوست. و آن كه مُحرم به حجّ است بايد كفّاره را در مكّه قربانى كند.

16- سرچشمه دانش على(عليه السلام)«عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) عَلِيًّا(عليه السلام) أَلْفَ كَلِمَة، كُلُّ كَلِمَة يَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَة.»:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)، هزار كلمه [از علوم را] به على(عليه السلام)آموخت كه از هر كلمه اى هزار كلمه منشعب مىشد.

17- سفارش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به فاطمه(عليها السلام)«إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) قالَ لِفاطِمَةَ(عليها السلام): إِذا أَنـَامِتُّ فَلا تُخْمِشى عَلَىَّ وَجْهًا، وَ لاتُرْخى عَلَىَّ شَعْرًا، وَ لا تُنادى بِالْوَيْلِ وَ لا تُقيمى عَلَىَّ نائِحَةً، ثُمَّ قالَ: هذَا الْمَعْرُوفُ الَّذى قالَ اللّهُ عَزّوَجَلَّ فى كِتابِهِ «وَ لا يَعْصينَكَ فى مَعْرُوف» (سوره ممتحنه، آيه 12)
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به فاطمه(عليها السلام) گفت:وقتى كه من از دنيا رفتم به خاطر من صورت را نخراش، و مو را پريشان منماى، و واويلا نكن و بر من نوحه نخوان، سپس فرمود: اين همان معروفى است كه خداوند عزّوجلّ در كتابش فرموده: «و تو را در معروفى نافرمانى نكنند.»

18- مهدى منتظَر«إِنَّ الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِىُّ الَّذى يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فى غَيْبَتِهِ وَ يُطاعَ فى ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدى.»:
همانا قائم از ماست او همان مهدىاى است كه واجب است در زمان غيبتش منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش كنند و او سومين نفر از اولاد من است.

19- ديدار با دوستان«مُلاقاتُ الاِْخْوانِ نَشْرَةٌ وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ كانَ نَزْرًا قَليلاً.»:
ملاقات و زيارت برادران سبب گسترش و بارورى عقل است، اگرچه كم و اندك باشد.

20- هواى نفس«مَنْ أَطاعَ هَواهُ أَعْطى عَدُوَّهُ مُناهُ.»:
كسى كه فرمان هواى نفس خويش را بَرَد، آرزوى دشمنش را برآوَرَد
.

21- مركب شهوت «راكِبُ الشَّهَواتِ لا تُسْتَقالُ لَهُ عَثْرَةٌ.»:
كسى كه بر مركب شهوات سوار است، از لغزش درامان نخواهد ماند.

22- متمسّكين به خدا«كَيْفَ يُضيعُ مَنْ أَللّهُ كافِلُهُ، وَ كَيْفَ يَنْجُوا مَنْ أَللّهُ طالِبُهُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلى غَيْرِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إِلَيْهِ.»:
چگونه ضايع مىشود كسى كه خدا، عهده دار و سرپرست اوست؟ و چگونه فرار مىكند كسى كه خدا جوينده اوست؟ كسى كه از خدا قطع رابطه كند و به ديگرى توكّل نمايد، خداوند او را به همان شخص واگذار نمايد.

23- شناخت آغاز و انجام «مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أَعْيَتْهُ الْمَصادِرُ.»:
كسى كه محلّ ورود را نشناسد، از يافتن محلّ خروج درمانده گردد.

24- نتيجه تلاش استوار«إِتَّئِدْ تُصِبْ أَوْ تَكِدّ.»:
سخت بكوش تا به مقصود دست يابى، و گرنه در رنج فرومانى.

25- سپاسِ نعمت«نِعْمَةٌ لا تُشْكَرُ كَسَيِّئَة لا تُغْفَرُ.»:
نعمتى كه براى آن شكرگزارى نشود، مانند گناهى است كه آمرزيده نگردد.

26- سازش با مردم«مَنْ هَجَرَ الْمُدارةَ قارَبَهُ الْمَكْرُوهَ.»:
كسى كه سازش و مدارا با مردم را رها كند، ناراحتى به او روى مىآورد.

27- نتيجه كارِ بدونِ آگاهى«مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْم ما يُفْسِدُ أَكْثَرُ مِمّا يُصْلِحُ.»:
كسى كه كارى را بدون علم و دانش انجام دهد، اِفسادش بيش از اِصلاحش خواهد بود.

28- قضاى حتمى«إِذا نَزَلَ الْقَضاءُ ضاقَ الْفَضاءُ.»:
چون قضاى الهى فرود آيد، عرصه بر آدمى تنگ آيد.

29- افشاگرى زمان«أَلاَْيّامُ تَهْتِكُ لَكَ الاَْمْرَ عَنِ الاَْسْرارِ الْكامِنَةِ.»:
روزگار و گذشت زمان، پرده از روى كارهاى نهفته برمىدارد.

30- دقّت و خودپايى«أَلتَّحَفُّظُ عَلى قَدْرِ الْخَوْفِ.»:
خود را پاييدن به اندازه ترس است.

31- چنين مباش!«لا تَكُنْ وَلِيًّا لِلّهِ فِى الْعَلانِيَةِ، عَدُوًّا لَهُ فِى السِّـرِّ.»:
در ظاهر دوست خدا و در باطن دشمن او مباش.

32- چهار عاملِ محرّك«أَرْبَعُ خِصال تَعَيَّنَ الْمَرْءَ عَلَى الْعَمَلِ: أَلصِّحَّةُ وَ الْغِنى وَ الْعِلْمُ وَ التَّوْفيقُ.»:
چهار چيز است كه شخص را به كار وا مىدارد: سلامت، بىنيازى، دانش و توفيق.

33- رضايتى كه در حكم عمل است«أَلْعالِمُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعينُ عَلَيْهِ وَ الرّاضى بِهِ، شُرَكاءُ.»:
كسى كه آگاه به ظلم است و كسى كه كمك كننده بر ظلم است و كسى كه راضى به ظلم است، هر سه شريكاند.

34- گناهان مرگ خيز«مَوْتُ الاِْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاَْجَلِ وَ حَياتُهُ بِالْبِّرِ أَكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ.»:
مرگ آدمى به سبب گناهان، بيشتر است از مرگش به واسطه اَجَل، و زندگى و ادامه حياتش به سبب نيكوكارى، بيشتر است از حياتش به واسطه عمر طبيعى.

35- عوامل جلب محبّت«ثَلاثُ خِصال تُجْلَبُ بِهَا المَوَدَّةُ: أَلاِْنْصافُ وَ الْمُعاشَرَةُ وَالْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ وَ الاِْنْطِواءُ عَلى قَلْب سَليم.»:
سه چيز است كه به وسيله آن دوستى حاصل گردد:انصاف، و معاشرت و هميارى در وقت سختى، و سپرى نمودن عمر با قلب پاك.

36- اعتماد به خدا، نردبان ترقّى«أَلثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غال وَ سُلَّمٌ إِلى كُلِّ عال.»:
اعتماد به خداوند بهاى هر چيز گرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبه اى است.

37- سرعت تقرّب، با دلهاى پاك«أَلْقَصْدُ إِلَى اللّهِ تَعالى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعابِ الْجَوارِحِ بِالاَْعْمالِ.»:
با دلها به سوى خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.

38- پرهيز از آدمِ شَرور«إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الشَّريرِ فَإِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَيَقْبَحُ أَثَرُهُ.»:
از همـراهى و رفاقت بـا آدم شَرور و بـدجنس بپـرهيز، زيرا كه او ماننـد شمشير بـرهنه است كـه ظاهـرش نيكـو و اثرش زشت است.

39- مانعِ خير، دشمن آدمى است«قَدْ عاداكَ مَنْ سَتَرَ عَنْكَ الرُّشْدَ إِتِّباعًا لِما تَهْواهُ.»:
كسى كه به خاطر هواى نفسش هدايت و ترقّى را از تو پوشيده داشته، حقّا كه با تو دشمنى ورزيده است.

40- اسباب رضوان خدا و رضايت آدمى«ثَلاثٌ يَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ تَعالى:كَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ، وَلينُ الْجانِبِ، وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَةِ وَ ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْدَمْ: تَرْكُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشْوَرَةِ وَ التَّوَكُلِّ عَلَى اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ.»:
سه چيز است كه رضوان خداوند متعال را به بنده مىرساند:1 ـ زيادى استغفار،2 ـ نرم خو بودن،3 ـ و زيادى صدقه. و سه چيز است كه هر كس آن را مراعات كند، پشيمان نشود:1 ـ ترك نمودن عجله،2 ـ مشورت كردن،3 ـ و به هنگام تصميم، توكّل بر خدا نمودن.
منبع: سایت کوثر نور

چگونه از گناهان پاك شويم ؟

چگونه از گناهان پاك شويم ؟


 

نویسنده : محمود قرباني
منبع : اختصاصي راسخون



 

محمود قرباني

چكيده
در اين مقاله كوتاه از كلام گهر بار معصوم (ع) كمك گرفتم تا تعدادي از راههاي پاك شدن از گناه را كه به صورت عملي وقلبي، دستوراتي رامبني بر انجام اعمال عبادي مثل: ذكر ونماز روزه اعمال اجتماعي مثل كمك به ديگران وتعليم ، تشيع جنازه وبهترين راههاي ممكن براي پاك شدن از گناهان مورد توجه قرار گرفته است .
كليد وا‍ژه:استغفار،گناه،ابتلاء، پاك شدن،نماز وگناهان ، دعاوگناهان ،حج و گناهان،زيارت امام حسين (ع) و گناهان، تشيع جنازه وگناهان ،مرگ و گناهان ،مصافحه وگناهان.
مقدمه :
امروز هويت و شخصيت انساني در جامعه به اصطلاح دهكده جهاني با انواع تبليغات فرهنگي غرب وشياطين قسم خورده در هم آميخته تا انسانها به فرطه بي بند باري وبه اصطلاح خودشان بي خيالي وبي توجهي به آرمانها و در پايان به عصيان گري وشيطان پرستي كشانده و همه چيز رامثل اصول انساني كه شامل مذهب ، اجتماع وخانواده را زير پا له كرده تا انسان وانسانيت باقي نماند اما در اين رهگذر هنوز راه براي با زگشت وجبران باقييست . راه روشن و نزيك وصول به بهشت هنوز باقيست در اين نوشته به اندكي از راههاي دست يافتني وپاك شدن كه از كمند كلام نوراني امامان معصوم (ع)گرفته شده اشاره مي گردد.

باب استغفار
 

اقرار بر گناه
يكي از راههاي پاك شدن از گناه اقرار بر آن گناه مي باشد البته در دستورات اسلامي اقرار به گناه را فقط در محضر باري تعالي جايز مي داند و به هيچ كسي اجازه نمي دهد كه براي كسي گناه خود را بيان كند. ابَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ بِإِصْرَارٍ وَ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا بِإِقْرَارٍا امام صادق (ع) : همانا به خدا قسم بنده از گناه، با اصرار بر گناه خارج نمي شود وبنده از گناه خارج نمي شود مگر با اقرار بر گناه(1).
توبه كننده
يكي از راههاي پاك شدن از گناه توبه وباز گشت ازگناه و آن هم با زگشتي كه ديگر به آن بر نگردد انسان را به جايي مي رساند كه مساوي با كسي است كه ديگر گناه نكرده است واگر به گناه برگردد مثل مسخره كننده توبه است .عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ الْمُقِيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِئِجابر مي گويد از ا امام باقر (ع) شنيدم كه مي فرمايد :توبه كننده از گناه مثل كسي است كه گناهي بر او نيست .بر پا دارنده گناهي كه او استغفار كننده از آن مي باشد مثل مسخره كنند مي باشد .(2)

استغفار كننده در روز
 

يكي از پاك كننده هاي گناه ذكر لساني و طلب استغفار مي باشد كه در روايات به آن توجه خاص شده است . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ وَ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ يُذْنِبُ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ امام صادق (ع) :كسي كه درروز صد مرتبه استغفار كند خداوند عز وجل هفت صد گناه از او مي آمرزد و بنده اي كه در هر روز هفت صد گناه انجام مي دهد در او خيري نيست .(3)

استغفار هنگام خواب و پاك شدن گناهان
 

از جمله پاك كننده هاي گناه استغفار قبل از خواب ميباشد .چونكه انسان قبل از خواب بياد گناهان روز مي افتد وبا طلب مغفرت هم گناهان را پاك وهم حسابرسي نفس خود نموده است .عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ يَنَامُ بَاتَ وَ قَدْ تَحَاتَّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كُلُّهَا كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ وَ يُصْبِحُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ امام صادق (ع) كسيكه هنگام خواب صد مرتبه استغفار كند، شب را طي مي كند در حالي كه تمام گناهان او مي ريزد همانطور كه برگ درختان مي ريزد .ودر حالي كه گناهي بر او نيست صبح مي كند .(4)

توبه نصوح وپاك شدن از گناهان
 

قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ التَّوْبَةَ النَّصُوحَ هُوَ أَنْ يَتُوبَ الرَّجُلُ مِنْ ذَنْبٍ وَ يَنْوِيَ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهِ أَبَداً ، روايت شده است كه:توبه نصوح آن چيزي است كه مرد از گناهش بر مي گردد ونيت مي كند كه ديگر به آن بر نگردد (5)

اقرار به گناه وپاك شدن گناه
 

الشَّيْخُ الْمُفِيدُ فِي الْإِخْتِصَاصِ، عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ الْمُقِرُّ بِذَنْبِهِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ [وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ فِي صَلَاتِهِ‏] وَ يُقِرُّ لِلَّهِ بِذَنْبِهِ وَ يَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ وَ فِي عَهْدِهِ أَنْ لَا يَرْجِعَ إِلَيْهِ فَاللَّهُ يَغْفِرُ لَهُ إِنْ شَاءَ امام (ع) : اقرار كننده به گناه مثل كسي است گناهي بر اونيست .(و وقتي كه مرد در دل شب و در نمازش باشد ) و اقرار كند براي خدا به گناهش وطلب توبه كند وبه گناهش بر نگردد پس خداوند اورا مي بخشد! هر قدر كه بخواهد.(6)
طلب استغفاروپاك شدن گناهان
وَ عَنْهُ ع طُوبَى لِلْعَبْدِ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ غَيْرُهُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ عَقِيبَ الذَّنْبِ مَثَلُ الْمَاءِ يُصَبُّ عَلَى النَّارِ فَيُطْفِئُهَا امام معصوم (ع) :خوشا به حال بنداه ي كه از خدا طلب استغفار مي كند از گناهي كه غير او بر آن مطلع نيست .پس بدرستي كه مثل استغفار بعد از گناه مثل آبي است كه بر آتش ريخته مي شود واو را خاموش مي كند .(7)

گريه بر گناه وپاك شدن از گناهان
 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا تَبْكِي عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرُهُ ، رسول خدا (ص):خوشا به صورتي كه خدابه آن نظر ميكند ،كه گريه مي كند بر گناه از ترس خدا وبرآن گناه غير از خودش خبر ندارد . (8)

روز قيامت وپاك شدن از گناهان
 

در روز قيامت گناهان انسان را به او نشان مي دهند اما موقعي خوشايند او خواهد بود كه آنها را با طلب استغفار بيابد .قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِمَنْ وَجَدَ فِي صَحِيفَةِ عَمَلِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَحْتَ كُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رسول خدا (ص)فرمود: خوشا به حال كسي كه در روز قيامت در صحيفه عملش در زير هرگناه كلمه استغفر الله را مي يابد ! (9)

باب نمازو استغفار
 

نماز شب وپاك شدن گناه
 

يكي از پاك كننده هاي گناه، نماز وعبادت فرد مؤمن درشب مي باشد، يعني غير از ثوابي كه نماز شب دارد،يكي از آثارش شستشو دادن گناه مؤمن مي باشد . ابِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ قَالَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ بِاللَّيْلِ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ بِالنَّهَار، امام صادق (ع) در كلام خداوند عز وجل مي باشد كه نيكيها بديها را از بين مي برد كه امام (ع) فرمودند : نما ز مؤمن در شب گناهاني كه در روز انجام داده است را از بين مي برد.(10)

نماز وپاك شدن گناه
 

يكي ديگراز پاك كننده هاي گناهان نمازي مي باشد كه با حضور قلب وتوجه به ذات پاك الهي انجام پذيرد .أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ يَعْلَمُ مَا يَقُولُ فِيهِمَا انْصَرَفَ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ ، امام صادق (ع) : كسيكه دو ركعت نمازي كه مي داند در آن چه مي گويد، انجام دهد وتمام شود ،بين او وبين خدا گناهي نخواهد بود . (11)

قنوت نماز وتر وپاك شدن از گناه  

ادامه نوشته

اسرار حج راستين از زبان حضرت سجاد(ع)

اسرار حج راستين از زبان حضرت سجاد(ع)


راسخون : يكی از گوياترين مطالب درباره اسرار حج، سخنان امام سجاد(ع) با شبلی است كه از سفر حج بازگشته است، حضرت واژه به واژه و گام به گام اسرار حج و نيات واقعی را كه بايد در اين سفر محقق شود، به او به عنوان نمونه و نمادی از يك شيعه واقعی آموزش می‌دهد؛ اين حديث هم‌اكنون نيز می‌تواند به عنوان بهترين آموزه از واقعيت و اسرار حج مورد استفاده زائران قرار گيرد. ...



به گزارش راسخون به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری - هركس به اندازه فهم خود از دريای بی‌نهايت مفاهيم و اسرار حج بهره می‌برد، اين واقعيتی است كه همه انديشمندان اسلامی در مورد آن اتفاق‌نظر دارند، يك فرد كم‌سواد هم از حج بهره می‌برد و بی‌نصيب باز نمی‌گردد، يك انديشمند و متفكر دينی هم بهره خاص خود را از حج می‌برد.



می‌توان از اين واقعيت دو برداشت متفاوت داشت؛ يكی اينكه اجازه دهيم هر كسی به اندازه فهم خود از حقيقت حج بهره ببرد و يك برداشت ديگر هم اين است كه آموزه‌هايی را در اين راستا ترويج كنيم تا درك مخاطب بالا رفته و بتوانند هر چه بيشتر از واقعيت حج بهره‌مند شوند.



روايات متعدد در مورد حج، نشان دهنده تلاش ائمه اطهار برای بالا بردن فهم مردم از واقعيات حج است، يكی از اين روايات ارزشمند، روايتی از امام سجاد(ع) است كه در پرسش و پاسخ با شبلی مطرح شده است.



در اين حديث ارزشمند حضرت سجاد(ع)، يك به يك مناسك حج را شمرده و اسرار، باطن و حقيقت عملی آن مناسك را عنوان می‌كنند و از شبلی كه در حقيقت می‌تواند نمادی از هر شيعه حج‌گزار باشد، سؤال می‌كند، آيا در هنگام انجام اين اعمال به حقيقت آن هم توجه كرده‌ای؟ پاسخ اين صحابه به همه سؤال‌های حضرت سجاد(ع)، منفی است؛ اما نكته ارزشمند اين حديث در اين رويداد است كه شبلی پس از آموختن اسرار حج، سال بعد با بصيرت و آگاهی سفر حج را آنچنان كه شايسته يك شيعه است از نو انجام می‌دهد.



بهره‌گيری از مفاهيم ارزشمند حديث شبلی می‌تواند زمينه‌ساز ارتقای آگاهی و بصيرت زائران در زمينه واقعيات حج باشد.



در اين حديث حضرت سجاد(ع) از شبلی سؤال می‌كند، وقتی به ميقات رسيدی و لباس‌های خود را بيرون آوردی و غسل كردی آيا نيت كردی كه با در آوردنِ لباس، نافرمانی خداوند را در می‌آوری و كنار می‌گذاری؟ و آيا نيت كردی كه با درآوردن لباس‌های دوخته شده، از ريا و دوروئی و انجام كارهای نادرست، كناره می‌گيری؟ و آيا هنگام غسل احرام، نيت كردی كه روح و قلبت را از گناهان و لغزش‌ها می‌شويی؟



شبلی گفت: نه اينگونه نيت نكردم؛ حضرت فرمود: پس واقعاً به ميقات وارد نشدی و لباس درنياورده‌ای و غسل نكرده‌ای. سپس حضرت سوال كردند كه وقتی بدن خود را از موهای زائد پاك می‌كردی و احرام می‌بستی و قصد عمره و حج داشتی، آيا نيت كردی كه با پاك كردن موهای زائد، گناهان و زشتی‌ها را از خود دور كنی؟ و آيا هنگامی كه احرام بستی، نيت كردی كه ديگر هيچ حرامی را مرتكب نشوی؟ و آيا هنگامی كه نيت عمره و حج كردی، نيت كردی كه از وابستگی به هر چه غير خداست خارج شوی؟ شبلی گفت: نه اينگونه نيت نكردم؛ حضرت فرمود: پس واقعاً خود را تميز نكرده‌ای و احرام نبسته‌ای و نيت عمره و حج نكرده‌ای.



سپس حضرت سوال كردند كه وقتی وارد ميقات شدی و دو ركعت نماز احرام را خواندی و لبيك گفتی، آيا با وارد شدن به ميقات نيت كردی كه می‌خواهی به زيارت خدا بروی؟ و آيا هنگامی كه نماز احرام می‌خواندی نيت كردی كه می‌خواهی با نماز كه بهترين اعمال است به خدا نزديك شوی؟ و آيا هنگامی كه لبيك گفتی، نيت كردی كه تعهد اطاعت به‌خدا بدهی و از تمام نافرمانی‌ها كناره‌ بگيری؟!



شبلی گفت: نه اينگونه نيت نكردم؛ حضرت فرمود: پس واقعاً وارد ميقات نشده‌ای و نماز نخوانده‌ای و لبيك نگفته‌ای!



سپس حضرت سوال كردند: آيا وقتی كه به مكه رسيدی و داخل حرم شدی، با ورود به مكه نيت كردی كه به دنبال خدا آمده‌ای؟ و آيا هنگامی كه وارد محدوده حرم شدی، نيت كردی كه احترام تمام مسلمين را نگاه داری و ديگر غيبت نكنی؟! شبلی گفت: نه اينگونه نيت نكردم؛ حضرت فرمود: پس واقعاً وارد مكه و حرم نشده‌ای!



سپس حضرت سوال كردند كه وقتی طواف كردی و حجرالاسود را لمس كردی و در مقام ابراهيم نماز خواندی و سعی بين صفا و مروه كردی،‌ آيا با طواف و لمس حجرالاسود نيت كردی كه با خدا دست داده‌ای و ديگر با او مخالفت نخواهی كرد؟ و آيا هنگامی كه در مقام ابراهيم برای نماز ايستادی نيت كردی كه در انجام فرمان‌های خداوند و دوری از نافرمانی، همت كنی و پايدار باشی؟ و آيا وقتی نماز خواندی، نيت كردی كه به حضرت ابراهيم(ع) اقتدا كنی و با اين نماز بينی شيطان را به زمين بمالی؟ و آيا وقتی سعی بين صفا و مروه كردی، آيا نيت كردی كه از غير خدا به‌سوی خدا فرار كنی و اين حال تو را خدا ببيند و اينكه هميشه بين خوف و رجاء باشی؟!



شبلی گفت: نه اينگونه نيت نكردم؛ حضرت فرمود: پس واقعاً طواف نكردی و دست به حجرالاسود نزده‌ای و نماز نخوانده‌ای و سعی نكرده‌ای!

دختر 4 ساله کر و لال کردستانی شفا یافت

دختر 4 ساله کر و لال کردستانی شفا یافت


راسخون : اهالی شهر سریش‌آباد از توابع شهرستان قروه شامگاه شنبه با برگزاری مراسم شکرگزاری در خصوص شفای دختر چهار ساله در دهه کرامت امسال، ارادت خویش را به ساحت مقدس امام هشتم(ع) ابراز داشتند.


به گزارش راسخون، به نقل از فارس، در ابتدای این مراسم، مهدی ابراهیمی پدر این دختر چهارساله در سخنانی اظهار داشت: فاطمه ابراهیمی دختر شفا یافته از بدو تولد از نعمت شنیدن و سخن گفتن محروم بوده و در طول این چهار سال نیز علی‌رغم مراجعات بسیار به متخصصین امر موفقیتی حاصل نشد.


وی افزود: طبق نظر متخصصین امور شنوایی و بر اساس آزمایش‌های ادیولوژیستی، فاطمه کم شنوایی عمیق دو گوش داشت و برای دریافت فرکانس‌های بالای یک کیلوهرتز نیز توصیه به کاشت حلزون شنوایی شده بود اما به فضل الهی و کرامات امام رضا(ع) دخترک چهارساله ما شفا یافته و هم اکنون هم می‌تواند بشنود و هم صحبت کند.


مهدی ابراهیمی با تقدیر از خدمات ارزنده سپاه بیت‌المقدس کردستان در راستای نشر آموزه‌های دینی و فراهم‌ کردن سفرهای زیارتی به حرم مطهر ائمه اطهار(ع)، تصریح کرد: خدا را شاکرم که نهادی انقلابی و اسلامی همچون سپاه پاسداران زمینه‌ساز زیارت خانواده این‌جانب و فراهم‌ کردن این زیارت شفا بخش بوده است و تا آخرین لحظات عمر خویش این حرکت فرهنگی و عقیدتی را از این نهاد انقلابی فراموش نخواهم کرد.


مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه علوم پزشکی کردستان نیز در این مراسم با اشاره به کرامات امام رضا(ع) و بزرگان دینی، اظهار داشت: اعتقاد به شفاعت ائمه اطهار(ع) و اولیاء‌الله از جمله عقاید راسخ همه مسلمانان از مذاهب مختلف اسلامی است و این مهم همواره در طول تاریخ پرافتخار اسلامی مردم ایران، نمودی عینی داشته است و برکات این فضل الهی را مردم مسلمان ایران از مذاهب مختلف اسلامی همواره درک کرده‌اند.


حجت‌الاسلام شیرمحمدی افزود: وجود مرقد مطهرامام رضا(ع) در ایران اسلامی مایه مباهات و دلگرمی ایرانیان مسلمان در طول تاریخ بوده و مردم مسلمان کردستان نیز از مذاهب مختلف اسلامی با شوق و ارادتی وی‍ژه به این امام همام و دیگر ائمه به زیارت آنان شتافته‌اند.


وی خاطرنشان کرد: اگر چه این حادثه مهم از لحاظ پزشکی غیرقابل باور است اما آموزه‌های دینی و اسلامی ما این مهم را مورد تأیید داشته و این شفای عاجل را از برکات وجود معصومین و پاکان و انسان‌های کاملی همچون ائمه اطهار(ع) می‌داند.


وی بر تأسی همیشگی اقشار مختلف مردم از آموزه های دینی، مکارم اخلاقی و سیره بزرگان دینی تأکید کرد و افزود: با اعتقاد و ایمانی راسخ می‌توان در برابر ناملایمات و مشکلات روزانه سربلند بیرون آمد و در سالم‌سازی و تعالی روز افزون جامعه اسلامی نیز سهیم بود.


در ادامه این مراسم شکرگزاری نیز مردم متدین و ولایت‌مدار سریش‌آباد به همراه خانواده فاطمه ابراهیمی دختر چهار ساله شفا یافته در مهدیه این شهر سجده شکر به جای آورده و از خداوند منان شفای عاجل را برای جمیع مسلمین خواستار شدند.

آيا بايد از جن ترسيد؟

آيا بايد از جن ترسيد؟
آيا بايد از جن ترسيد؟


 




 
اعتقاد به ديو و پري و ارواح خبيثه از دير زمان در بين ملل عالم وجود داشته است. در جهان هستي غير از موجودات و پديده هاي محسوس و ملموس، موجودات غير محسوسي نيز وجود دارد که شناخت کامل آنها براي انسان ميسر نيست و وجود آنها به واسطه آيات الهي اثبات شده است، يکي از با ارزش ترين موجودات غير محسوس که « قرآن کريم» از آن به عنوان يکي از ثقليان روي زمين يادکرده است، «جن» است. اعراب جاهليت هم که وسعت بيابان هاي شنزار عربستان آنها را به وحشت مي انداخت و وهم و خيال ايشان را بر مي انگيخت، معتقد بودند « جن» ها صاحبان اين صحاري هستند و از اين رو هر وقت به وادي سهمناکي وارد مي گشتند و در بيابان هاي وحشت زا به هنگام عبور، موقتاً اقامت مي کردند، مي گفتند: « اعوذ بسيّد هذا الوادي من سفهاء قومه؛ پناه مي برم به آقا و صاحب اين وادي از سفيهان قومش.»
اما قرآن بر تمام توهمات و تخيلات مردم و اعتقادات آنها به مخلوقات غير مرئي عالم خلقت خط بطلان کشيده و ضمن تأييد وجود جن، آنها را مخلوقاتي متفکر، باهوش، مکلف و ساکنان آسمان معرفي کرده است.
جن از نظر لغت چيزي است که از حواس انسان پوشيده باشد، جنت را هم از آن جهت « جنت» مي نامند که درختانش زمين را پوشيده و مستور دارد.
بيست و دو بار نام جن در قرآن کريم آورده شده است.
هفتاد و دومين سوره قرآن به نام اين موجود مزين گرديده است. احاديث و روايات فراواني از پيامبر اکرم (ص)، حضرت علي (ع)، امامان و بزرگان علوم ديني در اين خصوص موجود بوده و در دسترس قرار دارد.
جن ها به وسيله بسياري از انسان ها ديده شده است.
قرآن، ويژگي هايي براي جن ذکر مي کند و او را موجودي ناپيدا مي داند که داراي مشخصات زير است:
1. جنيان از شعله هاي آتش آفريده شده اند ( سوره الرحمن، آيه 14)؛
2. داراي علم و درک و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال هستند؛
3. خلقت آنها در روي زمين قبل از خلقت انسان ها بوده است؛
4. آنها قدرت بر انجام بعضي کارهاي مورد نياز انسان را دارند؛
5. در ميان آنها افرادي يافت مي شوند که از قدرت زيادي برخوردارند؛
6. داراي تکليف و مسئوليت هستند؛
7. گروهي از آنها مؤمن و گروهي کافرند؛
8. آنها داراي حشر و نشر و معادند؛
9. جنيان چون انسان ها دسته دسته به دنيا مي آمده اند تا زمان مرگ زندگي کرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت (سوره فصلت، آيه 25)؛
10. آنها نيز نر و ماده دارند ( سوره جن، آيه 6)؛
11. تعداد جنيان بيش از آدميان است ( سوره انعام ، آيه 128)؛
از آيات قرآن بر مي آيد که جن از آتش است و انسان از جنس خاک و اين چنين دريافت مي شود که جنيان قبل از انسان خلق شده اند و از آنجايي که هر دو از ماده آفريده شده اند، پس مادي هستند، ولي دو تفاوت اساسي، آنها را از ساير موجودات متمايز مي سازد:
1. مي توانند خود را به هر شکل و قيافه اي در آورند ( به جز پيامبران و ائمه معصمومان (ع))؛
2. از چشم موجودات ديگر پنهانند.
ملاصدرا پنهان و آشکار شدن جن را با هوا قياس مي کند و اين طور عنوان مي دارد:
بدن هاي آنها در الطاف نرمي متوسط بوده و از اين رو آماده جدايي يا گرد آمدن هستند، چون گرد هم آيند، قوام آنها بهتر گشته و مشاهده مي گردند و چون جدا گردند، قوامشان نازک و جسمشان لطيف مي شود و از ديده پنهان مي مانند مانند هوا که وقتي ذراتش گرد هم مي آيند، غليظ مي شود و به صورت ابر در مي آيد و وقتي ذرات از هم جدا مي شوند، لطيف شده و ديده نمي شوند.

* ماده اوليه آفرينش جن
 

چنانچه در قرآن آمده است:
« سوگند مي خوريم که ما خلقت نوع آدمي را از گلي خشکيده که قبلاً گلي روان، متغير و متعفن بود، آغاز کرديم و نوع «جن» را از بادي بسيار داغ خلق کرديم که از شدت داغي مشتعل گشته و آتش شده بود.»
وقتي از آتش سخن به ميان مي آيد نبايد تصور شود که بايد خرمني از هيزم يا مقداري نفت را روشن کرد تا نور و گرما به وجود آيد؛ بلکه بايد دانست نيروها و انواع گرمازا بسيارند مانند اشعه ليزر که اخيراً کشف شده و پرتوي از آن سخت ترين پولاد را سوراخ مي کند.
با ذکر اين مطلب مي گوييم آفرينش جن يا فرشته از « آتش يا انرژي» که در قرآن به آن اشاره شده آتشي که محسوس ما هست، نمي باشد؛ بلکه بيان کننده اين حقيقت است که از جنس آتشي است که براي ما مفهومي ذهني دارد و تصورش ممکن است، ولي خود آتش نيست، خداوند پاره اي از مخلوقات را آفريده است. همچنين از کلمه « از خاک» در مي يابيم که آدم از خاکي که هر روز پا بر آن مي گذاريم ، آفريده نشده، بلکه از جنس اين خاک که مواد گوناگوني را به همراه دارد، خلق شده است. مثلا وقتي مي گوييم جعفري از « آهن» سرشار است، نبايد انتظار داشت که سختي آهن در زير دندان انسان محسوس گردد، بلکه از جنس آهن ترکيباتي قابل هضم و جذب به وجود آمده که به هيچ وجه به فلز شباهتي ندارد.

* برتري انسان بر جن
 

خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: « و ما فرزندان آدم را بر بسياري از مخلوقات خود برتري و فضيلت کامل بخشيديم.» (سوره اسرائ، آيه 70)
و همچنين واجب شدن سجده شيطان و فرشتگان بر انسان نيز، خود دليلي بر برتر بودن نوع انسان است در پيشگاه خداوند.
« تکريم» انسان به دادن عقل است که به هيچ موجودي ديگر داده نشده و انسان به وسيله آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيک را از بد تميز مي دهد.

* آيا جن علم غيب دارد؟
 

قابليت هاي موجود در جن ناشي از نوع خلقتش مي باشد، مانند پنهان به دور از چشم، طي مسافت کردن و ... اين تصور را در ذهن انسان ها ايجاد مي کند که اين موجودات از عالم غيب آگاهند. ولي حقيقت آن است که تنها خداوند است که آگاه به غيب مي باشد، چنانچه مي فرمايد:
« خداوند، داناي غيب است و غيب خود را بر هيچ کس آشکار نمي سازد مگر بر آن پيامبري که از او خشنود باشد» و البته بسيار ديده شده در جريان همين احضار روح که ما آن را احضار جن مي دانيم، جنيان توانسته اند پاسخ هاي درست و مناسبي را ارائه دهند که ما آن را نبايد ناشي از علم غيب آنان دانست؛ زيرا جن ها از آنجايي که به راحتي مي توانند طي طريق کنند مي توانند از هم نوعان خود که در جريان اجرا قرار دارند، پاسخ را جويا شده و به شخص رابط اطلاع دهند يا از امکانات ديگري استفاده کنند که ما از آن بي خبريم.

* ايمان آوردن جنيان به قرآن
 

در سال دهم بعثت پيامبر اکرم (ص) از «مکه» به «طائف» تشريف برد تا مردم را در آن مرکز به سوي اسلام دعوت کند؛ اما کسي به دعوت او پاسخ مثبت نگفت. در بازگشت به محلي رسيد که آن را وادي جن مي گفتند. شب را در آنجا ماند و آياتي از قرآن تلاوت کرد، گروهي از جن شنيدند و ايمان آوردند و براي تبليغ به سوي قوم خود برگشتند. همچنين علقمه بن قيس از عبدالله بن مسعود روايت کرده است که شبي در مکه پيامبر را نيافتم و هر چه جست و جو کرديم اثري از او نديدم. در آخر گفتيم حتماً آن جناب را ربوده اند يا به معراج رفته در حالي که در دره ها دنبالش مي گشتيم، ديديم از ناحيه « حرا» مي آيد، پرسيديم يا رسول الله ! کجا بوديد؟ ما خيلي ناراحت شديم و بر جان تو ترسيديم و نيز به وي گفتيم: امشب از ساعتي که شما را گم کرديم تا اين ساعت، شبي را گذرانديم که هيچ قومي بدتر از آن به سر نبرده است. حضرت در پاسخ فرمودند: « دعوت کنندگان جن به سراغ من آمد و من رفتم برايشان قرآن بخوانم. آنگاه مرا با خود برد و جاي پاي جنيان را به ما نشان داد که اين حکايت اشاره به واقعيت جن و شأن نزول سوره جن در قرآن کريم دارد.»

* ترس از جن
 

آيا بايد از جن ها ترسيد؟
ظرفيت و عکس العمل هاي انسان ها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسيار متفاوت و غير قابل پيش بيني است بنا بر اعتقاداتي که سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده، همواره جن ها موجوداتي آزار دهنده و موجب شر و فساد بوده اند. هرگاه بيماري لاعلاجي پيش آمده يا اتفاق غير قابل توجيهي روي داده به جن و شيطان نسبت داده اند. به طور حتم شما هم عارضه « آل زدگي» را شنيده ايد مردم معتقدند که اين موجود جان زن زائو و طفلش را به خطر مي اندازد و چند سيخ پياز پوست کنده را در بالاي سر زائو مي گذاشتند تا آل و جن از بوي بد پياز فرار کرده و به زائو نزديک نشوند. در حالي که امروزه از طريق علمي ثابت شده است که عامل بسياري از بيماري ها ميکروب و موجودات ميکروسکوپي بوده و وجود ميکروب و نفوذ آن در بدن ضعيف زائو و طفلش موجب بيماري شده و خاصيت ميکروب زدايي پياز علل سلامت و محافظت بوده و نه بوي بد آن.
شايد بهترين راه براي در امان ماندن از آزار جنيان بالا بردن دانش و آگاهي نسبت به آنهاست؛ زيرا جنيان نيز مانند انسان خوب و بد دارند؛ ولي چه بسا بسياري از اختلالات رواني، روحي که به جسم هم آسيب جدي وارد مي سازد، ناشي از ديدار با يک جن خوب و نيکوکار بوده و تنها ترس از ديدار با اين موجود فرد را دچار عارضه ساخته و هيچ قصد و عمدي از سوي جنيان در کار نبوده است.

* ارتباط جن با انسان
 

حکيمه، دختر موسي بن جعفر (ع) گويد:
امام رضا (ع) را ديدم در محل جمع آوري هيزم خانه ايستاده و آهسته سخن مي گويد و من ديگري را نمي ديدم، گفتم : آقاي من با چه کسي آهسته صحبت مي کني؟ فرمود: « اين عامر زهرايي است که نزد من آمده و چيزي مي پرسد و درد دل مي کند.» عرض کردم: سرورم! دوست دارم سخنش را بشنوم، به من فرمود: « اگر تو سخنش را بشنوي يک سال تب مي کني.» عرض کردم: آقايم، دوست دارم بشنوم، فرمود:« بشنو»، من گوش دادم صدايي مانند سوت شنيدم و تا يک سال مرا تب گرفت.
شهيد مطهري مي گويد:
بايد گفت به لحاظ انحطاط مراتب کمالي و معنوي جنيان، برخوردانسان با جن و رابطه مستقيم آنان سبب مي شود که تا روح انسان خراب گردد و بنابراين از اينجا يک دستورالعمل از قرآن مي توان دريافت کرد و آن اينکه اگر چه جنيان هم مخلوقند و مسئول و حتي پاره اي از آنان مؤمن، ولي انسان ها نبايد با اين مخلوق ارتباطي برقرار نموده و مستقيم رابطه برقرار کنند و پيامبر (ص) هم چنين نکرد.

* عمر جن
 

اينکه ميزان متوسط عمر جن چقدر است، مشخص نيست. شايد بتوان گفت همان گونه که عمر انسان در ادوار مختلف، ميزان متغيري داشته است، عمر جن نيز اين چنين باشد. بعضي گفته اند که نوعي از جن عمري بسيار طولاني دارند که ابليس از همين نوع است و تنها شاهد سخنانشان ابليس است که تا روز نفخ صور اول، خداوند به وي مهلت داده است.
اين سخن هم دليل درستي نمي تواند باشد؛ زير آن چنان که از آيات بر مي آيد، ابليس به صورت استثنايي اين مهلت را از خداوند دريافت داشته است که اين مسئله در ميان انسان نيز هست وکساني هستند که داراي عمر طولاني بوده اند و هنوز هم زنده هستند، از جمله حضرت مسيح (ع) و حضرت خضر (ع) و امام مهدي (ع).

* پرسش هايي در مورد جن
 

شخصي خدمت سيد مهدي مرتضوي لنگرودي، امام جماعت « مسجد امام جمعه» در قم رسيد و سؤالات زير را مطرح کرد:
1. جن در کجا به سر مي برد؟؛
در جاهاي مختلف و بيشتر در خرابه ها چون ساختمان ندارند.
2. به چه صورت ظاهر مي شوند و آيا به هر کس که بخواهند مي توانند ظاهر شوند؟؛
آنها بر هر کسي مي توانند ظاهر شوند و به هر شکلي به غير از انبياء و معصومان (ع) مي توانند در آيند.
3. اگر انسان مزاحم جن نشود، آيا او مزاحم خواهد شد؟
به هيچ وجه.
4. نظرتان درباره تسخير يا ارتباط با جن چيست؟
علما تسخير آن را حرام مي دانند، اما در مورد ارتباط، من قائل به اين هستم که در اين ايجاد رابطه نيز مسائلي مثل تسخير جن ممکن است به وجود بيايد که مي تواند اشکال داشته باشد.
6. ميزان خطر جن براي انسان چقدر است و بيشتر سراغ چه کساني مي روند و راه رهايي چيست؟
خطر آنها در حد کشتن نمي رسد، اما تا به حد غش مي رسد، به وسيله آيات و بسم الله مي توان اثر آنها را محو نمود. به همين دليل آنها بيشتر سراغ کودکان مي روند؛ چون ذکر نمي دانند و به سن تکليف نرسيده اند تااذکار زياد بر زبانشان جاري شود.
لازم به ذکر است عنوان کنيم که شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب در کتاب « گناهان کبيره» (ج2) بحثي دارد تحت عنوان تسخيرات که مي فرمايد:
تسخيرات، استخدام و تسخير کردن ملک يا جن يا ارواح بشر يا ساير حيوانات و ... است که تمام اينها حرام و از اقسام سحر شمرده شده.
آقاي علي جمالي تنگستاني در کتابش چنين بيان داشته:
ارواح تسخير نمي شوند؛ مگر يک دسته از آنها و آن دسته ارواح خبيثه اند. به عبارت ديگر از طريق رياضت و چله نشيني جن و انس تحت تسخير قرار گيرند، ولي ارواح خبيثه جنياني که مسلمان نيستند، مسخر عامل مي شوند... ارواح خبيثه در امور نامشروع مانند سحر، جادوگري ، تفرقه بين زن و شوهر، ايجاد عشق و علاقه بين افراد نامحرم، پيش گويي، غيب گويي و نظاير آنها مورد استفاده قرار مي گيرند و در اين صورت معلوم و مسلم است که تسخير ارواح حرام است.

* عقايد خرافي در مورد جن در زمان حاضر
 

امروزه اکثر مردم بر اثر ناآگاهي، معتقدند که جن موجودي است شرور که در زندگي بشر دخالت کرده و براي او ايجاد مصيبت مي کند؛ بنابراين او را موجودي مزاحم مي دانند که بايد دائم از او بر حذر بود. دليل اين همه خرافات اين است که مردم به جاي اينکه به سراغ قرآن بروند جن را از طريق شيادان و کلاهبرداران و دعانويس ها و فالگير ها شناخته اند. از خرافات عادي در مورد جن اين است که مردم عادي معتقدند نبايد شب ها آب گرم روي زمين ريخت؛ زيرا به گمان آنها روي جن مي ريزد، بعضي از دعانويس ها ادعا مي کنند مي توان جن را در شيشه زنداني کرد.
همين خرافات باعث شده که بعضي به طور کل منکر وجود جن شوند. متأسفانه هم گروه خرافاتي و هم کساني که منکر وجود جن هستند، آشنايي درستي با اسلام و قرآن ندارند و در نتيجه اصلاً شناختي نسبت به جن ندارند؛ در حالي که قرآن، جن را موجودي واقعي معرفي نموده و همان گونه که افکار خرافي زمان جاهلي را نفي مي کند، آياتش دلالت بر اين دارد که عقايد خرافي امروزي نيز صحيح نمي باشند.
منبع:نشريه موعود( ويژه جن)، شماره

رقص جنون

صدها نفر از رقص جنون جا مانده

ارباب در اين قافله تنها مانده

دلها شده پر درد مگر علت چيست

چهل روز دگر تا به « محرم » مانده


از داغ حسین(ع) اشک نم نم داریم

در خانه سینه تا ابد غــم داریم

پیراهن و شال مشکی آمـاده کنیــد

چهل روز دگر تا به محرم داریم