اگرچه می‌توان رد این موش دوانی‌ها را تا آنسوی آبها و جاهایی نزدیک لندن و... زد اما بالاخره شاید برخی‌ها هم باشند که بدون توجه به این رگ و ریشه تفرقه افکنان، در دام شبهه‌های شبه منطقی آنها بیفتند و خام شوند. شبهاتی مثل اینکه وحدت یعنی اینکه شیعه‌ها سنی شوند و سنی‌ها هم شیعه شوند و حالا مگر چنین چیزی ممکن است؟ یا اینکه اگر وحدت اولویت دارد پس اینهمه تاکید بر برائت از دشمنان اهل بیت را کجای دلمان بگذاریم؟!

از این دست شبهه‌ها کم لای چرخ وحدت مسلمین گذاشته نشده است و حتماً برای پیشرفت بیشتر وحدت باید جوابی درخور به آنها داد و در رفعشان کوشید. اما بهترین کار برای نیل به این هدف پیدا کردن جواب این شبهه‌ها از میان سخنان کسی است که در این دوره و زمانه پرچم وحدت را به دست گرفته است و بیشتر از هر کسی بر این امر تاکید دارد.

«وحدت و همگرایی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی» عنوان کتابی‌ست که علیرضا برازش تالیف کرده و توسط نشر امیر کبیر و برای اولین بار در همین سال جاری منتشر شده است. یکی از مزیت‌های این کتاب دسته‌بندی کلی و جزئی خوب موضوعات است و دیگری حجم کم آن که خواندنش را برای مخاطبان بیشتری ممکن می‌سازد. کتاب 80 صفحه دارد و بیانات رهبر انقلاب بدون دخل و تصرف و توضیح در کنار هم آورده شده‌اند.

دسته بندی کلی کتاب در شش فصل صورت گرفته است: تعریف وحدت، اهمیت وحدت و همگرایی، موانع وحدت و عوامل تفرقه، راه‌های رسیدن به وحدت، ثمرات وحدت و همگرایی و در آخر هم منادیان وحدت.

شناخت وحدت از راه امور سلبی و نبایدها عنوان یکی از زیربخش‌های جالب فصل اول است. در فصلهای بعد هم می‌توان عناوین جالب توجه دیگری را یافت مثل: آنچه سزاوار است برای هزارمین بار گفته شود، کتاب الغدیر مایه وحدت دنیای اسلام و ممانعت از دست درازی قدرتها به حریم کشورهای اسلامی.

در ادامه بخشی از متن این کتاب را می‌خوانیم اما قبل از آن بد نیست بدانید این کتاب با قیمت چهار هزار تومان در بازار موجود است.

«مسئله، مسئله‌ى اين نيست كه شيعه يا سنى، عقايد يكديگر را قبول كنند؛ نه، هر كسى عقيده‌ى خودش را دارد، هر كسى تابع استدلال است و به هر عقيده‌اى رسيد، درست است. مسئله اين است كه اصحابِ عقايد مختلف، بايستى به وسوسه‌ى دشمن گوش نكنند، به جان هم نيفتند، با هم دشمنى نكنند و نسبت به هم كارشكنى نكنند.»(25/10/85)

«اين جاست كه مسأله اتّحاد و وحدت اسلام و تفاهم اسلامى معنا پيدا مى‌كند. ببينيد اين قضيه چقدر مهمّ است! ببينيد اين مسأله براى فرداى دنياى اسلام، چقدر حائز اهميت است! اين، قضيه‌اى نيست كه به آسانى بشود از آن گذشت. همه بايد خود را مخاطب اين كلام حساب كنند. من به همه مى‌گويم؛ هم به اهل سنّت، هم به شيعه، هم به كتاب‌نويسان، هم به شعرا، هم به مطبعه‌چيها، هم به كسانى كه در بين مردم پايگاهى دارند، حرفى مى‌زنند و مستمعى دارند. همه بايد اين حقيقت را بفهمند و دشمن را بشناسند. مواظب باشيد كه دشمن در سنگر خودى جا نگيرد. مواظب باشيد كه شما به جاى تهاجم به دشمن، به خودى حمله نكنيد. عالِم به زمان باشيد؛ يعنى دشمن و دوست و عرصه مبارزه را بشناسيد. اينها خيلى مهمّ است.»(1/5/76)

«اينجور نباشد كه كسى از يك گوشه‌اى خيال كند دارد از شيعه دفاع می‌كند و تصور كند دفاع از شيعه به اين است كه بتواند آتش دشمنى ضد شيعه و غير شيعه را برانگيزد. اين دفاع از شيعه نيست؛ اين دفاع از ولايت نيست. اگر باطنش را بخواهيد، اين دفاع از آمريكاست؛ اين دفاع از صهيونيست‌هاست.»(27/9/87)